سقوط قیمتها در بازار نفت پایانی ندارد. ورود قیمت نفت به کانال ۴۰ دلاری در حالی که این رقم در پایینترین سطح شش سال گذشته سیر میکند، بیگمان یک فروپاشی نفتی به شمار میآید.
طلای سیاه بر خاک سیاه نشسته است و این بر خاک نشستن باورنکردنی میتواند سرنوشت اقتصاد کشورهای تولید کننده و مصرف کننده انرژی را با تغییراتی مهم روبهرو کند. تغییراتی که گروهی نفع و دیگرانی زیان آن را خواهند دید.
نفت ۴۰ یا ۵۰ دلاری این روزها و هفتهها واقعیتی انکارناپذیر است که اقتصاد نفتی ایران را دچار کابوسی تازه کرده. کابوسی نفتی که با دلواپسیهایی از جنس تحریم و محدودیتهای پیشین، آینده اقتصاد ایران را سختتر از همیشه تصویر میکند.
میهمان این ماه «نماگر» بیش از چهار دهه است که در حوزه انرژی فعالیت میکند، دانشآموخته مهندسی نفت با گرایش و تخصص مخازن و بازیافت مجدد از مخازن نفتی در دانشگاه ایالتی لوئیزیانا و کالیفرنیای جنوبی در آمریکاست.
حسین ابنیوسف در بیش از چهل سال گذشته مشاوره به شرکتهای بزرگ نفتی بینالمللی همچون آرکو را بر عهده داشته است. این کارشناس و تحلیلگر امور انرژی این روزها مدیریت یک موسسه مهندسی مشاوره بینالمللی در حوزه نفت و گاز در آمریکا را بر عهده دارد که عمده فعالیتهای مشاورهای و تحقیقاتی خود را در حوزه و میادین نفتی خاورمیانه، شمال آفریقا و دریای خزر، متمرکز کردهاست.
در ادامه گفتوگو با حسین ابنیوسف، درباره وضعیت بازار نفت در ماههای اخیر را میخوانید:
Your browser doesn’t support HTML5
آقای ابن یوسف این گفتگو را با این سئوال اساسی شروع کنیم که چقدر کاهش قیمت نفت در ماههای گذشته را که به شکلی کم سابقه سقوط کرده است، ناشی از عوامل بنیادین بازار میدانید و چقدر عوامل سیاسی و دیگر عوامل خارج از بنیانهای بازار نفت را در این سقوط دخیل میبینید؟
حسین ابن یوسف: آنچه که مسلم است وضع نابسامان اقتصادی در جهان به ویژه در غرب عامل بسیار مهمی بوده و این کاملاً روی کشورهای دیگر منجمله چین و دیگر کشورهای مصرفکننده نفت تاثیرگذار بوده است، چرا که آن رشد اقتصادی را که در سالهای گذشته شاهد آن بودیم به هیچ وجه دیگر در چین نمیبینیم. بنابراین مسایل اقتصادی مسایل بسیار بسیار مهمی بودند و هستند.
نکته دیگری که باید در نظر گرفت، بهره گیری سریعی است که از انرژیهای جایگزین به ویژه در درازای سالهای اخیر شده و میشود. این مساله هم بسیار تاثیرگذار بوده است.
همینطور بهره برداری از منابع غیرمتعارف نفت و گاز به ویژه در آمریکا و از جمله از سنگهای رُسی یا شیل که به هر روی یک دگرگونی شگفتی را ایجاد کرده در نوسانات اخیر موثر بودهاست. میزان این رشد به اندازهای زیاد است که پیش از این سابقه نداشته است.
از سویی، پیشرفتهای چشمگیر علمی و توان بیشتری که شرکتها در امور اکتشاف، توسعه و تولید میدانهای نفت و گاز در آبهای عمیق و منجمله خلیج مکزیک داشتهاند را هم نباید از نظر دور داشت و این نکته که بیشتر شرکتهای بزرگ این امید را داشتند و دارند که بتوانند از کشف و بهره برداری بسیار گسترده منابع بالقوه عظیم نفت و گازی که در مناطق قطبی هستند، بهره بگیرند.
این عوامل در سالهای گذشته به راستی تاثیرگذار بودهاند. عامل دیگری هم که به نظر من باید به این مجموعه عوامل اضافه کنیم، استفاده بهینهای است که از سوخت شده و میشود.
