آشفتهبازار ایران در دی و بهمن ۱۳۹۰ و تهدیدهای رژیم جمهوری اسلامی برای بستن تنگهٔ هرمز (خودکشی اقتصادی) و توقف صدور نفت به اروپا نشان میدهد که فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها دست بر گلوی رژیم گذاشته و حکومت دیگر از ارز بیکران برای پر کردن چاله و چولههای ناکاراییهای خود و نیز توزیع کافی ثروت در میان مباشرانش برخوردار نیست.
با تحریم بانک مرکزی از سوی ایالات متحده و همپیمانان اروپاییاش بخشی از معاملات نفتی رژیم (با هند و چین) به معاملات پایاپای تبدیل شدهاند و بخشی دیگر به زودی چنین خواهد شد. تحریم نفتی از سوی اروپا نیز درآمدهای نفتی رژیم را حدود ۲۰ درصد کاهش خواهد داد که دست و پای آن را در حمایت از همپپیمانان منطقهای مثل سوریه و حماس و حزبالله خواهد بست. دولت چین خرید نفت از ایران را در ژانویهٔ ۲۰۱۲ به نصف کاهش داد. ژاپن و کره نیز در حال محاسبه و گمانهزنی برای تقلیل واردات نفت خود از ایران هستند.
افول لشکر دُن کیشوتها
تصور خامنهای این بود که با پیشبرد برنامهٔ اتمی علیرغم سرکوب مخالفان در داخل قریب به اتفاق ایرانیان در صورت تهدید یا حملهٔ خارجی پشت سر رژیم قرار خواهند گرفت و او میتواند با تکیه بر دشمنستیزی همچنان به شخصیتر کردن قدرت و جاهطلبیهای منطقهایاش ادامه دهد. اما نه غربیها آنچنان خاماند که با یک حملهٔ کمنتیجه به این تاسیسات رگ غیرت ملیگرایان و ضد امپریالیستهای (مذهبی و مارکسیست) ایرانی را که خود قربانی رژیم بودهاند و برخی از آنان از شر رژیم به دامان خود «امپریالیسم» پناه آوردهاند متورم سازند و نه مخالفان به چنین همگراییای برای دفاع از رژیم (به جای دفاع از کشور) دست یافتهاند. در سه دههٔ گذشته تعداد دُن کیشوتهایی که رویای جنگیدن با سربازان آمریکایی را در تهران در سر میپروراندهاند به سرعت در حال کاهش بوده است. دُن کیشوتهای سابق و بازنشسته نیز در صورت حمله فقط خواهند گفت «قبلا که به شما گفته بودیم».
بخش عمدهٔ مخالفان مستقر در خارج از کشور که بعضا دیدگاههای مخالفان در داخل را نیز نمایندگی میکنند پیش از این اعلام کردهاند که در صورت حملهٔ به کشور، بیش از حملهکننده، خود رژیم را مسئول آن خواهند دانست، چون مشکل اتمی رژیم به سادگی قابل حل بوده و رژیم جمهوری اسلامی از آن برای ایجاد تنش استفاده کرده است. ظهور جنبش سبز و عکسالعمل قساوتمندانهٔ رژیم چشمان بسیاری از مخالفان را بر واقعیت رژیم باز کرد و همین امر بخشی از محاسبات خامنهای را مبنی بر خلط «رژیم» و «کشور» در صورت حملهٔ خارجی بر اساس وطندوستیهای کور بر هم زد.
