«در نشر، به ۱۰ سال پيش بازگشته ايم»

  • کیوان حسینی

ابراهیم نبوی پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایران را ترک کرده است.

در ميان روشنفکران، روزنامه نگاران و نويسندگان ايرانی، کم نبودند چهره هايی که در آستانه دور دوم انتخابات رياست جمهوری در سال ۱۳۸۴، به سختی تلاش کردند تا از به قدرت رسيدن محمود احمدی نژاد، جلوگيری کنند.


اين گروه با استناد به کارنامه عملکرد آقای احمدی نژاد در شهرداری تهران و همچنين آرای همفکران و هواداران وی، می گفتند که حضور محمود احمدی نژاد در قدرت، دست کم برای فعاليت های فرهنگی در ايران، «فاجعه بار» خواهد بود.


بخش بزرگی از توليد محصولات فرهنگی و هنری در ايران، با نظارت مستقيم دولت منتشر می شوند و در برخی موارد که اين توليدات با خواسته، نظر و سليقه دستگاه حاکم در يک راستا ارزيابی نشوند، بخت و فرصت انتشار را از دست می دهند.


ابراهيم نبوی، طنزنويس و روزنامه نگاری که در زمان قدرت اصلاح طلبان ايران را ترک کرد، در گروه نويسندگانی است که در زمان انتخابات سال ۱۳۸۴، بارها نسبت به حضور آقای احمدی نژاد در دفتر رياست جمهوری هشدار داد.


با به قدرت رسيدن آقای احمدی نژاد و انتصاب حسين صفار هرندی، سردبير سابق روزنامه کيهان به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نيز، ابراهيم نبوی فرصت انتشار کتاب هايش را در ايران از دست داد.


او در مصاحبه ای با راديو فردا، نظراتش را درباره عملکرد آقای احمدی نژاد در زمينه مسايل فرهنگی بيان می کند:


آقای نبوی، شما يکی از منتقدین آقای احمدی نژاد در دو سال گذشته بوديد. بعد از دو سال، ارزيابی شما از عملکرد دولت محمود احمدی نژاد در زمينه مسايل فرهنگی چگونه است و چه نقاط مثبت يا منفی در فعاليت های دولت در اين زمينه ديده ايد؟


ابراهيم نبوی: البته من منتقد ايشان نه فقط در دو سال گذشته، بلکه در چهار سال گذشته بوده ام. آن زمان که ايشان به شهرداری تهران رفتند هم با از بين رفتن فعاليت های فرهنگی شهرداری تهران، سياست های ايشان مشخص و معين بود.


از نظر مسايل فرهنگی به نظر من اتفاقی که افتاده اين است که پديده ای به اسم کتاب، به شرايطی شبيه به ۱۰ سال قبل برگشته است. صدور مجوزهای جديد يا بازانتشار کتاب هايی که مجوز داشته با مشکل رو به رو شده است.


همزمان توليد سينمايی که هيچ گاه متوقف نشده بود و حتی در بدترين روزهای کشور هم رشد داشت، با بن بستی رو به رو شده که برخی هنرمندان از اين فضا خارج شده اند، به عنوان مثال، محسن مخملباف که در هر حالتی به کشور رفت و آمد می کرد و فيلم می ساخت اعلام کرده که ديگر در ايران فيلم نخواهد ساخت.


اينکه فيلمسازی مثل آقای مخملباف گفته که ديگر نمی خواهد در ايران فيلم بسازد، نتيجه عملکرد دولت آقای احمدی نژاد است؟


نه به خاطر شرايط کلی ايران چنين تصميمی گرفته، اما مهم ترين چيزی که در اين شرايط کلی نقش دارد، آقای احمدی نژاد است. يعنی در هر اتفاق فرهنگی ايران، مهم ترين چيزی که در آن نقش دارد، حضور محمود احمدی نژاد به عنوان رييس جمهوری کشور است.


اما برخلاف انتقادهای شما ديدگاه ديگری وجود دارد که می گويد وضعيت توليدات فرهنگی چندان تغيير نکرده و مثلا صادق سميعی، مدير نشر کتابسرا در مصاحبه با راديو فردا گفت که وضعيت پيش از اين هم به همين شکل بوده و اگر مشکلی هست ارتباطی به آقای احمدی نژاد ندارد.



نمایشگاه تهران در سال جاری با تحریم برخی ناشران همراه شد.

