رهبر جمهوری اسلامی ایران روز شنبه در تازهترین گفتههای خود درباره ماجرای برکناری و ابقای وزیر دولت دهم این رویداد را کماهمیت خواند، اما افزود هرگاه احساس کند از مصلحتی غفلت شده اقدام میکند.
کنارهگیری حیدر مصلحی و ادامه فعالیت او در هفته گذشته از خبرسازترین رویدادهای سیاسی داخلی جمهوری اسلامی ایران بود. شامگاه یکشنبه، ۲۸ فروردینماه، تنها ساعاتی پس از انتشار خبر موافقت محمود احمدینژاد با کنارهگیری وزیر اطلاعات، برخی منابع خبری از مخالفت رهبر با این تغییر خبر دادند.
در حالی که منابع خبری نزدیک به دولت از جمله خبرگزاری دولتی ایرنا تا نیمروز دوشنبه بر تغییر در سکانداری یکی از حساسترین وزارتخانههای جمهوری اسلامی ایران پافشاری میکردند، حضور حیدر مصلحی در جلسه تودیع یکی از معاونان خود و انتشار نامه حمایتی رهبر از ادامه فعالیت او بر ناتمام ماندن طرح تغییر وزیر اطلاعات صحه گذاشت.
اما این همه ماجرا نبود. اصولگرایان منتقد دولت از لزوم تبعیت رئیس جمهور از نظرات رهبر گفتند. و در مقابل برخی از حامیان دولت استدلال کردند که همه نظرات رهبر حکم حکومتی و لازمالاجرا نیست. برخی آگاهان رسانهای شدن این رویدادها را نمودی از شکاف در حاکمیت دوگانه جمهوری اسلامی ایران توصیف کردند. گرچه رهبر که پیشتر در جریان اختلاف اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، و محمود احمدینژاد، دیدگاههای رئیس جمهور را به خود نزدیکتر خوانده بود، این بار هم وجود شکاف میان دولت و رهبر را رد کرد و به حمایت از خدمات دولت و رئیس جمهور پرداخت.
در برنامه این هفته دیدگاهها این رشته رویدادها را با سه میهمان برنامه در میان گذاشتهایم. با احمد قابل، پژوهشگر دینی و فعال و تحلیلگر سیاسی منتقد دولت در ایران، علی مزروعی، نماینده اصلاحگرای اصفهان در مجلس ششم در بلژیک، و حسین قاضیان، جامعهشناس و پژوهشگر میهمان در دانشگاه سیراکیوز آمریکا.
احمد قابل: در ارتباط با مسئله دولت و رئیس دولت با رهبری دو تحلیل اصولا در جامعه ایران وجود داشت. یکی این که معتقد بود تیم دولت و حامیانش در صدد این هستند که اندکاندک قدرت رهبری را در جامعه کم کنند، بتوانند بعد از مدتی حتی اگر بتوانند ایشان را کنار بزنند و جایگزین ایشان را مثلا آقای مصباح قرار دهند.
در برابر این نظریهای وجود داشت که چون قدرت به گونهای در اختیار ولی فقیه است و ارکان اساسی قدرت در اختیار اوست، هر تیمی هم که بخواهد در قدرت مشارکت کند جز با رضایت و عنایت رهبری عملا توان حرکت و برنامهریزی ندارد. بالنتیجه دور از چشم ایشان هیچ اتفاقی در کشور ظاهرا نمیافتد و تحلیل اولیه را تایید نمیکرد. معتقد بود که اگر هم زمانی ظاهرا دیده میشود که دولت مستقلا دارد تصمیمهایی میگیرد، اینها توافقهای پس پردهای را دارد که رضایت رهبری در آن جلب شده. حتی در آنجایی که گاهی وقتها ظاهرا مخالفتی با تصمیم ظاهری رهبری گرفته... ماجرا این است که ظاهرش این است ولی در باطن باز هم توافق وجود دارد. مثلا در قضیه آقای مشایی که ایشان چند روزی حکم رهبری را عمل نکرد، تحلیل این بود که این برای این که اهرم فشاری باشد برای مراجع و آقای خامنهای برای این که بتواند از مراجع امتیاز بگیرد، خودش دستور داده که فعلا اجرا نکنند و احاله کنند اجرای آن مطلب را به این که مراجع به حمایت از دولت و حمایت از جریان انتخابات به میدان بیایند.
الان هم همین ماجرا هست. الان من یک سوء ظنی میبینم در بین بعضی از نیروهای سیاسی که معتقدند اینها بازیهایی است که برای گرم کردن تنور انتخابات و دوقطبی کردن فضا اما در مجموعه درون حاکمیت است. یک گروه هم هستند که نه، آن گروه اولیه میخواهند اینها را مستند قرار دهند برای این که درگیریهایی که صحبتشان را میکردند جدی شده، منتها یک مقداری چینش قدرتها متفاوت شده، چون آقای مصباح هم از احمدینژاد اینها جدا شده و به طرف آقای خامنهای گرایش پیدا کرده. حالا تحلیلهای خود رهبری را که نمیشود ملاک برای قضاوت قرار داد چون یک سر ماجراست. ولی برخوردهایی که در این چند روز اتفاق افتاده میتواند قرائنی را به دست بدهد برای تایید یکی از این دو دیدگاه.