افول وطندوستی کور
شکستهای پیدرپی تیمهای ملی ایران این واقعبینی را به ایرانیان بخشیده است که صرف میهندوستی یا تمسک به موجودات غیبی موجب پیروزی در میدانهای ورزشی و غیر ورزشی نمیشود و موفقیت منطق و روشهای خاصی را میطلبد. همچنین آنها پس از سه دهه عدم کارایی حکومت فراگرفتهاند که شکست را همیشه نمیتوان به پای توطئهٔ دشمن نوشت. سؤال نظرسنجی برنامه ۹۰ در ۷ آذر ۱۳۹۰ این بود که «آیا کاهش سهمیه فوتبال ایران در لیگ قهرمانان آسیا منصفانه بود یا خیر؟» که بیش از ۸۰ درصد مخاطبان این برنامه به منصفانه بودن کاهش سهمیه ایران در لیگ قهرمانان آسیا رای دادند. نکته جالب این بود که عزیز محمدی، رئیس سازمان لیگ، نیز خود اذعان داشت که به گزینه بلی رای میدهد. (الف، ۸ آذر ۱۳۹۰) این نظرسنجی نشان میدهد که اگر مخاطب عادی ایرانی در یک قلمرو اطلاعات کافی داشته باشد میتواند بر اساس خرد و نه احساسات کور ملی تصمیم بگیرد.
کسانی که معتقدند حملهٔ نظامی مردم را به حامی رژیم تبدیل خواهد کرد شهروندان ایرانی را بسیار دست کم میگیرند. شهروندان ایرانی بر اساس منافع و دغدغههای خویش که در یک دورهٔ تاریخی شکل گرفتهاند موضع گرفته و عمل میکنند و یک رویداد منفرد نمیتواند یکباره آنها را دگرگون سازد. آنها که مخالف جدی نظام هستند در صورت حملهٔ نظامی به تاسیسات اتمی نیز مخالف آن باقی خواهند ماند و بیش از حملهکننده، سیاستهای رژیم را مورد انتقاد قرار میدهند. اما اکثر آنها که حامی هستند نیز حامی باقی خواهند ماند. کمتر کسی پس از جنبش سبز بدون موضع مشخص نسبت به رژیم باقی مانده است. البته بسیاری نمیتوانند موضع خویش را بیان کنند. در مورد تعداد این حامیان و مخالفان به دلیل شرایط سرکوب و فقدان موسسات نظرسنجی مستقل نمیتوان به راحتی ابراز نظر کرد. البته آنها که جنگ به نفعشان تمام شود (نیروهای قوای قهریه) از آن دفاع و آنها که منافعشان کاهش یابد با آن مخالفت خواهند کرد.
به «آقا» روحیه میدهند
طرفداران رهبر کشور دل خوش دارند که رهبر قدرتمندترین کشور دنیا- رئیس جمهور اوباما- به خامنهای نامه مینویسد و پیام میدهد و او نیز پاسخ این پیامها را از موضع بالا نمیدهد یا آمریکاییها مانور نظامی خود با اسرائیل را به تعویق میاندازند یا به اسرائیل پیغام میدهند که یکجانبه وارد برخورد نظامی با جمهوری اسلامی نشود، اما نمیدانند که رئیس جمهور ایالات متحده از سر خِرَد در پی گریز از دامن زدن به شرایط جنگی و دادن فرصت به تجدید قوای حکومت با استفاده از بمباران چند سایت اتمی یا غرق کردن چند کشتی جنگی در تنگهٔ هرمز است.
رژیم خامنهای نه با مذاکره میتواند برنامهٔ هستهایاش را از مرکز توجهات دور کند (مقامات حکومت چندین بار اعلام کردهاند که داستان اتمی دیگر قابل مذاکره نیست و اگر در مذاکرات حاضر میشوند برای تغییر ساختار مدیریت جهانی است) و نه میتواند در کنج رینگ بنشیند و منتظر رسیدن معجزه برای درمان زخمهایی بماند که خورده است. برنامهٔ هستهای که قرار بود رمز بقای رژیم در صحنهٔ جهانی باشد به تدریج به پاشنهٔ آشیل آن تبدیل میشود.