اين ديدگاه ايشان است و من هم سعی می کنم به اين ديدگاه احترام بگذارم. اما آنچه که می دانم حداقل بر اساس تجربه شخصی من، هيچ کدام از چهل و اندی کتاب من در دوره آقای احمدی نژاد منتشر نشده، در حالی که اين کتاب ها قبلا چاپ می شد و در حال حاضر حتی کتابی مثل «ديوار» گروه پينک فلويد که هيچ ربطی به هم سياست ندارد، تا پارسال چاپ می شد و حالا ديگر اجازه نمی دهند که منتشر شود.


ضمن احترام به اين دوستمان که اين حرف را زده اند بايد بگويم ما ايرانی ها عادت داريم وقتی مورد تجاوز قرار می گيريم زياد درباره آن روز سخت حرف نزنيم.


می توانيم از زاويه ای ديگر موضوع را ببينيم. ايرج کريمی، فيلمساز به راديو فردا گفت که در حال حاضر وزارت ارشاد با معيارهايی دوگانه بر توليدات هنری و فرهنگی نظارت می کند. فکر نمی کنيد تجربه شخصی خود شما به همين دليل باشد و به دلايل سياسی مجوز کتاب های شما باطل شده باشند؟


خير، به اين خاطر که اين فقط تجربه من نيست، بلکه بحرانی است که وزارت ارشاد با آن دست به گريبان است و رسما هم آن را اعلام کرده. نشانه اين بحران هم نمايشگاه کتاب بود که با تحريم گسترده ناشرينی که هميشه در نمايشگاه بسيار فعال بودند مثل نشر نی، مواجه شد. و گرنه چه مرضی دارند اين ناشران که در نمايشگاه حاضر نشوند؟ به نظر شما چطور ممکن است که وضع نشر تغيير نکرده باشد، اما نمايشگاه کتاب با چنين افتضاحی برگزار شود؟


حالا به جای نظر من شايد بهتر باشد که برگرديم به تجربه شخصی شما. انتقادی که مطرح می شود از وزارت ارشاد دولت آقای احمدی نژاد اين است که بر خلاف دوره قبلی، بعد از اينکه مجوز اثری – چه در حوزه ادبيات، چه موسيقی و چه سينما – صادر نمی شود، هيچ کس علت ممنوعيت انتشار اين اثر را به هنرمند اعلام نمی کند. شما در اين دو سال بارها به سد مجوز برخورد کرديد. تا حالا به شما گفته شده که چرا نمی توانيد در ايران کتاب چاپ کنيد؟


خير هيچ وقت علت عدم صدور مجوز به من گفته نشده، اما الآن موضوع تنها صدور يا عدم صدور مجوز هم نيست. الآن بحث بر سر زمينه دادن به توليد و رشد فرهنگی جامعه هنری است. در دوره قبلی، فکرهای تازه وارد فضای فرهنگی کشور می شد و اتفاقات تازه رخ می داد، اما الآن نهايت تلاش اين است که يک کسی بتواند خودش را زنده نگاه دارد.


و آن معيارهای دوگانه که شما با آن اشاره کرديد، اينجا نمود پيدا می کند چرا که مثلا سينما به عرصه جنگ ايدئولوژی ها بدل می شود و در همين جنگ، صحنه هايی برای فيلمسازی آزاد می شود و برای فيلمساز ديگری ممنوع می شود.


اين دوگانگی ها از کجا پيدا می شوند و هنرمندان چگونه از نظر دستگاه حاکم به دو دسته تقسيم می شوند که برخی اجازه دارند و برخی اجازه ندارند؟ چون برخلاف تصور عامی که برخی وابستگی ها به سيستم باعث می شود که برخی مجوز بگيرند، حداقل من يک موزيسين می شناسم که در دوره آقای خاتمی مجوز نگرفت و دو دوره آقای احمدی نژاد مجوز آلبومش را گرفت. هيچ وابستگی هم به دستگاه حاکم نداشت.



  • «اساسا اينکه اگر کسی مجوز بگيرد پس به دستگاه حاکم وابسته است، به نظر من حرف نادرستی است. اينگونه نيست که چون کسی رفيق اين آقايان است پس مجوز می گيرد. حتی مسعود ده نمکی اگر موفق می شود در فيلم اخراجی ها کارهايی انجام بدهد به اين معنا نيست که نوکر احمدی نژاد است، من اين حرف را قبول ندارم.»
ابراهیم نبوی

اساسا اينکه اگر کسی مجوز بگيرد پس به دستگاه حاکم وابسته است، به نظر من حرف نادرستی است. اينگونه نيست که چون کسی رفيق اين آقايان است پس مجوز می گيرد. حتی مسعود ده نمکی اگر موفق می شود در فيلم اخراجی ها کارهايی انجام بدهد به اين معنا نيست که نوکر احمدی نژاد است، من اين حرف را قبول ندارم.


