جنگ غزه که با عملیات «شمشیرهای آهنی» اسرائیل در واکنش تلافیجویانه به حمله غافلگیرانه حماس موسوم به «طوفان الاقصی» شروع شد، شباهتهای در خور اعتنایی با جنگ «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳ دارد. در عین حال تفاوتها هم چشمگیر است.
۵۰ سال پیش مشابه الان، دولت و مردم اسرائیل سخت غافلگیر شدند. در مقدسترین روز سال در دین یهود ناقوس جنگ غیرمنتظره به صدا در آمد و زندگی مردم اسرائیل را تبدیل به جهنم کرد. آنها فشار روانی، ترس و بهت سنگینی را تجربه کردند. شوک اولیه ناشی از پیشروی ارتشهای مصر و سوریه در کانال سوئز وبلندیهای جولان انقدر کوبنده بود که پیروزی در جنگ ۱۹ روزه فوق نیز نتوانست مانند پیروزیهای قبلی باعث اقتدار و اعتماد به نفس بشود.
اگرچه دو هفته از وقوع عملیات «طوفان الاقصی» میگذرد، اما هنوز فرجام نهایی جنگ جدید غزه مشخص نیست و در ابتدای مسیر خودش است. نوع واکنش حماس و جایگاه آن با دولتهای وقت مصر و سوریه در ۱۹۷۳ متفاوت است. حماس به جای جنگ کلاسیک، از شیوههای چریکی و گروگانگیری استفاده کرده و میکند.
از دید اسرائیلیها نیز جنگ جدید آرایش و ویژگیهای متفاوتی دارد که شامل سه مرحله «حمله شدید هوایی و در ادامه یورش زمینی برای نابودی ساختارهای اداری و نظامی حماس»، «تدوام حضور نظامی برای در هم شکستن مقاومت» و «ایجاد نظم جدید امنیتی برای خنثیسازی ساختاری تهدید غره» است. آزادی گروگانها جزو اهداف دولت اسرائیل در عملیات «شمشیرهای آهنی» است، اما در برابر نابودی حماس اولویت نداشته، و طبق نظر اعلامی دولت اضطراری، تأثیر بازدارنده در هدف نهایی ندارد.
بیشتر در این باره: رازهای عملیات زمینی «مدرن» اسرائیل در غزهحماس نیز بر روی محورهایی چون مقاومت، معامله سیاسی بر سر گروگانها، استفاده از جنگ خانهبه خانه، علمیات در تونلها و مینگذاری در مناطق مسکونی، بهرهبرداری از سپرانسانی، تداوم حملات موشکی به شهرهای اسرائیل و انجام حملات هماهنگ از لبنان و سوریه به شهرهای شمالی و مرکزی اسرائیل حساب کردهاست.
واکنش بازیگران دیگر منطقهای و جهانی از منظر ژئوپلتیک، ژئواکونامی و راهبردی در مقایسه با پنجاه سال پیش منطق متفاوتی پیدا کرده است. مصر که نیروی اصلی مقابلهکننده با اسرائیل بود، امروز تقریباً نقشی خنثی دارد و تنها از منظر دیپلماتیک در تلاش برای رساندن کمکهای بشردوستانه به ساکنان غزه و آتشبس است، و همچنین بر اجرای توافقات و قطعنامه سازمان ملل در تشکیل دو ملت تأکید میکند.
ایران بر عکس در موقعیتی متضاد قرار گرفته و الان فعالترین کشور در حمایت از حماس است. ایران پیش از انقلاب نقشی مشابه عربستان سعودی و مصر کنونی در منازعه اسرائیل-فلسطین داشت و در عین حال نفت اسرائیل را تأمین میکرد.
حکومت ایران واکنشهایش فعلاً محدود و در سطح حملات موشکی و پهبادی کمدامنه به اسرائیل از طریق شبکه نیروهای تحت فرمان در لبنان، سوریه و عراق علیه اهداف اسرائیلی و آمریکایی است. سوریه نیز بعد از جنگ داخلی طولانی و خونین عملاً اثرگذاری مستقل نداشته و دنبالهرو جمهوریاسلامی است.
عربستان سعودی، امارات، قطر، اردن، ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی نیز با تحرکات دیپلماتیک خواهان توقف جنگ و تنشزدایی هستند. منهای امارات متحده عربی هیچیک از کشورهای اسلامی حماس را محکوم نکردند. البته حمایت نیز نکردند، حکومت ایران تنها استثنا در این خصوص است.