دارند چاقوها را تیز میکنند
مدیر کمپانی گوگل به تازگی هشدار داده است که با توجه به «استعداد غیرمنتظره» ایران در جنگ سایبری، این کشور تهدیدی برای امنیت سایبری به شمار میرود. وی به شبکه خبری سیانان گفته است: «ایرانیها، به دلایلی که به درستی برای ما روشن نیست، به طرز غیرمنتظرهای در جنگ سایبری بااستعداد هستند. «(رادیوفردا، ۲۶ آذر ۱۳۹۰) این گونه عبارات برخلاف تبلیغات رژیم در رسانههای دولتی و شبهدولتی اقرار» استکبار جهانی «به قدرت جمهوری اسلامی و تعریف و تمجید از پیشرفتهای رژیم نیست، بلکه معرفی جمهوری اسلامی به عنوان راهزن و دزد سر گردنه است. این موضوعات، جمهوری اسلامی را به صورت یک تهدید جدی برای امنیت سایبری در جهان معرفی میکند. همین گونه اعمال است که مسئولیت هر گونه بالا گرفتن تنش میان جمهوری اسلامی و دیگر کشورها را بر عهدهٔ جمهوری اسلامی میاندازد.
حملهٔ نظامی؟ عجلهای نیست
دولت بوش زمانی به عراق حمله کرد که دولت صدام و ارتش آن بعد از یک دهه تحریم در حضیض ضعف قرار داشت. همچنین این حمله زمانی صورت گرفت که ۱۵ قطعنامه علیه رژیم صدام در سازمان ملل به تصویب رسیده بود (شورای امنیت تاکنون هفت قطعنامه علیه جمهوری اسلامی صادر کرده است) و جامعهٔ جهانی رژیم صدام را غیر قابل دفاع میدانست، گرچه در مورد نحوهٔ برخورد با آن اختلافاتی وجود داشت. در صورت تداوم برنامهٔ هستهای، تهدیدهای نظامی رژیم برای بستن تنگهٔ هرمز، آتشافروزی در منطقه، حمایت همهجانبه از رژیم بشار اسد، و اقدامات تحریککنندهای مثل حمله و اشغال سفارتخانههای خارجی در تهران، همین مدل برای ایران نیز تکرار خواهد شد. چند جانبهگرایی دولت اوباما گرچه فرایندی وقتگیر است، اما هم تعداد همپیمانان را با استفاده از خطاهای استراتژیک رژیم (مثل حمله به سفارت بریتانیا در تهران) افزایش خواهد داد و هم زمان ضربه را برای رسیدن به ضعیفترین وضعیت رژیم به تعویق خواهد انداخت.
دول غربی حتی با همکاری چین و روسیه با منزویسازی و تحریمها با شتاب اندک به گونهای که موجب عکسالعملهای پیشبینیناپذیر از سوی رژیم دیکتاتوری نشوند ریسمان را بر گردن رژیم تنگتر و تنگتر خواهند کرد. خامنهای با سرکوب چند میلیون نفری که در دههٔ آخر خرداد ۱۳۸۸ به خیابان آمدند به غربیها اطمینان داد که نگران پشتیبانی مردمی از رژیم در شرایط سخت و دشوار نباشند.
اگر حملهٔ نظامی نیز در دستور کار باشد هنگامی صورت خواهد گرفت که حکومت در ضعیفترین وضعیت اقتصادی و سیاسی خود باشد تا نه امکان تسریع برنامهٔ هستهای در پی آن فراهم بیاید و نه حکومت بتواند با استفاده از وفاداران و مستخدمانش در کشورهای دیگر آتشافروزی کند. آن چه ساخت سلاحهای کشتار جمعی را تسریع میبخشد تهدیدات متوجه به یک دولت «با منابع کافی» است و نه صرف تهدید یا حملهٔ خارجی. ساخت مقدمات و ظرفیتهای دستیابی به سلاح اتمی را حملهٔ ایالات متحده به افغانستان و عراق و گذاشته شدن ایران در محور شر تسریع بخشید. اما اینها عوامل مشدده بودند و نه عامل اصلی. همچنین در حدی که مخالفان در داخل کشور عمل میکنند (تقریبا هیچ) کار دیگری نمانده که حکومت در برابر آنها به ازای فشار خارجی بیشتر انجام دهد. مخالفان بیعقل نیستند که مثلا با شروع حملهٔ نظامی به تاسیسات اتمی پشت سر هم اطلاعیه صادر و مردم را به خیابانها دعوت کنند تا به سرعت به عنوان خائن اعدام شوند. در عین حال، تنها فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی یا تهدید آن، حکومت ایران را به یک حکومت نظامی تبدیل و سپاه را تقویت نخواهد کرد، چون نظامی شدن حکومت در دو دههٔ اخیر تحت مقتضیات سیاست داخلی در حال انجام بوده است.
