در سی و شش سال گذشته علی خامنهای در ظرفیت رئیس جمهور و ولی فقیه نقشی تعیین کننده در نظام جمهوری اسلامی و جهت گیری کشور (به سوی فروپاشی اجتماعی و اخلاقی، شکل دادن به یک کاست حکومتی با امتیازات خاص، دولتی کردن نهادهای دینی، اتلاف منابع، فساد نهادینه و تشدید تهدیدهای امنیتی) داشته است.
در این دوره خامنهای با هزاران مدیر کار کرده است؛ گروهی از آنها توسط وی به حاشیه رانده شده و گروهی تا آنجا مورد غضب واقع شدهاند که در حصر خانگی و ممنوع الخروجی قرار گرفتهاند؛ مقاماتی هم بودهاند که بود و نبودشان برای خامنهای علی السویه بوده چون آنها را وفادار کامل نمی دانسته (خواص بیبصیرت) اما به دلیل نیاز آنها را تحمل می کرده است. اینها بعد از وزارت یا عضویت مجلس به سراغ کار اقتصادی خود رفته و در بیت خامنهای جایی نداشتهاند.
او ممکن است اعضای موتلفه را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نصب کرده باشد اما آنها مورد توجهترین مدیران وی نیستند. آنها علیه خامنهای سخنی نمی گویند و دستوراتش را اجرا می کنند و خامنهای هم چشم بر فسادها و سوء استفادههای آنها از قدرت می بندد. آنها در واقع همپیمان هستند و یک رخداد یا تحول می تواند به فروپاشی همپیمانی منجر شود (مثل میر حسین موسوی و کروبی که در سال ۸۸ از پیمان با خامنهای خارج شدند.)
اما دستهای از مدیران هم بودهاند که یا با فشار وی به مقامات بالا دست یافتهاند یا اگر در دولتی مشغول به کار نبودهاند جزء مشاوران خامنهای بوده و توسط وی در نهادهای انتصابی مثل شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت منصوب شدهاند. بارزترین این چهرهها چه کسانی هستند و چرا خامنهای تا این حد بدانها علاقه مند است؟
مدیران مورد علاقهی وی کسانی هستند که وی تصور می کند در هر شرایطی می تواند روی آنها حساب کند. خامنهای کدام یک از چهرههای مورد علاقه خود را شایستهی ادارهی کشور می داند و چرا؟
علی اکبر ولایتی و اسلامی سازی
علی اکبر ولایتی همیشه در کنار خامنهای بوده چه در مقام وزیر خارجه به مدت ۱۶ سال و چه در مقام مشاور و عضو شورای روابط خارجی به مدت ۱۹ سال. بعد از رفتن روحانی از مرکز تحقیقات استراتژیک در سال ۹۳ وی به ریاست این مرکز منصوب شد (با نظر رفسنجانی و خامنهای). خامنهای بلافاصله بعد از مرگ رفسنجانی وی را به عنوان رئیس هیئت موسس دانشگاه آزاد منصوب کرد عنوانی که تنها با داشتن نقش در تاسیس این دانشگاه برای فردی قابل اطلاق است.
چرا خامنهای تا این حد ولایتی را دوست دارد؟ چون او یک بیگانه هراس و توطئه اندیش جدی است. او در مورد قشر عظیمی از دانشگاهیان کشور می گوید: " برخی از مراکز آموزشی ما نیز با مزد و یا بیمزد برای افراد بیگانه کار می کنند و نخبگان را به شهرهای اروپایی و آمریکایی معرفی می کنند که در واقع آنها دلال مظلمه هستند." (مهر ۱۹ اسفند ۱۳۹۵) او همچنین از طرفداران پر و پا قرص اسلامی سازی دانشگاهها به روشهایی است که خامنهای می پسندند: "گاهی گزارشهایی از برخی جاها به ما می رسد که مبانی اسلامی در این مکانها رعایت نمی شود و نباید این موضوع تکرار شود." (همانجا) ولایتی طرفدار جدی تبعیض در تحصیل به نفع مسلمانان باورمند و خودیهاست: "دانشجوی دانشگاه آزاد باید یک مسلمان، فردی معتقد و معرفی کننده فرهنگ کشور باشد." (همانجا)
مصطفی میر سلیم و سانسور
گزینهی خامنهای برای نخست وزیری در سال ۱۳۶۴ مصطفی میر سلیم بود اما اعضای چپ مجلس با همراهی خمینی معرفی میر حسین موسوی را به وی تحمیل کردند. در دوران رفسنجانی و بعد از این که خاتمی از وزارت ارشاد رفت و رفسنجانی داشت به تدریج وزارتخانههای سیاسی و فرهنگی را به خامنهای واگذار می کرد فرد مورد علاقهی خامنهای یعنی میر سلیم وزیر ارشاد شد و شدیدترین سانسور را علیه اهل فرهنگ به اجرا گذاشت. اگر سانسور یک کتاب کشتن یک مجموعه باور پیش از تولد و جنایتی غیر قابل بخشش علیه حیات فکری نویسنده و فرهنگ یک کشور است میر سلیم به کشتار جمعی در این زمینه دست زد.