رجبعلی مزروعی: این اختلاف نظرها یا برخوردهایی که اخیرا پیش آمده، ناشی از یک بحث جدیتری است، این طوری بروز پیدا کرده. هرچند دسترسی ما به اطلاعاتی که منجر به این استعفا و برگشت شده، قطع است، اما شخصا برداشت من این است که ناکارآمدیهای دولت به قدری افزایش پیدا کرده که در درون دولت و هیئت حاکمه هم این بازتاب پیدا کرده و باعث چنین برخوردهایی شده. در هر بُعدی که ما الان عملکرد دولت مستقر را ارزیابی کنیم، این ناکارآمدیها خودش را نشان میدهد. خب این دولت فاقد مشروعیت است و فاقد ثبات سیاسی است و مسیری که جنبش سبز در این دو سال طی کرده، خیلی جایی برای مشروعیتیابی این دولت نگذاشته. در عرصه اقتصادی هم عملکرد این دولت از ماههای آخر سال گذشته که میخواستند قانون هدفمند کردن یارانهها را اجرا کنند، به صورت بسیار ناشیانه به نظر من اجرا کردند و کمکم دارد آثار و پیامدهای منفیاش در جامعه ظاهر میشود و نارضایتیها را دامن میزند.
در عرصه سیاست خارجی هم که مجموعه راهی را که دولت احمدینژاد طی کرده، کشور را کاملا در یک بنبست خارجی قرار داده به خصوص تحولاتی که در کشورهای خاورمیانه در حال وقوع است و شاید میتوانست برای ایران یک فرصتی را ایجاد کند، الان دارد تبدیل به تهدید میشود که مهمترینش هم نوع برخوردی است که الان کشورهای خلیج فارس و ایران پیدا کردهاند بر سر مسئله بحرین. در عین حال که بحرینیها اکثریت شیعه هستند و چشم امید به ایران دوختهاند، ایران هیچ کاری نمیتواند بکند و اگر بخواهد دست از پا خطا کند، خودش را مواجه با یک عکسالعملی از طرف کشورهای خلیج فارس خواهد کرد که میتواند بسیار بسیار فاجعهبار باشد.
این ناکارآمدیها هست که الان از درون و برون دولت را تحت فشار قرار میدهد. اما احمدینژاد چون میخواهد هر بحرانی را با یک بحران پاسخ بدهد و عملا به گونهای از پاسخگویی فرار کند، دست به یک چنین مانورهایی میزند، هر چند این مانور آخرش با یک عکسالعمل شدید از سوی رهبری مواجه شده و عملا میشود گفت که او را در یک تنگنایی قرار داده که سخت است از آن تنگنا بتواند بیاید بیرون. ضمن این که مثل هر حکومت عرفی این برخوردها ریشه در برخی واقعیتها دارد، ولی در جناح حاکم فکر نمیکنم این بحث یک بحث خیلی جدی باشد و به تعبیری که آقای موسوی گفت، یک نوع بازی زرگری هست برای این که در مقابل وضعیت موجود در جامعه ایران پاسخگو نباشند.
حسین قاضیان: من تصور نمیکنم که این اختلافاتی که پیش میآید با توصیف بازی زرگری قابل تحلیل باشد. به دلیل این که همان طور که خود آقای مزروعی هم گفتند، بخشی از این اختلافات یا اغلب آنها جنبه واقعی دارد و ناشی از اختلافاتی است گاهی اوقات بنیانیتر و گاهی ناشی از تلاشی است برای تصاحب سهم بیشتری از قدرت. در اشکال فردیاش و در اشکال جمعیاش. بنابراین نمیشود این را به یک تعبیر بازی زرگری دانست.
از طرف دیگر آن نوع تحلیلهایی هم که تصور میکنند آقای احمدینژاد یا تابع مطلق رهبری است و همه این اختلافات که در بیرون رخ میدهد یا نشان داده میشود که اختلافی هست یک نوع نمایش است، ولی پشت پرده سازشی وجود دارد، به نظر من نادرست است. به دلایل مختلف میشود نشان داد و در جاهای متعدد. تحلیل مقابل این هم همین طور. یعنی آن که تصور میکند آقای احمدینژاد کلا بیرون از فضای منویات رهبری میخواهد اقدام کند و تصمیم نهاییاش برکناری ایشان است، آن هم زمانی که تصور میشد ایشان میخواهد به سراغ آقای مصباح برود که زمینه واقعی به نظر نمیآمد داشته باشد، در چارچوب موجود سیاست در جمهوری اسلامی. ولی از آن طرف دیگر میشود در عوض نشان داد که این اختلاف ناشی از این است که آقای احمدینژاد اتفاقا یک سیاست اصولگرایانه در پیش گرفته. برخلاف سایر اصولگرایان که سیاستشان کاملا تابعیت بیچون و چرا است از رهبری. در واقع اصولگرایانی که به این نام موصوف شدهاند، اصولگرا نیستند. آنها فقط تبعیت میکنند. یعنی اصل یا اصولی وجود ندارد که با آن اصل یا اصول تبعیت کردن یا نکردن از رهبری را مورد سنجش قرار دهند و ببینند که آیا رهبری مطابق با آن اصول عمل میکند که ما از آن پیروی کنیم یا خیر.
