رشد بیپروای قیمت سهام در چند ماه گذشته نزدیک به یک ماهی است، روندی معکوس گرفته و به ریزش دائمی و دامنه دار شاخص تبدیل شده است.
در حالیکه سهامداران بازار سرمایه ایران، در دوره رونق بازار انتظار رشدی در حدود ۱۵۰ درصد را انتظار میکشیدند، به ناگهان ورق در بورس ایران برگشت.
به گمان بورسبازان و فعالان بازار سهام، با گشایش حاصل شده در فضای بینالملل برای اقتصاد ایران و تلاشهای دیپلماتیک دولت حسنروحانی، شرکتهای حاضر در بورس، میتوانستند سود بیشتری را برای آنها رقم بزنند، اما اینچنین نشد.
درست زمانی که شاخص کل بورس تهران، خود را به کانال ۹۰ هزار واحد رسانده بود، سرازیری در بورس ایران آغاز شد.
از آن زمان تا کارنامه کاری بورس در میانه اسفندماه امسال، شاخص کل بورس با یک افت و ریزش دامنهدار تا کانال ۷۸ هزار واحد، عقب نشسته است.
این افت شاخص کل بورس، به معنای زیان بیش از ۱۳ درصدی سرمایهگذاران در تالار شیشهای سهام نسبت به روزهای اوج بورس در ماههای گذشته است.
افزایش قیمت گاز تحویلی به پتروشیمیها و همچنین تصویب حق بهره مالکانه از معادن از جمله دلایلی و عوامل این کاهش دامنهدار است. در این میان، شایعات و اخبار حاشیهای در بورس ایران نیز مزید برعلت شده تا کاهش شاخص و ریزش قیمتها پایان نگیرد.
ضمن آنکه در دو هفته اخیر، خبر انتشار اوراق مشارکتی با نرخ سود ۲۳ درصد، سرمایهگذران در بازار سرمایه را به این تردید و تشویش انداخت که سرمایههای خود را از تالار شیشهای ایران به بازار اوراق مشارکت حرکت دهند.
هرچند که همچنان بازدهی بورس ایران از ابتدای امسال تاکنون، حتی با کاهشهای هفتههای اخیر، همچنان قابل توجه و در حدود ۱۱۰ درصد است.
سیاست سرکوب بازارها؛ در دستور کار دولت
برای ریشه یابی فراز و فرودهای بورس تهران با مهرداد سیدعسگری، کارشناس و تحلیلگر بازار سرمایه ایران که این روزها مقیم نروژ است گفتوگو کردهایم:
این روزها شاهد ریزش شاخص کل بورس تهران بودیم و آن روند رو به رشدی که به ویژه پس از روی کارآمدن دولت یازدهم در بازار سرمایه دنبال میشد، ناگهان متوقف شد و بازار روندی معکوس را در پیش گرفت، دلیل یا دلایل و ریشههای اصلی ریزش قیمت سهام و کاهش مداوم شاخصها در بورس ایران، چیست؟
تقریبا تمامی فعالان بازار سرمایه آماده یک ریزش بودند ولی به جد فکر میکنم بزرگترین دلیلی که برای این ریزش ناگهانی شاخص میتوان گفت این است که تضاد و تصادف منافع در میان گروههای شاخص اقتصادی در درون نظام به وجود آمد و مدیریت سازمان بورس اوراق بهادار و آن ماشینی که به رونق بازار کمک میکرد، به ناگاه ایست کرد و دستش را از بازار برداشت و بازار، ریخت. این بزرگترین دلیلی است که میتوان در توجیه ریزش شاخص و کاهش سرمایههای مردم در بورس گفته میشود.
