انسان گرایی فاتیح آکین، در میانه راه خلق یک سه گانه

فاتیح آکین با کسب جايزه بهترين فيلمنامه برای اين فيلم از جشنواره کن امسال، به يکی از چهره های مطرح سينمای دوران ما بدل شده است.

اکنون ديگر نام فاتيح آکين ۳۴ ساله، فيلمساز، فيلمنامه نويس و تهيه کننده ترک تبار آلمانی برای سينمادوستان نامی آشنا است. او که از نسل دوم مهاجرين ترکيه ای در آلمان محسوب می شود در طول يک دهه فيلمسازی، با هر فيلم خود گام بزرگی به سوی موفقيت برداشته است.


آکين با فيلم «رو به ديوار» در سال ۲۰۰۴ در عرصه جهانی مطرح شد و جايزه بهترين فيلم اروپا را به دست آورد.


او عنوان «در طرف ديگر» را برای فیلمش برگزید، اما این فیلم با عنوان بین المللی «لبه بهشت» به عنوان نماينده سينمای آلمان در هشتادمين دوره اسکار حضور خواهد داشت و همچنين با کسب جايزه بهترين فيلمنامه برای اين فيلم از جشنواره کن امسال، به يکی از چهره های مطرح سينمای دوران ما بدل شده است.


موفقيت های فاتيح آکين به تعبيری موفقيت مهاجرين هنرمند و به ويژه نسل دوم آن ها در اروپا نيز محسوب می شود؛ نسلی که با تطبيق خود با جامعه ميزبان و بهره گيری از امکانات فرهنگی در اين جوامع دستاوردهايی را با خود به همراه آورده است.


سه گانه «عشق، مرگ و شيطان»


«در طرف ديگر» به دنبال «رو به ديوار» بخش دوم سه گانه «عشق، مرگ و شيطان» است که آکين در نظر دارد آن را به پايان برساند.


«رو به ديوار»، بخش نخست اين تريلوژی، به عشق می پردازد؛ عشق دو دلداده سرکش مهاجر در آلمان که زندگی پر هول و دلهره آن ها را معنا می بخشد.



«در طرف ديگر» به موضوع مرگ می پردازد. دو مرگ اتفاقی؛ مرگ يک روسپی ترکيه ای در آلمان و مرگ يک دختر آلمانی در ترکيه.

«در طرف ديگر» به موضوع مرگ می پردازد. دو مرگ اتفاقی؛ مرگ يک روسپی ترکيه ای در آلمان و مرگ يک دختر آلمانی در ترکيه.


اين دو فيلم در کنار مضمون اصلی، مفاهيم چندگانه ای را با خود به همراه دارند. آکين بر خلاف برداشت اوليه کسانی که با آثار او از طريق مقالات و معرفی نامه ها آشنا شده اند، هيچ گاه به شکل مستقيم با مشکلات و دشواری های زندگی مهاجرين رو به رو نمی شود.


نخست آن که اين معضل در فيلم های آکين تنها دستاويز و بستری است برای انتقال مفاهيم اصلی و عمومی تر، همچون عشق، سرنوشت انسانی، مرگ و نزديکی همدلانه. و دوم آن که نگاه او به مقوله مهاجرت نگاه يک نسل دومی است که کاملأ با ديد و فرهنگ نسل اول مهاجرين متفاوت است.


او در بند رسوبات فرهنگی نسل اول نيست و حتی آن را در فيلم های خود به باد طنز می گيرد و چالش اين دو نظرگاه را آوردگاه تقابل سنت و مدرنيته می سازد.


در واقع فاتيح آکين بيش از آن که جامعه ميهمان را به نقد بکشد نسل نخست مهاجرين و شيوه زندگی آن ها را نقد می کند.


از سوی ديگر شوخ طبعی او در نشان دادن تقابل ها و تنش های فرهنگی دو نسل مهاجرين، وجه انسانی خود را حفظ می کند.


طنزگونه بودن رفتار شخصيت های سنتی در فيلم های آکين، با اين که سطح نگاه آن ها را در قالب افرادی که در ناآگاهی ژرف خود گرفتارند، در چشم تماشاگر نازل می کند با اين حال تماشاگر را به رفتارشناسی اين قشر نزديک می سازد.


از اين رو فيلم های او باب طبع قشر جوان جامعه مهاجرين و بخش روشن بين جامعه ميهمان است. با اين وجود نسل دومی ها در فيلم های آکين در چنبره فرهنگ کهنه نسل پيشين، ريشه های گذشته خود و درد دوری از سرزمين تباری، همچنان دست و پا می زنند.


راز موفقيت فيلم های فاتيح آکين، همه در همين مشخصات است؛ ارائه مفاهيم فراگير و انسانی با پسزمينه ای از پديده مهاجرت به عنوان چهره تازه ای از جهان کنونی.


