گروه تئاتری «دریچه» در شهر فرانکفورت آلمان تازهترین اثر نمایشی خود را با نام «چهره به چهره، در آستانه فصلی سرد» در هجدمین جشنواره تئاتر ایرانی در شهر کلن به صحنه برد.
نیلوفر بیضایی، نویسنده و کارگردان، در این اثر نمایشی زندگی و تاثیرهای اجتماعی دو شاعر سنتشکن و پیشرو ایران یعنی طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد را در دو تابلو روایت کرده است.
«چهره به چهره در آستانه فصلی سرد، نام تازهترین اثر نمایشی نیلوفر بیضایی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در آلمان است. این اثر نمایشی شانزدهمین کار گروه تئاتری دریچه است که هفده سال است از سوی نیلوفر بیضایی در شهر فرانکفورت پایهریزی شده است.
داستان این نمایش مانند اکثر آثار نمایشی نیلوفر بیضایی بر محور زن میگردد. در این نمایش خانم بیضایی به زندگی و تاثیرهای اجتماعی دو شاعر زن در ایران یعنی طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد نگاه کرده است که اولی در دوران سلطنت ناصرالدین شاه میزیست و دومی از شاعران نامی معاصر ایران است. از این رو چرایی پرداختن به این دو زن نخستین پرسش ما از خانم بیضایی است.
نیلوفر بیضایی: این دو زن با وجود این که هر دویشان بسیار تاثیرگذار بودند از یک سو بر زنان ایران و جنبش زنان ایران و از سوی دیگر بر کل جامعه ایران، ولی تاثیرگذاری اینها در یک جهت نبوده و بسیار متفاوت بوده. در دورههای مختلفی هم زندگی میکردند. در مورد قرهالعین برای من مهم بود، چون قرهالعین شخصیتی بود که اسمش شنیده شده به عنوان شاعر ولی بیشتر ازش اطلاعی ندارند اکثرا یا اگر داشته باشند خیلی جسته گریخته است و یا اگر بیشتر داشته باشند در حقیقت با یک نوع تعصبی که ناشی از نوعی تبلیغات اسلامی است به دلیل این که قرهالعین خوب بابی بوده یعنی یکی از پیشروان جنبش باب بوده در ایران اطلاعات ناقصی هست.
برای من خیلی مهم بود که بتوانم یک چهره یا یک تصویری از قرهالعین را ارائه کنم آن گونه که روال زندگی و افکارش بوده. یعنی هم زندگی و افکار قرهالعین را در یک طرح در یک تابلو در این کار به نمایش میگذارم و در طول این نمایش و این مسیر مشخص میشود که اهمیت قرهالعین در چیست. در حرکتهایی است که بسیار از زمان خودش فراتر بوده.
پس از قرهالعین در تابلوی دیگر نمایشنامه چهره به چهره در آستانه فصلی سرد نیلوفر بیضایی به فروغ فرخزاد و تاثیر اجتماعی او هم پرداخته است.
نیلوفر بیضایی: فروغ تاثیرش جور دیگری است. فروغ مال دورهای است که ایران دارد مدرنیزه میشود و هی دارد انواع مظاهر زندگی مدرن در ایران رشد میکند. به خصوص در مورد فروغ مسئله فردیت و مسئله زنانگی مطرح است که تا آن موقع به نوعی در موردش سکوت میشود و دیده نمیشود یا کم به آنها پرداخته میشود. فروغ اهمیت اصلیاش و توانایی شعریاش یک بخش قضیه است، ولی طرف دیگر قضیه در زندگی خودش است. که شعرش است. یعنی شعر و زندگیاش این قدر با هم درهم آمیخته و به هم نزدیک است که در کمتر شاعری و روشنفکری یا نویسندهای دیده میشود. به خصوص در زنان. در آن نوع به بازگشت به زنانگی و جستجوی هویت زنانه است که بر یک بخش از جامعه ما تاثیر میگذارد و بخش مهم است که آن تاثیر تا امروز هم ادامه دارد. در مورد هر دوی اینها فروغ زمینی است. تکثیر شده است در یک تعداد بیشتری و قرهالعین مال یک دورانی است که آدمهایی مثل او خیلی نادرند. به همین دلیل من از این دو نمونه استفاده میکنم برای این که به نمونه سومی برسیم که توی نمایش دیده نمیشود، ولی در زندگی امروزمان میبینیم. و آن تعداد بسیار زیادی از زنانی است که در حقیقت تلفیقی از آن آرمانگرایی و جستجوی هویت زنانه را به عنوان هویت امروزی خودشان با خودشان حمل میکنند.
