چرا حذف قاسم سلیمانی باعث کاهش تنش شد؟

یکی از اعضای حشد الشعبی عراق در کنار تصویری از قاسم سلیمانی

یادداشتی از مهدی جلالی تهرانی: وقتی میان دو یا چند کشور احتمال جنگ بالا می‌‌رود، برای کاهش تنش دو راه وجود دارد؛ استفاده از کانال‌های دیپلماسی و به‌کارگیری سیاست بازدارندگی.

در تنش میان ایران و آمریکا کانال دیپلماسی فعلاً مسدود است. اما اگر چنین کانالی نیز وجود داشت، نیاز به استفاده از سیاست بازدارندگی کماکان باقی بود.

ضرورت استفاده از سیاست بازدارندگی به رفتار تهاجمی جمهوری اسلامی در منطقه برمی‌گردد. دشمنی با آمریکا و متحدان آمریکا نه تنها از ابتدای انقلاب ستون اصلی ایدئولوژی حکومت اسلامی بوده است، بلکه این رژیم در طول چهل سال عمر خود هر جا توانسته، به‌طور فعالانه و در حملات متنوع به صورت مستقیم یا نیابتی، اعلام جنگ خود با آمریکا را عملی کرده است.

بیشتر در این باره: چرا نمی‌توان جلوی وقوع جنگ را گرفت؟

افزون بر این، در یک سال اخیر رفتار جمهوری اسلامی تهاجمی‌تر شده و به منافع کشورهای بیشتری از جمله کشتی‌های نروژی و ژاپنی و اماراتی و شرکت آرامکوی سعودی آسیب زده است. در این یک سال شاهد بودیم که حکومت بدون نگرانی از واکنش بین‌المللی و حملات نظامی متقابل، هم به تعداد حملات بی‌ثبات‌‌کننده و تنش‌آفرین خود در منطقه افزود و هم به شدت آن‌ها.

حال با توجه به افزایش رفتار تهاجمی جمهوری اسلامی پرسش این جاست که کدام راه از شدت تنش و ورود به یک جنگ تمام‌عیار و مستقیم جلوگیری می‌کند؛ بی‌پاسخ گذاشتن حملات حکومت یا اقدام نظامی محدود و تنبیهی؟

اگر بپذیریم که بی‌پاسخ گذاشتن حملات حکومت و باز گذاشتن دست سپاه در منطقه برای پیشبرد اهداف بلوکی که ایران «محور مقاومت» می‌نامد، آستانه تحمل کشورهای منطقه را کاهش خواهد داد و احتمال جنگی نامحدود را بیشتر می‌کند، لاجرم اجرای سیاست بازدارندگی برای جلوگیری از جنگ تمام عیار ضرورت بیشتری می‌یابد.

سیاست بازدارندگی هنگامی موفق خواهد بود که بازیگر تهاجم‌جو از «توانایی حمله متقابل» بازیگر مورد تهاجم، بیمناک باشد. به همین جهت در عرف بین‌الملل گفته می‌شود که حمله متقابل لازم است شدیدتر باشد و بتواند هزینه بیشتری به بازیگر تهاجم‌جو وارد بیاورد تا او را به ارزیابی مجدد برای اقدام به تهاجم و یا توقف در ادامه آن وادارد.

بیشتر در این باره: آیا خاورمیانه با کشته شدن سلیمانی در آستانه جنگ است؟

به این ترتیب وقتی شرایط مخاصمه به گونه‌ای است که یک بازیگر بر رفتار تهاجمی خود بطور مستمر می‌افزاید، برای کاهش تنش چاره‌ای جز اقدامات نظامی محدود و تنبیهی نمی‌‌ماند تا امکان بازدارندگی او برقرار شود. به عبارت دیگر، برخلاف ذهنیت رایج برای جلوگیری از جنگ تمام‌عیار، گاه رویارویی محدود ناگزیر خواهد بود.

تا به حال دولت کنونی آمریکا در پاسخ‌گویی به تهدیدات و حملات جمهوری اسلامی خویشتن‌داری نشان داده بود و دقیقاً به همین نسبت حکومت به شدت حملات خود افزوده بود.

اما به نظر می‌رسد کشتن قاسم سلیمانی توانست در چارچوب حمله نظامی محدود و تنبیهی، نقش بازدارندگی ایفا کند. این حمله هم محدود بود، هم تنبیهی، و هم از جهت هزینه‌ای که به حیثیت و توان نظامی منطقه‌ای جمهوری اسلامی وارد کرد، شدیدتر از حملات جمهوری اسلامی تاکنون بوده است. یعنی از هر سه ویژگی لازم برای بازدارندگی برخوردار بود.

بیشتر در این باره: کشته شدن قاسم سلیمانی چه پیامدهایی خواهد داشت؟

قراین هم تا این لحظات نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی تا حدودی از گسترش رفتار تهاجمی خود، بازداشته شده است. علیرغم اقدام نمایشی و کم‌اثر جمهوری اسلامی در حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در عراق، مشخص شد که جمهوری اسلامی اقدام خود را محدود نگه داشته و دیگر خواهان افزایش تنش نیست.

ابعاد حمله تلافی‌جویانه حکومت با وجود اینکه آن را «انتقام سخت» نامید، انتقام آسانی بود و بسیاری آن را عقب‌نشینی حکوت تعبیر کردند. این امر در سخنان دونالد ترامپ در واکنش به حمله ایران نیز مشهود بود.

اکنون با توجه به واکنش جمهوری اسلامی به کشته شدن قاسم سلیمانی و برخورد متناظر آن از جانب رئیس‌جمهور آمریکا، می‌توان ادعای او و همچنین مایک پمپئو وزیرخارجه آمریکا را پذیرفت که هدف آنان از کشتن قاسم سلیمانی اقدامی برای جلوگیری از جنگ بود و نه آغاز آن.

یادداشت‌ها آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیستند.