برای اولین بار فیلمی از یک کارگردان زن، نفس، دومین ساخته سینمایی نرگس آبیار به عنوان نماینده سینمای ایران به آکادمی اسکار معرفی شد. هیات معرفی فیلم ایرانی به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی، از میان چهار فیلم "رگ خواب" ساخته حمید نعمتالله، "مالاریا" ساخته پرویز شهبازی، "نفس" ساخته نرگس آبیار و "ویلاییها" ساخته منیر قیدی ، فیلم نفس را برای معرفی به این اکادمی برگزیدند.
در حالی که تا پیش از این ۲۲ بار ایران فیلمهایی را برای شرکت در رقابت بینالمللی اسکار معرفی کرده بود، اما این اولین بار است که فیلمی به کارگردانی یک زن ایرانی راهی اسکار میشود. اما چرا تاکنون هیچ فیلمی از کارگردانان زن ایرانی به اسکار راه نیافته؟ آیا کارگردانان زن ایرانی با دشواریهای بیشتری از مردان روبرو هستند؟ آیا تیغ سانسور، محدودیتهای فرهنگی و نظارتهای سینمایی میان مردان و زنان سینماگر ایرانی تفاوت قائل میشود؟
مجید برزگر، تهیه کننده و کارگردان فیلم پرویز، پاسخی مشخص برای این پرسش دارد و میگوید: «نه، آن قدر واضح و خط کشی شده، نمیشود پاسخ داد. شاید یک جور سانسور تاریخی و فرهنگی پسِ ذهن جامعه وجود دارد که در حوزه سرمایهگذاری به زنها کمتر میشود اعتماد کرد یا شاید حاصل کار آنها فیلم خوبی نباشدیا آنها فیلمسازهای خوبی نشوند.
این همچنان ربطی به سانسور ندارد. اما آن چه که به عنوان ممیزی یا نظارت بر سینما در وزارت ارشاد وجود دارد، برای ما و فیلمسازان زن یکسان است. آن چه که ما و فیلمسازان زن با آن مواجهیم، موضوعات زنانه است که در فیلمنامهمان احتمالا دچار ممیزی می شود، چه در مرحله تولید فیلمنامه چه در مراحل پس از تولید. طبیعی است که فیلمسازان زن، و فیلمسازان جدی زن، احتمالا به خاطر شناخت دقیقشان از خودشان و جامعهزنان، موضوع فیلمهایشان زنان است و این خیلی روشن است. میتوانم بگویم خیلی از فیلمهایی که زنان میسازند، موضوعشان مسائل زنان است. و روشن است که کسی که بخواهد براساس موضوعی حساس، قصههایی درباره زنان بسازد، دچار سانسور بیشتری بشود. »
آن چه که به عنوان ممیزی یا نظارت بر سینما در وزارت ارشاد وجود دارد، برای ما و فیلمسازان زن یکسان است. آن چه که ما و فیلمسازان زن با آن مواجهیم، موضوعات زنانه است که در فیلمنامهمان احتمالا دچار ممیزی می شود، چه در مرحله تولید فیلمنامه چه در مراحل پس از تولید. طبیعی است که فیلمسازان زن، و فیلمسازان جدی زن، احتمالا به خاطر شناخت دقیقشان از خودشان و جامعهزنان، موضوع فیلمهایشان زنان است و این خیلی روشن است. میتوانم بگویم خیلی از فیلمهایی که زنان میسازند، موضوعشان مسائل زنان است. و روشن است که کسی که بخواهد براساس موضوعی حساس، قصههایی درباره زنان بسازد، دچار سانسور بیشتری بشود. »مجید برزگر
اما مونا زندی، کارگردان فیلم تحسین شده عصر جمعه، از منظری دیگر به محدودیتهای زنان فیلمساز ایرانی میپردازد و مسایل فرهنگی و مذهبی را ریشه فاصله پیدا کردن زنان فیلمساز و بدنه مردانه مدیریت سینمایی در ایران میداند و میگوید: «محدودیتی که زنها به عنوان فیلمساز در سینمای ایران دارند، از جنسی نیست که بگوییم به زنان اجازه کار نمی دهند. موضوع ارتباط است.