نمایشنامه چهره به چهره در آستانه فصلی سرد ضمن مروری بر شیوه زندگی و طرز تفکر طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد وجوهی از تشابههای این دو زن سنتشکن و پیشرو را هم از نظر دور نداشته است.
آن چیزهایی که برای من مهم است در این نمایش برای شباهتهای این دوتا یعنی نوع جسارت اینها که متفاوت است در جنس خودش ولی در تاثیرگذاریاش هر کدام از این دو نفر جرقههایی زدند در جامعه ایران در دوره خودشان که نتایجش تا امروز مشخص است. هر دوی اینها به عنوان زن در جامعه بودند. در دوره قرهالعین حرمسرایی زندگی میکردند و در پستوی خانه و با روبنده ظاهر میشدند و دوره فروغ که زنها در جامعه هستند و غیره، ظواهر مدرن، ولی روابط سنتی. این دو مربوط به این دو دوره است. چیزی که مهم است هر دوی این دو نفر فرزندانی داشتند. که در حقیقت ازشان گرفته میشود. هر دوی اینها مجبورند به دلیل حضور اجتماعیشان و به دلیل عشقشان و فروغ به حضور اجتماعیاش و قرهالعین به افکار و آرمانهایش و حضور اجتماعیاش در دوره خودش باعث شده که هر دوی اینها به نوعی مجبور شوند که از بچههایشان صرف نظر کنند. هر دوی اینها بسیار زود مردند. هر دو بین ۳۲ و ۳۵ سالگی مردند. زندگی کوتاهی داشتند و در این زندگی کوتاه آن جرقههای عظیم را زدند. هر دویشان بسیار بهای سنگین پرداختند برای حضور اجتماعیشان. اینها وجوه مشترکی است که به نظر من خیلی مهم است و حتی همین امروز هم در مورد بسیاری از زنانی که بسیار فعالاند و سعی میکنند که برای یک تغییر حرکت کنند داریم میبینیم که همین بها را به شکل دیگری دارند میدهند و متاسفانه وقایعی که در صد و هفتاد هشتاد سال پیش که قرهالعین زندگی میکرده مثل چند همسری و حجاب اجباری و غیره دوباره دارد در جامعه ما تکرار میشود.
در این نمایشنامه بهرخ بابایی بازیگر و کارگردان حرفهای تئاتر، یگانه طاهری و نیلوفر بیژنزاده هم نقشآفرینی کردهاند. خانم نیلوفر بیضایی در پایان این گفتوگو با اشاره به نقش بازیگران از حرکت و سکونی هم که در این نمایشنامه در دو تابلوی طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد به چشم میخورد این طور یاد میکند:
خانم بهرخ بابایی یکی از دلایل انتخابشان اولا یک بازیگر خیلی توانایی هستند و دوما علاوه بر این که بازیگر خوبی هستند خواننده خوبی هستند. من خیلی دوست داشتم در بخش قرهالعین به خصوص از صدای ایشان استفاده کنم و خیلی خوب فکر میکنم ایشان همراهی کردند. در بخش قرهالعین است که از آواز بیشتر استفاده میشود. در بخش فروغ یک جاهایی موسیقی کوتاهی دارد که در حقیقت در پسزمینه صدای خود فروغ است. بین قرهالعین که توی آن حرکت است و این آرمانها به شکل صحنههای در حرکت و تغییر است در بخش فروغ ما سکونی میبینیم که نشاندهنده نوعی در خود فرورفتگی و بازگشت به خویشتن است به این معنا که پرسش است. شک است. تردید است. و این فضاها را من سعی کردم در تصویرسازی و در کلا ساختار هر کدام از این بخشها به کار بگیرم. یعنی یک تجربههای دیگری در زمینه حتی فرم تئاتری دارم در این کار انجام میدهم ولی در این کار یک تجربه دیگری به خصوص در بخش فروغ با آن دارم که بعضیها ممکن است خوششان بیاید و بعضیها هم ممکن است با آن ناآشنا باشند. من در هر کارم تلاش میکنم که یک سری تجاربی را انجام دهم. بر اساس فرم و درکی که از محتوا دارم.