با تحریم بانک مرکزی از سوی ایالات متحده و همپیمانان اروپاییاش بخشی از معاملات نفتی رژیم (با هند و چین) به معاملات پایاپای تبدیل شدهاند و بخشی دیگر به زودی چنین خواهد شد. تحریم نفتی از سوی اروپا نیز درآمدهای نفتی رژیم را حدود ۲۰ درصد کاهش خواهد داد که دست و پای آن را در حمایت از همپپیمانان منطقهای مثل سوریه و حماس و حزبالله خواهد بست. دولت چین خرید نفت از ایران را در ژانویهٔ ۲۰۱۲ به نصف کاهش داد. ژاپن و کره نیز در حال محاسبه و گمانهزنی برای تقلیل واردات نفت خود از ایران هستند.
افول لشکر دُن کیشوتها
تصور خامنهای این بود که با پیشبرد برنامهٔ اتمی علیرغم سرکوب مخالفان در داخل قریب به اتفاق ایرانیان در صورت تهدید یا حملهٔ خارجی پشت سر رژیم قرار خواهند گرفت و او میتواند با تکیه بر دشمنستیزی همچنان به شخصیتر کردن قدرت و جاهطلبیهای منطقهایاش ادامه دهد. اما نه غربیها آنچنان خاماند که با یک حملهٔ کمنتیجه به این تاسیسات رگ غیرت ملیگرایان و ضد امپریالیستهای (مذهبی و مارکسیست) ایرانی را که خود قربانی رژیم بودهاند و برخی از آنان از شر رژیم به دامان خود «امپریالیسم» پناه آوردهاند متورم سازند و نه مخالفان به چنین همگراییای برای دفاع از رژیم (به جای دفاع از کشور) دست یافتهاند. در سه دههٔ گذشته تعداد دُن کیشوتهایی که رویای جنگیدن با سربازان آمریکایی را در تهران در سر میپروراندهاند به سرعت در حال کاهش بوده است. دُن کیشوتهای سابق و بازنشسته نیز در صورت حمله فقط خواهند گفت «قبلا که به شما گفته بودیم».
بخش عمدهٔ مخالفان مستقر در خارج از کشور که بعضا دیدگاههای مخالفان در داخل را نیز نمایندگی میکنند پیش از این اعلام کردهاند که در صورت حملهٔ به کشور، بیش از حملهکننده، خود رژیم را مسئول آن خواهند دانست، چون مشکل اتمی رژیم به سادگی قابل حل بوده و رژیم جمهوری اسلامی از آن برای ایجاد تنش استفاده کرده است. ظهور جنبش سبز و عکسالعمل قساوتمندانهٔ رژیم چشمان بسیاری از مخالفان را بر واقعیت رژیم باز کرد و همین امر بخشی از محاسبات خامنهای را مبنی بر خلط «رژیم» و «کشور» در صورت حملهٔ خارجی بر اساس وطندوستیهای کور بر هم زد.
افول وطندوستی کور
شکستهای پیدرپی تیمهای ملی ایران این واقعبینی را به ایرانیان بخشیده است که صرف میهندوستی یا تمسک به موجودات غیبی موجب پیروزی در میدانهای ورزشی و غیر ورزشی نمیشود و موفقیت منطق و روشهای خاصی را میطلبد. همچنین آنها پس از سه دهه عدم کارایی حکومت فراگرفتهاند که شکست را همیشه نمیتوان به پای توطئهٔ دشمن نوشت. سؤال نظرسنجی برنامه ۹۰ در ۷ آذر ۱۳۹۰ این بود که «آیا کاهش سهمیه فوتبال ایران در لیگ قهرمانان آسیا منصفانه بود یا خیر؟» که بیش از ۸۰ درصد مخاطبان این برنامه به منصفانه بودن کاهش سهمیه ایران در لیگ قهرمانان آسیا رای دادند. نکته جالب این بود که عزیز محمدی، رئیس سازمان لیگ، نیز خود اذعان داشت که به گزینه بلی رای میدهد. (الف، ۸ آذر ۱۳۹۰) این نظرسنجی نشان میدهد که اگر مخاطب عادی ایرانی در یک قلمرو اطلاعات کافی داشته باشد میتواند بر اساس خرد و نه احساسات کور ملی تصمیم بگیرد.
