رخدادهای روز عاشورا:
- نيروى انتظامى كشته شدن پنج نفر در حوادث روز عاشورا در تهران را تاييد كرد
- نا آرامی های تهران در روز عاشورا یکشنبه شب ادامه یافت
- موج جدید دستگیریها پس از وقایع خشونتبار عاشورا
- بازتاب درگیریهای روز عاشورا در ایران در رسانههای جهانی
- آمريكا خشونت های حکومت ایران در روز عاشورا را محکوم کرد
- فرانسه خواستار راه حل سياسى براى نا آرامی های ايران شد
آیا رخدادهای روز عاشورا، روند مخالفتها و رفتار معترضان و نیروهای امنیتی را تغییر خواهد داد؟
در خیابانها شهرهای ایران چه گذشت و از این پس چه احتمالاتی فرا روی جنبش اعتراضی در ایران است؟
این پرسشها و بیشتر از آن را با تحلیلگران و فعالان مدنی و سیاسی مختلف مطرح کردهایم. پرسشها و پاسخها را در اختیار کاربران رادیو فردا قرار میدهیم، ضمن آنکه از شما هم دعوت میکنیم تا با نوشتن نظرات خود بر هر مصاحبه و گزارشی در این بحث شرکت کنید.
محمد جواد اکبرین، روزنامهنگار روحانی و دینپژوه: اين اتفاقات پردهها را بالا و نقابها را کنار زد و برای همه آشکار کرد که تمسک به تمام مقدسات دينی و ارزشهای جمهوری اسلامی بهانهای است برای حفظ قدرت حاکميت کنونی و ناشنيدن حرف مردم.
اتفاق شب عاشورا در جماران نشان داد آنها حرمتی برای هيچ چيز قايل نيستند و اتفاق روز عاشورا هم در واقع اين نکته را تأييد کرد. ماجرای شب عاشورا عبور از مهمترين ارزش جمهوری اسلامیيعنی شخص آيت الله خمينی، حرمت، بيت، عکس و شعارهای ايشان بود و با اتفاق روز عاشورا از ارزشهای دينی و مذهبی نيز عبور کردند.
هرگز تصور نمیشد حرمت عزاداران عاشورا را بشکنند اما اتفاقات روز عاشورا و اخباری که از شهرهای مختلف ايران میرسد نشان میدهد چه در تهران و چه در شهرهای بزرگ و شهرستانها حرمت عاشورا را شکستند. البته من اين شفافيت را برای جنبش سبز امتيازی به شمار میآورم.
فکر نمیکنيد با وقايعی که در اين دو روز پيش آمد، تاسوعا و عاشورای حسينی نقش مضاعفی را برای سرعت بخشيدن به وقايع اجتماعی و سياسی ايران ايفا میکند؟
اين مسئله قابل پيش بينی بود، زيرا جامعه ايران جامعهای معنوی است. البته نمیخواهم بگويم جامعه ما لزوماً جامعه ای دينی و مذهبی است ولی شعارهای معنوی برايش مهم است و هميشه اين طور بوده، اگر چه جنبش سبز ترکيبی است از نيروهای دينی و غير دينی اما اکثريت جامعه ايران را دينداران و گرايشهای معنوی و مذهبی تشکيل میدهند.
همان طور که در سال آخر عمر حکومت پهلوی، تاسوعا و عاشورا نقش کاتاليزور را ايفا کرد و به جنبش مردم عليه ديکتاتوری محمدرضا پهلوی سرعت بخشيد، امسال هم تاسوعا و عاشورا همين نقش را ايفا کرده و به جنبش مردم عليه ديکتاتوری تازه ايران به نام ولی فقيه سرعت میبخشد. آقای اکبرين! آيت الله بيات زنجانی بيانيهای صادر کردند که در آن به هتک حرمت بيت آيت الله خمينی از سوی نيروهای مهاجم طرفدار آقای خامنه ای و بر هم زدن سخنرانی آقای خاتمی اشاره شده است. ايشان دربيانيه خود به زعمای حوزه هشدار داده اند که نگذارند حوزه به سمتی پيش برود که اکنون پيش میرود و به گفته ايشان به سمتی که طلاب به جای گرفتن درس دينی به عده ای مبلغ سياسی تبديل شوند.
