خبرگان ششم؛ سیطره کامل خامنه‌‌ای بر حال و آینده حکومت

تصویری از روز برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در تهران

انتخابات مجلس خبرگان با رقابتی نزدیک به صفر درجه به پایان رسید. ۵۰ نفر از اعضای خبرگان پنجم در دوره ششم باقی ماندند، و بیش از سی نفر دیگر معادل ۴۳ درصد تغییر کردند. میانگین سنی خبرگان ششم نیز جوان‌تر از دوره‌های قبل شده است.

این نکته نیز در خور توجه است که در انتخاباتی با کمترین درجه رقابتی، باز هم «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» نتوانست تمامی کاندیداهای مورد حمایتش را بر کرسی‌های مجلس خبرگان بنشاند. ۷۸ درصد منتخبان در فهرست حمایتی جامعه مدرسین قرار داشتند، اما ۱۹ نفر با شکست کاندیداهای مورد حمایت فهرست اصلی حکومت راهی خبرگان ششم شدند. البته گرایش قریب به اتفاق آنها نیز اصول‌گرایی است.

ترکیب سیاسی خبرگان ششم در حاکمیت کامل اصول‌گرایان و در همراهی حداکثری با دیدگاه‌ها و سیاست‌های خامنه‌ای است. آنها کسانی هستند که خود باور دارند که وظیفه خبرگان نظارت بر خامنه‌ای نیست بلکه پیروی از او با تخاذ مشی خنثی است. کلیت نمایندگان خبرگان ششم محصول چینش شورای نگهبان به نیابت از نهاد ولایت‌فقیه هستند و اکثریت قاطع آنها وابسته به جامعه مدرسین هستند.

در این دوره نیز هم گرایش‌های اعتدالی- اصلاحی، و هم نواصولگرایان و شاگردان مصباح و روحانیان فعال در جبهه پایداری و قرارگاه عمار چون آقاتهرانی و حیدر مصلح مجوز شرکت در رقابت را پیدا نکردند. به عبارت دیگر مانند دوره‌های گذشته خامنه‌ای با دادن چراغ سبز به شورای نگهبان برای رد صلاحیت‌های گسترده، مجلس خبرگان را در اختیار جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گذاشت. هیچوقت مجلس خبرگان تا این حد در کنترل جامعه مدرسین در سطحی کارگزاری و دفتر خامنه‌ای در سطح کلان نبوده‌است. هیچ چهره‌ای از اعتدالی‌ها و اصلاح‌طلب‌ها در خبرگان ششم حضور ندارند امری که بی‌سابقه است.

انتخابات شگفتی خاصی نداشت فقط دو مورد غیرمنتظره رخ داد. نخست رأی نیاوردن صادق لاریجانی و پنجم شدن در بین پنج کاندیدا که چهار نفر برگزیده شدند. همچنین کسب رتبه نخست استان تهران توسط علیرضا اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور، امام جمعه موقت قم و عضو فقیه شورای نگهبان غیرمترقبه بود.

بیشتر در این باره: سیطرهٔ کامل اصولگرایان بر خبرگان ششم و موقعیت ابراهیم رئیسی

لاریجانی در مازندران در فهرست مورد حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قرار داشت. او را می‌توان بزرگترین بازنده این انتخابات نامید. او در حالی در این دوره کمتر از ۲۳۳ هزار رأی آورد، که در انتخابات دوره پنجم نزدیک به ۶۹۳ هزار رأی آورده و‌ رتبه اول را کسب کرده بود.

نفر آخر دوره پنجم در این حوزه انتخابی ۴۸۸۴۱۷ رأی آورده بود. اکنون نفر اول دوره ششم ۴۱۴۸۹۷ رأی آورده که از نفر آخر دوره قبل کمتر است. کل آرای مأخوذه در انتخابات دوره ششم خبرگان استان مازندران تقریباً ۵۵۰ هزار عدد کمتر از دوره پنجم است که بیشترین سهم در ریزش رأی از آن صادق لاریجانی شد.