احمد قابل: در جمهوری اسلامی از پیش عنوان شده از جانب آنهایی که در راس قدرت هستند از جمله مجلس و قوه قضاییه، نگاهی که دارند این است که رهبر فراقانونی است. یعنی قانون برای رهبر نیست. رهبر میتواند در بالای قانون اساسی هر تصمیمی که میخواهد بگیرد و آن را به دیگران هم تحمیل کند. عین این اتفاق، مشابه آن در زمان آقای خمینی هم افتاد سر نخست وزیری در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خامنهای. منتها آنجا نمایندگان مجلس جلوتر نامه نوشتند به ایشان و چون رای تمایل هم باید مجلس میداد علاوه بر رای اعتماد، خوب یک شکل قانونیتری داشت. الان هم نمایندگان مجلس برای آقای احمدینژاد نامه نوشتهاند و نظر رهبری را تایید کردهاند که ظاهر قانونی این ماجرا هم تایید میشود که مثلا آنها موافق نیستند با تغییر وزیر اطلاعات. گرچه اگر بخواهیم با دقت حقوقی نگاه کنیم این اصل درست است که این یک اقدام غیرقانونی است. ولی سوال من این است که آیا هر گونه رفتار فراقانونی از جانب رهبری خلاف قانون نمیشود ارزیابی شود؟ من گمانم این است که رهبر نمیتواند فراقانونی باشد. در بقیه جاها هم اگر ایشان اقداماتی کرده، خلاف قانون و خلاف قانون اساسی بود. این یک طرف ماجراست. که به لحاظ حقوقی ما این را قانونی ارزیابی نمیکنیم، اما این داستان که ما بگوییم احتمال این که ما بگوییم اختلافی که پیش آمده جدی نیست، اصلا وجهی ندارد. یک مقدار به نظر من قضاوت عجولانه است. یعنی یک کمی باید صبر کنیم. به هر حال درست است که درگیریها در صحنه عمل حتی اگر بازی هم باشد، پشت پرده، میتواند خیلی جدی صورت بگیرد.
رجبعلی مزروعی: من خیلی مخالفتی با حرفهایی که دوستان زدند، ندارم. ولی فکر میکنم الان به یک نحوی تاریخ مصرف احمدینژاد و دولتش به پایان میرسد. این دعواها بخشیاش به خاطر این است که آنها احساس کردهاند که یک چنین اتفاقی دارد میافتد و احمدینژاد عکسالعمل نشان داد. مجموعه حملاتی که به آقای مشایی میشود به نظر من خیلی آقای مشایی را هدف نگرفته. این را طرفداران آقای مشایی به صراحت گفتهاند که این آقا چون نمیتوانند به احمدینژاد به دلیل ناکارآمدیهایش حمله کنند، آمدهاند فرد دوم را به عنوان شاخص گرفتهاند و دارند حمله میکنند. این دولت تا امروز با حمایت آقای خامنهای سر کار مانده. اگر آقای خامنهای حمایتش را بردارد و کوچکترین نشانهای بدهد که موافق نیست، مطمئن باشید که مجلس هشتم اصولگرای همراه با دولت در ابتدا، بلافاصله طرح عدم کفایت سیاسی ایشان را مطرح خواهد کرد و ساقط خواهد کرد. یعنی میخواهم بگویم که کار به اینجا رسیده که به نظر میرسد که کار دولت احمدینژاد تمام است.
حسین قاضیان: اختلافاتی که پیش آمده از دو جهت میشود بررسیاش کرد. یکی این که آیا این اختلافات در بالا یعنی در قدرت سیاسی نمایندگی میکند از اختلافاتی که در جامعه میان مردم وجود دارد یا خیر. یعنی این اختلافات نشانگر و بیانگر تفاوت وضع و نزاعی است که بین گروههای مختلف اجتماعی وجود دارد، و آنجا منعکس میشود یا خیر. البته به نظر من تا حدی این مطلب در اینجا صحت دارد. اما این گروه اجتماعی که طرفین اختلاف در اینجا نمایندگی میکنند، گروه نسبتا اندکی از مردماند که اولا زندگی سیاسی فعال تری دارند و بعد از لحاظ ایدئولوژیکی و عقیدتی گرایشهای مشخصی دارند که آنها را از آحاد مردم تا حد زیادی متمایز میکند. بنابراین از این دیدگاه و برقراری یک نوع ارتباط ارگانیک بین جامعه و یا جامعه مدنی و دولت نمیشود آن را نشانهای از رفتن به سمت توسعه سیاسی بیشتر دانست.