کسانی که معتقدند حملهٔ نظامی مردم را به حامی رژیم تبدیل خواهد کرد شهروندان ایرانی را بسیار دست کم میگیرند. شهروندان ایرانی بر اساس منافع و دغدغههای خویش که در یک دورهٔ تاریخی شکل گرفتهاند موضع گرفته و عمل میکنند و یک رویداد منفرد نمیتواند یکباره آنها را دگرگون سازد. آنها که مخالف جدی نظام هستند در صورت حملهٔ نظامی به تاسیسات اتمی نیز مخالف آن باقی خواهند ماند و بیش از حملهکننده، سیاستهای رژیم را مورد انتقاد قرار میدهند. اما اکثر آنها که حامی هستند نیز حامی باقی خواهند ماند. کمتر کسی پس از جنبش سبز بدون موضع مشخص نسبت به رژیم باقی مانده است. البته بسیاری نمیتوانند موضع خویش را بیان کنند. در مورد تعداد این حامیان و مخالفان به دلیل شرایط سرکوب و فقدان موسسات نظرسنجی مستقل نمیتوان به راحتی ابراز نظر کرد. البته آنها که جنگ به نفعشان تمام شود (نیروهای قوای قهریه) از آن دفاع و آنها که منافعشان کاهش یابد با آن مخالفت خواهند کرد.
به «آقا» روحیه میدهند
طرفداران رهبر کشور دل خوش دارند که رهبر قدرتمندترین کشور دنیا- رئیس جمهور اوباما- به خامنهای نامه مینویسد و پیام میدهد و او نیز پاسخ این پیامها را از موضع بالا نمیدهد یا آمریکاییها مانور نظامی خود با اسرائیل را به تعویق میاندازند یا به اسرائیل پیغام میدهند که یکجانبه وارد برخورد نظامی با جمهوری اسلامی نشود، اما نمیدانند که رئیس جمهور ایالات متحده از سر خِرَد در پی گریز از دامن زدن به شرایط جنگی و دادن فرصت به تجدید قوای حکومت با استفاده از بمباران چند سایت اتمی یا غرق کردن چند کشتی جنگی در تنگهٔ هرمز است.
رژیم خامنهای نه با مذاکره میتواند برنامهٔ هستهایاش را از مرکز توجهات دور کند (مقامات حکومت چندین بار اعلام کردهاند که داستان اتمی دیگر قابل مذاکره نیست و اگر در مذاکرات حاضر میشوند برای تغییر ساختار مدیریت جهانی است) و نه میتواند در کنج رینگ بنشیند و منتظر رسیدن معجزه برای درمان زخمهایی بماند که خورده است. برنامهٔ هستهای که قرار بود رمز بقای رژیم در صحنهٔ جهانی باشد به تدریج به پاشنهٔ آشیل آن تبدیل میشود.
دارند چاقوها را تیز میکنند
مدیر کمپانی گوگل به تازگی هشدار داده است که با توجه به «استعداد غیرمنتظره» ایران در جنگ سایبری، این کشور تهدیدی برای امنیت سایبری به شمار میرود. وی به شبکه خبری سیانان گفته است: «ایرانیها، به دلایلی که به درستی برای ما روشن نیست، به طرز غیرمنتظرهای در جنگ سایبری بااستعداد هستند. «(رادیوفردا، ۲۶ آذر ۱۳۹۰) این گونه عبارات برخلاف تبلیغات رژیم در رسانههای دولتی و شبهدولتی اقرار» استکبار جهانی «به قدرت جمهوری اسلامی و تعریف و تمجید از پیشرفتهای رژیم نیست، بلکه معرفی جمهوری اسلامی به عنوان راهزن و دزد سر گردنه است. این موضوعات، جمهوری اسلامی را به صورت یک تهدید جدی برای امنیت سایبری در جهان معرفی میکند. همین گونه اعمال است که مسئولیت هر گونه بالا گرفتن تنش میان جمهوری اسلامی و دیگر کشورها را بر عهدهٔ جمهوری اسلامی میاندازد.