نیلوفر بیضایی، نویسنده و کارگردان، در این اثر نمایشی زندگی و تاثیرهای اجتماعی دو شاعر سنتشکن و پیشرو ایران یعنی طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد را در دو تابلو روایت کرده است.
Your browser doesn’t support HTML5
«چهره به چهره در آستانه فصلی سرد، نام تازهترین اثر نمایشی نیلوفر بیضایی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در آلمان است. این اثر نمایشی شانزدهمین کار گروه تئاتری دریچه است که هفده سال است از سوی نیلوفر بیضایی در شهر فرانکفورت پایهریزی شده است.
داستان این نمایش مانند اکثر آثار نمایشی نیلوفر بیضایی بر محور زن میگردد. در این نمایش خانم بیضایی به زندگی و تاثیرهای اجتماعی دو شاعر زن در ایران یعنی طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد نگاه کرده است که اولی در دوران سلطنت ناصرالدین شاه میزیست و دومی از شاعران نامی معاصر ایران است. از این رو چرایی پرداختن به این دو زن نخستین پرسش ما از خانم بیضایی است.
نیلوفر بیضایی: این دو زن با وجود این که هر دویشان بسیار تاثیرگذار بودند از یک سو بر زنان ایران و جنبش زنان ایران و از سوی دیگر بر کل جامعه ایران، ولی تاثیرگذاری اینها در یک جهت نبوده و بسیار متفاوت بوده. در دورههای مختلفی هم زندگی میکردند. در مورد قرهالعین برای من مهم بود، چون قرهالعین شخصیتی بود که اسمش شنیده شده به عنوان شاعر ولی بیشتر ازش اطلاعی ندارند اکثرا یا اگر داشته باشند خیلی جسته گریخته است و یا اگر بیشتر داشته باشند در حقیقت با یک نوع تعصبی که ناشی از نوعی تبلیغات اسلامی است به دلیل این که قرهالعین خوب بابی بوده یعنی یکی از پیشروان جنبش باب بوده در ایران اطلاعات ناقصی هست.
برای من خیلی مهم بود که بتوانم یک چهره یا یک تصویری از قرهالعین را ارائه کنم آن گونه که روال زندگی و افکارش بوده. یعنی هم زندگی و افکار قرهالعین را در یک طرح در یک تابلو در این کار به نمایش میگذارم و در طول این نمایش و این مسیر مشخص میشود که اهمیت قرهالعین در چیست. در حرکتهایی است که بسیار از زمان خودش فراتر بوده.
پس از قرهالعین در تابلوی دیگر نمایشنامه چهره به چهره در آستانه فصلی سرد نیلوفر بیضایی به فروغ فرخزاد و تاثیر اجتماعی او هم پرداخته است.
نیلوفر بیضایی: فروغ تاثیرش جور دیگری است. فروغ مال دورهای است که ایران دارد مدرنیزه میشود و هی دارد انواع مظاهر زندگی مدرن در ایران رشد میکند. به خصوص در مورد فروغ مسئله فردیت و مسئله زنانگی مطرح است که تا آن موقع به نوعی در موردش سکوت میشود و دیده نمیشود یا کم به آنها پرداخته میشود. فروغ اهمیت اصلیاش و توانایی شعریاش یک بخش قضیه است، ولی طرف دیگر قضیه در زندگی خودش است. که شعرش است. یعنی شعر و زندگیاش این قدر با هم درهم آمیخته و به هم نزدیک است که در کمتر شاعری و روشنفکری یا نویسندهای دیده میشود. به خصوص در زنان. در آن نوع به بازگشت به زنانگی و جستجوی هویت زنانه است که بر یک بخش از جامعه ما تاثیر میگذارد و بخش مهم است که آن تاثیر تا امروز هم ادامه دارد. در مورد هر دوی اینها فروغ زمینی است. تکثیر شده است در یک تعداد بیشتری و قرهالعین مال یک دورانی است که آدمهایی مثل او خیلی نادرند. به همین دلیل من از این دو نمونه استفاده میکنم برای این که به نمونه سومی برسیم که توی نمایش دیده نمیشود، ولی در زندگی امروزمان میبینیم. و آن تعداد بسیار زیادی از زنانی است که در حقیقت تلفیقی از آن آرمانگرایی و جستجوی هویت زنانه را به عنوان هویت امروزی خودشان با خودشان حمل میکنند.
