از مصباح تا نقدی: ایدئولوگ‌های حکومت خامنه‌ای

غیر از قوانین، ایدئولوژی‌(ها)، سیاست‌ها و راهبردهای رژیم جمهوری اسلامی می‌توان آن را با چهره‌های شاخص و به‌ویژه ایدئولوگ‌های آن شناخت. چهره‌های شاخص حکومت خامنه‌ای با چند ویژگی به چنین رتبه‌ای از حیث نمایندگی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ارتقا یافته‌اند:

۱. حضور دراز مدت در نهادهای تصمیم گیری و سیاست گزاری (در میان ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر چهرهٔ اصلی یعنی روسای سه قوه و مدیران ارشدشان، فرماندهان سپاه، وزرا، اعضای نهادهای انتصابی و بیعتی مثل شورای نگهبان، شورای انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص و مجلس خبرگان، مشاوران رهبر و اعضای عالی رتبهٔ بیت وی و مدیران رسانه‌های دولتی) به دلیل اعتماد رهبر نظام سیاسی؛ ایدئولوگ‌های حکومت خامنه‌ای بدون مقامات اجرایی یا عضویت در شوراهای سیاستگزاری و تصمیم گیری نیستند و نبوده‌اند چون این ضرورت را احساس می‌کنند که باید در این عرصه‌ها حضور داشته و ایده‌های خود را اجرایی سازند؛

۲. ابراز عقیدهٔ مدام در دفاع از مبانی رژیم و حضور مستمر در مراکز آموزش عقیدتی و پخش نظرات آنها در رسانه‌های تبلیغاتی؛ در شرایطی که حکومت به دست اسلامگرایان است و بودجهٔ کافی برای تبلیغات سیاسی وجود دارد نمی‌توان انتظار داشت که ایدئولوگ‌های نظام صرفا شغل آموزشی و پژوهشی داشته و فعالیت خود را به آن عرصه محدود کنند؛

۳. نقش کلیدی در بقای رژیم بالاخص از مجرای قوای قهریه و دستگاه تبلیغاتی و حضور موثر در بحران‌های سیاسی از طریق آسیب شناسی وضعیت موجود نظام؛ این دغدغه است که باعث برآمدن ایدئولوگ‌های نظام از میان عناصر امنیتی و نظامی یا همکاری مستمر آنان با این نهادها شده است؛ و

۴. نفرت ابراز شده از مخالفان و منتقدان تا حدی که هر گونه عملی علیه آنها را روا بدارند و از صدور دستور کشتن، شکنجه و سرکوب آنها ابایی نداشته باشد.

از این جهت برای شناخت ایدئولوگ‌های دوران خامنه‌ای باید به سراغ چهره‌هایی مثل مصباح یزدی، شهریار زرشناس، یوسفعلی میر شکاک، حسن رحیم پور ازغدی و اخیرا محمد رضا نقدی رفت. قد و اندازهٔ این تبلیغاتچی‌ها با قد و اندازه و ساختارهای حکومت خامنه‌ای تناسب دارد. خامنه‌ای تنها به گروهی نیاز داشته که سرکوب و ارعاب و ترور و ناسزاگویی و برچسب زنی را با رجوع به دین و سنت توجیه کنند که این افراد ظرفیت این کار را از خود نشان داده‌اند.

بازیگران سیاسی کلیدی در دوران حکومت خامنه‌ای مثل احمد جنتی، محمد یزدی، محمود هاشمی شاهرودی، سعید مرتضوی، حسین شریعتمداری، عزت الله ضرغامی، یحیی رحیم صفوی، علی اکبر ولایتی، غلامحسین محسنی اژه‌ای، محمد علی جعفری، قاسم سلیمانی، مصطفی پورمحمدی، حسین طائب، محمد رضا گلپایگانی، علی اکبر ولایتی، محمد باقر قالیباف، و برادران لاریجانی بر اساس ایده‌های این ایدئولوگ‌ها عمل می‌کنند یا حداقل تلاش می‌کنند با آنها زاویه‌ای نداشته باشند.