مرد فیلمساز میتواند دو ساعت و چهل و پنج دقیقه در اتاق رئیس سازمان سینمایی بنشیند، چون مرد است، با او گپ بزند و چای بخورد و وارد شوخیهای جدی هم بشوند، با هم قرار سونا هم بگذارند، با همدیگر مثلا بیرون هم بروند و... فضایشان گستردهتر بشود و امکان مراوده وجود داشته باشد، بعد مثلا برود توی اتاق اصلاحات، طرف مرد است، بنشینند با همدیگر دوباره گپ بزنند... یعنی مردها به دلیل این که فضای کاری سینمای ایران، آن بخش که مربوط به فضاهای دولتی است، همهاش مردانه است، مردها امکان گفتگو و رفت و آمد و فضای بیشتری نسبت به زن ها دارند.»
مونا زندی در مورد روند برقراری ارتباط میان کارگردانان زن و مدیران سینمایی توضیح میدهد:« ه من اگر بروم در اتاق رئیس که مرد است، اولا بیشتر از بیست دقیقه نم توانم بمانم، نمیتوانم به او خیلی نزدیک بشوم، به خاطر این که من زنم و او یک مرد است، گاهی اوقات حتی توی چشمهای همدیگر نمیتوانیم نگاه بکنیم چون او باید سرش را بیندازد پایین، با هم نمیتوانیم دست بدهیم و آن ارتباطی که در یک چنین روابطی وجود دارد، نمی تواند بین یک زن با فضاهای مردانهای که برای ساختن یک فیلم و برای فضای سینمایی وجود دارد اتفاق بیفتد. این مشکلی است که در سینما وجود دارد نه این که چون زناند الزاما نمیتوانند فیلم بسازند.»
نگاهی به آمار بیکاری زنان تحصیلکرده ایرانی، راه نیافتن آنها به جهان سیاست و حتی حذف آنها از مدیریتهای کشور، این پرسش را مطرح میکند که چگونه با این همه موانع، آمار زنان فیلمساز به این حد افزایش یافته است و کار تا به آنجا پیش رفته که در رقابت با فیلمهایی که مردان ساختهاند، فیلم یک زن، نفس، کار نرگس آبیار به آکادمی اسکار راه مییابد؟
ناهید حسن زاده، کارگردان فیلم زمانی دیگر اشتیاق زنان ایرانی به فیلمسازی را بخشی از یک مساله گسترده اجتماعی میداند و میگوید: « گروهی از جوانان را در نظر بگیرید که با دنیای جدید، شبکههای اجتماعی، میخواهند خودشان را نشان بدهند. در جوامع دیگر این جوانها با شیوههای متفاوتی میتوانند خودشان را بروز بدهند. مثلا در موسیقی، در رقص و یا مدلینگ. ولی در ایران اینها را نداریم. مثلا صنعت دیزاین و مد آنطور که در همه درنیا افراد خلاقیتشان را نشان میدهند، در ایران وجود نداردحتی حوزه کتاب یا شعرمخاطب ندارند؛ ولی سینما یک اتفاق دیگر است. به خاطر اتفاقاتی که در دهه شصت و هفتاد در ایران افتادو ما سینماگرهای برجسته ای مثل کیارستمی یا مخملباف داشتیم که یک دفعه جهانی شدند، انگار سینما در ایران یکباره کشف شد و این باعث شد که همه بفهمند که از طریق سینما هم میتوانند کارهای جدید بکنند و بعضی هم فکر کردند که یک شبه میتوانند معروف بشوند...»