احمد قابل: چه اصل این ماجرا را یک بازی بدانیم از جانب سران حاکمیت، مجلس و چه ندانیم و بگوییم کاملا جدی است، مسلما آنچه که در صحنه عمل دارد اتفاق میافتد، درگیری جدی بین خانواده اقتدارگرایان است. یعنی بازیگرها از اصل ماجرا چه با خبر باشند و چه با خبر نباشند، الان دعوا به حدی جدی شده که پیش بینی آینده یکی از آن سویههایی که در اوایل انقلاب برای اولین رئیس جمهور اتفاق افتاد هست که ممکن است آن سناریو پیش بیاید. مورد دوم عقب نشینی احمدینژاد و تسلیم شدنش به نظریات آقای خامنهای است. چون من فکر میکنم قدرت مستقر در خانواده اقتدارگرایان شخص رهبری است. قدرتهای موقتی مثل رئیس جمهور که حداکثر ۸ سال میتوانند باشند، هیچوقت جایگاه مطمئنی برای سرمایه گذاری اقتدارگرایان نبوده و طبیعتا تمام اقتدارگرایان پشت سر رهبری قرار خواهند گرفت نهایتا. چون اگر بخواهند سهمی از قدرت داشته باشند، در کنار ایشان میتوانند این قدرت را جستجو کنند نه در کنار رئیس جمهوری که به هر حال رفتنی است. حداکثر دو سال و اندی بیشتر باقی نمانده و پس از آن دیگر نمیتواند کسی را حمایت کند و به قدرت برساند.
رجبعلی مزروعی: من هم فکر میکنم به هر حال وظیفه ماست که صحنه سیاسی را تعقیب کنیم و تحلیل کنیم و از این وضعیت فرصت بسازیم همانطور که آقای قاضیان گفت. بایستی بتوانیم در مقابله با این شرایط که پیش میآید از آن فرصت بسازیم برای جنبش سبز و جنبش سبز بتواند فعالانه در برابر چنین تحرکاتی راه حل مناسب خودش را و راه گشایی به سوی آینده بهتر را پیدا کند. من فکر میکنم که در شکافی که این مسائل درون حاکمیت ایجاد میکند و طبعا بخشیاش بازتاب اجتماعی پیدا میکند بایستی بتوانیم آن مسیری را که به سوی دموکراسی و انتخابات آزاد طی کنیم، آن مسیر را بتوانیم پیدا کنیم و روی آن متمرکز شویم و نیروهای فعال جامعه را به آن سمت سوق دهیم. و این امکانپذیر است.
حسین قاضیان: یک این که بازی سیاست از قبیل بازی استراتژیک است و گیرم که دو یا چند بازیگر از بازیگران سیاسی بین خودشان تبانی کرده باشند و به اصطلاح جنگ زرگری داشته باشند ولی همین که بقیه بازیگران بازی آنها را جدی بگیرند ما وارد یک بازی بیمهاری میشویم که زرگری بودن آن جنگ کمکی به این نمیکند که دیگران هم آن را زرگری قلمداد کنند. بنابراین بازی سیاست همیشه جدی است و همینطور که آقای مزروعی هم گفتند بازیگران سیاسی دیگر این را حتما باید با دقت دنبال کنند و ببینند چه فرصتهایی در آینده برایشان پیش خواهد آمد. ولی نکته مهم در اینجا این است که این بازی که بین جناح حاکم و بین اصول گرایان درگرفته، بازی است که میتواند فرصتهای سیاسی پدید بیاورد برای نیروهای طالب توسعه سیاسی بیشتر ایران. اما این در صورتی است که این بار نیروهای اصلاح طلب ۷۶، دوباره دچار توهم نشوند و وارد این بازی نشوند. وارد شدن آنها به این بازی به معنی خاتمه فرصتهای سیاسی است که ممکن است از درون این بازی برای جامعه سیاسی ایران پدید بیاید. چون ورود آنها صحنه آرایش را تغییر خواهد داد و مجالهای اندکی را که ممکن است این بازی برای بازیگران سیاسی خواهان دموکراسی بیشتر در ایران پدید بیاورد، از بین خواهد برد. بنابراین این به نظر من نکته مهمی است که نیروهای سیاسی اصلاح طلب بد نیست به آن توجه داشته باشند.
کنارهگیری حیدر مصلحی و ادامه فعالیت او در هفته گذشته از خبرسازترین رویدادهای سیاسی داخلی جمهوری اسلامی ایران بود. شامگاه یکشنبه، ۲۸ فروردینماه، تنها ساعاتی پس از انتشار خبر موافقت محمود احمدینژاد با کنارهگیری وزیر اطلاعات، برخی منابع خبری از مخالفت رهبر با این تغییر خبر دادند.
در حالی که منابع خبری نزدیک به دولت از جمله خبرگزاری دولتی ایرنا تا نیمروز دوشنبه بر تغییر در سکانداری یکی از حساسترین وزارتخانههای جمهوری اسلامی ایران پافشاری میکردند، حضور حیدر مصلحی در جلسه تودیع یکی از معاونان خود و انتشار نامه حمایتی رهبر از ادامه فعالیت او بر ناتمام ماندن طرح تغییر وزیر اطلاعات صحه گذاشت.