محمد تقی مصباح یزدی

مصباح یزدی، عضو مجلس خبرگان، به عنوان دیرپا ترین مدافع حکومت داغ و درفش، چهار خدمت بزرگ به حکومت خامنه‌ای انجام داده است:

۱. استبداد را به عنوان امری کاملا دینی و منطبق با مبانی کلامی و فقهی به جامعه معرفی کرد مثل این که "یکی از اشتباهات این است که برخی گمان می‌کنند رای دادن حق مردم است و به هرکه دل‌شان بخواهد، می‌توانند رای بدهند." (اعتماد، ۵ دی ۱۳۹۱)

۲. ترور و کشتار مخالفان را تئوریزه کرده و با مبانی دینی از آن دفاع کرد، کاری که نیروهای سپاهی و امنیتی با سوابق مذهبی در دوران خامنه‌ای به شدت بدان نیاز داشتند؛ آنها همچنین نیاز داشتند نیروهایی را از جوامع مذهبی با همین ذهنیت به استخدام در بیاورند.

۳. تعداد زیادی شاگرد مطیع و باورمند به نظریه‌های اسلامگرایان تربیت کرد که اکنون در دیوانسالاری مذهبی مشغول به کار هستند. و

۴. در مواردی که افرادی از درون نظام به عدم اطاعت از رهبر پرداخته‌اند آنها را با برچسب‌هایی که دستگاه قضایی و لباس شخصی‌ها می‌توانند مستمسک سرکوب قرار دهند نواخته است. مهم ترین نمونه تعابیری بود که وی بعد از خانه نشینی احمدی نژاد برای وی به کار برد تا وی را از سلک باورمندان جدا کند. او هر گونه عدم اطاعت از خامنه‌ای و زاویه گرفتن از باورهای علی خامنه‌ای را انحراف عقیدتی معرفی و همه را به اطاعت محض از وی دعوت می‌کند: "امروز نماد راه اهل بیت و علی وجود مقدس مقام معظم رهبری است... باید گوش و چشم مان متوجه اشارات ایشان باشد، اگر می‌بینیم داریم زاویه پیدا می‌کنیم تامل کنیم." (رسا ۱۲ بهمن ۱۳۹۱)

شهریار زرشناس

زرشناس، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مشاور دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، از روزنامه‌نگاران تابع مکتب فردید بود که در دوره‌ی خامنه‌ای، همانگونه ‌که پاسداران یک شبه سرهنگ و سرلشگر شدند، یک شبه به مقام استادی دانشگاه و ایدئولوگی نظام جدید جمهوری اسلامی رسید. اگر فردید و داوری به شیطانی جلوه دادن غرب، سرمایه داری، مدرنیته، انسان‌گرایی و اصلاح مذهبی و دموکراسی و حقوق بشر مشغول بودند، کسانی مثل زرشناس به لجن مالی آن‌ها در نشریات دولتی می‌پرداختند. اگر آن‌ها تلاش می‌کردند با تمسک به مفاهیمی مثل ولایت و بت و شرک، دیدگاه‌های فاشیستی خود را اسلامی کنند، کسانی مثل زرشناس به پرونده‌سازی مطبوعاتی برای روشنفکران سکولار و روشنفکران مذهبی مشغول بوده‌اند.

یوسفعلی میرشکاک

میرشکاک از وفادارترین نویسندگان به شخص علی خامنه‌ای بوده است. او تلاش کرده رویکرد غیر تحلیلی و غیر انتقادی و فراعقلگرایانه عرفان شرقی را بستری برای دفاع از استبداد مذهبی و حکومت روحانیت شیعه قرار دهد. میرشکاک در سنت شریعتی از مفاهیم و اسطوره‌های عاشورا و مهدویت برای تحکیم نظام تمامیت خواهانه و اقتدارگرا تحت عنوان ساختگی انقلابی (در دوران استقرار نظام) بهره می‌گیرد. وجه حیرت‌انگیز ادبیات میر شکاک جمع سوسیالیسم تخیلی شریعتی و فاشیسم سکولار داوری و فردید است. این دو البته در غرب ستیزی، رجوع به سنت یا هویت‌سازی، دشمنی با اومانیسم و حقوق بشر و مخالفت با دموکراسی اشتراکات قابل توجهی داشته‌اند. فحاشی به روشنفکران سکولار و مذهبی موجب بالا رفتن قدر میرشکاک در بیت رهبری شد و همیشه مورد الطاف بیت قرار گرفته است.

