شرایط وخیم یک ایران تشنه: آمریکا چگونه می‌تواند به ایرانیان در حوزهٔ آب کمک کند؟

عکسی از خشکیدگی هامون در استان سیستان و بلوچستان

وضعیت کنونی آب در ایران و احتمال بروز بحران‌های امنیتی مرتبط با خشکسالی انسان‌ساخته، و همچنین راه‌های یاری آمریکا به ایرانیان برای حل مشکلات مرتبط، از محورهای مطلبی است که به تازگی برای اندیشکده شورای آتلانتیک در آمریکا نوشته‌ام.

به‌واسطهٔ تشدید بی‌آبی و کاهش بارش برف در بسیاری از مناطق، آغاز دوره‌ای جدید از اعتراضات ناشی از اثرات مستقیم و غیرمستقیم بی‌آبی دور از ذهن نیست، که می‌تواند به بی‌ثباتی در منطقه و گسترش آن منجر شود.

همکاری ایرانیان و آمریکا در حوزهٔ مدیریت آب می‌تواند حتی پیش از تغییر حکومت کنونی آغاز شود. آن‌چه می‌خوانید برداشتی آزاد از همان مقاله است.

مدت‌ها است که تأثیر همکاری‌های ایران با آمریکا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در بخش‌های آب، نیرو، کشاورزی و محیط زیست موضوع بحث محافل دانشگاهی است. هنوز بسیاری از بازماندگان کشاورزانی که رعایای مالکان بزرگ بوده‌اند، از تغییرات شگرف دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی داستان‌ها می‌گویند.

مکانیزه شدن کشاورزی ایران در آن دوران و دسترسی ساده‌تر به آب، بی‌آن‌که زارعی بخواهد منتظر میرآب و گرفتن سهم آب باشد، نمی‌توانسته برای یک مالک جدید جذاب نباشد. اما آیا نتایج همکاری و مشاورهٔ آمریکایی‌ها در بلندمدت به نفع ایران و منابع حیاتی‌اش تمام شد؟

در سال‌های اخیر، بعضی مخالفان جمهوری اسلامی ایدهٔ همکاری و مشارکت با کشورهای پیشرو برای مهار کردن مشکلات محیط زیستی را مطرح کرده‌اند. این در حالی است که برخی از مهم‌ترین کارشناسان و استادان حوزه‌های مختلف مدیریت منابع طبیعی در غرب ایرانی هستند و مخالفان، کمتر نظر این دانشمندان را پرسیده‌اند. وجود یک خلأ و فاصله میان مدعیان سیاسی و عالمان به علوم طبیعی و مهندسی چیزی نیست که برای آیندگان قابل هضم باشد.

وضعیت ایران چگونه به این نقطه اسفناک رسید؟

علیرغم هشدارهای متعدد از ۱۳۶۷ به دولت‌های موسوی و رفسنجانی و خاتمی و دیگران، مسئله تغییرات اقلیمی اغلب از طرف سیاسیون جمهوری اسلامی نادیده گرفته شده است. در آبان ۶۷ پیشبینی‌های مراکز مطالعات امنیتی آمریکا در مورد وضعیت آب در خاورمیانه به نخست‌وزیر و کابینه‌اش ارائه شد. پیشنهادهایی هم داده شد مبنی بر تغییر روش مدیریت منابع آب، تغییر در روش‌های آبیاری و تجدیدنظر در سیاست‌های کشاورزی.

برخی از پیشنهادها با روش‌های مدرن مواجهه با شرایط جدید اقلیمی، ازجمله کاهش خسارت، افزایش تاب‌آوری و سازگاری با شرایط جدید همخوان بود، اما دولت نهایتاً راهی را رفت که منتهی به نابودی دریاچه‌ها، رودخانه‌ها، تالاب‌ها و مراتع و آبخوان‌ها شد.

وقتی سدسازی اولویت شد و استخراج آب‌های زیرزمینی با هدف دستیابی به خودکفایی کشاورزی بدون حساب و کتاب رشد کرد، اثرات محیط زیستی این روش‌ها به هیچ عنوان مد نظر مدیران کشور نبود.