اما این همه ماجرا نبود. اصولگرایان منتقد دولت از لزوم تبعیت رئیس جمهور از نظرات رهبر گفتند. و در مقابل برخی از حامیان دولت استدلال کردند که همه نظرات رهبر حکم حکومتی و لازمالاجرا نیست. برخی آگاهان رسانهای شدن این رویدادها را نمودی از شکاف در حاکمیت دوگانه جمهوری اسلامی ایران توصیف کردند. گرچه رهبر که پیشتر در جریان اختلاف اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، و محمود احمدینژاد، دیدگاههای رئیس جمهور را به خود نزدیکتر خوانده بود، این بار هم وجود شکاف میان دولت و رهبر را رد کرد و به حمایت از خدمات دولت و رئیس جمهور پرداخت.
در برنامه این هفته دیدگاهها این رشته رویدادها را با سه میهمان برنامه در میان گذاشتهایم. با احمد قابل، پژوهشگر دینی و فعال و تحلیلگر سیاسی منتقد دولت در ایران، علی مزروعی، نماینده اصلاحگرای اصفهان در مجلس ششم در بلژیک، و حسین قاضیان، جامعهشناس و پژوهشگر میهمان در دانشگاه سیراکیوز آمریکا.
- آقای قابل، واکنش محافل منتقد و مستقل داخلی به خبرها درباره ابقای حیدر مصلحی در سمت وزارت اطلاعات و حرفهای روز شنبه رهبر جمهوری اسلامی ایران و پیامدهایش چیست؟
احمد قابل: در ارتباط با مسئله دولت و رئیس دولت با رهبری دو تحلیل اصولا در جامعه ایران وجود داشت. یکی این که معتقد بود تیم دولت و حامیانش در صدد این هستند که اندکاندک قدرت رهبری را در جامعه کم کنند، بتوانند بعد از مدتی حتی اگر بتوانند ایشان را کنار بزنند و جایگزین ایشان را مثلا آقای مصباح قرار دهند.
در برابر این نظریهای وجود داشت که چون قدرت به گونهای در اختیار ولی فقیه است و ارکان اساسی قدرت در اختیار اوست، هر تیمی هم که بخواهد در قدرت مشارکت کند جز با رضایت و عنایت رهبری عملا توان حرکت و برنامهریزی ندارد. بالنتیجه دور از چشم ایشان هیچ اتفاقی در کشور ظاهرا نمیافتد و تحلیل اولیه را تایید نمیکرد. معتقد بود که اگر هم زمانی ظاهرا دیده میشود که دولت مستقلا دارد تصمیمهایی میگیرد، اینها توافقهای پس پردهای را دارد که رضایت رهبری در آن جلب شده. حتی در آنجایی که گاهی وقتها ظاهرا مخالفتی با تصمیم ظاهری رهبری گرفته... ماجرا این است که ظاهرش این است ولی در باطن باز هم توافق وجود دارد. مثلا در قضیه آقای مشایی که ایشان چند روزی حکم رهبری را عمل نکرد، تحلیل این بود که این برای این که اهرم فشاری باشد برای مراجع و آقای خامنهای برای این که بتواند از مراجع امتیاز بگیرد، خودش دستور داده که فعلا اجرا نکنند و احاله کنند اجرای آن مطلب را به این که مراجع به حمایت از دولت و حمایت از جریان انتخابات به میدان بیایند.
الان هم همین ماجرا هست. الان من یک سوء ظنی میبینم در بین بعضی از نیروهای سیاسی که معتقدند اینها بازیهایی است که برای گرم کردن تنور انتخابات و دوقطبی کردن فضا اما در مجموعه درون حاکمیت است. یک گروه هم هستند که نه، آن گروه اولیه میخواهند اینها را مستند قرار دهند برای این که درگیریهایی که صحبتشان را میکردند جدی شده، منتها یک مقداری چینش قدرتها متفاوت شده، چون آقای مصباح هم از احمدینژاد اینها جدا شده و به طرف آقای خامنهای گرایش پیدا کرده. حالا تحلیلهای خود رهبری را که نمیشود ملاک برای قضاوت قرار داد چون یک سر ماجراست. ولی برخوردهایی که در این چند روز اتفاق افتاده میتواند قرائنی را به دست بدهد برای تایید یکی از این دو دیدگاه.