در حال حاضر به طور نمونه، هم میزان مصرف خودروها کمتر از گذشته شده و هم در ساختمانها به خاطر دقتی که در طرح اولیه و محدودیتهایی که حتی دولتها در زمینههای مختلف چه در بخش صنعت و چه در بخش حمل و نقل و ساختمان، گذاشتهاند در مجموع باعث شده که میزان نیاز به سوخت کمتر شود.
اینها البته بخشهای اقتصادی قضیه است. از اینکه بعضی از کشورها تلاششاشان بر این است که از همه اهرمها برای رسیدن به مقاصد اقتصادی و سیاسیشان، استفاده کنند، در آن هم حرفی نیست و مسلماً در تحولاتی که در این بازار دیدیم، بخشی هم مربوط به تاثیرگذاری از تصمیمات سیاسی بوده که در بخشها و موقعیتهای مختلف در این چند سال، شاهد آن بودهایم.
مقداری از آنها به برنامه ریزیهای مختلف در بخش نفت و گاز و دستورالعملهایی که صادر شده، مسایل تحریم، تنشهایی که در گوشه و کنار جهان به ویژه در خاورمیانه، یا شمال آفریقا، وجود دارد، جنگهایی که بوده و هست، طغیانی که در جهان عرب اتفاق افتاد که بخشی از آن به خاطر دخالتهای خارجی بوده، همه اینها دست به دست هم دادهاند و شرایطی را به وجود آورده که امروز شاهد تاثیر آن بر روی بازار نفت و تحولاتی هستیم که درباره آن صحبت میکنیم.
آقای ابن یوسف! یک تئوری وجود دارد که رنگ و بویی از تئوریهای توطئه در آن به چشم میخورد و آن این است که افزایش قیمت نفت در سالهای گذشته و رسیدن قیمت نفت به بیش از ۱۰۰ دلار و امروز کاهش قیمت نفت به بشکهای کمتر از ۵۰ دلار، هر دوی این نوسان قیمتی را محصول تصمیم غرب و به ویژه آمریکا میدانند.
یعنی معتقدان به این تئوری بر این باور هستند، آن زمان که آمریکا و غرب میخواستند خودشان را از اعتیاد به نفت رهایی بخشند، قیمتهای نفت را بالا نگاه داشتند تا سرمایهگذاری برای شیوههای نوین تولید انرژی، انرژیهای جایگزین و تولید نفت از روشهای غیرمتعارف، چیزی که شما هم به آن اشاره کردید، نفت شیل، اقتصادی باشد.
و حال که آن تولیدات به مرحله صنعتی رسیده دیگر نیازی به این ندارند که قیمت نفت آنقدر بالا باشد که آن سرمایهگذاریها توجیه داشته باشند، لذا امروز اقتصاد آمریکا و اقتصاد غرب با وابستگی کمتری به نفت، با نفت ارزانتری روبهروست. چقدر شما این تئوری را باور دارید و معتقدید که هم افزایش قیمت نفت و هم کاهش قیمت آن، میتواند محصول و تصمیم کشورهای غربی به ویژه آمریکا در راس آنها باشد؟
هرچند که گذشتههای دور تاریخ نشان میدهد، مردمانی در گوشه و کنار جهان بودند که شناخت مختصری از نفت داشتند و استفادههای ناچیزی از نفت در بخشهای به ویژه پزشکی و اینها هم میکردند، ولی به راستی ما صنعت مدرن نفت را وامدار آمریکا هستیم.
یعنی کشف نفت در آمریکا اتفاق افتاد، توسعه منابع نفتی از اینجا شروع شد. مهمتر از همه بازاری که برای این متاع پیدا شد، به راستی آمریکاییها آن را به وجود آوردند.
بنابراین ما مسلماً صنعت مدرن نفت را وامدار آمریکا هستیم. کوششهایی هم که در بخشهای مختلف نفت و گاز در درازای یک قرن و نیم گذشته بوده بیشتر آنها از آمریکا شروع شده است.
تا نیمه قرن گذشته میلادی، آمریکا نه تنها بزرگترین مصرف کننده و تولید کننده نفت در جهان بود، بلکه بزرگترین صادرکننده نفت هم این کشور بود. با پیدا شدن نفت و توسعه میادین نفتی در دنیا، به هر روی از این رشد در آمریکا کاسته شد و حتی آمریکا به دلیل رشد شتابانی که در میزان مصرف نفت و فراوردههای نفتی داشت، خود عملاً به صورت یک واردکننده نفت درآمد و برای سالها این مشکل را داشت و هنوز هم دارد.