گرچه آمارهای متعددی در مورد وضعیت آبخوان‌های ایران ارائه شده، اما عیسی کلانتری که در سال ۱۳۶۷ وزیر کشاورزی میرحسین موسوی بود، یکی از دریافت کنندگان هشدار آن سال، امسال در گفتگویی خبر از کسری وحشتناک آبخوان‌های ایران داد و مدعی شد که اگر سالانه میزان تغذیه آبخوان‌ها ۱۹ میلیارد متر مکعب باشد و برداشت آب حدود ۵۱ میلیارد، اختلاف این دو رقم نشان از کسری ۳۲ میلیارد متر مکعبی دارد. این یک فاجعهٔ بزرگ برای کشور است. این در شرایطی است که وضعیت سدهای بزرگ کشور هم نگران‌کننده است.

بیشتر در این باره: آینده تیره و تار ایران از منظر ارزیابی‌های امنیتی-اقلیمی

اما افزایش جمعیت از دیگر مسائلی است که معمولاً از سوی بخش‌های مختلف جامعه نادیده گرفته شده. وقتی در طول یک قرن جمعیت ایران از ۱۰ میلیون به نزدیک ۹۰ میلیون نفر رسیده و منابع آب تجدیدپذیر کشور نیز از ۱۳۰ میلیارد متر مکعب تا حدود ۸۰ میلیارد متر مکعب کاهش یافته، باید نگران بود، چون سهم آبی هر ایرانی به‌شدت کمتر شده، آن هم در دوره‌ای که ریخت‌وپاش آبی بیداد می‌کند.

کارشناسان معتقدند که میزان مصرف آب نباید از ۴۰درصد منابع آب تجدیدپذیر بیشتر شود تا امکان جذب آب و زنده ماندن منابع سطحی و زیرزمینی را تا حد زیادی تضمین کنیم. اما در ایران، ما ورشکسته‌ایم و مصرف آب از میزان موجودی سالانه و آن‌چه قولش را به ذی‌نفع و مصرف‌کننده داده‌ایم، فراتر می‌رود. پیامد این نوع مصرف، گسترش دشت‌های فرونشسته و بی‌سرانجامی مردمی است که امروز تشنه‌تر می‌شوند و فردا گرسنه‌تر.

مالکان و میرآب‌ها و دهقانان، در طول هزاران سال، آب‌های زیرزمینی را به‌خوبی مدیریت می‌کردند اما با آبی که برای کاشت گندم و دیگر محصولات از زیر زمین استخراج شد، مدتی دشت‌ها را سبزتر هم کرد، اما چه بسیارند دشت‌های سرسبز که به‌خاطر حفر چاه‌های بیشمار و برداشت بی‌حساب و کتاب آب، اینک خشکیده‌اند و ترک برداشته‌اند.

کمبود آب مهاجرت را برای کشاورزان و دهقانان رقم زد، تا حدودی شبیه آنچه بر سر کشاورزان اهل شرق سوریه آمد که با خشکسالی شدید سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ خانه را رها و با امید این‌که دولت به‌دادشان برسد، ساکن حاشیه شهرهای بزرگ شدند. می‌گویند تعداد مهاجران سوری از استان حسکه به غرب این کشور حدود یک میلیون نفر بوده، اما از نظر زمانی تنها در دوران ریاست‌جمهوری حسن روحانی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر به تعداد حاشیه‌نشین‌های ایران اضافه شد، یعنی ۱۰ برابر آن‌چه در سوریه شاهدش بودیم.

با وجود تمامی فرصت‌هایی که دولت‌ها در چند دهه گذشته برای نجات منابع آب و بهبود سیاست‌های مدیریت آب داشته‌اند، مجموعه‌ای غیررسمی به‌نام «مافیای آب» که شامل گروهی از مقام‌های ارشد وزارت نیرو، سپاه، برخی مهندسان مشاور، پیمانکاران و حتی استادانی از دانشگاه است، تصمیم‌گیرندهٔ اصلی محسوب می‌شود. برای این‌ها مرغ یک پا دارد و باید پروژه‌های گران‌قیمت اجرا شوند.

