روی ديگر داستين هافمن؛ سياست و زندگی شخصی

به مناسبت آغاز نمايش انيميشين «کونگ فو پاندا» در آلمان، داستين هافمن برای نخستين نمايش فيلم به برلين سفر کرده است. AFP

داستين هافمن، غول بازيگری سينمای آمريکا که دو بار در سال های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۸ برای بازی در فيلم های «کرامر عليه کرامر» و «Rain Man» موفق به دريافت جايزه اسکار شده است؛ در هفتاد سالگی به همراه آنجلينا جولی، جک بلک و جکی چان در کارتون «کونگ فو پاندا» به جای شخصيت های فيلم صحبت می کند.


به مناسبت آغاز نمايش انيميشين «کونگ فو پاندا» در آلمان، داستين هافمن برای نخستين نمايش فيلم به برلين سفر کرده است.


در گفتگويی که روزنامه «زالتسبورگ ناخريشتن» در اتريش با داستين هافمن انجام داده او در باره خانواده اش، انتخابات رياست جمهوری آمريکا و «پايان هنر» سخن می گويد.


در ادمه ترجمه فارسی اين مصاحبه کوتاه را می خوانيد:


آقای هافمن، نام شما به نظر اصليتی آلمانی دارد در اين باره چيز بيشتری می دانيد؟


نخير. والدين من در شيکاگو متولد شده اند. تا آن جايی که می دانم والدين پدر من تباری اوکراينی داشته اند.



  • انسان تغيير می کند. طبيعی است که وقتی نوجوانی با دوران جوانی و يا بعد از آن فرق می کنی اما چيزی در تو هميشه ثابت می ماند.
داستین هافمن

در آمريکا هم اکنون يک برنامه تلويزيونی هست که در آن در باره اصليت و ريشه افراد تحقيق می کنند. برايم جالب خواهد بود که آن ها در اين زمينه چه چيزی پيدا خواهند کرد.


ستاره هايی مثل شما کمتر در مورد مسائل خصوصی خود صحبت می کنند. ديگر از اين که افکار عمومی در اين موارد چه برداشتی می کنند حساس نيستيد؟


مسئله به اين شکل نيست. تصويری که مردم از تو می سازند به دور از آن چيزی است که خودت هستی. درست مثل يک زبان بيگانه می ماند.


انسان تغيير می کند. طبيعی است که وقتی نوجوانی با دوران جوانی و يا بعد از آن فرق می کنی اما چيزی در تو هميشه ثابت می ماند.


در سال ۱۹۶۸ با محمدعلی کلی کمی آشنا شدم. سال ها گذشت و من هاوارد بينگهام، عکاس علی را شناختم و ارج نهادم. از طريق او بود که ما با هم در ارتباط مانديم. تولد پنجاه سالگی علی جشن بزرگی برپا بود. بيماری پارکينسون علی حرکات و سخن گفتن اش را تحت تاثير قرار داده بود اما درک و فکر او را نه.


وقتی به خانه برگشتم ساعت يک نيمه شب به من زنگ زد و پرسيد: «حرف های من را می فهميديد يا من خودم را مضحکه کرده بودم؟» اين چهره افسانه ای نگران بود که مضحکه شده باشد! اين نمونه موثری از زودرنجی بزرگی است که ما همه به نوعی آن را داريم.


در اين باره فرزندانتان را هم آگاه کرده ايد که شما را سرمشق قرار دهند؟


نه، به آن ها در هيچ موردی توصيه ای نکرده ام.


من نمی دانم بزرگ شدن با والدين معروف چگونه است. همان طور که نمی دانم بزرگ شدن با خطر بيماری ايدز چگونه است. من نمی دانم بزرگ شدن دراين آگاهی که زمان در سياره ما محدود است چه حس و حالی دارد. من شش فرزند دارم که نيمی از فيلم های مرا هنوز هم نديده اند. به آن ها هم هرگز نگفته ام که بايد فيلم ها را ببينيد.


به نظر می رسد چندان مايل نبوديد که در اين دوره و زمانه بزرگ شويد؟

من اين را نگفتم.


با برخی ملاحظات من در دورانی معصوم بزرگ شدم. آن زمان هنوز جنبش شهروندی وجود نداشت، هنوز سياهان بدون محاکمه کشته می شدند، ترس از کمونيسم و جنگ هسته ای وجود داشت.


هر دورانی تهديدات خاص خود را دارد. سئوال اين است: کودک بودن و بزرگ شدن چگونه است؟


نگاه شما به شغل بازيگری با گذشت زمان تغييری کرده است؟


در مورد خود بازيگری، نه.



  • اگر اوباما با چيزی موافق باشد قبل از هر چيز تغيير ديپلماسی در سياست خارجی است. من فکر می کنم اوباما اين کار را می تواند انجام دهد. اما اوه! چه کاری در پيش دارد! خيلی چيزها را بايد رو به راه کرد.
داستین هافمن

اما بازيگری به عنوان شغل جور ديگری شده است. مثل هر شغل ديگری همه چيز پولی شده است. فيلم کمتری پخش می شود اما توليد بيشتری صورت می گيرد.


من برای شما به عنوان يک روزنامه نگار جايگزين و انتخابی نمی شناسم اما برای ما راه حل اين است: به بخش مستقل بپيونديم و فيلم های مستقل بسازيم.


شما از باراک اوباما حمايت می کنيد. چه اميدی شما را به وی پيوند داده است؟


من هفتاد سالم است. اين همه سال زندگی کرده ام و اين همه سال يک آمريکايی بودم. هرگز چنين احساسی را که امروز دارم نداشتم، يعنی تنفر جهان نسبت به سرزمينی که در آن زندگی می کنم.


خشم و سوء ظن. تحت حکومت بوش، دسته بندی کردن مردم، کاملا بر اساس نيازهای سياسی خود، امری متداول شد.


کشوری را می گيريم و مردم خود را چنان حساس می کنيم تا جايی که نه انسان که فقط نقشه تجهيزاتی می بينيم.


اگر اوباما با چيزی موافق باشد قبل از هر چيز تغيير ديپلماسی در سياست خارجی است. من فکر می کنم اوباما اين کار را می تواند انجام دهد. اما اوه! چه کاری در پيش دارد! خيلی چيزها را بايد رو به راه کرد.