اما از تمام نیروهایی که در اختیار آمریکا بود، چه در بخش فنی و چه در بخش اقتصادی و مالی توانسته این کار و فعالیتها را ادامه دهد و راهکارهای مناسبی برای کمرنگ کردن این میزان وابستگی پیدا کند که البته در این کار هم موفق بودهاست.
در مورد تولیدات از سنگهای رُسی یا شیل، هم در بخش نفت و هم در بخش گاز، باید تاکید کرد، درست است که این منابع عظیم شاید در آمریکا بیش از دیگر مناطق دنیا باشد و نوع و کیفیت آن هم نوع مناسب تری است و دسترسی و بهره برداری از آنها شاید راحتتر و مناسبتر باشد، اما این کار به سادگی هم انجام نگرفتهاست.
واقعاً کوششهای چشمگیری در این زمینه در بخشهای مختلف فنی، اقتصادی و سیاسی دست به دست هم دادند تا توانستند این موفقیت را به دست بیاورند.
از نظر هزینههای مالی هم بسیار پرهزینه بوده است. چیزی نبوده که فکر کنیم با یکی دو شاهی این کار انجام گرفته باشد. تاکنون چیزی بیش از ۱۴۰۰ میلیارد دلار در این زمینه هزینه شده است. بنابراین نباید این را دست کم گرفت و کوششهای آنها را ارج نگذاشت.
من این را به هیچ وجه تنها یک توطئه نمیتوانم تصور کنم. این کوشش همه جانبهای بوده که در این کشور انجام گرفته و موفقیتهایی هم داشتهاند.
اما محدودیتهایش هم کم نیست. شرایط به گونهای است که ما تاریخچه طولانی از نظر تولید این نوع نفت نداریم و از مشکلاتی که ممکن است در درازای زمان تولید از این نوع لایههای نفت و گاز وجود داشته باشد، اطلاعات کافی نداریم و مستلزم این است که زمان بگذرد و ببینیم افت تولید از این میدانها تا چه اندازه است و آیا در درازمدت میتوانند این منابع اقتصادی باشند یا خیر و این تحولات هم عملاً در چند سال گذشته اتفاق افتاده است.
فراموش نکنیم که ما پیش از این شاهد افزایش سریع قیمتها در دهه ۱۹۷۰ بودیم. بعد در بخشی از دهه ۹۰نیز افزایش قیمتها ادامه داشته است. از این رو من معتقد به توطئه به آن صورت نیستم.
عربستان و کشورهای نفتی خاورمیانه دست کم برای مخاطبان ایرانی در این سقوط اخیر، متهمان اصلی کاهش قیمت نفت هستند. به باور شما عربستان سعودی و دیگر کشورهای نفتی منطقه خلیج فارس آیا میتوانستند در اجلاس گذشته اوپک با همراهی کردن ایران و کشورهای دیگری مثل ونزوئلا در سازمان اوپک که مدافع کاهش سقف تولید بودند، از سقوط قیمت نفت جلوگیری کنند؟
آیا اساساً اوپک این روزها، چنین توانی دارد که بتواند بازار را به گونهای کنترل کند که شاهد این افت دامنه دار قیمت نفت نباشیم؟
فکر نمیکنم. واقعیت قضیه این است که هیچ کشوری در جهان شاید تجربه عربستان سعودی را در بازی با میزان تولید و تاثیرگذاریاش روی قیمت نفت یا عدم تاثیرگذاری روی قیمت نفت را هیچ کشور دیگری نداشته باشد. در دهه ۷۰ اینها یک تصمیماتی گرفتند و میزان توان تولیدیشان را سریع بالا بردند.
در دهه ۸۰ با اینکه قیمتها در آغاز آن دهه به خاطر انقلاب ایران و به خاطر جنگ ایران و عراق که بخش عمدهای از تولیدات نفتی منطقه را از رده خارج کرده بود، شدیداً بالا رفته بود. اما در میانه همان دهه ۸۰ و در اوج درگیریهای ایران و عراق قیمتها به اندازهای سریع در حال پایین آمدن بود که آنها ناچار شدند میزان تولید خود را سریع کاهش بدهند و توان تولیدی بیش از ده میلیون بشکه در روزشان را نادیده بگیرند و میزان تولید خود را به کمتر از دو میلیون بشکه در روز برسانند.
با این همه، قیمتها شدیداً کاهش پیدا کرد و حتی از سطح قیمتهای چند ماه گذشته هم پایینتر رفته بود و از حدود ۲۸.۳۲ دلاری که چشم به راهش بودند به شدت پایینتر بود و به حدود هفت هشت دلار بشکه رسیده بود. بنابراین تجربه عربستان تجربه کمی در این زمینه نبودهاست.