یعنی شما معتقدید که در حال حاضر، منافع مدیران سازمان بورس اوراق بهادار با اهدافی که دولت در این بازار دنبال میکند که رونق بخشی به این بازار و حرکت سرمایهها به این بازار است، در تضاد و در تناقض است؟
بخشی از واقعیت این است اما تمام آن نیست. مدیریت سازمان بورس اوراق بهادار به شدت در تلاش است که ماندگار شود و از تغییرات مدیریتی جلوگیری کند. دستشان را از پشت بازار برداشتند، بازار سقوط کرد، بعد از آن در نقش یک منجی وارد شدند و طی دیدارهایی که با نهادهای مختلف قدرت داشتند، اعلام کردند که اوضاع اقتصادی بد است و برای تحریمها اتفاق خاصی نیفتاده است.
با توجه به خالی بودن عرصه مدیریتی و سیاستهایی که در ۸ سال گذشته در بورس اتخاذ شده است، مسوولان وزارت امور اقتصادی و دارایی تصمیم گرفتند تا از سیستم مدیریتی فعلی و مدیران کنونی سازمان بورس اوراق بهادار، حمایت کنند. این بازیها و تصادمهای منافع گروههای اقتصادی در داخل قدرت آن چنان بود که، ۵۰ نهاد بزرگ بازار سرمایه بیش از دو روز نتوانستند، شاخص را مثبت نگاه دارند.
پس از آن مجددا سازمان بورس اوراق بهادار به بازار واردشد، طی یک دستورالعملی که عملا محدودکننده خرید و فروش بود، سعی کرد بازار را جمع کند، اما بزرگترین آسیبی که الان به بازار وارد شده، بازگشت یاس و بیاعتمادی و عدم نقدشوندگی به بازار است.
شاید الان با توجه به اتفاقاتی که میافتد و به مدد سیاستهای جدیدی که اعمال میشود، بازار با شیب ۹۰ درجه سقوط نمیکند، اما مشکل اصلی این است که صاحبان سرمایه نمیتوانند، سرمایههای خود را نقد کنند و به شدت به این ضریب نقدشوندگی آسیب زدند و الان علاوه بر سقوطهایی که شاهد آن هستیم، مشکلات نقدشوندگی بسیاری هم در بازار وجود دارد.
آقای سید عسگری! در گزارشهایی که از تحلیلگران بازار سرمایه میخوانیم، گفته میشود که افزایش قیمت گاز که خوراک اصلی پتروشیمیهاست و همچنین تصویب اخذ حق بهره مالکانه از معادن از جمله دلایلی است که موجب ریزش بازار شده است.
چون این مصوبات بر میزان سودآوری شرکتهای پتروشیمی و معدنی حاضر در بورس که سهم قابل توجهی از بازار را در احتیار دارند، اثر میگذارد و دارندگان سهام این شرکتها، علاقمند هستند که سهام پتروشیمی و معدنی خود را به فروش برسانند که به جو منفی بازار دامن میزند. شما فکر میکنید این عوامل و ریشههای بودجهای و مصوبهای تا چه اندازه بر کاهش قیمتها و افت شاخص موثر بودهاند؟
این چند دلیلی که گفته شد، دلایل درستی است اما همه دلایل نیست، دلیل اصلی همان تصدام منافع هست. به طور مثال در چند روز گذشته شاهد آن بودیم که شماری از متنفذین بازار سرمایه که به نهادهای سلاحدار اقتصادی وابسته هستند، فشارهای زیادی را درباره مساله قیمت خوراک پتروشیمیها وارد آوردند.
اما واقعیت این است که ۹۰ درصد گزارشهای مربوط به سالآینده بورس، روندی بسیار محافظهکارانه دارد. این روند محافظهکارانه نشان میدهد که در بازار سال آینده، اتفاق خاصی به وجود نمیآید. البته گروه های صنایع دارویی، بانکداری و قطعهسازی که مشخصا به بحث تحریمها وابسته هستند از این تحلیل مستثنا میشوند.