- آقای مزروعی، اختلاف نظر میان رهبر و رئیس جمهور درباره ابقای وزیر اطلاعات از قبیل اختلاف نظرها بر سر مورد مشخص است یا ابعاد اختلاف از موارد مجزا فراتر میرود؟
رجبعلی مزروعی: این اختلاف نظرها یا برخوردهایی که اخیرا پیش آمده، ناشی از یک بحث جدیتری است، این طوری بروز پیدا کرده. هرچند دسترسی ما به اطلاعاتی که منجر به این استعفا و برگشت شده، قطع است، اما شخصا برداشت من این است که ناکارآمدیهای دولت به قدری افزایش پیدا کرده که در درون دولت و هیئت حاکمه هم این بازتاب پیدا کرده و باعث چنین برخوردهایی شده. در هر بُعدی که ما الان عملکرد دولت مستقر را ارزیابی کنیم، این ناکارآمدیها خودش را نشان میدهد. خب این دولت فاقد مشروعیت است و فاقد ثبات سیاسی است و مسیری که جنبش سبز در این دو سال طی کرده، خیلی جایی برای مشروعیتیابی این دولت نگذاشته. در عرصه اقتصادی هم عملکرد این دولت از ماههای آخر سال گذشته که میخواستند قانون هدفمند کردن یارانهها را اجرا کنند، به صورت بسیار ناشیانه به نظر من اجرا کردند و کمکم دارد آثار و پیامدهای منفیاش در جامعه ظاهر میشود و نارضایتیها را دامن میزند.
در عرصه سیاست خارجی هم که مجموعه راهی را که دولت احمدینژاد طی کرده، کشور را کاملا در یک بنبست خارجی قرار داده به خصوص تحولاتی که در کشورهای خاورمیانه در حال وقوع است و شاید میتوانست برای ایران یک فرصتی را ایجاد کند، الان دارد تبدیل به تهدید میشود که مهمترینش هم نوع برخوردی است که الان کشورهای خلیج فارس و ایران پیدا کردهاند بر سر مسئله بحرین. در عین حال که بحرینیها اکثریت شیعه هستند و چشم امید به ایران دوختهاند، ایران هیچ کاری نمیتواند بکند و اگر بخواهد دست از پا خطا کند، خودش را مواجه با یک عکسالعملی از طرف کشورهای خلیج فارس خواهد کرد که میتواند بسیار بسیار فاجعهبار باشد.
این ناکارآمدیها هست که الان از درون و برون دولت را تحت فشار قرار میدهد. اما احمدینژاد چون میخواهد هر بحرانی را با یک بحران پاسخ بدهد و عملا به گونهای از پاسخگویی فرار کند، دست به یک چنین مانورهایی میزند، هر چند این مانور آخرش با یک عکسالعمل شدید از سوی رهبری مواجه شده و عملا میشود گفت که او را در یک تنگنایی قرار داده که سخت است از آن تنگنا بتواند بیاید بیرون. ضمن این که مثل هر حکومت عرفی این برخوردها ریشه در برخی واقعیتها دارد، ولی در جناح حاکم فکر نمیکنم این بحث یک بحث خیلی جدی باشد و به تعبیری که آقای موسوی گفت، یک نوع بازی زرگری هست برای این که در مقابل وضعیت موجود در جامعه ایران پاسخگو نباشند.
- آقای قاضیان، نظر شما چیست؟ اختلاف نظری میان رهبر و رئیس جمهور هست؟ اگر هست چرا، و اگر نیست دلایلش چیست؟ تا چه حد میتواند جدی باشد در صورت اول؟
حسین قاضیان: من تصور نمیکنم که این اختلافاتی که پیش میآید با توصیف بازی زرگری قابل تحلیل باشد. به دلیل این که همان طور که خود آقای مزروعی هم گفتند، بخشی از این اختلافات یا اغلب آنها جنبه واقعی دارد و ناشی از اختلافاتی است گاهی اوقات بنیانیتر و گاهی ناشی از تلاشی است برای تصاحب سهم بیشتری از قدرت. در اشکال فردیاش و در اشکال جمعیاش. بنابراین نمیشود این را به یک تعبیر بازی زرگری دانست.
از طرف دیگر آن نوع تحلیلهایی هم که تصور میکنند آقای احمدینژاد یا تابع مطلق رهبری است و همه این اختلافات که در بیرون رخ میدهد یا نشان داده میشود که اختلافی هست یک نوع نمایش است، ولی پشت پرده سازشی وجود دارد، به نظر من نادرست است. به دلایل مختلف میشود نشان داد و در جاهای متعدد. تحلیل مقابل این هم همین طور. یعنی آن که تصور میکند آقای احمدینژاد کلا بیرون از فضای منویات رهبری میخواهد اقدام کند و تصمیم نهاییاش برکناری ایشان است، آن هم زمانی که تصور میشد ایشان میخواهد به سراغ آقای مصباح برود که زمینه واقعی به نظر نمیآمد داشته باشد، در چارچوب موجود سیاست در جمهوری اسلامی. ولی از آن طرف دیگر میشود در عوض نشان داد که این اختلاف ناشی از این است که آقای احمدینژاد اتفاقا یک سیاست اصولگرایانه در پیش گرفته. برخلاف سایر اصولگرایان که سیاستشان کاملا تابعیت بیچون و چرا است از رهبری. در واقع اصولگرایانی که به این نام موصوف شدهاند، اصولگرا نیستند. آنها فقط تبعیت میکنند. یعنی اصل یا اصولی وجود ندارد که با آن اصل یا اصول تبعیت کردن یا نکردن از رهبری را مورد سنجش قرار دهند و ببینند که آیا رهبری مطابق با آن اصول عمل میکند که ما از آن پیروی کنیم یا خیر.
- آقای قاضیان، اجازه میدهید که بقیه را بگذاریم برای سوال بعدی؟ متشکرم. آقای قابل، رهبر روز شنبه گفت بنای دخالت در تصمیمهای دولت را ندارد. الان هم شنیدید که آقای قاضیان میگفتند بحثهایی هست که آیا ابقای حیدر مصلحی در سمت وزارت اطلاعات توصیه بوده یا حکم حکومتی و این که رهبر میتواند وزیر منصوب کند یا حق قانونی رئیس جمهور است که وزیران خودش را عزل و نصب کند، مسئله، ارزش بررسی قانونی را دارد یا صرفا باید اینها را تحلیل سیاسی کرد؟
احمد قابل: در جمهوری اسلامی از پیش عنوان شده از جانب آنهایی که در راس قدرت هستند از جمله مجلس و قوه قضاییه، نگاهی که دارند این است که رهبر فراقانونی است. یعنی قانون برای رهبر نیست. رهبر میتواند در بالای قانون اساسی هر تصمیمی که میخواهد بگیرد و آن را به دیگران هم تحمیل کند. عین این اتفاق، مشابه آن در زمان آقای خمینی هم افتاد سر نخست وزیری در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خامنهای. منتها آنجا نمایندگان مجلس جلوتر نامه نوشتند به ایشان و چون رای تمایل هم باید مجلس میداد علاوه بر رای اعتماد، خوب یک شکل قانونیتری داشت. الان هم نمایندگان مجلس برای آقای احمدینژاد نامه نوشتهاند و نظر رهبری را تایید کردهاند که ظاهر قانونی این ماجرا هم تایید میشود که مثلا آنها موافق نیستند با تغییر وزیر اطلاعات. گرچه اگر بخواهیم با دقت حقوقی نگاه کنیم این اصل درست است که این یک اقدام غیرقانونی است. ولی سوال من این است که آیا هر گونه رفتار فراقانونی از جانب رهبری خلاف قانون نمیشود ارزیابی شود؟ من گمانم این است که رهبر نمیتواند فراقانونی باشد. در بقیه جاها هم اگر ایشان اقداماتی کرده، خلاف قانون و خلاف قانون اساسی بود. این یک طرف ماجراست. که به لحاظ حقوقی ما این را قانونی ارزیابی نمیکنیم، اما این داستان که ما بگوییم احتمال این که ما بگوییم اختلافی که پیش آمده جدی نیست، اصلا وجهی ندارد. یک مقدار به نظر من قضاوت عجولانه است. یعنی یک کمی باید صبر کنیم. به هر حال درست است که درگیریها در صحنه عمل حتی اگر بازی هم باشد، پشت پرده، میتواند خیلی جدی صورت بگیرد.
- آقای مزروعی، هزینه و فایده تقابل و تنش برای رهبر و رئیس جمهور پیشاپیش انتخابات پیش رو چه قدر است؟ آقای قابل اشاراتی کردند. کدام طرف این تقابل بیشتر سود میبرد؟
رجبعلی مزروعی: من خیلی مخالفتی با حرفهایی که دوستان زدند، ندارم. ولی فکر میکنم الان به یک نحوی تاریخ مصرف احمدینژاد و دولتش به پایان میرسد. این دعواها بخشیاش به خاطر این است که آنها احساس کردهاند که یک چنین اتفاقی دارد میافتد و احمدینژاد عکسالعمل نشان داد. مجموعه حملاتی که به آقای مشایی میشود به نظر من خیلی آقای مشایی را هدف نگرفته. این را طرفداران آقای مشایی به صراحت گفتهاند که این آقا چون نمیتوانند به احمدینژاد به دلیل ناکارآمدیهایش حمله کنند، آمدهاند فرد دوم را به عنوان شاخص گرفتهاند و دارند حمله میکنند. این دولت تا امروز با حمایت آقای خامنهای سر کار مانده. اگر آقای خامنهای حمایتش را بردارد و کوچکترین نشانهای بدهد که موافق نیست، مطمئن باشید که مجلس هشتم اصولگرای همراه با دولت در ابتدا، بلافاصله طرح عدم کفایت سیاسی ایشان را مطرح خواهد کرد و ساقط خواهد کرد. یعنی میخواهم بگویم که کار به اینجا رسیده که به نظر میرسد که کار دولت احمدینژاد تمام است.
- آقای قاضیان، حاصل این برخوردها به توصیف آقای مزروعی در چه شرایطی میتواند به نفع توسعه سیاسی تمام شود؟
حسین قاضیان: اختلافاتی که پیش آمده از دو جهت میشود بررسیاش کرد. یکی این که آیا این اختلافات در بالا یعنی در قدرت سیاسی نمایندگی میکند از اختلافاتی که در جامعه میان مردم وجود دارد یا خیر. یعنی این اختلافات نشانگر و بیانگر تفاوت وضع و نزاعی است که بین گروههای مختلف اجتماعی وجود دارد، و آنجا منعکس میشود یا خیر. البته به نظر من تا حدی این مطلب در اینجا صحت دارد. اما این گروه اجتماعی که طرفین اختلاف در اینجا نمایندگی میکنند، گروه نسبتا اندکی از مردماند که اولا زندگی سیاسی فعال تری دارند و بعد از لحاظ ایدئولوژیکی و عقیدتی گرایشهای مشخصی دارند که آنها را از آحاد مردم تا حد زیادی متمایز میکند. بنابراین از این دیدگاه و برقراری یک نوع ارتباط ارگانیک بین جامعه و یا جامعه مدنی و دولت نمیشود آن را نشانهای از رفتن به سمت توسعه سیاسی بیشتر دانست.