موضوع جدید در سمتگیریهای کشورهای عربی مخالفت با اخراج، مهاجرت اجباری و پناهندگی بخشی و یا کل ساکنان غزه به شبهجزیره سینا و یا کشورهای عربی است، امری که بر اساس اخبار تأییدنشده از اهداف اسرائیل و مورد حمایت آمریکا در جنگ جدید است.
بیشتر در این باره: ۵۰ سال پیش اسرائیل چگونه در جنگ «یوم کیپور» شکست خورد؟کشورهای عربی بر خلاف جنگ «یوم کیپور» از ابزار تحریم نفت و گاز استفاده نکردند. تنها اخباری غیررسمی از تهدید امیر قطر در خودداری از فروش گاز به کشورهای غربی مطرح شده که عملی شدن آن دور از انتظار است.
یکی از تفاوتهای الان با ۵۰ سال پیش تغییرات شگرف در اقتصاد سیاسی سوختهای فسیلی است. نفت دیگر اهمیت سابق در اقتصاد و تجارت دنیا را ندارد. علاوه بر آن نقشه تولید و مصرف سوختهای فسیلی نیز تغییر پیدا کردهاست. در ۱۹۷۳ اسرائیل در زمینه امنیت انرژی به دلیل تحریم کشورهای عربی آسیبپذیر بود. تعهد آمریکا به تضمین تأمین انرژی اسرائیل نیز به دلیل اینکه خود واردکننده بود نمیتوانست طولانی باشد؛ از این رو، اهرم نفت کمک کرد تا زمینه برای توافقات و تنشزدایی در سالهای بعد مساعد شده و به پیمان کمپ دیوید منجر شود. بازگرداندن شبهجزیره سینا به مصر در این چارچوب رخ داد که اسرائیل چاههای نفت آن را در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ تصاحب کرده بود.
اکنون اسرائیلی نیمی از نفت خود را از جمهوری آذربایجان تأمین میکند و خود نیز صاحب منابع گازی است. آمریکا نیز یکی از بزرگترین صادرکنندههای نفت دنیا است. حربه تحریم نفتی و گازی اثرگذاری سابق خود را ندارد. آمریکا به راحتی میتواند انرژی مورد نیاز اسرائیل را تأمین کند و خود نیز در تأمین نیازش وابسته به کشورهای عربی نیست. کشورهای اروپایی نیز بعد از جنگ اوکراین توانستهاند راهکارهایی برای تأمین انرژی خود در شرایط بحرانی پیدا کنند و درمانده نشوند.
تا کنون تأثیر جنگ غزه بر قیمت نفت زیاد نبوده و تنها ۹ درصد بهای آن را افزایش داده است. البته قیمت نفت تا قبل از عملیات الاقصی روند نزولی داشت و از ۹۴ دلار در ۲۷ سپتامبر به ۸۱ دلار کاهش یافته بود. هنوز قیمت نفت در کانال ۸۸ دلاری است.
اگر جنگ غزه به سمت چندجبههای شدن و گسترش در سطح منطقه با مداخله حکومت ایران و درگیر شدن آمریکا و بریتانیا تحول پیدا کند، آنگاه میتوان انتظار افزایش زیاد بهای نفت را تا بشکهای ۱۵۰ دلار بر اساس برخی از نظرات کارشناسی داشت. اما احتمال تحقق چنین سناریویی در پرتو نشانههای موجود ضعیف است.
بیشتر در این باره: ۱۰ نکته پیرامون جنگ بزرگ غزهتقاضا برای نفت هم به دلیل نبود اشتهای زیاد در بازار چین بالا نیست، اگرچه هر چه به فصل سرما نزدیکتر شویم به طور طبیعی تقاضا برای نفت هم افزایش پیدا میکند. ولی از آنجا که اقتصاد جهانی با خطر رکود مواجه است و قیمت بالای نفت اقتصاد بحرانزده چین را به شدت تهدید میکند، لذا برآیند قوای جهانی تمایلی به این وضعیت ندارد.
البته همه چنین نظری ندارند؛ کشورهای نفتی از افزایش بهای نفت بهره میبرند منتها تا جایی که منجر به رکود بزرگ در اقتصاد جهانی نشود. چین مخالف اصلی این وضعیت است. این مخالفت عاملی بازدارنده برای جمهوریاسلامی در اقدام به بستن و یا ایجاد اخلال در ترانزیت انرژی در تنگه هرمز است.
این عامل باعث میشود که بعد ژئواکونومی در ملاحظات چین بر ژئوپلتیک غلبه پیدا کرده و نسبت به تشدید تنش در خاورمیانه آسیبپذیر شود. اگرچه چین از درگیر شدن آمریکا و غرب در خاورمیانه و کاهش توجه به تایوان در کوتاه منفعت میبرد، اما به لحاظ راهبردی و اقتصادی ثبات در خاورمیانه برای چین منافع به مراتب بیشتری دارد.
