انتصاب سلامی به فرماندهی سپاه چه پیامی با خود دارد؟

غلط نیست اگر گفته شود سلامی پر صلاترین صدا در درون مجموعه سپاه در دفاع از «جبهه مقاومت» و غرب‌ستیزی در دهه اخیر بوده است.

رهبر جمهوری اسلامی یک سال مانده به پایان دوره سه ساله تمدید فرماندهی محمدعلی جعفری، درخواست جابه‌جایی مسئولیت او را پذیرفته و حسین سلامی را به عنوان جانشین او انتخاب کرد.

اگرچه در نگاه اول انتخاب او با تصمیم دونالد ترامپ در گنجاندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی دولت آمریکا مرتبط به نظر می‌رسد، اما ژرف کاوی ماجرا نشان می‌دهد سلامی بیشترین بخت برای جایگزینی محمدعلی جعفری را داشت. در واقع از همان سال ۸۸ که او قائم‌مقام جعفری شد، معلوم بود که روند صعودی ارتقای مقام او تا راس هرم فرماندهی سپاه گنجایش دارد.

اما حلقه مفقوده ماجرا چرایی درخواست جعفری برای تغییر فرماندهی سپاه است. این احتمال وجود دارد که تشدید فشار دولت آمریکا و متحدانش در خاورمیانه باعث شده تا فردی مسئولیت هدایت سپاه را بر عهده بگیرد که در مواضع ظاهری ادبیات تندتری را به کار گرفته و اساساً در دهه گذشته کارویژه اصلی او نقش‌آفرینی در جنگ روانی و کارزار کلامی با غرب بوده است.

بیشتر در این باره: فرمانده سپاه پاسداران تغییر کرد؛ حسین سلامی جایگزین محمدعلی جعفری شد

غلط نیست اگر گفته شود سلامی پر صلاترین صدا در درون مجموعه سپاه در دفاع از «جبهه مقاومت» و غرب‌ستیزی در دهه اخیر بوده است. در عین حال باید این نکته را هم متذکر شد که نوع سخنان و ادبیات او از اثرگذاری عملی به دور بوده و تا حدی مشابه اظهارات سعید الصحاف وزیر تبلیغات دولت وقت عراق هنگام اشغال نظامی آمریکا جنبه لاف‌زنی داشته است.

تفاوت شگرف ادعاهای او با واقعیت که از جنس رجزخوانی‌های بی‌پشتوانه است و موضع‌گیری‌هایی که با هدف تبیین مواضع و پاسخگویی رسانه‌ای و سیاسی به تهاجمات علیه سپاه صورت گرفته است، سیمای یک عنصر فاقد درایت نظامی و امنیتی را از او ترسیم ساخته که حتی در بیان درست منظور و تنظیم فحوای کلام مشکل دارد.

بیشتر در این باره: «سردار رجزخوان»؛ فرمانده جدید سپاه کیست؟

از این رو اگر هدف از اعلام زودهنگام فرماندهی او بر سپاه خنثی‌سازی اقدام تهاجمی دولت آمریکا باشد، آنگاه می‌توان گفت که بعید است این هدف محقق شود.در واقع نهاد ولایت فقیه دستان خالی خود را به نمایش گذاشته است.

ویژگی اصلی سلامی هیاهوگری و نبود بینش و درک متوسط سیاسی و نظامی است و ریسک تصمیم‌گیری و احتمال خطای محاسبه در سطح سپاه با فرماندهی او به نحو قابل اعتنایی بالا می‌رود. همچنین هدف‌گذاری دولت آمریکا کلیت نهاد سپاه پاسداران است و در هندسه برخورد آنان چیدمان فرماندهان ارشد آن چندان واجد اهمیت نیست.

اما آنچه حسین سلامی که اکنون درجه سرلشگری دریافت کرده را از هفت فرمانده پیشین سپاه متمایز می‌کند، فقدان سابقه خاص در فعالیت‌های انقلابی در زمان شاه و نداشتن مسئولیت رده بالا در زمان جنگ هشت ساله با عراق است. حسین سلامی وقتی انقلاب بهمن ۵۷ پیروز شد، کمتر از ۲۰ سال داشته است. او در آن ایام از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت بود و در حد یک مدافع ساده انقلاب فعالیت داشته است. حتی او در جریان انقلاب فرهنگی جزو چهره های شناخته شده و فعال انجمن اسلامی دانشجویان علم و صنعت نبوده است.