واقعیت این است که آنها حدود یک چهارم ذخایر ثابت شده نفت متعارف جهان را در اختیار دارند و پیداشدن رقبایی حالا چه در بخشهای نفت متعارف و چه نفت غیرمتعارف و یا سهمی که در حال حاضر انرژیهای جایگزین اندک اندک از این سبد انرژی جهانی برای خودشان کسب میکنند، برای آنها به معنای از دست دادن بازار است و از دست دادن بازار و اهمیت آن، مسلماً برای سعودیها دشوار است و باید این کار را میکردند.
اگر ایران هم توان عربستان را داشت مسلماً حامی چنین ایدهای بود که اگر قرار است،کاهشی در میزان تولید ایجاد شود تا قیمتها، قیمتهای متعادل و متناسبی بشوند کشورهایی نظیر روسیه که الان بزرگترین تولیدکننده جهانی است باید در این کاهش تولید سهیم شوند. مکزیک هم باید کمک کند. نروژ هم باید کمک کند. آمریکا هم نباید اجازه بدهد که این رشد شدید تولید ادامه پیدا کند.
البته بهانه آمریکا این است که ما دخالتی نداریم. دولت تصمیمی در این زمینه نمیگیرد و بنابراین شرکتها خودشان این ریسک را میکنند و سرمایهگذاری میکنند و اگر قرار باشد منافعی هم در این کار باشد، شرکتها در منافعش هم سهیم هستند.
ولی مکزیک نمیتواند به این راحتی چنین سخنی بگوید. برای اینکه دهها سال است که کنترل تمام برنامههای تولیدی دست شرکت ملی نفتشان است. یا اینکه در مورد کشورنروژ، درست است که فعالیتهای بخش خصوصی گستردهتر شده ولی به هر روی دولت هم تصمیمگیری دارد و شرکت ملی نفت دارند و میتوانند تصمیمات عمده بگیرند.
نباید این بار تنها بر دوش کشورهای عضو سازمان اوپک باشد و چون دیگران این حمایت را نمیکنند، اوپک ناچار است که راساً اقدام کند. البته باید در نظر داشت که از نظر مالی بزرگترین ضرر را خود عربستان کرده و میکند. یعنی کاهش میزان درآمد تا حد ۲۰۰ میلیارد دلار در سال کاهش کمی نیست و انگشت شمار هستند کشورهایی در جهان که بتوانند چنین کاهشی را در سطح درآمدیشان تحمل کنند.
چرا واقعاً اوپک تنها باید این کار را بکند؟ چرا نباید دیگران کمک کنند؟ اگر قرار باشد منافعی در این کار باشد و افزایش قیمتی ایجاد شود چرا روسیه باید کنار بنشیند و تمام فشار روی اعضای اوپک باشد و آنها فقط از منافع افزایش قیمتها استفاده کنند؟
ما الان بین اعضای اوپک مشکل داریم. تصور اینکه این مشکل در سطح جهانی حل شود و یک همکاری گسترده بین کشورهای تولید کننده و مصرف کننده پیدا شود، یک بخشی از مدینه فاضلهای است که متاسفانه به این زودی به آن نخواهیم رسید.
با توضیحاتی که شما ارائه کردید میشود به این نتیجه گیری رسید که اساساً کشورهای تولید کننده نفت چه آنهایی که در سازمان اوپک عضو هستند و چه تولید کنندگان خارج از سازمان اوپک در اتخاذ استراتژی مشترک در مواجهه با کاهش قیمتها ناتواناند و این اتفاق بعید است که صورت بگیرد.
با علم بر اینکه تولید نفت در هر کدام از کشورهای تولید کننده هزینههای عملیاتی متفاوتی دارد، اگر بخواهیم به یک قیمت میانگین و متوسط برای تولید کنندگان نفت برسیم که آستانه تحمل یا نقطه توقف این کاهش قیمتها باشد، آنجا کجاست؟
یعنی در کدام محدوده قیمت نفت است که تولید کنندگان نفت اعم از اعضای اوپک و تولید کنندگان خارج از این سازمان به این جمعبندی مشترک خواهند رسید که باید فکری به حال عرضه بیش از تقاضای بازار کنند؟
این مشکل جدیدی برای سازمان اوپک نیست. اوپک از ۱۹۶۰ یعنی ۵۴ سال پیش که تاسیس شد تاکنون شرایطش فرق نکرده است.