اکنون اقتصاد چین وضعیت شکنندهای دارد و با چالش تورم منفی و کاهش تولید و فروش مسکن مواجه است. اقدامات و تدابیر دولت، و بویژه مشوقها باعث شد تا سه ماه سوم وضعیت بهتری در مقایسه با نیمه اول سال ۲۰۲۳ پیدا کند، اما مانایی این وضعیت مشخص نیست.
روسیه از هر دو بعد از تشدید درگیری در خاورمیانه و بخصوص کشیدهشدن آمریکا به شکل مستقیم در جنگ استقبال میکند. این جنگ که به احتمال زیاد طولانی و فرسایشی میشود هم از لحاظ اقتصادی باعث افزایش درآمدهای نفتی روسیه میشود و هم امکانات غرب برای کمک به اوکراین کاهش پیدا میکند. همچنین فضا برای گسترش نفوذ روسیه در منطقه و بهبود روابط با کشورهای عربی مساعد میشود.
ژئوپلتیک و اقتصادجغرافیا توضیحدهنده مواضع برخی از کشورها و تفاوتهای ایجاد شدهاست. پیش از عملیات «طوفان الاقصی» پیمان «صلح ابراهیم» از طریق پیوستن شمار بیشتری از کشورهای عربی به عادیسازی روابط با اسرائیل و تنشزدایی در حال جلو رفتن بود.
بیشتر در این باره: سردرگمی مقامهای ایران؛ چگونه باید از جنگ اسرائیل و حماس دور ماند؟بر خلاف ۵۰ سال پیش که ایده «زمین در برابر صلح» پیامد جنگ «یوم کیپور» بود و منجر به برجسته شدن راهکار صلح خاورمیانه با تشکیل دو دولت مستقل فلسطین و اسرائیل و تمرکز اسرائیل بر راهحلهای غیرنظامی در دهههای بعد شد اما بنبست ایجاد شده در دو دهه نخست قرن بیست و یکم میلادی باعث شد تا مسئله حقوق فلسطینیها به تدریج به حاشیه برود و توافقات راهبردی و امنیتی با محوریت مسائل اقتصادی جایگزین شود.
در مذاکرات اسرائیل و عربستان سعودی با میانجی گری آمریکا، موضوع اصلی به رسمیت شناختن اسرائیل در ازای توافق امنیتی (تضمین) جدید بین آمریکا و عربستان و ایجاد فناوری هستهای غیرنظامی در عربستان بود. اگرچه اعطای امتیازاتی به فلسطینیها مطرح بود، ولی این امر مسئلهای ثانوی بود و در پارکینگ گذاشته شده بود.
تحقق این توافق، عملاً دولت آمریکا را ملزم به حفاظت از عربستان سعودی و زیرساختهای اقتصادی و نظامی آن میکرد، در صورت نهایی شدن آن، آسیبپذیری عربستان به حملات موشکی مستقیم و غیرمستقیم جمهوریاسلامی و اقمارش در منطقه تا حد زیادی برطرف میشد. امری که در عادی شدن روابط ایران و عربستان بعد از حمله موشکی به تأسیسات آرامکو در سال ۲۰۱۹ اثرگذار بود.
از سوی دیگر امارات متحده عربی، آمریکا، هند و اسرائیل در حال توافق بر سر مسیر جدید تجاری بودند که هندوستان را به اروپا از طریق خلیج فارس و مدیترانه شرقی وصل کند.
این وضعیت خوشایند چین، ترکیه، روسیه و جمهوریاسلامی نبود. چین ایجاد مسیری موازی با «ابتکار کمربند» را تهدیدی برای خود تلقی میکند. ترکیه و روسیه نیز نسبت به شکلگیری مسیر جدید تجاری از شرق به غرب و بخصوص تأمین انرژی فسیلی اروپا با نقشآفرینی اسرائیل و یونان و قبرس در مدیترانه شرقی و امارات و عربستان در خلیج فارس و از بین رفتن مزیت تاریخی و جغرافیایی خود ناخشنود بودند. جمهوریاسلامی نیز به لحاظ سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی خود را بازنده این تحولات میدید.
بنابراین از این زاویه چرایی وقوع «عملیات طوفان الاقصی» و ضربهای که به تنشزدایی بین اسرائیل و کشورهای عربی زد، روشن میشود که بار دیگر مردم غزه قربانی رقابتها و تقابلهای ژئوپلتیک و اقتصادی قدرتهای منطقه و دنیا شدند.