منتهی مجوز به هنرمندی داده می شود، به اين دليل که در محدوده سياسی کشور قابل تعريف است و به کسی ديگر داده نمی شود چون در اين محدوده قابل تعريف نيست.


بالاخره می خواهيم به پاسخ همين ابهامات برسيم. داريم عملکرد يک دستگاهی را بررسی می کنيم که وظايف مشخصی دارد و ضوابطی را نوشته يا نانوشته اجرا می کند. حالا چه می شود که هنرمندی به گفته شما در گروه «قابل تعريف» قرار می گيرد يا برعکس. اصلا اين دو گانگی از کجا ريشه می گيرد؟


خيلی از اين موارد بستگی دارد به اين موضوع که شما چگونه برخورد بکنيد، يعنی در واقع هنرمند خودش وضعيت خودش را تعريف می کند.


اين بحثی بود که در زمان انتخابات من در مطلبی نوشتم. اينکه وقتی فضا باز می شود، هنرمند زمينه بروز پيدا می کند و می آيد کارهای نو می کند و به فضای فرهنگی کشور پويايی می بخشد، اما زمانی که فضا بسته می شود، هنرمند وارد مبارزه نمی شود، بلکه سعی می کند زنده بماند. اين کار هم نرخ دارد. هميشه شما اگر به سفارش عمل کنی دستمزدت ده برابر زمانی خواهد بود که کار خودت را انجام می دهی.


اگر اشتباه نکنم اشاره شما به حمايت های دولتی است با سفارش آثار هنری. درباره اين حمايت های دولتی هم در زمان آقای خاتمی و هم در زمان آقای احمدی نژاد اين انتقاد مطرح بوده که دولت سعی می کند با اين کار، هنر را به سمت سليقه خودش هدايت کند.


ببينيد! در زمان آقای خاتمی حمايت وزارت ارشاد جهت دار نبود. مثلا اعلام می کرد که من از هر کتابی ۵۰۰ نسخه می خرم برای کتابخانه های عمومی کشور، ديگر فرقی نمی کرد که کتاب شما درباره تاريخ فقه شيعه بود يا سفرنامه به آمازون، آن ۵۰۰ نسخه را دولت می خريد. الآن ولی عملکرد کاملا سليقه ای شده ...


يعنی شما واقعا معتقديد که در زمان آقای خاتمی حمايت ها سليقه ای نبود؟ همه حمايت ها يکدست بود و از همه به يک ميزان حمايت می شد؟


نه کمتر سليقه ای بود. در دولت آقای خاتمی حمايت از کتاب به شکل عمومی بود، حمايت از سينما به شکل عمومی بود، اين گونه نبود که صرفا از يک سليقه خاص حمايت بشود، الآن اما حاکميت سليقه در همه حوزه ها گسترش پيدا کرده است.


ضمن اينکه يک بخش ديگر موضوع نقش وزارت ارشاد است در ايجاد يک فضای سرد و يخ زده برای توليد.


شما و همفکرانتان در آستانه انتخابات رياست جمهوری سال ۸۴، هشدارهای بسياری منتشر کرديد مبنی بر اينکه اگر آقای احمدی نژاد به قدرت برسد، خفقانی شديد بر کشور حاکم خواهد شد. بعد از دو سال فکر می کنيد پيش بينی شما درست از آب در آمده يا نه؟


در زمينه سياست خارجی، توسعه ناامنی و ايجاد فضای ناامن اجتماعی، که در چندين نوشته گفته بودم اتفاق می افتد، فکر نمی کردم با اين سرعت رخ بدهد که همه پيش بينی ها درست از آب دربيايد.


اما بسته شدن فضای سياسی به آن شدت که پيش بينی کرده بودم اتفاق نيافتاده، يعنی به آن شدت که فکر می کرديم فضا بسته نشده است.


در زمينه فضای فرهنگی اما به همان شکلی که پيش بينی می کردم حوادث رخ داد و فضای فرهنگی بسته تر شد.