یعنی متاعی که این کشورها دارند نفت است، خواستههای آنها و نیازهایشان متفاوت است. بنابراین شرایط برای اوپک چندان عوض نشده و این مشکلی را که اوپک در این زمینه دارد، همیشه داشتهاست.
ولی یک موقعی شرایط فرق میکرد و مسئله داشتن ذخیرههای عظیم نفتی در جهان، در آمریکا یا جاهای دیگر مطرح نبود. شرکتها خودشان انبارهای بزرگی داشتند، قیمتها را آنها کنترل میکردند و شرایط به گونه دیگری بود.
اما در مجموع یک چیزی را فراموش نکنیم. میانگین قیمت در این صد و چند سالی که از عمر صنعت مدرن نفت میگذرد به مراتب پایین تر از حتی قیمتهای بسیار پایین امروزی است. یعنی میانگین قیمت نفت در درازای عمر صنعت نفت چیزی حدود بیست دلار است و فقط در چند سال گذشته بود که یک دفعه تحولی ایجاد شد و قیمتها سریعاً افزایش پیدا کردند و به یک سطح بسیار بسیار بالا رسیدند.
درست است که کشورهای تولیدکننده نفت و به ویژه کشورهای عضو اوپک همیشه شاید تصورشان این است که ارزش واقعی این کالا به مراتب بیشتر از ارزش اسمی آن است، ولی در اقتصاد مسئله عرضه و تقاضا مطرح است. حالا ممکن است یک چیزهایی هم بر دو طرف معادله تاثیر بگذارد، به طور مثال، مسئله تحریمهای اقتصادی یا مالیاتهایی که وضع میشود بتوانند تاثیراتی روی عرضه و تقاضا بگذارند. ولی به طور کلی قیمتها را عملاً بازار مشخص میکند. اگر تقاضا باشد خب قیمتها افزایش پیدا میکند و اگر نباشد با مشکل روبهرو هستیم.
اما نفرمودید که آن حد توقف یا آستانه تحمل قیمت برای بازار نفت کجاست؟
الان کاهش قیمتها باعث این خواهد شد که یک تحولی را شاهد باشیم، حالا اگر هم به سرعت، از نظر فیزیکی شاهد این تحول نباشیم که تولیدات کاهش پیدا کند، ولی همین اندازه که شک و تردیدی در روند قیمتها ایجاد شده، مسلماً روی سرمایهگذاریها تاثیر خواهد گذاشت.
امروز با اینکه میزان هزینه بهره برداری از حوزههای نفتی سنگهای رسی یا شیل که هزینهاش حتی به نسبت از جاهای دیگری همچون آبهای عمیق یا دریای شمال که هزینه تولید سرانه بالایی دارند، بالاتر است، اما هنوز هم تولید در این میادین، اقتصادی است.
یعنی چون سرمایهگذاریها در زمینههای هزینههای اکتشافی یا توسعه قبلاً انجام شدهاست، امروز تولید در این میادین با وجود قیمتهای پایین نفت هنوز هم اقتصادی است. اما کاری که قیمتهای پایینتر انجام میدهد این است که شرکتهای نفتی و سرمایهگذارها را به فکر میاندازد که آیا ما میتوانیم روی قیمتهای بالا حساب کنیم و سرمایهگذاریهای بسیار سنگین برای توسعه میادین نفتی و کشف و توسعه این میادین نفتی و حتی گازی انجام بدهیم که در آینده بتوانیم بهره خوبی از این میادین بگیریم یا خیر؟
این شک و تردید باعث خواهد شد که رشد فعالیتهای اکتشافی و توسعهای شدیداً کاهش پیدا کند و این در کوتاه مدت نمیتواند تاثیر چندانی بگذارد.
یعنی در عرض یک هفته و یک ماه و اینها نمیتواند این تاثیر را بگذارد. اما در میان مدت یعنی در چند ماه آینده و یکی دو سال آینده مسلماً موثر خواهد بود. یعنی میزان سرمایه گذاری در زمینههای مختلف کم خواهد شد و طبعاً رشد تولید در این کشورهایی که با اوپک در حال رقابت هستند کمتر خواهد شد و بنابراین قیمتها آهسته آهسته رشد خواهند کرد.