بحث دیگری هم که در این ریزشها وجود دارد این است که بخشی از پیشبینی سود سهامی (EPS) که اعلام میشود ناشی از تورم است و دولت یازدهم به شدت در تلاش است که این تورم را کنترل کند. در نتیجه آن پیشبینی نرخ سود سهام ناشی از نرخ تورم در کنار بحثهای بودجهای که همین نرخ خوراک پتروشیمیها و بهره مالکانه معادن در داخل آن قرارمیگیرد، بازار را نسبت به آینده پررونق مایوس میکند.
با توجه به شرایطی که میبینیم، این روند کماکان ادامه دارد و متاسفانه با توجه به اینکه عملا سال برای بازار سرمایه تمام شده است و در روزهای باقیمانده قرار نیست که اتفاق خاصی هم در بازار روی دهد، این روند همینگونه هم به پیش خواهد رفت.
همزمان با ریزش شاخص بورس که در هفتههای گذشته، افت و ریزشی مداوم بوده، در هفته جاری شاهد آن بودیم که بازار ارز پس از ماهها ثبات نسبی، نوسانات و تحرکات قیمتی محسوسی را تجربه کرد. آیا به نظر شما میتوان این تغییرات قیمتی در بازار ارز و طلا، نشانهای از حرکت سرمایهها از بازار سرمایه به این بازارهای موازی به مشار بیاوریم یا اینکه هنوز زود است که به این جمعبندی برسیم که باردیگر بازارهایی مانند بازار ارز، طلا و سکه و مسکن به بازارهایی جذاب برای سرمایهگذاری بدل شدهاند؟
درماهیت این حرف درست است، اما در این میان، یک نکته کلیدی وجود دارد. حجم بازار سرمایه و حجم انتقال سرمایه در این بازار نسبت به بازارهای موازی آن بسیار ناچیز است.
یعنی اگر بخواهیم بازار سرمایه ایران را با بازاری مانند بازار مسکن ایران مقایسه کنیم، کل پولی که در بازار سرمایه ایران در گردش است، به اندازه ارزش ساختمانهای یک محله اعیاننشین در تهران است، این یک واقعیت است. اما این حجم گردشی که میخواهد خیز بردارد و از بازار سرمایه به بازرهای دیگر نقل مکان کند، بسیار پرسر و صداست و جنبه انگشت نشانه را دارد.
دولت سیاستی به نام سیاست کنترل نرخ تورم را در دستور کار دارد، زمانی که این پولها، هرچند به نسبت حجم و ارزش بسیار ناچیز، بخواهد از بازار سرمایه با سر و صدای زیاد به بازاری موازی منتقل شود، نگاهها را متوجه میکند و این پولهایی که در خانههای مردم یا در صنوف دیگر است، به ناگاه به بازاری سرازیر میشوند و این سرازیری موجب افزایش نرخ تورم میشود.
سیاستی که دولت در حال حاضر در پیش گرفته است، فریزکردن بازارهاست. یعنی الان شاهد این هستیم که این سرمایه به مجردی که بخواهد از بازار سرمایه خارج شود، شاخصها و بازار دستکاری میشوند و ما شاهد یک ضرر هستیم، این ضرر باعث میشود که مردم از فروش سهام خود و انتقال به بازاری دیگر پشیمان بشوند.
همین انتقال و پروسه را در بازارهای دیگر نیز مشاهده میکنیم، به مجرد اینکه یک یا دو روز، بازارهای سکه یا ارز افزایش قیمت میخورند، دوباره قیمتها پایین میآیند، چون دولت تمایل ندارد تا پایان سال خورشیدی این نقل و انتقال صورت بگیرد، چرا که این نقل و انتقالها اثر تورمی دارند و اولویت اصلی دولت، کنترل نرخ تورم است، در نتیجه به طور مثال وقتی قیمت سکه مدتی بالا میرود، به ناگاه پایین میآید و این همان اثر سیاست فریزشدن یا یخزدن در بازار را به وجود میآورد.