میرشکاک خود را در قد و قامت نظریه پرداز ادبی انقلاب مطرح می‌کند که این امر خوشایند علی خامنه‌ای است که نمی خواهد شاعری غیر از مداحان وی در سطح کشور مطرح باشد. او در قالب پروژه‌ مهندسی فرهنگی خامنه‌ای در پی پر کردن شکاف میان ادبیات معاصر و حکومت دینی است که از طریق سانسور، اعطای امتیاز به وفاداران و سرکوب و ارعاب شاعران معترض انجام می‌شود.

حسن رحیم‌پور ازغدی

حسن رحیم‌پور ازغدی، عضو شورای انقلاب فرهنگی، ظاهرا نظریه‌های عدالت خواهانه را ترویج می‌کند اما وی یکی از ایدئولوگ‌های جریان فاشیستی مذهبی در ایران است. اگر احمد فردید و رضا داروی از نظریه‌ فاشیسم با مبانی فلسفی دفاع می‌کردند (با تمسک به هایدگر و ایده‌های ضد لیبرالی و ضد دموکراسی رایج در آلمان هیتلری)، فاشیست‌های مذهبی همان مبانی را دینی می‌کنند و به جامعه می‌فروشند. فاشیسم غیر مذهبی در ایران قدرت محور است و ولایت فقیه را به جای پیشوا قرار می دهد اما فاشیسم مذهبی، بسیجیان و لباس شخصی‌ها را به عنومان منادیان عدالت علوی و جامعه‌ی آرمانی آخر الزمانی معرفی می کند.

عدالت طلبی برای حسن رحیم پور ازغدی ویترینی برای ترویج فاشیسم اسلامی است. وی از لحاظ لحن و شیوه‌ بیان از عبدالکریم سروش تبعیت می کند، اما در معنا به شدت به روشنفکران مذهبی و روشنفکران سکولار حمله می‌کند. او مبلغ مطلق حکومت مطلقه‌ ولایت فقیه است تا روزی امکان بسط عدالت توسط قدرت مطلقه و نظارت ناپذیر وی فراهم شود (که چنین چیزی در تاریخ اتفاق نیفتاده است). البته وفاداری به ولی فقیه تا زمانی است که این فاشیست‌های مذهبی و همفکران آنها در نهادهای فرهنگی حکومت به کار گرفته شوند. آنها که از این نهادها کنار گذاشته شده‌اند به محاق رفته‌اند.

فاشیسم اسلامی نیز همانند فاشیسم غیر مذهبی با مدرنیته، اومانیسم، عرفیگرایی، مدیریت عقلانی، بازار آزاد، و حقوق بشر و رفع تبعیضات جنسی و قومی و مذهبی مخالفت جدی دارد. فاشیسم مذهبی عاشق آن دسته از تعالیم شریعتی است که رنسانس مذهبی، احیای دین، ایدئولوژیزه کردن آن (انتظار به معنای مبارزه برای تحقق اتوپیا روی زمین به هر وسیله، امامت و ولایت به معنای وادادگی به قدرت مطلقه، شهادت به معنای قربانی کردن خود در پای ایدئولوژی)، و انقلابی کردن فقه و اجتهاد را ترویج می کنند، اما با اندیشه‌های عرفانی وی و نیز مخالفت جدی‌اش با نهاد روحانیت فاصله می‌گیرد. به همین دلیل است که افرادی با سوابق امنیتی و بازجویی می‌توانند مبلغ این گونه ایده‌ها قرار گرفته و نقش ایدئولوگ را برای حکومت روحانیت شیعه در ایران بازی کنند.

