احتمال آنکه «انتخابات خبرگان رهبری» که ۱۱ اسفند برگزار شد، آخرین دوره از این انتخابات در زمان حیات علی خامنهای باشد، کم نیست. رهبر جمهوری اسلامی در آستانهٔ ۸۵ سالگی است و هشت سال دیگر، اگر زنده بماند، ۹۳ ساله خواهد بود.
گزینههای احتمالی برای رهبر بعدی حکومت چه کسانی هستند؟ اغلب تحلیلهای رسانهای میگویند مجتبی خامنهای و ابراهیم رئیسی. در اغلب این تحلیلها، جدای از حدس و گمان، کمتر میتوان دادهای قابل استناد هم یافت، اما این به خودی خود نیز نمیتواند نافی نگاه حکومت به این دو گزینه بهعنوان نامزدهای رهبر بعدی باشد.
با این حال، با نظرداشتِ رویکرد حکومت در برگزاری انتخابات خبرگان و نیز با اتکا به اطلاعات در دسترس و سوابق، میتوان پای دیگرانی را هم به فهرست مخفی نامزدهای رهبری باز کرد، کسانی که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و در میان عموم مردم نیز چهرههایی کمآشنا یا حتی ناآشنا هستند:
- علیرضا اعرافی، عضو شورای نگهبان، مدیر حوزه و نفر اول منتخبان تهران برای مجلس خبرگان
- محسن قمی، معاون امور بینالملل دفتر علی خامنهای و نفر دوم منتخبان تهران برای مجلس خبرگان
رویکرد حکومت در انتخابات خبرگان چه بود؟
در اینکه انتخابات خبرگان دستکم در مرحلهٔ ثبتنام و اعلام نامزدها و چیدمان شورای نگهبان بهنمایندگی مستقیم خامنهای هیچ قرابتی با اصول استاندارد «انتخابات» ندارد، شکی نیست.
با این حال رویکرد شورای نگهبان در برگزاری این انتخابات، برخلاف رویکردش در انتخابات مجلس شورای اسلامی، وزن دادن به جامعهٔ مدرسین حوزه علمیه قم بود تا جایی که علاوهبر ردصلاحیت چهرههای اصطلاحاً اصلاحطلب و یا معتدل، چهرههای مشهور یا نزدیک به اصولگرایان افراطی و نواصولگرایی را هم رد کرد و عملاً صحنهٔ این انتخابات بهگونهای چیده شد که نتیجهٔ نهایی انتخابات خبرگان به انتصابات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تبدیل شد.
اینکه ریاست بعدی مجلس خبرگان، بهخصوص با توجه به کنارهگیری ناگزیر علی جنتی در ۹۷سالگی از این مجلس و مرگ چهرههایی چون محمد امامی کاشانی و محمد محمدی ریشهری، به چه کسی خواهد رسید، موضوع بحث نیست، اما بالا آمدن علیرضا اعرافی، محسن قمی و حسینعلی سعدی بهعنوان نفرات اول تا سوم استان تهران میتواند مسیر انتخاب رهبر بعدی حکومت را کمی روشنتر کند.
علیرضا اعرافی چگونه علیرضا اعرافی شد؟
ترقی آقای اعرافی در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی بهطور خاص از سال ۱۳۸۱ آغاز شد؛ زمانی که بهگفتۀ خودش خامنهای به او گفت «تا به حال مسئولیتهایی به شما پیشنهاد شده و به دلیل تزاحم با کار علمی قبول نکردهای، اما مرکز جهانی علوم اسلامی یک نهاد حوزوی است و مناسب است مدیریت آنجا را بر عهده بگیرید» و به این ترتیب و بهعنوان «تکلیف شرعی» ریاست «مرکز جهانی علوم اسلامی» را عهدهدار شد.
اعرافی ساختار این مرکز را دگرگون و تبدیل کرد به «جامعة المصطفی العالمیه» و سال ۱۳۸۷ با امضای خامنهای ریاست این مرکز را هم بر عهده گرفت.
«جامعة المصطفی العالمیه» ازجمله معدود نهادهای دستساز علی خامنهای است که در بودجهٔ عمومی کشور ردیف بودجه مستقل هم دارد؛ جمعاً یک هزار و ۱۲۲ میلیارد تومان برای سال ۱۴۰۲.