در نتیجه شاهد آن هستیم که پولها در بازار سرمایه میمانند، پولها در بازار سکه نوسان خاصی ندارند و در بازار ارز هم خیلی نوسان نمیکند، چون به ناگاه سرکوب میشود و رو به پایین میآید، چون اولویت دولت، کنترل نرخ تورم برای سال آینده است.
در حالیکه سهامداران بازار سرمایه ایران، در دوره رونق بازار انتظار رشدی در حدود ۱۵۰ درصد را انتظار میکشیدند، به ناگهان ورق در بورس ایران برگشت.
به گمان بورسبازان و فعالان بازار سهام، با گشایش حاصل شده در فضای بینالملل برای اقتصاد ایران و تلاشهای دیپلماتیک دولت حسنروحانی، شرکتهای حاضر در بورس، میتوانستند سود بیشتری را برای آنها رقم بزنند، اما اینچنین نشد.
درست زمانی که شاخص کل بورس تهران، خود را به کانال ۹۰ هزار واحد رسانده بود، سرازیری در بورس ایران آغاز شد.
از آن زمان تا کارنامه کاری بورس در میانه اسفندماه امسال، شاخص کل بورس با یک افت و ریزش دامنهدار تا کانال ۷۸ هزار واحد، عقب نشسته است.
این افت شاخص کل بورس، به معنای زیان بیش از ۱۳ درصدی سرمایهگذاران در تالار شیشهای سهام نسبت به روزهای اوج بورس در ماههای گذشته است.
افزایش قیمت گاز تحویلی به پتروشیمیها و همچنین تصویب حق بهره مالکانه از معادن از جمله دلایلی و عوامل این کاهش دامنهدار است. در این میان، شایعات و اخبار حاشیهای در بورس ایران نیز مزید برعلت شده تا کاهش شاخص و ریزش قیمتها پایان نگیرد.
ضمن آنکه در دو هفته اخیر، خبر انتشار اوراق مشارکتی با نرخ سود ۲۳ درصد، سرمایهگذران در بازار سرمایه را به این تردید و تشویش انداخت که سرمایههای خود را از تالار شیشهای ایران به بازار اوراق مشارکت حرکت دهند.
هرچند که همچنان بازدهی بورس ایران از ابتدای امسال تاکنون، حتی با کاهشهای هفتههای اخیر، همچنان قابل توجه و در حدود ۱۱۰ درصد است.
Your browser doesn’t support HTML5
برای ریشه یابی فراز و فرودهای بورس تهران با مهرداد سیدعسگری، کارشناس و تحلیلگر بازار سرمایه ایران که این روزها مقیم نروژ است گفتوگو کردهایم:
تقریبا تمامی فعالان بازار سرمایه آماده یک ریزش بودند ولی به جد فکر میکنم بزرگترین دلیلی که برای این ریزش ناگهانی شاخص میتوان گفت این است که تضاد و تصادف منافع در میان گروههای شاخص اقتصادی در درون نظام به وجود آمد و مدیریت سازمان بورس اوراق بهادار و آن ماشینی که به رونق بازار کمک میکرد، به ناگاه ایست کرد و دستش را از بازار برداشت و بازار، ریخت. این بزرگترین دلیلی است که میتوان در توجیه ریزش شاخص و کاهش سرمایههای مردم در بورس گفته میشود.
یعنی شما معتقدید که در حال حاضر، منافع مدیران سازمان بورس اوراق بهادار با اهدافی که دولت در این بازار دنبال میکند که رونق بخشی به این بازار و حرکت سرمایهها به این بازار است، در تضاد و در تناقض است؟
بخشی از واقعیت این است اما تمام آن نیست. مدیریت سازمان بورس اوراق بهادار به شدت در تلاش است که ماندگار شود و از تغییرات مدیریتی جلوگیری کند. دستشان را از پشت بازار برداشتند، بازار سقوط کرد، بعد از آن در نقش یک منجی وارد شدند و طی دیدارهایی که با نهادهای مختلف قدرت داشتند، اعلام کردند که اوضاع اقتصادی بد است و برای تحریمها اتفاق خاصی نیفتاده است.