- آقای قابل، نکته دیگری مانده که بخواهید اضافه کنید؟
احمد قابل: چه اصل این ماجرا را یک بازی بدانیم از جانب سران حاکمیت، مجلس و چه ندانیم و بگوییم کاملا جدی است، مسلما آنچه که در صحنه عمل دارد اتفاق میافتد، درگیری جدی بین خانواده اقتدارگرایان است. یعنی بازیگرها از اصل ماجرا چه با خبر باشند و چه با خبر نباشند، الان دعوا به حدی جدی شده که پیش بینی آینده یکی از آن سویههایی که در اوایل انقلاب برای اولین رئیس جمهور اتفاق افتاد هست که ممکن است آن سناریو پیش بیاید. مورد دوم عقب نشینی احمدینژاد و تسلیم شدنش به نظریات آقای خامنهای است. چون من فکر میکنم قدرت مستقر در خانواده اقتدارگرایان شخص رهبری است. قدرتهای موقتی مثل رئیس جمهور که حداکثر ۸ سال میتوانند باشند، هیچوقت جایگاه مطمئنی برای سرمایه گذاری اقتدارگرایان نبوده و طبیعتا تمام اقتدارگرایان پشت سر رهبری قرار خواهند گرفت نهایتا. چون اگر بخواهند سهمی از قدرت داشته باشند، در کنار ایشان میتوانند این قدرت را جستجو کنند نه در کنار رئیس جمهوری که به هر حال رفتنی است. حداکثر دو سال و اندی بیشتر باقی نمانده و پس از آن دیگر نمیتواند کسی را حمایت کند و به قدرت برساند.
- آقای مزروعی، جمعبندی شما؟
رجبعلی مزروعی: من هم فکر میکنم به هر حال وظیفه ماست که صحنه سیاسی را تعقیب کنیم و تحلیل کنیم و از این وضعیت فرصت بسازیم همانطور که آقای قاضیان گفت. بایستی بتوانیم در مقابله با این شرایط که پیش میآید از آن فرصت بسازیم برای جنبش سبز و جنبش سبز بتواند فعالانه در برابر چنین تحرکاتی راه حل مناسب خودش را و راه گشایی به سوی آینده بهتر را پیدا کند. من فکر میکنم که در شکافی که این مسائل درون حاکمیت ایجاد میکند و طبعا بخشیاش بازتاب اجتماعی پیدا میکند بایستی بتوانیم آن مسیری را که به سوی دموکراسی و انتخابات آزاد طی کنیم، آن مسیر را بتوانیم پیدا کنیم و روی آن متمرکز شویم و نیروهای فعال جامعه را به آن سمت سوق دهیم. و این امکانپذیر است.
- آقای قاضیان؟
حسین قاضیان: یک این که بازی سیاست از قبیل بازی استراتژیک است و گیرم که دو یا چند بازیگر از بازیگران سیاسی بین خودشان تبانی کرده باشند و به اصطلاح جنگ زرگری داشته باشند ولی همین که بقیه بازیگران بازی آنها را جدی بگیرند ما وارد یک بازی بیمهاری میشویم که زرگری بودن آن جنگ کمکی به این نمیکند که دیگران هم آن را زرگری قلمداد کنند. بنابراین بازی سیاست همیشه جدی است و همینطور که آقای مزروعی هم گفتند بازیگران سیاسی دیگر این را حتما باید با دقت دنبال کنند و ببینند چه فرصتهایی در آینده برایشان پیش خواهد آمد. ولی نکته مهم در اینجا این است که این بازی که بین جناح حاکم و بین اصول گرایان درگرفته، بازی است که میتواند فرصتهای سیاسی پدید بیاورد برای نیروهای طالب توسعه سیاسی بیشتر ایران. اما این در صورتی است که این بار نیروهای اصلاح طلب ۷۶، دوباره دچار توهم نشوند و وارد این بازی نشوند. وارد شدن آنها به این بازی به معنی خاتمه فرصتهای سیاسی است که ممکن است از درون این بازی برای جامعه سیاسی ایران پدید بیاید. چون ورود آنها صحنه آرایش را تغییر خواهد داد و مجالهای اندکی را که ممکن است این بازی برای بازیگران سیاسی خواهان دموکراسی بیشتر در ایران پدید بیاورد، از بین خواهد برد. بنابراین این به نظر من نکته مهمی است که نیروهای سیاسی اصلاح طلب بد نیست به آن توجه داشته باشند.