این مرکز که اعرافی تا سال ۱۳۹۷ رياست مستقیمش را عهدهدار بود، از ۱۳۰ کشور بهصورت حضوری و مجازی «طلبه و دانشجو» پذیرفته و گزارش شده که ۸۰ مرکز مذهبی در کشورهای گوناگون تحت پوشش یا حمایت آن قرار دارند.
قابلتأمل اینکه خود اعرافی در دوران جنگ سوریه گفته بود «تعداد زیادی از رزمندگان لشکر فاطمیون و زینبیون از فارغالتحصیلان ما هستند» که «تعداد کثیری از آنها شهید و جانباز شده و تعداد زیادی هم اکنون در صحنهٔ نبرد هستند».
نکتهٔ دیگری که در بحث انتخابات خبرگان رهبری میتواند قابلتوجه باشد، این توصیف خامنهای از اعرافی است، هنگامی که طرح و برنامهٔ تأسیس «جامعة المصطفی العالمیه» را داده بود: «اگرچه بلندپروازیهایی دارد، اما بلند پروازیهایی درست و عمیق است.»
با همهٔ این اوصاف، اعرافی به خانوادهای تعلق دارد که از سالهای دور به رهبر جمهوری اسلامی نزدیک بود. پدر اعرافی از پیش از انقلاب ۵۷ تا سال ۱۳۷۱ امامجمعه میبد یزد بود. پس از آن خودش به امامت جمعه این شهر رسید تا سال ۱۳۹۳ که علی خامنهای او را به امامت جمعه قم منصوب کرد.
خامنهای سال ۱۳۹۰ اعرافی را یک پلهٔ دیگر بالا برده و بهعنوان عضو «شورای عالی انقلاب فرهنگی» منصوب کرده بود، اما در سال ۱۳۹۵ بود که جهش دوم اعرافی در ساختار قدرت رخ داد.
در این سال خامنهای «رضایت کامل» خود از او بهعنوان «یک فقیه نواندیش اصیل و مدبر» را صریحاً ابراز کرد و همزمان او یکی از هفت عضو شورای عالی حوزه علمیه قم شد و این شورا در خرداد ۱۳۹۵ خود او را که حالا امامجمعه قم هم شده بود، بهعنوان «مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور» انتخاب کرد؛ انتخابی که خامنهای در واکنش به آن گفت «وقع الحق فی محله» (تقریباً معادل فارسی «حق به حقدار رسید» یا «حق جای درست نشست»).
اما در ادامهٔ مراحل ترقی، ظاهراً حقهای دیگری هم بود که باید به «حقدار» میرسید؛ سومین جهش در سال ۱۳۹۸ رخ داد یعنی عضویت در شورای نگهبان بهدستور علی خامنهای.
چهار سال پیش از آن یعنی ۱۳۹۴ اعرافی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری هم شرکت کرده بود اما رأی نیاورده بود. با این حال این نقص پرونده هم در انتخابات میاندورهای در سال ۱۴۰۰ برطرف شد و اعرافی نفر اول تهران شد و به صندلیاش در مجلس خبرگان هم رسید.
با انتخابات اخیر مجلس خبرگان، اعرافی نهتنها صندلیاش در خبرگان را حفظ کرده که باز هم نفر اول منتخبان پایتخت شده است؛ براساس آمار رسمی حکومت، «با ۸۸۸ هزار و ۶۱۸ رأی از مجموع یک میلیون و ۹۱۴ هزار و ۷۰۲ رأی صحیح». (میزان مشارکت حدود ۲۰ درصد)
نام علیرضا اعرافی دستکم از سال ۱۳۹۵ در کنار هاشمی شاهرودی، صادق لاریجانی و ابراهیم رئیسی و البته مجتبی خامنهای بهعنوان جایگزینهای بعدی خامنهای مطرح بوده است. هاشمی شاهرودی سال ۱۳۹۷ از دنیا رفت و صادق لاریجانی در ادامهٔ روند لاریجانیزدایی از ساختار قدرت اساساً موفق به ورود به مجلس خبرگان نشد.
با توجه به سیر مراحل رشد و ترقیِ علیرضا اعرافی و عملکرد او که با «رضایت کامل» رهبر جمهوری اسلامی همراه بوده و تعریف خامنهای از او بهعنوان «فقیه نواندیش اصیل و مدبر» که بلندپروازیهایش «درست و عمیق است» و بهخصوص نفوذ گستردهای که بهواسطۀ مدیریت حوزه علمیه و جامعة المصطفی العالمیه در میان مسلمانان دیگر کشورها دارد، میتوان او را هم از مهمترین گزینههای پنهانِ «حقدار» برای جایگزینی رهبر بعدی حکومت تلقی کرد.
تنها نقص پروندۀ اعرافی در افواه عمومی طرفداران حکومت رنگ عمامۀ اوست که برخلاف خمینی و خامنهای و نیز مجتبی و رئیسی سیاه نیست، در مقابل اما نه همچون مجتبی پروندهای از بدنامی دارد و نه همچون ابراهیم رئیسی، بهدلیل سوابقش، با قضاوتهای عمومی قبلی دستبهگریبان است.
محسن قمی؛ «معتمدِ» جلوی میکروفن
محسن قمی بیش از آنکه به ریاست نهاد نمایندگی ولایت فقیه در دانشگاهها یا سه دوره عضویت در مجلس خبرگان مشهور باشد، به «وزیر امور خارجه» دولت پنهان خامنهای شهرت دارد.
محسن قمی که متولد ۱۳۳۹ است و در فقه شیعه و فلسفهٔ اسلامی در زمرهٔ شاگردان کسانی چون وحید خراسانی، جوادی آملی و مصباح یزدی بوده، از دانشگاه تهران نیز مدرک دکتری فلسفه گرفته است، با این حال همانقدر که سوابق تحصیل و تدریس حوزوی و غیرحوزوی او گسترده بوده، در امور اجرایی کشور نیز در پستهای انتصابی از سوی علی خامنهای فعال بوده و هست.
پرش نخست محسن قمی در ساختار قدرت در سال ۱۳۷۷ رخ داد، زمانی که با امضای خامنهای به ریاست نهاد نمایندگی رهبر در دانشگاهها منصوب شد.
سه برادرِ محسن قمی در جریان جنگ ایران و عراق کشته شدهاند و مادرش نیز سال ۱۳۶۶ در جریان کشته شدن برخی حجاج ایرانی در عربستان سعودی کشته شد. بر همین اساس بود که خامنهای در حکم او در آذرماه ۱۳۷۷ او را «حائز مراتب فضل، تقوا و بصیرت و مفتخر به انتساب به بیت عالی شهادت» خواند و از او خواست «با ابتکار و خلاقیت» به مدیریت و اجرای برنامهها و اهداف و دستورات خامنهای در دانشگاههای کشور بپردازد.
ظاهراً رضایت خامنهای از عملکرد آقای قمی بهگونهای بود که هفت سال بعد به دومین پرش بلند او انجامید؛ «مشاور امور بینالملل» دفتر خامنهای و پس از آن انتصاب به مقام اجراییِ «معاون امور بینالملل» دفتر خامنهای.
قمی در همهٔ این سالها از چهرههای معتمد خامنهای بوده و در ساختار «دولت پنهان رهبر» نهتنها در مواردی رئیس دولت را در سفرهای خارجی بهطور رسمی بدرقه یا استقبال میکند که گاهی بهنمایندگی از رهبر به سفرهای خارجی هم میرود و بهدلیل سوابق متنوع و گستردهٔ اجرایی و علمیاش، نفوذ قابلتوجهی هم در مناسبات داخل کشور دارد.
یک نمونه از سفرهای خارجی او که رسانهای شد، شرکت در مراسمی در بیروت برای رونمایی از کتاب خاطرات شفاهی خامنهای در بهمن ۱۳۹۷ بود که علی دعموش، نایبرئیس شورای اجرایی حزبالله لبنان نیز در آن شرکت داشت.
محسن قمی در زمرهٔ دیرپایان مجلس خبرگان رهبری هم هست. سال ۱۳۷۷ که جریان موسوم به «چپ» (بعدها مشهور به اصلاحطلبان) بهدلیل ردصلاحیت اغلب آنها و نیز اجباری شدن شرکت در «امتحان علمی (فقه)» بهکلی از مجلس خبرگان رانده شدند، آقای قمی در فهرست تهران وارد مجلس خبرگان شد.
در دورهٔ چهارم (۱۳۸۵) نیز محسن قمی صندلیاش در مجلس خبرگان را حفظ کرد با این تفاوت که این بار با حضور چهرههایی چون هاشمی رفسنجانی، محمد یزدی، امامی کاشانی، مشکینی، جنتی و مصباح یزدی به ردیف دوازدهم از ۱۶ منتخب تهران صعود کرد.