به‌عنوان مثال اگر همهٔ دنیا بگویند که ساخت سد گتوند به شکل فعلی‌اش منجر به تماس میلیون‌ها تُن نمک کوه نمک عنبل با آب کارون و شوری مخزن خواهد شد، چون تصمیم‌ بر ساخت سد و انتقال پول‌های آن به بخش‌های مختلف سپاه گرفته شده، هیچ‌کس توان ایستادن جلوی مافیای آب را نخواهد داشت. اینان تصمیم‌‌گیرندگانی هستند که نظر مردم را نمی‌پرسند.

مفهوم تصمیم‌گیری از بالا در ایران به هیچ وجه جدید نیست چرا که مردم ایران قرن‌هاست با سیستم‌های پدرسالارانه و دستوری آشنا بوده‌اند. با این حال، اثرات منفی مدیریت از بالا به پایین در حوزهٔ آب هرگز به اندازه چند دهه اخیر به ایران‌زمین آسیب نرسانده است. از بعد از پایان جنگ هشت‌ساله با عراق و قدرت گرفتن هاشمی رفسنجانی، بازسازی کشور جنگ‌زده تحت عنوان «سازندگی» گرچه با استقبال زیادی مواجه شد، اما با ساخت سد‌ها سرنوشت رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و تالاب‌ها را برای همیشه تغییر داد.

تأسیس دو سازمان درگیر سدسازی جمهوری اسلامی، یعنی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا (قرارگاه خاتم) که به تجربه و ادوات مهندسی بازمانده از جنگ مجهز بود و شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران (آب و نیرو)، منجر به ایجاد یک ائتلاف مالی پایدار شد.

آب و نیرو از سوی گروهی از مهندسان که اغلب از دانشجویان اشغال‌کنندهٔ سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۸ بودند، تأسیس شد. در آن سال‌ها، با وجود هشدارهای متخصصان در مورد عواقب اجرای پروژه‌های مخرب محیط زیست، ائتلاف جدید چپ‌های حکومتی و سپاه در چارچوب سیاست‌های هاشمی رفسنجانی ادعا کردند که سدسازی و انتقال آب بین‌حوضه‌ای برای تأمین آب کشاورزی، خودکفایی کشور را تضمین خواهد کرد. با این حال، این تصمیم‌گیری‌ها که بدون مشورت با متخصصان مستقل و شایسته اتخاذ شده بود، باعث مرگ تدریجی دریاچه‌ها، زمین‌های تالاب‌ها، رودخانه‌ها و آبخوان‌های کشور شد.

تأثیر اجتماعی بحرانی شدن وضعیت آب

در هنگامهٔ گفتگوهای هسته‌ای بسیاری اعتقاد داشتند که با دستیابی به یک توافق هسته‌ای و لغو تحریم‌ها، جمهوری اسلامی خواهد توانست از پس چالش‌های اقتصادی‌اش برآید و بحران آب را حل کند. خیلی‌ها تصور می‌کردند که در شرایط جدید، حکومت توان نجات دریاچه‌ها و رودخانه‌ها را خواهد داشت. درست در همان زمان، مرکز تجزیه و تحلیل نیروی دریایی (CNA)، که مؤسسه‌ای مطالعاتی در حوزه‌های نظامی و امنیتی در واشینگتن است، به دولت آمریکا درباره تشدید تنش‌های آبی هشدار می‌داد.

بیشتر در این باره: آب؛ عامل همبستگی یا مایه چنددستگی؟

براساس گزارش تحلیلی این مؤسسه که در دی‌ماه ۱۳۹۶، هم‌زمان با اعتراضات گسترده در ایران، منتشر شد، یک نتیجه‌گیری بیشتر از همه جلب توجه کرد: «می‌توان میان کمبود منابع آب و آسیب‌های این بحران با اعتراضات اجتماعی ارتباطی برقرار کرد.»

براساس گفتهٔ نویسندگان این گزارش ـــ مجموعه‌ای از مقام‌های نظامی و امنیتی سابق و کارشناسان آکادمیک ـــ چنین اتفاق‌هایی در کشورهای متحد ایالات متحده می‌توانست به تضعیف منافع ملی آمریکا بیانجامد و حتی امنیت ملی آمریکا را به‌خطر بیاندازد.