رأی نیاوردن رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام معلوم نیست که آیا برنامه‌ای از سوی هسته سخت قدرت برای کنار زدن و تداوم راندن او به حاشیه است و یا اینکه عواملی چون «اشتهار لاریجانی به فساد»، «ناخرسندی بخش‌های تندروتر اصول‌گرایان»، و «کاهش کلی آرا» باعث ناکامی او شد. این در حالی است که نشانه‌ای از فعال شدن ماشین رأی حکومت در این دوره از انتخابات اعم از مجلس و خبرگان مشاهده نشد، امری که حمید رسایی به کنایه از سپاه پاسداران به دلیل عدم مداخله در انتخابات تشکر کرد.

مجموع آرای مأخوذه برای انتخابات خبرگان به صورت جداگانه از مجلس منتشر نشده، اما از آنجا که تمایل به شرکت در انتخابات خبرگان از مجلس کمتر بوده و فضای سردتری بر آن حاکم بود، می‌توان فرض کرد که میزان مشارکت کمتر بوده و آرای سفید و باطله هم به صورت نسبی از انتخابات مجلس بیشتر بوده است.

اما اگر کل آرای اعلام شده از سوی وزارت کشور برای مجلس را در نظر بگیریم، باز نرخ مشارکت در انتخابات ششمین دوره به نحو محسوسی کمتر از دوره پنجم است. در استان تهران این کاهش نمود بیشتری دارد. اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۱۳۹۴ بیش از دو میلیون و سیصد هزار رأی کسب کرد اما علیرضا اعرافی منتخب اول تهران در انتخابات ۱۴۰۲ کمتر از نهصد هزار رأی آورد. نمودار زیر بر اساس آمار وزارت کشور نرخ مشارکت در ادوار مختلف انتخابات مجلس خبرگان را نشان می‌دهد:

همانگونه که مشاهده می‌شود مطابق آمار رسمی، مشارکت در دوره ششم فقط بالاتر از دوره دوم است که بعد از رهبر شدن خامنه‌ای با ورود شورای نگهبان به بررسی صلاحیت کاندیداها و رد صلاحیت گسترده برگزار شد.

اما نمودار بعدی نسبت رأی منتخب اول هر استان نسبت به کل جمعیت واجدان حق رأی در آن استان را بر اساس آمار اعلامی از سوی وزارت کشور و استانداری‌ها نمایان می‌سازد. باید توجه کرد که رأی کسب شده توسط منتخب اول به کل کسانی که می‌توانستند رأی بدهند، شامل شرکت‌کنندگان، آرای سفید و باطله و تحریمی‌ها، تقسیم شده است؛ نه آرای مأخوذه.

مقایسه این ارقام با آمار اعلامی برای انتخابات مجلس دوازدهم که همزمان برگزار شد، تعارضاتی را نشان می‌دهد. میانگین ریاضی نسبت در استان‌ها ۲۳ درصد و میانه آن ۲۱ درصد است. احتمال اینکه آمار موجود دستکاری‌شده و ضریب‌خورده باشد وجود دارد اما همین آمار هم نشانگر فقدان مقبولیت و پایگاه اجتماعی منتخبان در اکثر استان‌ها است:

بیشترین درصد در استان کهگیلویه و بویر احمد و کمترین در استان‌های تهران و البرز است. در مورد نتیجه انتخابات استان خبرگان جنوبی باید توجه داشت اگرچه رأی کسب شده توسط ابراهیم رئیسی ۴۱ درصد کل آرای بالقوه اعلام شده، اما این نسبت در انتخابات دوره قبلی ۵۴ درصد بود. در این دوره او هیچ رقیبی نداشت و کاندیدای دیگر به صورت صوری در صحنه حضور یافته بود و رسماً قبل از انتخابات اعلام کرد که دنبال حضور در مجلس خبرگان نیست و فقط برای خالی نبودن عریضه پا به میدان کاندیداتوری گذاشته است.

بنابراین همین رقم که صحت آن مورد تردید است، آشکار می‌سازد که ابراهیم رئیسی بعد از هشت سال نمایندگی، ریزش رأی در حد ۱۳ درصد در استان خراسان جنوبی داشته است. رئیسی اگر از تهران نامزد می‌شد، بعید بود رتبه اول را کسب کند و قطعا نسبتش به کل آرای جمعیت واجد شرایط زیر ۹ درصد می‌شد. از این رو به نظر می‌رسد برای اجتناب از این وضعیت تصمیم گرفت که به نمایندگی استان خراسان جنوبی ادامه دهد.