در انتخابات پنجمین دورهٔ مجلس خبرگان در سال ۱۳۹۴ روند ترقی ادامه یافت و آقای قمی بهعنوان نفر چهارم از ۱۶ منتخب تهران برای بار سوم وارد مجلس خبرگان شد و این بار مسئولیت «کارپرداز اداری و مالی» هیئت رئیسه این مجلس را هم به او سپردند.
در انتخابات اخیر، محسن قمی نهایتاً به بالای جدول رسید و تنها با اختلاف کمتر از ۵۰۰ رأی در کنار علیرضا اعرافی در صدر قرار گرفت؛ براساس آمار رسمی حکومت، با «۸۸۸ هزار و ۱۲۷ رأی از مجموع یک میلیون و ۹۱۴ هزار و ۷۰۲ رأی صحیح».
علاوهبر اینها، او سِمتهای انتصابی دیگری هم دارد که اغلب آنها با حکم خامنهای است:
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت، عضو هیئت امنای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، عضو «شورای نمایندگان رهبری در دانشگاهها»، عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد، عضو هیئت امنای «جامعة المصطفی العالمیه»، نمایندهٔ شورای عالی انقلاب فرهنگی در هیئت نظارت بر مطبوعات، نمایندهٔ شورای عالی انقلاب فرهنگی در شورای عالی جوانان و همچنین رئیس «شورای سیاستگذاری فرهنگی بینالمللی» دفتر علی خامنهای.
امتیازات محسن قمی در قیاس با علیرضا اعرافی برای نامزدی رهبری قطعاً کمتر است، اما اگر پای فهرستی محرمانه از نامزدها در میان باشد، بعید نیست که جایی هم دستکم در ردیفهای پایین آن برای محسن قمی در نظر گرفته شده باشد.
نمونهٔ ابراهیم رئیسی در رفتارشناسی خامنهای
نمونهٔ ابراهیم رئیسی از انتصاب به «تولیت آستان قدس رضوی» تا امروز نشان میدهد که هستهٔ مرکزی قدرت در ساختار سیاسی کشور با محوریت خامنهای قادر است حتی چهرهای را که نهتنها وجاهت عمومی ندارد بلکه خلاف آن نیز در دورههایی ثابت شده است، صرفاً بهدلیل «پا در رکاب ولایت بودن» بالا بکشد.
با نظرداشت این، حتی میتوان چهرهای چون حسینعلی سعدی ۴۸ساله را نیز از ریاست دانشگاه امام صادق و سخنرانیهای «عالمانه» در حضور خامنهای بهعنوان «فقیه واجد شرایط» به ردیف سوم منتخبان خبرگان رساند چه رسد به علیرضا اعرافی و محسن قمی که قطعاً در این میدان بسیار جلوترند.
نمونهٔ ابراهیم رئیسی این را هم نشان میدهد که حکومت قادر است مجتبی خامنهای را هم هرقدر که در سالهای اخیر در خیابانها یا حتی در برخی محافل سیاسی درون حکومت بدنام بوده است، «با گذشت زمان» وجاهت دوباره ببخشد و «تکلیف» رهبری را بر دوشش بگذارد.
در ادبیات جمهوری اسلامی و بهطور خاص رهبر حکومت، پای «تکلیف» که درمیان باشد، اهمیتی نخواهد داشت اینکه یک عضو مجلس خبرگان ادعا کرده باشد خامنهای «حتی با بررسی» یکی از فرزندانش بهعنوان جایگزین رهبر آیندهٔ حکومت مخالفت کرده یا عضو دیگر مجلس خبرگان فاش کرده باشد که در کمیتهای ویژه دربارهٔ یکی از فرزندان علی خامنهای بحث شده است.
علی خامنهای سال ۱۳۶۸ در مجلس خبرگان گفته بود «باید خون گریست به حال جامعهٔ اسلامی که حتی احتمال رهبر شدن کسی مثل بنده در آن مطرح بشود»، اما پذیرفت که رهبر شود و حالا ۳۴ سال است که رشتهٔ تمام امور سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور در دست اوست.
کلام آخر
حتی اگر رهبر بعدی حکومت یکی از میان همین گزینهها هم نباشد، نکتۀ قطعی این است که رهبرسازی (یا رهبریابی) برای آینده، بهاعتبار حضور همین چهرهها در مجلس خبرگان بهطور عام و در هیئترئیسه بهطور خاص، متأثر از نظر، نفوذ، گرایش و همچنین تعاملات آنان با ارکان قدرت خواهد بود.