محمد رضا نقدی

نقدی، رئیس سازمان بسیج، یک باره پس از جنبش سبز از محاق کشف و شهود بیرون آمده و به یکی از ایدئولوگ‌های جمهوری اسلامی تبدیل شد. رسانه‌های دولتی و شبه دولتی به خوبی دیدگاه‌ها و تاملات این نظامی/امنیتی/بازجوی سابق را منعکس می‌کنند. سخنان و رفتارهای وی به خوبی نقش ایدئولوگی وی را تبیین می‌کنند.

او مؤلفه‌های اقتصاد مقاومتی را بر شمرده است (ایسنا، نهم آذر ۱۳۹۱)؛ در باب وضعیت اقتصادی اروپا و آینده‌ی این قاره و نیز ایالات متحده (که در حال فروپاشی هستند) اظهار نظر می کند (تابناک، ۲۴ مهر ۱۳۹۱)؛ در مورد وضعیت اشتغال و فرهنگ کار در کشور سخن می گوید (تابناک ۱۰ دی ۱۳۹۰)؛ متخصص احزاب و گروه‌های سیاسی است و بر اساس نظر سنجی‌هایی که انجام نداده نظر می‌دهد که مردم ایران نیازی به احزاب و سندیکاها ندارند (مهر ۱۴ آبان ۱۳۹۰) و در مورد نتایج تحریم‌ها نیز اظهار نظر می‌کند (ایرنا ۱۷ آبان ۱۳۹۰).

او همانند رهبر کشور و رئیس دولت پیام نوروزی می‌دهد؛ بر کتاب رئیس دولت مقدمه می‌نویسد؛ برای مورخان جایزه می‌گذارد: «برای هر مورخ که بتواند ثابت کند رژیمی جنایت کار تر از رژیم آمریکا وجود دارد ده کیلوگرم طلا می‌دهیم.» (ایسنا ۱۲ آبان ۱۳۹۱)؛ برای سیاست خارجی تعیین تکلیف می‌کند: «اگر بنده به جای مسئولان بودم به هیچ‌وجه در مذاکرات هسته‌ای شرط لغو تحریم‌ها را نمی‌گذاشتم بلکه به دشمن می‌گفتم تا می‌توانید ما را تحریم کنید.» (مهر ۱۷ آذر ۱۳۹۱)؛ و تاریخ را پیش بینی می‌کند: «به زودی شاهد آغاز موج دوم بیداری اسلامی در جهان خواهیم بود.» (باشگاه خبرنگاران ۱۸ آذر ۱۳۹۱)

نقدی یک روز طرفدار حقوق زنان- حق مورد تبعیض واقع شدن- است: «دانشگاه مختلط ظلم به خواهران است.» (تابناک، دوم آذر ۱۳۹۱)؛ روز دیگر بر خلاف نظر خامنه‌ای که تحولات دنیای عرب را دنباله‌ی انقلاب ۵۷ می‌خواند، آن را الهام گرفته از حرکت بسیجیان در سرکوب جنبش سبز می‌خواند: «بیداری اسلامی شکل گرفته در منطقه نتیجه مقاومت مردم در سال ۸۸ مقابل استکبار جهانی است.» (مهر، هفتم دی ۱۳۹۱)؛ و زمانی دیگر معیارهای شهروندی در ایران را تعریف می‌کند: «عناصری که برای پیروزی در انتخابات ۸۸ تن به ذلت دادند و از بیگانگان پول گرفتند صلاحیت ندارند شهروند ایرانی باشند چه برسد به صلاحیت کاندیداتوری؛ شناسنامه ایرانی آن‌ها هم باید باطل شود.» (فارس، هشتم دی ۱۳۹۱). او حتی بیش از مصباح و دیگر تبلیغاتچی‌های خامنه‌ای سفر کرده و به ارشاد بسیجیان می‌پردازد.

----------------------------------------------------------------
نظرات مطرح در اینجا الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.