محسنی اژهای و سرکوب رسانهها
محسنی اژهای سه دهه است در دستگاه قضایی مستقیما منویات خامنهای را به اجرا می گذاشته است. وقتی وی از دولت احمدی نژاد کنار گذاشته شد بلافاصله در سطوح عالی دستگاه قضایی به کار گرفته شد. محستی اژهای کسی است که در هیئت نظارت بر مطبوعات به دیگر اعضا قندان پرت می کرد و آنها را گاز می گرفت. او از جمله "آتش به اختیاران"ی است که خامنهای بدانها عشق می ورزد. او در سرکوب رسانهها و منتقدان حکومت کاملا با هماهنگی بیت و شخص خامنهای عمل می کند. قاضی مرتضوی از نزدیکان اژهای بود و همیشه پشتیبانی وی را به همراه داشته است.
غلامعلی حداد عادل و دشمنی با روشنفکری دینی
علاقهی خامنهای به وی تا حدی بوده که با خانوادهی وی وصلت کرده است. حداد عادل بدون نزدیکی به حکومت و اسلامگرایان حتی در حد یک معلم مدرسه نمی توانست کار کند. شیوهی تدریس وی در دورههای کارشناسی ارشد و دکترای فلسفه در دانشگاه تهران روخوانی کتابی است که به بدترین وجهی ترجمه شده است. او حتی نمی تواند در چند جمله فلسفهی کانت را که مدعی تدریس وی است به دانشجویان توضیح دهد.
کتاب دیگر وی در باب کانت سرقت علمی از روی کتابی است که شخص دیگری (از همدورهایهای نویسنده در دورهی کارشناسی ارشد فلسفهی دانشگاه تهران) ترجمه کرده است. چنین فردی به ریاست چندین فرهنگستان و عضویت و ریاست مجلس (با ابطال رای رجایی که حکومت با جلوگیری وی از مراجعه به پزشک باعث بیرون امدن یکی از چشمانش از حدقه شد) در کشور می رسد و هیچ رئیس دولتی به مقامات متعدد وی دست نمی زند چون خامنهای وی را دوست دارد. چرا خامنهای وی را دوست دارد: چون دشمن اصلاح طلبی و عرفی گرایی است و نقشی موثر در پاکسازی دانشگاه و مراکز پژوهشی کشور از ایدههای غیر خودیها داشته است. او و اعضای خانوادهاش چندین مدرسه برای تربیت کادر ایدئولوژیک حکومت دارند.
احمد جنتی و حذف سیاسی
جنتی طولانیترین عضویت را در شورای نگهبان از سال ۱۳۵۹ تا کنون داشته است. خامنهی بسیاری از اعضای شورای نگهبان را تغییر داده اما جنتی در مقام دبیر شورا تثبیت شده بوده است. او اکنون رئیس مجلس خبرگان، علی رغم کسب پایین رای در بیعت گیری سال ۱۳۹۴، و امام جمعه موقت تهران است. جنتی مثل همهی افراد فوق عضو مجمع تشخیص مصلحت نیز بوده است. انتقادات به جنتی به ویژه به خاطر رد صلاحیتها همیشه جریان داشته اما خامنهای حامی جدی وی بوده است. مواضع جنتی در امور کشور همیشه به مواضع خامنهای بسیار نزدیک بوده است. او تجسم تمامیت خواهی، اقتدارگرایی، نظام تبعیض،امتیازات ویژهی روحانیون و ماشین سرکوب حکومتی است. حکومت خامنهای بدون همراهی افرادی مثل جنتی ممکن نمی شده است. کسانی (مثل حسام الدین آشنا) که دست جنتی را می بوسند در واقع دارند دست خامنهای را به نیابت می بوسند.
***
ویژگی مشترک این مقامات دست بوسی قلبی، اطاعت، تبعیت کامل و اجرایی کردن ایدههای خامنهای بوده است. آنها با مخالفان و منتقدان خامنهای دشمنی سازش ناپذیر داشته و تلاش داشتهاند آنها را از عرصهی عمومی حذف کنند. این افراد برای حفظ نظام ظرفیت انجام هر کاری دارند. اینها آن قدر مورد توجه خامنهای بودهاند که مدیران دولتی جرات نمی کنند آنها را از مشاغل دولتیای که دارند بردارند یا آنها را مورد پرسش قرار دهند. اینها در همهی دولتها مقامات و جایگاه حکومتی خویش را کم و بیش حفظ می کنند. همهی این افراد به علت اعتمادی که خامنهای بدانها دارد افرادی چند شغله هستند.
این افراد بدون تقرب به خامنهای هیچ نقشی در تحولات اجتماعی نمی توانستند بازی کنند چون نه نظریه پرداز، نه سازمان ده، و نه دارای قدرت بسیج اجتماعی بودهاند. آنها تنها با تقرب به استبداد می توانستهاند به جایی در حکومت برسند. به علت وفور این نوع افراد در جامعهی ایران (به علاوهی ایدئولوژی خشونت و تنفر و سازمان سرکوب) است که استبداد در ایران پس از سقوط حکومت پادشاهی توانست خود را بازسازی کرده و تدوام پیدا کند.
-------------------------------------------------------------------------
یادداشتها و گفتارها بیانگر آرا و نظرات نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا.