موسوی تبریزی: آیت‌الله منتظری مخالف این بود که رهبر خارج از چارچوب قانون اساسی باشد

آیت‌الله منتظری در دفتر خود در قم

آیت‌الله حسینعلی منتظری، مرجع تقلید شیعیان، بامداد روز یکشنبه در ۸۷ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.

درگذشت آقای منتظری با واکنش‌های گوناگونی از سوی مقام‌های جمهوری اسلامی ایران روبه‌رو شده است و بسیاری از رسانه‌های بین‌المللی به آن واکنش نشان داده‌اند.

آیت‌الله حسین موسوی تبریزی، دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و اولین دادستان دوران انقلاب، که سابقه آشنایی‌اش با آیت‌الله به سال ۱۳۴۲ خورشیدی باز می‌گردد در گفت‌وگویی با رادیو فردا از سیر و سلوک او گفته است.



  • رادیو فردا: آقای موسوی، از چه زمان و چگونه با آیت‌الله منتظری آشنا شدید؟

حسین موسوی تبریزی، دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
حسین موسوی تبریزی: آشنایی من با ایشان از سال ۴۲ است. در آن موقع که ما به قم آمدیم، ایشان از بزرگان حوزه علمیه قم بودند. مبارزات حضرت امام رحمت‌الله علیه که شروع شد، یکی از بزرگترین اساتیدی که در قم بعد از مراجع بودند و مبارزات را همراهی می‌کردند و می‌شود گفت که یکی از ارکان مبارزات بودند که دیگران هم از ایشان حرف‌شنوی داشتند و در کنار ایشان حرکت امام را حمایت می‌کردند، آیت‌الله منتظری بود.

ولی از سال ۴۷ به بعد من در درس فقه آیت‌الله منتظری رحمت‌الله علیه و بعدها در درس اصول هم شرکت می‌کردم تا وقتی که بودند. البته ایشان متأسفانه درس که شروع می‌کردند یک مدت بودند و بعد تبعید می‌شدند یا زندان می‌رفتند. درس‌ها بریده بریده می‌شد به خاطر این که مبارزات ایشان دائمی بود و ادامه داشت و مؤثر هم بود و نظام شاه آن را نمی‌توانست تحمل کند.

  • آقای موسوی، ایشان در بین علمایی که در آن دوره تدریس می‌کردند و در حوزه علمیه قرار داشتند، بیشتر جزو کدام دسته از علما قرار می‌گرفتند؟

شخصیت فقهی ایشان بیشتر ترسیم شده و نشئت گرفته از شخصیت فقهی مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی بود. از شاگردان بسیار بزرگ آیت‌الله بروجردی بودند و تقریرات درس آیت‌الله بروجردی را برای اولین بار ایشان نوشتند. البته در سن خیلی جوانی هم نوشتند. حدود سی و پنج یا شش سال بیشتر نداشتند.

از نظر علمی هم آیت‌الله بروجردی ایشان را قبول داشت. فقه ایشان شبیه فقه آیت‌الله بروجردی بود، البته با توجه به این که چون یک فقیه روشنفکر بود و پیشرفت فکر و نظرات شان با زمان تناسب داشت، نظریاتشان هم مترقی بود.

  • آقای منتظری یکی از کسانی هستند که مسئله نظریه ولایت فقیه را که آقای خمینی هم مطرح کرده بودند، بسط و گسترش دادند. از این دیدگاه شما فکر می‌کنید که آیت‌الله منتظری تابع چه نظری بودند؟

آیت‌الله منتظری تابع نظر خودشان بودند. نه تابع نظر آیت‌الله بروجردی بودند و نه تابع نظر امام بودند. در یک نقطه بسیار اساسی هم با حضرت امام و هم با حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی نظریاتشان فرق داشت. یک نظریه داریم در رابطه با ولایت فقیه نظریه نصب است یعنی امام صادق و امام باقر به طوری که در روایات داریم، فقهای بزرگ اسلام را در هر زمانی برای ولایت امت نصب کرده‌اند.

امام رحمت‌الله علیه که قطعاً به این نظریه معتقد بودند. آیت الله بروجردی هم به طوری که جسته گریخته از فرمایشات ایشان در رابطه با صلات جمعه و جاهای دیگر معلوم است، به نظریه نصب معتقد بودند. در این جهت آیت‌الله منتظری با آنها فرق می‌کرد.

فرقش این بود که آیت‌الله منتظری معتقدند که ولایت از طرف خدا بر خود مردم داده شده است. یعنی مردم در رابطه با مدیریت اجتماعی خودشان، خودشان حق دارند رسیدگی کنند و سرپرستی کنند و دیگری حق ندارد دخالت کند. بر اساس همان نظریه در اصل ۵۶ قانون اساسی ما هم آمده که: حاکمیت از آن خدا است و او انسان را بر سرنوشت خود حاکم کرده است و هیچکس یا هیچ گروهی نمی‌تواند این حق را از آنها بگیرد.

  • در این خصوص آقای خمینی در چه جایی مسیرشان از مسیر آقای منتظری جدا می‌شد؟

امام رحمت‌الله علیه همین اصل از قانون اساسی را قبول کردند. آیت‌الله منتظری در همان زمان هم درس ولایت فقیه را گفتند و مسئله نصب از طرف ائمه را به طور خاص و عام رد کردند. ولی فرقش این است که آیت‌الله منتظری معتقد است که مادامی که مردم رأی ندهند به رهبر، به شخص مجتهد عادل، آن شخص ولایت ندارد و وقتی [رأی] دادند، ولایت دارد.

حضرت امام در زمانی که در نجف بودند، در درس شان معتقد است که نه، مجتهد ولایت دارد و کار به رأی ما و رأی مردم ندارد. رأی مردم، ولایت مجتهد عادل را نافذ می‌کند. ولی حضرت امام رحمت‌الله علیه به قانون اساسی که رأی داده و تأیید کرده، معنایش این است که نظریه را پذیرفته و بعد هم در نامه‌ای که در زمان تجدید نظر در قانون اساسی به آیت‌الله مشکینی نوشتند، حضرت امام می‌فرماید که اگر مردم رأی بدهند به خبرگان و خبرگان یک مجتهد عادل را انتخاب کنند برای رهبری، آن موقع حکم رهبر نافذ است و رهبر مردم است.

  • ولی بعضی‌ها عنوان می‌کنند که مخالفت آقای منتظری در اصل با مسئله ولایت مطلقه فقیه بود که ولایت مطلقه فقیه فقط در یکی از اصول قانون اساسی هم به این شکل به آن اشاره شده، یعنی ولایت "مطلقه" فقیه.

آیت‌الله منتظری بارها گفتند که من به قانون اساسی بازنگری شده رأی ندادم. اشکال شاید این بوده که لفظ مطلقه را در اصل ۵۷ آورده‌اند، بعد از بازنگری. منظور از آن مطلقه که آن روز تصویب شده، در رابطه با مسائل احکام اسلامی است که براساس مصلحت امام رحمت‌الله علیه در اواخر عمر شریفشان این را بیان کردند.

مجمع تشخیص مصلحت را هم که تأسیس کردند، از این جهت بود که در صورتی که مصلحت اقتضا کند، ولی[فقیه] ولایت دارد، در رابطه با آن احکامی که اگر صلاح نباشد، موقتاً یا به طور محدود، آن احکام اسلام را جلویش را بگیرد، عمل نکنند یا اجازه دهند برخی احکامی که حرام است انجام داده شود. این مطلقه بودن در نظر امام منظور آن بوده، نه اینکه بدون هیچ شرطی درباره مردم مطلقه است و بدون رأی مردم هر کاری بکند.

مرحوم آیت‌الله منتظری با این تفسیر مخالف بود. یعنی با اینکه رهبر، خارج از چارچوب قانون اساسی هر کاری بکند و با تفسیری از قانون اساسی که شورای نگهبان گاهی ارائه می‌داد و می‌گفت که مطلقه یعنی اینکه رهبر هرچه گفت باید انجام بگیرد، مخالف بود.

  • اشاره‌ای داشتید که آقای منتظری در دوران پیش از انقلاب اسلامی در آن جامعه از سوی حکومت پهلوی تحت فشار بودند. در دوران بعد از انقلاب هم آقای منتظری وضعیت مشابهی را داشتند. دلیلش چه بود که ایشان در هر دو نظام با چنین مشکلی روبه‌رو بودند؟

ایشان وضعیت مشابهی بعد از نظام اسلامی نداشتند. چون مرید امام بودند و همیشه همراه حضرت امام بودند. چه کسی گفته که وضعیت مشابهی داشت؟ یک وقت اگر ایشان بر اساس وظیفه شرعی که همه ما داریم به عنوان وظیفه، امر به معروف و نهی از منکر [کرده است]، در عین حال که مرید امام بودند و به او علاقه داشتند، همانطور که در چهارشنبه گذشته در آخرین سخنرانی‌شان فرمودند امام را بزرگ می‌دانستند و قبول هم داشتند، ولی خب هیچیک از ما خالی از اشتباه نیست.

  • برخی هم عنوان می‌کنند که ایشان از راه آقای خمینی فاصله گرفتند و برایشان طلب مغفرت کردند. شما تا چه اندازه اعتقاد دارید که ایشان در اصل از راه آقای خمینی فاصله گرفتند.

من هیچوقت معتقد نیستم که ایشان از راه امام فاصله گرفته باشند. راه امام همان راه عدالت است، راه آزادی است، راه دین است، راه جمهوریت است. امام همیشه این را گفته و ایشان هم همیشه این را گفته‌اند. در یک ماجرای خاصی ممکن است تشخیص امام یک چیز باشد و تشخیص ایشان یک چیز دیگر باشد که این یک چیز عادی است.


بله. ولی بعضی اوقات این اختلافات اگر خاطرتان باشد به جهتی رفت که از آقای منتظری با همه این بزرگی که شما یاد می‌کنید، به عنوان شیخ ساده‌لوح نام بردند.

من عرض کردم که من در رابطه با افراد و تعبیرات کاری ندارم. چیزی که مسلم است، شخصیت آقای منتظری برای حضرت امام چنان بود که آخر نامه‌اش این است که حوزه و نظام را گرمی به بخشند و حوزه و نظام از نظرات ایشان استفاده کند. این تعبیر حضرت امام است.