در فيلم های اوليه او اين پسزمينه پررنگ تر است. در فيلم مستند «فراموش کرديم که بازگرديم» (۲۰۰۱)، آکين کاملأ نسل اول مهاجرين، مهاجرت خانواده خود به آلمان و دشواری های زندگی والدين خود در اين کشور را به تصوير می کشد.



در فيلم مستند «فراموش کرديم که بازگرديم» (۲۰۰۱)، آکين کاملأ نسل اول مهاجرين، مهاجرت خانواده خود به آلمان و دشواری های زندگی والدين خود در اين کشور را به تصوير می کشد.

در «سولينو» (۲۰۰۲)، دشواری زندگی يک خانواده چهار نفره ايتاليايی در آلمان را نشان می دهد که يکی از پسرهای خانواده به خاطر بيماری مادرش مجبور می شود از عشق و علاقه خود به سينما چشم بپوشد و با مادر خود به ايتاليا بازگردد.


در «رو به ديوار»، دختری که گرفتار افکار سنتی خانواده خود است بارها دست به خودکشی می زند و با عشق خود به يک مهاجر عاصی و آواره، دچار سرنوشتی شوم می شود.


در فيلم «در طرف ديگر»، مرگ دو انسان نقطه تلاقی سرنوشت سه خانواده ترک و آلمانی می شود تا کشف دوباره زندگی نتيجه اين تلاقی شود.


«در طرف ديگر»


فاتيح آکين در آخرين فيلم داستانی خود ستارگان و چهره های مطرح سينمای ترکيه و آلمان را گرد آورده است.


هانا شيگولا، بازيگر ۶۴ ساله آلمانی، کسی که در بيشتر فيلم های فيلمساز نامی و فقيد آلمان، راينر ورنر فاسبيندر، ايفای نقش کرده است در کنار تونجل کوريتز، بازيگر مورد علاقه يلماز گونی، فيلمساز فقيد ترکيه ای و سازنده فيلم «راه»؛ و نورگوول يشيلچای، ستاره زن سينمای ترکيه در اين فيلم بازی دارند.


فيلم از سه اپيزود شکل گرفته است. دو اپيزود نخست حکايت گر دو مرگ ناخواسته و نا به هنگام است و اپيزود سوم با نام «در طرف ديگر»، سويه ديگر مرگ، بازيافت زندگی را از منظر بازماندگان رفته گان به تصوير می کشد.


در «مرگ يه تر»، اپيزود نخست، با زندگی مشترک پدر و پسر ترکيه ای در آلمان آشنا می شويم. پسر که استاد دانشگاه است «نيجات»، و پدر پير، علی نام دارد. پدر، روسپی ای با نام «يه تر»، که او نيز ترک است را برای زندگی به خانه خود می آورد اما در يک کشمکشی اتفاقی او را می کشد.


علی به زندان می رود و «نيجات» برای يافتن دختر «يه تر» به ترکيه. اين اپيزود با تصوير انتقال تابوت «يه تر» به ترکيه پايان می يابد.


اپيزود دوم به نام «مرگ لوته» در استانبول و هامبورگ اتفاق می افتد و در آن با «آتين»، دختر سرکش و عضو يک گروه مخفی مخالف دولت آشنا می شويم.



در دو اپيزود نخست شخصيت های فيلم به خوبی شکل می گيرند و دو روايت مجزا و گيرا با مرگ دو پرسوناژ مهم داستان متوقف شده و تماشاگر را در حسرت آگاهی کامل از سرنوشت شخصيت های ماجرا رها می سازند.

پس از يورش پليس به خانه تيمی اعضای گروه، «آتين» مجبور می شود به آلمان برود. هنگامی که در هامبورگ بی پول و بی خانمان است، «لوته»، دختر دانشجوی آلمانی اتاقی در خانه مشترک خود و مادرش را در اختيار وی قرار می دهد.


دو دختر عاشق هم می شوند. «آتين» به کمک «لوته» به دنبال مادر گم کرده خود می گردد. عشق دو دختر به هم با عدم پذيرش پناهندگی «آتين» ناکام می ماند و «آتين» به زندانی در استانبول منتقل می شود.


«لوته» که تحمل دوری ندارد عليرغم مخالفت مادرش به ترکيه رفته و برای آزادی «آتين» تلاش می کند اما در اقدامی به منظور مخفی کردن اسلحه متعلق به «آتين» در خارج از زندان، به شکل اتفاقی توسط چند نوجوان خيابانی کشته می شود. اين اپيزود با تصوير انتقال تابوت «لوته» به آلمان پايان می يابد.


در دو اپيزود نخست شخصيت های فيلم به خوبی شکل می گيرند و دو روايت مجزا و گيرا با مرگ دو پرسوناژ مهم داستان متوقف شده و تماشاگر را در حسرت آگاهی کامل از سرنوشت شخصيت های ماجرا رها می سازند.


در صحنه هايی از اين دو اپيزود شخصيت های دو داستان بی آن که از حضور هم آگاه باشند از کنار يکديگر می گذرند. گويی هر کس به دنبال گمشده ای می گردد بی آن که بداند آن گمشده در چند قدمی اوست و گويی عليرغم اين همه مرزها و دوری ها، دنيا چه کوچک است!