شرف‌الدین ملک‌حسینی، منتخب استان کهگیلویه و بویر احمد، نیز نسبت به دوره قبل در حد ۱۲ هزار و ۲۰۰ رأی کمتر آورده است که معادل چهار درصد رأیش در خبرگان پنجم است. نسبت رأی نفر اول پیروز در انتخابات خبرگان پنجم استان تهران (رفسنجانی) ۲۷ درصد کل واجدان شرایط بود که معادل سه برابر نسبت کسب‌شده توسط اعرافی در دوره ششم بر اساس آرای اعلامی است.

بیشتر در این باره: رهبری پس از خامنه‌ای؛ آیا فقط پای مجتبی و رئیسی در میان است؟

پیشی گرفتن اعرافی، امام جمعه موقت قم، بر محمدعلی موحدی کرمانی، امام جمعه موقت تهران و از اعضای قدیمی جامعه روحانیت مبارز تهران و عضو پنج دوره مجلس خبرگان رهبری، نیز اتفاق دور از انتظار بود. این مسئله در کنار رأی نیاوردن مصطفی پورمحمدی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران در استان تهران، نشان داد که عملاً تشکل قدیمی روحانی-سیاسی پایتخت به پایان کار خود رسیده و در بدنه اجتماعی اصولگرایان موقعیت نازلی پیدا کرده‌است.

خالی شدن مجلس خبرگان از کارگزاران قدیمی و مشهور نظام، مسئله انتخاب رئیس را به موضوعی ناروشن تبدیل کرده‌است. رئیسی، اعرافی، حسینی بوشهری، و موحدی‌کرمانی گزینه‌های بالقوه ریاست هستند که باید دید وضعیت در نهایت چه خواهد شد. انتخابات هیئت رئیسه مجلس جدید خبرگان در نشست شهریور سال ۱۴۰۳ برگزار می‌شود.

ترکیب مجلس خبرگان جدید یک دست‌تر در کنترل بیت رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. البته نسل دوم و سوم اعضای جامعه مدرسین در این مجلس حضور دارند که زعامت سیاسی آنها با چهره‌هایی چون علیرضا اعرافی، عباس کعبی‌نسب، سید احمد خاتمی، سید هاشم حسینی بوشهری و سیدمحمدرضا مدرسی یزدی است.

خروج صادق لاریجانی و حسن روحانی کار را برای جانشینی ابراهیم رئیسی و یا فرزندان خامنه‌ای چون مجتبی و مصطفی، و یا هر کس دیگر از جریان اصلی اصول‌گرایان راحت‌تر کرده‌است. در واقع خامنه‌ای نه تنها با مداخلاتش وضعیت موجود را در چارچوب سیاست‌های خود تثبیت کرده، بلکه به گونه‌ای چینش نهایی مجلس خبرگان را مدیریت کرده که جانشینش مسیر موجود را ادامه دهد؛ امری که به نظر او جزو اصول ثابت جمهوری‌اسلامی است و نباید دستخوش تغییر و استحاله شود.

البته در شطرنج سیاست ایران همیشه می‌توان انتظار اتفاقات غافلگیرکننده را داشت، اما ترکیب خبرگان ششم این پیام را می‌دهد که نزدیکی گفتمانی و سیاسی ولی‌فقیه سوم با سلفش به مراتب بیشتر از اشتراکات ولی‌فقیه‌های اول و دوم است. این ترکیب احتمال موروثی شدن را افزایش می‌دهد اما در حدی نیست که قطعیت ایجاد کند.

بعد از شروع به کار مجلس خبرگان ششم و تحولات در درون بلوک قدرت بهتر می‌توان در این خصوص گمانه‌زنی کرد اگرچه نامحتمل نیست در صورت تداوم بقای جمهوری‌اسلامی، خامنه‌ای کل دوره فعالیت خبرگان ششم را نیز زنده بماند و تصمیم‌گیری برای جانشینی به خبرگان هفتم سپرده شود.

ترکیب جدید مجلس خبرگان با نگاه خامنه‌ای در تقلیل نظارت این مجلس به «مراقبت نسبت به حفظ شرایط رهبری» و عدم حساب‌کشی از عملکرد رهبری و نهادهای زیرمجموعه آن تناسب بیشتری دارد.

نظرات طرح‌شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.