حملهٔ نظامی؟ عجلهای نیست
دولت بوش زمانی به عراق حمله کرد که دولت صدام و ارتش آن بعد از یک دهه تحریم در حضیض ضعف قرار داشت. همچنین این حمله زمانی صورت گرفت که ۱۵ قطعنامه علیه رژیم صدام در سازمان ملل به تصویب رسیده بود (شورای امنیت تاکنون هفت قطعنامه علیه جمهوری اسلامی صادر کرده است) و جامعهٔ جهانی رژیم صدام را غیر قابل دفاع میدانست، گرچه در مورد نحوهٔ برخورد با آن اختلافاتی وجود داشت. در صورت تداوم برنامهٔ هستهای، تهدیدهای نظامی رژیم برای بستن تنگهٔ هرمز، آتشافروزی در منطقه، حمایت همهجانبه از رژیم بشار اسد، و اقدامات تحریککنندهای مثل حمله و اشغال سفارتخانههای خارجی در تهران، همین مدل برای ایران نیز تکرار خواهد شد. چند جانبهگرایی دولت اوباما گرچه فرایندی وقتگیر است، اما هم تعداد همپیمانان را با استفاده از خطاهای استراتژیک رژیم (مثل حمله به سفارت بریتانیا در تهران) افزایش خواهد داد و هم زمان ضربه را برای رسیدن به ضعیفترین وضعیت رژیم به تعویق خواهد انداخت.
دول غربی حتی با همکاری چین و روسیه با منزویسازی و تحریمها با شتاب اندک به گونهای که موجب عکسالعملهای پیشبینیناپذیر از سوی رژیم دیکتاتوری نشوند ریسمان را بر گردن رژیم تنگتر و تنگتر خواهند کرد. خامنهای با سرکوب چند میلیون نفری که در دههٔ آخر خرداد ۱۳۸۸ به خیابان آمدند به غربیها اطمینان داد که نگران پشتیبانی مردمی از رژیم در شرایط سخت و دشوار نباشند.
اگر حملهٔ نظامی نیز در دستور کار باشد هنگامی صورت خواهد گرفت که حکومت در ضعیفترین وضعیت اقتصادی و سیاسی خود باشد تا نه امکان تسریع برنامهٔ هستهای در پی آن فراهم بیاید و نه حکومت بتواند با استفاده از وفاداران و مستخدمانش در کشورهای دیگر آتشافروزی کند. آن چه ساخت سلاحهای کشتار جمعی را تسریع میبخشد تهدیدات متوجه به یک دولت «با منابع کافی» است و نه صرف تهدید یا حملهٔ خارجی. ساخت مقدمات و ظرفیتهای دستیابی به سلاح اتمی را حملهٔ ایالات متحده به افغانستان و عراق و گذاشته شدن ایران در محور شر تسریع بخشید. اما اینها عوامل مشدده بودند و نه عامل اصلی. همچنین در حدی که مخالفان در داخل کشور عمل میکنند (تقریبا هیچ) کار دیگری نمانده که حکومت در برابر آنها به ازای فشار خارجی بیشتر انجام دهد. مخالفان بیعقل نیستند که مثلا با شروع حملهٔ نظامی به تاسیسات اتمی پشت سر هم اطلاعیه صادر و مردم را به خیابانها دعوت کنند تا به سرعت به عنوان خائن اعدام شوند. در عین حال، تنها فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی یا تهدید آن، حکومت ایران را به یک حکومت نظامی تبدیل و سپاه را تقویت نخواهد کرد، چون نظامی شدن حکومت در دو دههٔ اخیر تحت مقتضیات سیاست داخلی در حال انجام بوده است.
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.