بر پایهٔ این گزارش، تداوم و تشدید تنش آبی می‌توانست دامنهٔ اعتراضات را از مناطق کوچک به سطحی گسترده بکشاند، آن هم همراه با افزایش خشونت و احتمال بروز حملات مسلحانه و تروریستی و امکان رخ دادن جنگ‌های داخلی و فرامرزی. انتشار این گزارش، هم‌زمان با بزرگ‌ترین قیام اعتراضی در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷، توجه برخی کارشناسان حوزه ایران را به خود جلب کرد.

در اعتراضات گسترده، جان‌هایی از دست رفت که همگی اهل شهرهایی بودند که خشکسالی و کم‌آبی شرایط زندگی را برای مردم سخت‌تر کرده بود.

بروز قیام گستردهٔ دیگری در ۱۳۹۸، که بر اساس گزارش‌ها به از دست رفتن جان‌ بیش از ۱۵۰۰ تن از اعتراض‌کنندگان به دست نیروهای امنیتی منتهی شد، در مناطقی بی‌ارتباط با دستکاری‌های دولت در منابع آب نبود.

در ماهشهر، شماری از کسانی که قربانی دستکاری در رود جراحی شده بودند، در بخشی از نیزارها به رگبار بسته شدند. بی‌ثباتی‌ها و تنش‌ها ادامه داشت و مردم خوزستان در سال ۱۴۰۰ مستقیماً بر سر آب با نیروهای امنیتی درگیر شدند که باز تلفات جانی به‌ همراه داشت.

خوزستان استانی غنی از آب با رودخانه‌های مهمی چون کارون، کرخه و جراحی و بهره‌مند از ذخایر نفت و گاز، به دلیل مدیریت ناصحیح آب و پروژه‌های قرارگاه خاتم، وضعیت اسفناکی پیدا کرده است. اثرات دستکاری‌های بشری بر رودخانه‌ها، تالاب‌هایی همچون هورالعظیم را به شرایط نامناسبی کشانده است.

رسوبات بسیار ریز کفِ هور، به هنگام خشک شدن گاه و بیگاه این تالاب، با هر باد قدرتمندی برمی‌خیزند و به شکل طوفان‌های گردوغبار مردمان مناطق جنوب غرب ایران را آزار می‌دهند. این موضوع منجر به تضعیف قابل توجه کیفیت هوا در بخش‌های مختلف خوزستان شده و عامل بیماری گسترده هزاران نفر از ساکنان استان به‌حساب می‌آید.

نابرابری در دسترسی ایرانیان به آب

جمهوری اسلامی که امضاکنندهٔ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم هست، می‌داند که از سال ۲۰۱۰ میلادی که آب و بهداشت به‌عنوان حقوق بشری به‌رسمیت شناخته شدند، می‌بایستی آب سالم و لازم را برای شرب و بهداشت بدون تبعیض و به‌شکلی عادلانه میان افراد جامعه توزیع کند.

اگر گزارش‌های مختلف وضعیت آب در چهار گوشهٔ ایران را بررسی کنید، خواهید دید که در بسیاری از مناطق، توزیع آب عادلانه نیست و در مناطقی، اقلیت‌های قومی و مذهبی محروم‌تر از دیگران هستند. استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان، کرمان، فارس، اصفهان، خراسان جنوبی، همدان، یزد، خراسان رضوی و سمنان به دلیل ناپدید شدن منابع آب سطحی و استفادهٔ بیش از حد از آب زیرزمینی و آلودگی، با فقر آبی گسترده روبه‌رو هستند. اما برخی پروژه‌های بزرگ آبی نظیر سد‌ کارون-۳ در گذشته و سد خرسان-۳ در آینده، به اسم تأمین آب، باعث جابه‌جایی و مشکلات دائمی ساکنان منطقه‌ای می‌شوند که مخزن سد در آن‌جا قرار می‌گیرد.

فراتر از خطاهای مستقیم انسانی، تغییرات اقلیمی موجب ذوب یخچال‌ها و تغییر نظم بارش در بسیاری از مناطق برف‌گیر شده که برخی آن‌را خشکسالی برفی هم خوانده‌اند و باعث کاهش آب رودخانه‌ها در بهار و تابستان شده. برای جبرانش، دولت تحت تأثیر مافیای آب، انتقال آب بین‌حوضه‌‌ای را دنبال می‌کند که خود به تنش‌های بیشتری می‌انجامد.