اپيزود نهايی ميعادگاه بازماندگان اين دو مرگ است. تماشاگر در دو قسمت نخست دريافته که آن دختر سرکش، همان دختر «يه تر»، زن روسپی است و «لوته»، دختر آلمانی، روزهای آخر زندگی خود را در خانه «نيجات»، که ديگر زندگی در ترکيه را به زندگی در آلمان ترجيح داده؛ به سر می برده است.


در اپيزود سوم مادر داغدار «لوته» از هامبورگ به استانبول می رود تا با ياد ماه های آخر زندگی دخترش سر کند. مادر در آخرين اتاق دخترش (خانه «نيجات») ماندگار می شود و به ملاقات «آتين»، که خود را به خاطر مرگ «لوته» گناهکار می داند؛ می رود. از سوی ديگر علی، پدر «نيجات» از زندان آزاد شده به ترکيه بازمی گردد.


نگاه زندگی بخش مادر «لوته» به مرگ دخترش و ادامه راه دخترش، برای آزادی «آتين» از زندان، هم «نيجات» و هم «آتين» را متحول می کند.


به اين ترتيب بخش دوم سه گانه فاتيح آکين که نام مرگ را بر خود دارد با کشف زندگی از ميان ماجراهای پيش آمده در روايت، پايان می يابد.


نگاه انتقادی يک «نسل دومی»


اگر مفهوم مرگ و زندگی در اين فيلم را خط اصلی داستان آن بدانيم در پسزمينه فيلم نگاه انتقادی فاتيح آکين به جامعه ترکيه و همچنين آلمان را نيز می يابيم؛ نگاهی که می توان آن را ويژگی نگاه نسل دوم مهاجرين دانست.


اين نگاه هم جامعه سرزمين مادری و هم جامعه ميزبان را به نقد می کشد. فاتيح آکين حتی عدم آزادی در ترکيه را ريشه ای تر و مربوط به فرهنگ مردم جامعه می بيند.



اگر مفهوم مرگ و زندگی در اين فيلم را خط اصلی داستان آن بدانيم در پسزمينه فيلم نگاه انتقادی فاتيح آکين به جامعه ترکيه و همچنين آلمان را نيز می يابيم؛ نگاهی که می توان آن را ويژگی نگاه نسل دوم مهاجرين دانست.

در صحنه ای از فيلم که پليس ترکيه به خانه تيمی گروه مخفی يورش می برد؛ مردم نظاره گر در خيابان برای پليس کف می زنند و دستگير شدگان نام های خود را فرياد می زنند تا «مفقودالاثر» نشوند. چنين موضوعی مانع از آن نمی شود که نوع فعاليت اين گونه گروه های مسلح نيز مورد ترديد قرار نگيرد.


بحث و جدل مادر «لوته» با «آتين» بر سر پيوستن ترکيه به اتحاديه اروپا و پاسخ های تند و خام «آتين»، ماجرای کشته شدن «لوته» و دست کشيدن «آتين» از همکاری با اين گروه، لبه انتقاد را به سوی اين نوع فعاليت نيز می کشاند.


از سوی ديگر عدم پذيرش پناهندگی «آتين» در آلمان، به عنوان کسی که جان اش در خطر است، رفتار مسئولانه و انسان دوستانه جامعه ميزبان را نيز به نقد می کشد.


فاتيح آکين حتی با نشان دادن دو دختر عاشق در فيلم خود افکار کهنه در زمينه پذيرش احساسات هم جنس گرايانه را به ويژه در جامعه سنتی سرزمين مادری به چالش می کشد. برخی از رسانه های ترکيه چنين صحنه های فيلم را «فاجعه بار» خواندند.


در واقع چنين مجموعه ای نشان از نگاه انسان گرای فاتيح آکين دارد که در آن تعصب کور ملی نسبت به سرزمين مادری و سياه وسفيد کردن های متداول در جامعه ميزبان جايی ندارد.


هر چقدر نسل نخست مهاجرين پايبند سرزمين مادری و «عظمت بخشی» به آن و بی اعتقادی و بی اعتنايی به نمادها و ارزش های فرهنگی و اجتماعی جامعه ميزبان باشد؛ نگاه نسل دوم نگاهی واقع بينانه تر و انتقادی تر نسبت به هر دو جامعه است. از اين منظر فاتيح آکين را می توان نمودی فرهنگی از چنين نسلی دانست.


«در طرف ديگر» برای موفقيت در هشتادمين دوره اسکار راه سختی را در رقابت با فيلم های مطرح حاضر در بخش فيلم های غير انگليسی زبان در پيش دارد اما در صورت دريافت جايزه اسکار، به تعبيری به نگاه فرهنگی نسل دوم مهاجرين در جهان پر مهاجر ما، هويت و رسميتی جهانی می بخشد.