با توجه به خالی بودن عرصه مدیریتی و سیاستهایی که در ۸ سال گذشته در بورس اتخاذ شده است، مسوولان وزارت امور اقتصادی و دارایی تصمیم گرفتند تا از سیستم مدیریتی فعلی و مدیران کنونی سازمان بورس اوراق بهادار، حمایت کنند. این بازیها و تصادمهای منافع گروههای اقتصادی در داخل قدرت آن چنان بود که، ۵۰ نهاد بزرگ بازار سرمایه بیش از دو روز نتوانستند، شاخص را مثبت نگاه دارند.
پس از آن مجددا سازمان بورس اوراق بهادار به بازار واردشد، طی یک دستورالعملی که عملا محدودکننده خرید و فروش بود، سعی کرد بازار را جمع کند، اما بزرگترین آسیبی که الان به بازار وارد شده، بازگشت یاس و بیاعتمادی و عدم نقدشوندگی به بازار است.
شاید الان با توجه به اتفاقاتی که میافتد و به مدد سیاستهای جدیدی که اعمال میشود، بازار با شیب ۹۰ درجه سقوط نمیکند، اما مشکل اصلی این است که صاحبان سرمایه نمیتوانند، سرمایههای خود را نقد کنند و به شدت به این ضریب نقدشوندگی آسیب زدند و الان علاوه بر سقوطهایی که شاهد آن هستیم، مشکلات نقدشوندگی بسیاری هم در بازار وجود دارد.
آقای سید عسگری! در گزارشهایی که از تحلیلگران بازار سرمایه میخوانیم، گفته میشود که افزایش قیمت گاز که خوراک اصلی پتروشیمیهاست و همچنین تصویب اخذ حق بهره مالکانه از معادن از جمله دلایلی است که موجب ریزش بازار شده است.
چون این مصوبات بر میزان سودآوری شرکتهای پتروشیمی و معدنی حاضر در بورس که سهم قابل توجهی از بازار را در احتیار دارند، اثر میگذارد و دارندگان سهام این شرکتها، علاقمند هستند که سهام پتروشیمی و معدنی خود را به فروش برسانند که به جو منفی بازار دامن میزند. شما فکر میکنید این عوامل و ریشههای بودجهای و مصوبهای تا چه اندازه بر کاهش قیمتها و افت شاخص موثر بودهاند؟
این چند دلیلی که گفته شد، دلایل درستی است اما همه دلایل نیست، دلیل اصلی همان تصدام منافع هست. به طور مثال در چند روز گذشته شاهد آن بودیم که شماری از متنفذین بازار سرمایه که به نهادهای سلاحدار اقتصادی وابسته هستند، فشارهای زیادی را درباره مساله قیمت خوراک پتروشیمیها وارد آوردند.
اما واقعیت این است که ۹۰ درصد گزارشهای مربوط به سالآینده بورس، روندی بسیار محافظهکارانه دارد. این روند محافظهکارانه نشان میدهد که در بازار سال آینده، اتفاق خاصی به وجود نمیآید. البته گروه های صنایع دارویی، بانکداری و قطعهسازی که مشخصا به بحث تحریمها وابسته هستند از این تحلیل مستثنا میشوند.
بحث دیگری هم که در این ریزشها وجود دارد این است که بخشی از پیشبینی سود سهامی (EPS) که اعلام میشود ناشی از تورم است و دولت یازدهم به شدت در تلاش است که این تورم را کنترل کند. در نتیجه آن پیشبینی نرخ سود سهام ناشی از نرخ تورم در کنار بحثهای بودجهای که همین نرخ خوراک پتروشیمیها و بهره مالکانه معادن در داخل آن قرارمیگیرد، بازار را نسبت به آینده پررونق مایوس میکند.