مافیای آب و لابی‌های قدرتمندش با تحمیل این پروژه‌های مخرب محیط زیست، عدالت محیط زیستی را به بدترین شکلی نقض کرده‌اند. پروژه‌هایی که فاقد ارزیابی اثرات محیط زیستی بوده‌اند و روزگار مردمان مناطق مبدأ آب را تیره کرده‌اند.

تجربه ثابت کرده که روش‌های طبیعت‌محور و ارزان‌قیمت در شرایط اقلیمی ایران، کارآمدتر، اقتصادی‌تر و پایدارتر بوده‌اند، اما مقام‌های جمهوری اسلامی با وجود مشاهدهٔ خسارت‌های انسانی و محیط زیستی، پروژه‌های گران‌قیمت مدیریت آب در چارچوب «مأموریت هیدرولیکی» را پیش می‌برند. مافیای آب دائماً با طرح‌های کارآمد و مقرون‌به‌صرفهٔ مدیریت آب مخالفت کرده، چرا که سود مالی و کمیسیون پروژه‌های سازه‌ای بزرگ، در غیاب ساختاری پاسخگو و فاقد حسابرسی، بسیار بیشتر است.

این روزها سرداران سپاه و مدیران آب عاشق نمک‌زدایی از آب دریا شده‌اند؛ فناوری «اسمز معکوس» آب‌شیرین‌کن‌ها که نام اسرائیل را به‌خاطر می‌آورد. اسرائیلی‌ها هم سال‌ها فناوری‌شان را به‌طور غیرمستقیم به کشورهای حاشیه خلیج فارس فروخته‌اند.

بیشتر در این باره: شیرین کردن آب دریا، «ایران رود» و عدالت زیست‌محیطی

چند ماه پیش در حاشیهٔ کنفرانس بین‌المللی روزنبرگ در حوزه سیاست‌گذاری آب که در آفریقای جنوبی برگزار می‌شد، دکتر سلیم ذکری، استاد دانشگاه سلطان قابوس و کارشناس فائو، برایم گفت که هزینهٔ تولید یک متر مکعب آب شیرین در خلیج فارس تقریباً یک دلار است؛ رقمی گران‌تر از شیرین کردن یک متر مکعب آب به‌وسیلهٔ خود اسرائیل.

با این حال، یک منبع از وزارت نیرو برایم فاش کرد که هزینهٔ واقعی تولید آب شیرین در سواحل ایران بیش از یک و نیم دلار است. این اختلاف نیم دلاری می‌تواند به‌خاطر تحریم‌ها و نبود روابط تجاری مستقیم با اسرائیل به‌عنوان مالک معنوی فناوری فیلترهای اسمز معکوس باشد.

اما هزینهٔ بزرگ‌تر، انتقال آب شیرین‌شده به فلات مرکزی ایران است. وقتی هزینهٔ انتقال در فاصله‌ای نه چندان دور از دریای عمان به نقطه‌ای در ارتفاع ۷۰۰ متری بالغ بر ۵ دلار برای هر متر مکعب باشد، حساب کنید که هزینهٔ» انتقال آب شیرین‌شده بعد از بردن به ارتفاعی بیشتر از دو هزار متر و بعد رساندن به محدوده‌ای در مرکز ایران در نزدیکی یزد چقدر خواهد بود؟

اما استفاده از فناوری گران‌قیمت نمک‌زدایی فقط آسیب اقتصادی وارد نمی‌کند. مسئولان از آلودگی‌ و گرمای تولیدشدهٔ کارخانه‌های تصفیه آب دریا به مردم چیزی نمی‌گویند و دربارهٔ رد پای کربن بالای این فرایند سکوت کرده‌اند. شورابه‌ای که از کارخانهٔ آب‌شیرین‌کن به دریا برمی‌گردد، آنچنان داغ و شور است که اگر به سرعت با جریان‌های زیردریایی مخلوط نشود، جان بسیاری از آبزیان را می‌گیرد، کما این‌که در برخی از مناطق خلیج فارس در نزدیکی محل خروج شورابهٔ داغ، «زون مرده» ایجاد می‌شود؛ نقاطی که گاه تا ۵۸ گرم در لیتر نمک دارند و دمای‌شان بالاتر از جاهای دیگر است.