در جوامع دیگر این جوانها با شیوههای متفاوتی میتوانند خودشان را بروز بدهند. مثلا در موسیقی، در رقص و یا مدلینگ. ولی در ایران اینها را نداریم. مثلا صنعت دیزاین و مد آنطور که در همه درنیا افراد خلاقیتشان را نشان میدهند، در ایران وجود نداردحتی حوزه کتاب یا شعرمخاطب ندارند؛ ولی سینما یک اتفاق دیگر است.ناهید حسن زاده
در رسیدن به رویای یک شبه مشهور شدن آیا تفاوتی میان زنان و مردان وجود دارد؟ ناهید حسن زادهمیگوید به عنوان یک دختر جوان ورود به این عرصه برایش دشواریهای فراوانی داشته است: «در ایران به عنوان یک زن فیلم ساختن خیلی سخت است. مخصوصا اگر شما دغدغه اجتماعیو دیدگاه مستقل داشته باشید. برای من ساختن هر فیلم به مثابه یک زایمان بود.زاییدن به عنوان یک رنج وحشتناک... من برای ساختن هر فیلمی باید به همه ثابت میکردم که برای پسربازی به اینجا نیامدهام. من آمدهام تا فیلم بسازم و ثابت کردن این به عنوان یک دختر جوان، آن موقعی که خیلی کم تجربه تر و جوان تر بودم، برای من شکنجه بود. تا به مرور دوستانی پیدا کردم که مراوروحیاتم را شناختند و فیلم هایم را دیدند و... با این همهسخت است.»
اما تجربه سینمای ایران برای همه فیلمسازان زن ایرانی یکسان نیست. آیدا پناهنده، کارگردان فیلم تحسین شده ناهید از منظری دیگر به موضوع حضور فیلمسازان زن ایرانی میپردازد و معتقد است فیلمسازان زن ایرانی تجربههای متفاوتی را پشت سر میگذارند. او در جشنواره فیلمسازان زن ایرانی که خردادماه گذشته در برلین برگزار شد، چنین گفت: «جامعه ایران خیلی عوض شده. اکثریت جامعه ایران، همان طبقه متوسط در واقع نسل نویی که الان در ایران زندگی می کند، مردها به زنهاشان احترام می گذارند، مدیرانی ا که ما الان باید با آنها کار کنیم اتفاقا فیلمسازان زن را تشویق می کنند. من با یک خبرنگار فرانسوی که حرف می زدم، باور نمی کرد که ما تعداد فیلمسازان زنمان چه مستند سازان چه سازنده فیلمهای داستانی، خیلی خیلی زیاد است و تشویق می شوند که فیلم بسازند...»
در مقابل، ناهید حسن زاده، همچون مونا زندی، مسایل فرهنگی و تفکیک جنسیتی سازمان یافته شده در میان زنان و مردان را از مشکلات زنان فیلم ساز برای کنترل و هدایت گروه تحت نظرش میداند و میگوید:«ما به خاطر جدا بودن همیشگی مردها از زنها، همیشه با هم فاصله داریم و هیچ وقت نمیتوانیم آن صمیمیتی را که دومرد با هم دارند، به عنوان همکار با مرد همکارمان داشته باشیم. اگر هم داشته باشیم، در دراز مدت که اعتمادهای عمیقی ایجاد میشود، پیش می آید.»
شاید مشکلاتی از همین دست سبب شده که وقتی از نرگس آبیار پرسیده میشود که «فیلم های کدام فیلمساز زن را بیشتر میپسندد؟»چنین پاسخ میدهد: «این را می دانم که فیلمسازی کار سختی است و خانمهایی که فیلم میسازند، خیلی کارشان سختتر است، برای این که ده برابر یک مرد باید خودشان را ثابت کنند. یعنی اگر یک مرد بخواهد زحمت بکشد و فیلم بسازد، آن هم کار سختی است، اما یک زن باید خیلی بگذرد تا خودش را ثابت کند. وقتی یکزن میتواند خودش را ثابت کند و فیلم میسازد و میماند، خیلی کار بزرگی انجام داده. به خاطر همین همه را خیلی دوست دارم و به آنها احترام میگذارم. »
با همه این ها باید منظر ماند و دید که پس از این و معرفی فیلم یک زن به آکادمی اسکار، زنان فیلمساز ایرانی چگونه پیش خواهند رفت؟