با توجه به شرایطی که میبینیم، این روند کماکان ادامه دارد و متاسفانه با توجه به اینکه عملا سال برای بازار سرمایه تمام شده است و در روزهای باقیمانده قرار نیست که اتفاق خاصی هم در بازار روی دهد، این روند همینگونه هم به پیش خواهد رفت.
همزمان با ریزش شاخص بورس که در هفتههای گذشته، افت و ریزشی مداوم بوده، در هفته جاری شاهد آن بودیم که بازار ارز پس از ماهها ثبات نسبی، نوسانات و تحرکات قیمتی محسوسی را تجربه کرد. آیا به نظر شما میتوان این تغییرات قیمتی در بازار ارز و طلا، نشانهای از حرکت سرمایهها از بازار سرمایه به این بازارهای موازی به مشار بیاوریم یا اینکه هنوز زود است که به این جمعبندی برسیم که باردیگر بازارهایی مانند بازار ارز، طلا و سکه و مسکن به بازارهایی جذاب برای سرمایهگذاری بدل شدهاند؟
درماهیت این حرف درست است، اما در این میان، یک نکته کلیدی وجود دارد. حجم بازار سرمایه و حجم انتقال سرمایه در این بازار نسبت به بازارهای موازی آن بسیار ناچیز است.
یعنی اگر بخواهیم بازار سرمایه ایران را با بازاری مانند بازار مسکن ایران مقایسه کنیم، کل پولی که در بازار سرمایه ایران در گردش است، به اندازه ارزش ساختمانهای یک محله اعیاننشین در تهران است، این یک واقعیت است. اما این حجم گردشی که میخواهد خیز بردارد و از بازار سرمایه به بازرهای دیگر نقل مکان کند، بسیار پرسر و صداست و جنبه انگشت نشانه را دارد.
دولت سیاستی به نام سیاست کنترل نرخ تورم را در دستور کار دارد، زمانی که این پولها، هرچند به نسبت حجم و ارزش بسیار ناچیز، بخواهد از بازار سرمایه با سر و صدای زیاد به بازاری موازی منتقل شود، نگاهها را متوجه میکند و این پولهایی که در خانههای مردم یا در صنوف دیگر است، به ناگاه به بازاری سرازیر میشوند و این سرازیری موجب افزایش نرخ تورم میشود.
سیاستی که دولت در حال حاضر در پیش گرفته است، فریزکردن بازارهاست. یعنی الان شاهد این هستیم که این سرمایه به مجردی که بخواهد از بازار سرمایه خارج شود، شاخصها و بازار دستکاری میشوند و ما شاهد یک ضرر هستیم، این ضرر باعث میشود که مردم از فروش سهام خود و انتقال به بازاری دیگر پشیمان بشوند.
همین انتقال و پروسه را در بازارهای دیگر نیز مشاهده میکنیم، به مجرد اینکه یک یا دو روز، بازارهای سکه یا ارز افزایش قیمت میخورند، دوباره قیمتها پایین میآیند، چون دولت تمایل ندارد تا پایان سال خورشیدی این نقل و انتقال صورت بگیرد، چرا که این نقل و انتقالها اثر تورمی دارند و اولویت اصلی دولت، کنترل نرخ تورم است، در نتیجه به طور مثال وقتی قیمت سکه مدتی بالا میرود، به ناگاه پایین میآید و این همان اثر سیاست فریزشدن یا یخزدن در بازار را به وجود میآورد.
در نتیجه شاهد آن هستیم که پولها در بازار سرمایه میمانند، پولها در بازار سکه نوسان خاصی ندارند و در بازار ارز هم خیلی نوسان نمیکند، چون به ناگاه سرکوب میشود و رو به پایین میآید، چون اولویت دولت، کنترل نرخ تورم برای سال آینده است.