بعضی از گونه‌های ماهی‌های خلیج فارس از آب‌های بسیار نمکی داغ مهاجرت کرده‌اند و مرجانهای زیادی در این منطقه بی‌جان شده‌اند. گفته می‌شود هزینهٔ پروژه بزرگ نمک‌زدایی از آب و لوله‌کشی به فلات مرکزی ایران برای انتقال سالانه چهار میلیارد متر مکعب آب شیرین‌شده هشت میلیارد دلار است که اجرای آن شاید سال‌ها به‌طول بینجامد.

اما نکته این‌جا است که متخصصان ایرانی راهکارهای مقرون به صرفه‌ و طبیعت‌محور با بهرهٔ محیط زیستی برای مدیریت سیلاب‌ها و احیای آبخوان‌ها ابداع کرده‌اند که ریشه در روش‌های سنتی مدیریت آب زیرزمینی ایران دارد و می‌توان با هزینه‌‌ای کمتر از پروژهٔ آب‌شیرین‌کنِ مورد علاقه کمیسیون‌گیرندگان سپاه، سالانه حداقل ۳۰ میلیارد متر مکعب آب را به ذخایر آب زیرزمینی ایران بیفزاید.

اگر هزینهٔ اجرای طرح‌های آبخوانداری چیزی حدود ۵۰۰ دلار در هکتار باشد، اجرای عملیات در سطح ۱۴ میلیون هکتار زمین‌های آبرفتی با قابلیت ذخیرهٔ آب، حدود هفت میلیارد دلار خواهد بود و سالانه می‌توان با این روش، ضمن تأمین حق‌آبه دشت‌ها، بیش از ۴۰ میلیارد متر مکعب از سیلاب‌ها را به منابع آب تجدیدپذیر کشور افزود.

ارزش بیشتر این کار، آثار محیط زیستی مثبت و نسبت بسیار زیاد فایده به هزینه است. اما جماعت «متعهد» و «حزب‌اللهی» سدسازی، انتقال آب بین‌حوضه‌ای و آب‌شیرین‌کردن را به روش‌های مفید و طبیعت محور ترجیح می‌دهند.

وقتی کشاورزان بتوانند با ایجاد تعاونی‌های مدیریت سیلاب، منابع آب زیرزمینی را تقویت کنند و سیلاب‌های ویرانگر را به خاک سیاه بنشانند، هم از فرسایش خاک جلوگیری کرده‌اند و هم مانع پیشروی نشست زمین می‌شوند. هم نشست زمین و هم فرسایش خاک دو بحران مهم سرزمین ما هستند که دخالت‌های بشری سرعت این دو فاجعه را بیشتر کرده است.

بیشتر در این باره: طعم تلخ آبِ شیرین‌شده خلیج فارس برای محیط زیست
ایالات متحده چگونه می‌تواند به ایرانیان کمک کند؟

شواهد و مستندات نشان‌دهندهٔ وضعیت ناپایدار میلیون‌ها روستایی است که به دلیل کاهش چشمگیر منابع آب زیرزمینی، خانه و کاشانهٔ آباء و اجدادی‌شان را ترک می‌کنند تا بلکه جایی در حاشیهٔ شهرها برای‌شان باقی مانده باشد. شرایط کم‌بارش کنونی می‌تواند منتهی به بروز تنش‌هایی در بهار و تابستان آینده شود. برگزاری تجمع‌هایی اعتراضی به‌خاطر آلودگی هوا یک آغاز است.

اگر تغییری در شرایط آب‌وهوایی کنونی ایجاد نشود و مدیریت آب در همین حد بماند، باز وضع روستانشینان بدتر خواهد شد، چه برسد به این‌که شاهد تشدید تأثیرات تغییرات اقلیمی هم باشیم، که نتیجه‌اش یک مهاجرت بسیار عظیم خواهد بود.

شاید مخاطبان کمتر به این مسئله توجه کرده باشند، اما تغییرات بزرگ و ناگهانی گاهی ممکن است منافع و امنیت ایالات متحده را در نقاط مختلف جهان تحت تأثیر قرار دهد و بروز فاجعه‌ای انسانی در خاورمیانه بسیاری از محاسبات این ابرقدرت را به هم بزند.