سلامی بعد از انقلاب فرهنگی جذب سپاه شد و ابتدا به کردستان رفت و مدتی در واحد اطلاعات سپاه فعالیت کرد. سپس به خوزستان رفت و در عملیات‌های نظامی در جنگ ایران و عراق شرکت کرد. او از سال ۶۳ به بعد مسئولیت‌های رده پایینی را در قرارگاه‌های متفاوت از رزمی تا زرهی و از لشکر ۲۵ کربلا تا ۱۴ امام حسین را بر عهده گرفت و بالاترین مقامش در زمان جنگ هشت ساله با عراق فرماندهی قرارگاه نوح به عنوان یکی از مراکز دریایی نیروی دریایی سپاه بود که سکوی جهش وی در ساختار فرماندهی سپاه شد.

آغاز رهبری خامنه‌ای فرصتی برای رشد سلامی شد که در زمان رهبری آیت‌الله خمینی جایگاهی در سپاه نداشت و جزو مسئولان رده‌های میانی رو به پایین محسوب می‌شد. سلامی بعد از پایان جنگ به تکمیل تحصیلاتش در دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی مکانیک پرداخت و همچنین دوره فرماندهی و ستاد را گذراند و در رشته مدیریت دفاعی از دانشگاه آزاد اسلامی مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد.

در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی او در حوزه دانشگاهی و آموزش سپاه فعالیت کرده و در سال‌های ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶ فرمانده دانشکده دافوس بوده و در این سال‌ها دوره عالی فرماندهی جنگ را گذراند. نکته جالب توجه ان است که او بلافاصله بعد از پایان تحصیلات به سمت فرماندهی یکی از مهم‌ترین دانشگاه‌های نظامی ایران منصوب می‌شود در حالی که نه به لحاظ تئوریک و نه به لحاظ تجربه عملی شایستگی‌ها و تخصص و مهارت لازم در این خصوص را نداشته است.

در دوره فرماندهی رحیم صفوی بر سپاه، سلامی از مدیریت حوزه آموزشی خارج شده و وارد حوزه علمیاتی می‌شود. اگرچه کماکان به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی و استاد به تدریس می‌پردازد. او در سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ که پایان دوره دولت اصلاحات است در جایگاه معاون عملیات ستاد مشترک سپاه فعالیت می‌کند. در این دوره سلامی علی‌رغم ارتقای منصب، جزو مسئولان طراز اول سپاه نیست.

او در این دوره با اتخاذ مواضع هماهنگ با رهبری و اظهارات تند علیه جنبش اصلاح‌طلبی دوم خرداد رشد و ترقی خود را پایه می‌گذارد اما جایگاه او در سال ۷۸ در حدی نیست که فرماندهان سپاه در نامه تهدیدآمیز به محمد خاتمی نام او را به عنوان امضاکننده در فهرست مربوطه بگنجانند. در حالی که شدت سمت‌گیری‌های او علیه جنبش دانشجویی و آزادی‌های سیاسی و فرهنگی به هیچ عنوان کمتر از امضاکنندگان آن نامه جنجالی نبود.

اما او به تدریج پله‌های ترقی را در این دوره پیمود و مورد توجه رهبری قرار گرفت و در نتیجه در سال ۱۳۸۴ به سمت فرماندهی نیروی هوایی سپاه انتخاب شد و در جمع مدیران ارشد سپاه قرار گرفت. این ارتقای غیرمنتظره نتیجه سیاست خامنه‌ای در برکشیدن سردارانی در سپاه بود که اولاً سابقه ارتباطات با جناح اصلاح‌طلب و رویکرد تعاملی ولو حداقلی با آنها را نداشته و ثانیاً رشدشان را کاملاً مرهون او بدانند و با سیاست‌های جدید سپاه کاملاً سازگار باشند.

تطبیق سلامی با انتظارات ولی‌فقیه و موضع‌گیری‌های تند او در عرصه عمومی و سیاسی باعث شد تا در سال ۱۳۸۸ عملاً نفر دوم سپاه شود و در جایگاه جانشینی عزیز جعفری به مدیریت جنگ روانی و برخوردهای سیاسی در سپاه بپردازد. در طول ۱۰ سالی که او در این مقام بوده حجم عظیمی از اظهارات و سخنرانی‌هایش موجود است که همسو با نهاد ولایت فقیه به تهدید و حمله به دولت‌های آمریکا و اسرائیل و مخالفان سیاسی و نیروهای جامعه مدنی و اصلاح‌طلبان پرداخته و حرف‌هایی را بر زبان آورده که از شدت خردستیزی، ماجراجویی، تندخویی و ترور شخصیت مخالفان کم‌نظیر و چه بسا بی‌سابقه بوده است.