نمایشنامه چهره به چهره در آستانه فصلی سرد ضمن مروری بر شیوه زندگی و طرز تفکر طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد وجوهی از تشابههای این دو زن سنتشکن و پیشرو را هم از نظر دور نداشته است.
آن چیزهایی که برای من مهم است در این نمایش برای شباهتهای این دوتا یعنی نوع جسارت اینها که متفاوت است در جنس خودش ولی در تاثیرگذاریاش هر کدام از این دو نفر جرقههایی زدند در جامعه ایران در دوره خودشان که نتایجش تا امروز مشخص است. هر دوی اینها به عنوان زن در جامعه بودند. در دوره قرهالعین حرمسرایی زندگی میکردند و در پستوی خانه و با روبنده ظاهر میشدند و دوره فروغ که زنها در جامعه هستند و غیره، ظواهر مدرن، ولی روابط سنتی. این دو مربوط به این دو دوره است. چیزی که مهم است هر دوی این دو نفر فرزندانی داشتند. که در حقیقت ازشان گرفته میشود. هر دوی اینها مجبورند به دلیل حضور اجتماعیشان و به دلیل عشقشان و فروغ به حضور اجتماعیاش و قرهالعین به افکار و آرمانهایش و حضور اجتماعیاش در دوره خودش باعث شده که هر دوی اینها به نوعی مجبور شوند که از بچههایشان صرف نظر کنند. هر دوی اینها بسیار زود مردند. هر دو بین ۳۲ و ۳۵ سالگی مردند. زندگی کوتاهی داشتند و در این زندگی کوتاه آن جرقههای عظیم را زدند. هر دویشان بسیار بهای سنگین پرداختند برای حضور اجتماعیشان. اینها وجوه مشترکی است که به نظر من خیلی مهم است و حتی همین امروز هم در مورد بسیاری از زنانی که بسیار فعالاند و سعی میکنند که برای یک تغییر حرکت کنند داریم میبینیم که همین بها را به شکل دیگری دارند میدهند و متاسفانه وقایعی که در صد و هفتاد هشتاد سال پیش که قرهالعین زندگی میکرده مثل چند همسری و حجاب اجباری و غیره دوباره دارد در جامعه ما تکرار میشود.
در این نمایشنامه بهرخ بابایی بازیگر و کارگردان حرفهای تئاتر، یگانه طاهری و نیلوفر بیژنزاده هم نقشآفرینی کردهاند. خانم نیلوفر بیضایی در پایان این گفتوگو با اشاره به نقش بازیگران از حرکت و سکونی هم که در این نمایشنامه در دو تابلوی طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد به چشم میخورد این طور یاد میکند:
خانم بهرخ بابایی یکی از دلایل انتخابشان اولا یک بازیگر خیلی توانایی هستند و دوما علاوه بر این که بازیگر خوبی هستند خواننده خوبی هستند. من خیلی دوست داشتم در بخش قرهالعین به خصوص از صدای ایشان استفاده کنم و خیلی خوب فکر میکنم ایشان همراهی کردند. در بخش قرهالعین است که از آواز بیشتر استفاده میشود. در بخش فروغ یک جاهایی موسیقی کوتاهی دارد که در حقیقت در پسزمینه صدای خود فروغ است. بین قرهالعین که توی آن حرکت است و این آرمانها به شکل صحنههای در حرکت و تغییر است در بخش فروغ ما سکونی میبینیم که نشاندهنده نوعی در خود فرورفتگی و بازگشت به خویشتن است به این معنا که پرسش است. شک است. تردید است. و این فضاها را من سعی کردم در تصویرسازی و در کلا ساختار هر کدام از این بخشها به کار بگیرم. یعنی یک تجربههای دیگری در زمینه حتی فرم تئاتری دارم در این کار انجام میدهم ولی در این کار یک تجربه دیگری به خصوص در بخش فروغ با آن دارم که بعضیها ممکن است خوششان بیاید و بعضیها هم ممکن است با آن ناآشنا باشند. من در هر کارم تلاش میکنم که یک سری تجاربی را انجام دهم. بر اساس فرم و درکی که از محتوا دارم.