اگر مردم ایران، به‌شکلی بالقوه، مهم‌ترین متحدان آمریکا در منطقهٔ خاورمیانه و شمال آفریقا محسوب شوند، کمک ایالات متحده به ایرانیان برای رسیدن به‌ روزگاری بهتر و بهبود وضعیت آب و خاک می‌تواند در چارچوب منافع ملی این کشور ارزیابی شود.

بهبود وضعیت آبی ایران نیازمند یک تغییر اساسی به‌سوی یک سیستم دموکراتیک است که مشارکت عمومی را پاس می‌دارد و چارچوب قدیمی تصمیم‌گیری از بالا را نفی می‌کند. انتقال تجربه‌های دموکراتیک، ازجمله ایجاد فضای مشارکت و انتقال مسئولیت‌ها به مردم بسیار ارزشمند است. ایالات متحده همچنین می‌تواند ایرانیان را از طریق کمک‌های فنی و انتقال دانش، افزایش توانمندی و آموزش، حمایت از جامعهٔ مدنی و ترویج سازگاری با تغییرات آب و هوا یاری کند.

ایرانیان شاید پیش از هر تغییری در ساختار قدرت باید نهادی برای مدیریت پایدار آب ایجاد کنند. برای ایرانیان، یادگیری از تجربهٔ گروهی از کارشناسان و مهندسان آب مهاجر به منطقه‌ای که بعدها اسرائیل نام گرفت، شاید آموزنده باشد. این گروه بعدها مدیریت آب اسرائیل را بر عهده گرفتند. در سال ۱۹۳۷ گروهی متشکل از مهندسان و سیاستمدارانی از جمله لوی اشکول، که بعدها به‌مقام نخست‌وزیری رسید، شرکت ملی آب اسرائیل (Mekorot) را تأسیس کردند؛ نهادی متمرکز که ۱۱ سال بعد از شکل‌گیری مسئول تأمین آب شهروندان کشور تازه‌تأسیس شد.

تشکیل چنین نهادی برای مدیریت آب ایران با توجه به شرایط جدید اقلیمی اهمیت زیادی دارد، چه این مجموعه باید توانایی مواجهه با چالش‌های ایجاد ناشی از تغییرات آب و هوایی را داشته باشد و هم‌زمان با درک پیچیدگی‌های دیپلماتیک، مشکلات مدیریت منابع آب مشترک با کشورهای همسایه را هم برطرف سازد.

این رویکرد به هدف کاهش تنش‌ها و شروع همکاری منطقه‌ای در خاورمیانه و شمال آفریقا اهمیت زیادی دارد. ایالات متحده امکان حمایت همه‌جانبه از تأسیس یک نهاد ملی آب از جنس Mekorot را دارد، حتی پیش از تغییر ساختاری حکومت و آن هم در خارج از کشور. این نهاد می‌تواند برنامه‌های جامع اما مقدماتی دوران گذار را طراحی کند.

بیشتر در این باره: مرئی کردن آب زیرزمینی نامرئی

اگرچه حضور مجدد ایالات متحده در بخش آب ایران به‌واسطهٔ تجربهٔ ناشی از آثار منفی اصل ۴ ترومن بر مدیریت آبخوان‌ها و کپی پیست از روش‌های «سازمان عمران دره تنسی» زیر سایه‌ای از ابهام قرار دارد، اما اگر همکاری ایرانیان با ایالات متحده زیر نظر گروهی از دانشمندان و استادان مبرز آب و محیط زیست ایرانی ساکن آمریکای شمالی انجام گیرد، یعنی کسانی که هم شرایط ایران را بسیار خوب می‌شناسند و هم از پتانسیل‌های آمریکا مطلع هستند، می‌توان منتظر نتایج مثبتی بود.

افراد نامور در بخش‌های کشاورزی و آب در جامعهٔ ایرانی خارج از کشور می‌توانند به‌عنوان نمونهٔ موفقیت‌آمیز به کمک هم‌وطنان بیایند و روش‌های مؤثر و قابل اجرا را ترویج کنند. همچنین، آموزش روش‌های علمی از طریق دوره‌های آموزشی آنلاین، برنامه‌های تلویزیونی و انیمیشن‌های آموزشی که راهکارهای پایدار را نشان می‌دهند، می‌تواند به کاهش وابستگی به حکومت استبدادی جمهوری اسلامی کمک کند.