او در سرکوب و مهار جنبش سبز و بخصوص راهپیمایی حکومتی ۹ دی ۱۳۸۸ نقش پر رنگی داشت و در دفاع از این روز چنان وادی افراط را پیمود که در سالگرد آن مراسم در سال ۹۷، ۹ دی را «یوم الله» نامید که به زعم او مردم ایران اهداف آمریکا را تشییع جنازه کرده و توطئه آن دولت را شکست دادند. او حتی تهدید جنبش سبز برای نظام را سخت‌تر از جنگ هشت ساله با عراق توصیف کرد.

اما ویژگی بارز دیگر سلامی بیان سخنان خیلی صریح و استفاده از تحریک‌آمیزترین واژه‌ها در دفاع از ماجراجویی و ستیزه‌جویی در سیاست خارجی است. او بارها علناً از نابودی دولت اسرائیل دفاع کرده است. در سخنرانی خود در نماز جمعه تهران در فرودین ۱۳۹۷ این چنین به تهدید دولت اسرائیل پرداخت:

«ما شما (رژیم صهیونیستی) را خوب می‌شناسیم، شما بسیار آسیب‌پذیر هستید، شما نه عمق و نه عقبه دارید، شما به اندازه یک عملیات بیت‌المقدس ما هستید. هر نقطه‌ای از سرزمین تحت اشغالتان تقاطع آتش از شمال و غرب است، این پدیده جدید است. شما راهی برای فرار ندارید و در دهان اژدها زندگی می‌کنید.»

سلامی در سال ۹۴ مدعی شد که جواب بازدید کارشناسان آژانس هسته‌ای از مراکز نظامی را با «سرب داغ» می‌دهیم. او در مقاطع مختلف نسبت به درخواست خلع سلاح موشکی و یا متوقف کردن توسعه برد موشک‌ها مخالفت شدیداللحنی اتخاذ کرده است.

بنابراین رصد کردن مجموعه اظهارات فرمانده جدید سپاه نشان می‌دهد که نظام با این انتخاب پیام روشنی صادر کرده که فرماندهی مهم‌ترین نهاد نظامی‌اش به فرد تندتر و تهاجمی‌تر منتقل شده و معنای آن ایستادگی و عدم انعطاف در برابر فشارهای خارجی است. در واقع یک چهره تندخو در پیشانی سپاه قرار گرفته تا بیانگر آمادگی آن برای تقابل و منازعه باشد.

اما در عین حال باید توجه داشت که موضع‌گیری‌های سپاه تنها با فرمانده آن تعیین نمی‌شود و از آنجا که سلامی در ۱۰ سال گذشته نفر دوم سپاه بوده، انتظار تفاوت زیاد در عملکرد سپاه منطقی به نظر نمی‌رسد. شاید تفاوت قابل ملاحظه تعییر مدیریت کلان سپاه از فرماندهان نسل اول به دوم است که پیامدهای خاص خودش را دارد.

اکنون کسی در رأس سپاه است که نه موقعیتی در بین فرماندهان جنگ دارد و نه در جمع مسئولان اولیه سپاه فرد شناخته شده‌ای است. بنابراین امکان قهرمان‌سازی از او برای بدنه سپاه و بخصوص نیروهای فعلی بسیج اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است. همچنین حساسیت شرایط جدید در فراسوی تمایلات و ویژگی‌های شخصیتی فرماندهان ارشد سپاه خویشتن‌داری و محافظه‌کاری عملی را بر این نهاد دیکته می‌کند.

از سوی دیگر ویژگی‌های شخصیتی، مهارتی و مدیریتی ضعیف حسین سلامی مشابه ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه و احمد مروی در آستان قدس، نشانگر مختصات کارگزاران در دوره انتقالی جدید نظام در دهه پنجم عمر است که آشکارا در مقایسه با گذشته هم تنزلی کیفی از لحاظ بوروکراسی را نشان می‌دهد و هم شدت یافتن افراط‌گرایی در عملکرد نظام را.

نطرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.