این میزان کاهش هم بستگی به میزان تقاضا دارد. یعنی الان اگر وضع اقتصادی اروپا بهبودی پیدا نکند یا وضع اقتصادی آمریکا بدتر شود یا شرایط تولیدی برای چین به آن صورتی که پیش بینی شده بود که حتی با قیمتهای پایینتر ادامه پیدا نکند و تقاضا کمتر شود طبیعی است که قیمتها پایینتر خواهد آمد.
اگر کسی تولیدش را کم نکند، مسلماً به یک رقم پایین تری هم خواهیم رسید. نمیشود یک حداقلی برای قیمت قایل شد، تا زمانی که این تعادل بین عرضه و تقاضا برقرار نشود، قیمت ممکن است پایینتر هم برود.
اگر بخواهیم تولید کنندگان نفت را به چند دسته تقسیم کنیم این حد تحمل یا آستانه تحمل تولید کنندگان کجاست؟
مسئله این است که در چه قیمتی تولیدات از رده خارج خواهند شد. بیشتر تولیداتی که در خاورمیانه و کشورهای عضو اوپک صورت میگیرد هزینه تولید آنها بیش از ۱۰ یا ۱۵ دلار در هر بشکه نیست.
بنابراین، آنها قدرت تحمل بالایی از این نظر دارند. مشکلی که کشورهای عضو این سازمان دارند وابستگی بودجه آن ممالک به درآمدهای نفتی است. یعنی حتی عربستان که کشور بسیار غنی و ثروتمندی است، اقتصاد این کشور وابستگی وحشتناکی به درآمدهای نفتی دارد، خوشبختانه به نسبت، وابستگی ما در ایران به درآمدهای نفتی از آنها کمتر است.
در مقام مقایسه در اوپک شاید بدترین شرایط را ونزوئلا دارد. برای اینکه هم مشکل تولید دارند، هم مشکلات سیاسی شدیدی دارند. حتی کیفیت نفتشان به مراتب پایینتر از بقیه کشورهای عضو سازمان اوپک است و وابستگی بودجه دولت هم به نفت بالاترین است. یعنی تقریباً ۹۷ تا ۹۸ درصد درآمدهای دولت از این طریق تامین میشود. بنابراین شرایط در کشورهای مختلف، فرق دارد و به میزان وابستگی آن دولتها و بودجه آن دولتها به میزان درآمدهای نفتی، بستگی دارد.
با این حساب آقای ابن یوسف! آیا اصولاً باید با نفت ۱۰۰ دلاری خداحافظی کنیم یا ممکن است که در آینده باز نفت سه رقمی برای هر بشکه را تجربه کنیم؟
به نظر من ۱۰۰ دلار با توجه به هزینههایی که وجود دارد، قیمت خیلی بالایی برای نفت نیست. فرض کنید یک چاه اکتشافی در آبهای عمیق خلیج مکزیک چیزی حدود ۱۰۰ میلیون دلار هزینه دارد. آیا با قیمتهای بیست، سی دلاری برای هر بشکه نفت یا قیمتهای سه، چهار دلاری برای هزار پای مکعب گاز، امروزه میشود چنین سرمایهگذاریهایی را انجام داد؟ خیلی بعید به نظر میرسد.
البته شرکتهای نفتی هم خواهان قیمتهای بالاتری هستند و یکی از مشکلاتی که برای نمونه آمریکا با آن روبهروست همین است که بخش عمدهای از فعالیتهای نفتی دنیا را شرکتهای نفتی و شرکتهای خدمات نفتی آمریکایی انجام میدهند و مسلماً آنها وضعشان با قیمتهای پایینتر نفت به مراتب بدتر خواهد بود، این است که باید یک تعادلی ایجاد شود و یک قیمت متعادلی باشد.
اگر قیمتها خیلی سریع افزایش پیدا کنند، انرژیهای جایگزین یا مطالبی که در مورد بهینه کردن مصرف سوخت و سایر مسایل به آنها اشاره شد، گسترش پیدا میکنند و میزان سهم نفت و گاز در این سبد انرژی در جهان کاهش پیدا خواهد کرد.
قیمتهای خیلی بالای نفت و گاز برای کسانی که از این متاع فراوان دارند، مسلماً کمکی نخواهد کرد. در مورد نفت، عربستان بیشتر میزان ذخایر ثابت شده نفت دنیا را در اختیار داد و در مورد گاز این ایران است که چنین موقعیتی را دارد، قیمتهای خیلی بالا به این کشورها کمکی نمیکند و در کوتاه مدت اینها از محل از کاهش قیمتها ضرر میکنند، ولی بازار را هم نمیتوانند کاملاً نادیده بگیرند.