کسانی که برای هويت تاريخی روحانيت و فقيهان دل میسوزانند و کسانی که قاريان فرهنگ اهل بيت بودند، هميشه و در همه حکومتها در مقابله با ظلم کنار مردم قرار میگرفتند و مانيفست آنها نهج البلاغه امام علی عليه السلام بود. اين بار بزرگان حوزه نگران از بين رفن اين هويت تاريخی و وظيفه دينی هستند.
ممکن است ما بر سر مقولات نظری اختلاف داشته باشيم، اما بسيار عجيب است که امروز برخی از روحانيون شاهد ظلم آشکاری، مانند کشتن مردم هستند. در اين مسئله که نمیتوان مردم را کشت، معترضان را شکنجه کرد، کهريزک به وجود آورد، هزاران نفر را بدون بررسی در زندان نگهداشت، دادگاههای استالينی تشکيل داد و حکم صادر کرد که اختلاف نظری نيست، اما میبينيم که روشنترين نشانههای دينی و نشانههای حساس بودن دينداران در مقابل ظلم و جنايت هم در حال از بين رفتن است.
بزرگان حوزه از جمله بيانيه آيت الله بيات زنجانی نماد اين نگرانی است، چون اگر اين وضعيت ادامه يابد و حوزه يکپارچه در برابر اين ظلم آشکار نايستد، بی ترديد سابقه خود را نابود خواهد کرد.
با توجه به اين که شعارهای مردم در اين چند روز اخير به خصوص بعد از درگذشت آيت الله منتظری تغيير کرده و تندتر شده است، آيا اين مسئله خبر از اتفاقات عميقتری در جريان مطالبات مردم در حوزه سياست داخلی میدهد؟
به صراحت بگويم که مردم ما خيلی صبوری کردند. اين چهره آقای خامنه ای چهره جديدی نيست، از سالها پيش و به طور مشخص از نخستين سالهای رسيدن به مقام رهبری رفتار او مبتنی بر خودکامگی بود. بعد از رأی چشمگير مردم به آقای خاتمی به عنوان رئيس جمهور اصلاح طلب، مردم تصميم گرفتند هم حرمت رهبری را نگه دارند و هم بدون نياز به درگيری با حکومت نظام را اصلاح کنند، اما آقای خامنه ای هيچ کدام را تاب نياورد و در مقابل مردم ايستاد. هر چند روز يک بحران در طول هشت سال رياست جمهوری آقای خاتمی زير نظر و با اطلاع آقای خامنه ای رخ میداد، چون من سپاه را بازوی ايشان میدانم.
من فکر میکنم مردم بسيار صبوری کردند و ديگر صبرشان لبريز شده و آقای خامنه ای خودش حرمت خودش را نگه نداشت. او میتوانست احترامی که مردم برايش قايل هستند و در عين حال خواستار اصلاحات و پاسخگويی ولايت فقيه هستند را حفظ کند، اما اين کار را نکرد و نتيجه اين شد که مردم به سراغ خود او بروند و شعارها بسيار تندتر شود و اين آغازی بر پايان احترام و اقتدار ولايت فقيه در جمهوری اسلامی است.
آيا اين مسئله با سرنوشت خود جمهوری اسلامی گره خواهد خورد؟
اگر آقايان موسوی، کروبی، خاتمی و ديگران موفق شوند بين ولی فقيه خودکامه و اصل جمهوری اسلامی تفکيک کنند، میشود اميدوار بود که جمهوری اسلامی حفظ شود و اينها بروند، اما اگر آنها مقاومت بيشتری کنند و بقای خودشان را به بقای اصل نظام گره بزنند، بیترديد سقوط ولايت فقيه با سقوط جمهوری اسلامی همراه خواهد بود.