در ایران، نظام پدرسالارانه‌ای که از بالا به پایین تصمیم‌ می‌گیرد و سهمی در نظر دادن برای مردم قائل نیست، مانعی بزرگ در راه مشارکت مردمی، و دموکراتیک شدن مدیریت آب است. نبود شفافیت و پاسخگویی مقام‌ها مسئول در ایران به یک قاعده تبدیل شده و در طرف مقابل می‌توان به خوبی دید که تحول مدیریت محیط زیستی در ایالات متحده مدیون فعالیت‌های جامعه مدنی است که منجر به ایجاد سازمان حفاظت محیط زیست و تصویب قوانینی اساسی مثل «قانون آب پاک» شد.

آشنا کردن ایرانیان با تحولاتی که به پاسخ‌گویی و تلاش مضاعف دولت آمریکا برای بهبود کیفیت آب منتهی شده، و کمک به فرایند دموکراتیک کردن مدیریت منابع طبیعی همراه با مشارکت مردمی، گام مهمی است که آمریکایی‌ها می‌توانند به نفع مردم ایران بردارند.

مشارکت علمی، با ایجاد اعتماد فی‌مابین و فراهم شدن شرایط همکاری و شراکت، می‌تواند حتی در راستای منافع ملی آمریکا در ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس منتهی شود. هم‌اینک برخی از نهادهای علمی آمریکا اطلاعاتی در مورد بارش و مسائل هواشناسی را در اختیار دانشمندان و مراکز علمی ایرانی قرار داده‌اند، اما این ارتباط می‌تواند بسیار بیشتر و قوی‌تر هم باشد.

بهره‌مندی کشاورزان و ذی‌نفعان ایرانی از دانسته‌های به‌روز و اطلاعات مورد نیازشان می‌تواند تضمین کننده تصمیم‌‌گیری‌های بهتر باشد. فراهم کردن شرایط تحصیل دانشجویان ایرانی [که خواهان خدمت به مردم ایران هستند]، حتی از منظر مالی با توجه به شرایط سخت اقتصادی بسیاری از استعدادهای درخشان، اهمیت زیادی دارد. اگر این نیازها برطرف شود، دانشجویان مستعد می‌توانند زیر نظر گروهی از بهترین استادان ایرانی-آمریکایی تحصیل کنند و در آیندهٔ ایران اثرگذار باشند. این همکاری آکادمیک می‌تواند تأثیر قابل توجهی در مدیریت آب و محیط‌ زیست ایران داشته باشد و به حفظ منابع طبیعی کشور کمک کند.

در شرایط اقلیمی رو به گرمای فعلی و وضعیت نامساعد آب، ایران با کاهش درآمدها به دلیل مدیریت ناسالم جمهوری اسلامی، احتمال مهاجرت بزرگ دست‌جمعی ایرانیان و افزایش بی‌ثباتی، بیشتر و بیشتر به واقعیت نزدیک می‌شود. با وجود این‌که ایرانیان خواهان ارتباطی بیشتر با آمریکا هستند، خشکسالی ‌انسان‌محور تأثیر زیادی روی‌ آن‌ها گذاشته است. در دوران پسا جمهوری اسلامی، ایرانیان از ایالات متحده انتظار دارند که ضمن احترام به اصول و انتخاب‌های ملی‌شان، یک شریک و همراه قابل اعتماد برای عبور از چالش‌ها باشد.

این همکاری برای امنیت ملی آمریکا هم حیاتی است و باید هر چه زودتر آغاز شود. متخصصان ایرانی آماده‌اند که Mekorot خود را همین امروز تأسیس کنند تا برنامه‌ریزی برای یک ساختار جدید و پایدار محیط‌زیستی به منظور حل مشکلات ناشی از مدیریت نادرست منابع طبیعی در این چند دهه آغاز شود.

بیشتر در این باره: بحران‌آفرینی از طریق طرح‌های انتقال آب و کشاورزی نابسامان
نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.