چرا اعتراف می گیرند؟ تشفی هیولا، استیصال و تحقیر

تصویری از تلویزیون ایران

اعترافات زندانیان سیاسی و عقیدتی سه ضلع دارد: اعتراف دهنده، اعتراف گیرنده و مخاطب این اعترافات در رسانه‌ها؛

اعتراف دهنده در زندان است و تحت انواع فشارها که حداقل آن بلاتکلیفی و بی‌خبری است؛ اعتراف گیرنده در مقام قدرت است و می داند این حرف‌هایی که اعتراف دهنده می زند نه بواسطه‌ی اعتقاد و باور بلکه بواسطه‌ی اعمال قدرت قاهره بر وی و انواع است؛ و مخاطبان نیز همه می دانند که این حرف‌ها را زندانی تحت فشار زندان و شرایط دشوار زندانی شدن می زند. اگر هر سه ضلع به این نکات واقف هستند چرا حکومت‌های دیکتاتوری به اخذ اعترافات ادامه می دهند؟ هفت علت مشخص برای این اقدام قابل تصور است:

  • استیصال. هنگامی که اعتماد مردم به یک حکومت بواسطه‌ی پنهان روشی، پرده پوشی، فریب و دروغگویی آن زائل می شود و حاکمان هیچ راهی عادی برای کسب اعتماد نمی بینند راه‌های غیر عادی مثل اعتراف مخالفان به سلامت انتخابات یا عظمت و تدبیر حاکمان یا خدمتگذاری و خوش رفتاری آنها تحت فشار و شکنجه در پیش گرفته می شود. حکومت‌ها نیز همانند افراد در شرایط استیصال به روش‌هایی دست می زنند که عموم افراد بر ناکارایی و حتی مسخره و مضحک بودن آنها توافق دارند.

  • تشفی. به دادگاه آوردن مخالفانی که حکومت نتوانسته با آنها در صحنه‌ی رقابت رسانه‌ای و سیاسی، حتی نوع غیر آزاد و غیر رقابتی و غیر عادلانه‌ی آن مقابله کند و برنامه های تلویزیونی اعتراف نوعی تشفی برای اقتدارگرایان حاکم است. در این اعترافات بر خلاف جلسات روان درمانی، این اعتراف گیرنده است که به دنبال درمان بیماری خودکامگی خویش است و نه اعتراف دهنده. در واقع اعتراف دهنده تحت شکنجه و فشار به اعتراف گیرنده که تحت فشار قیام مردمی است کمک می کند تا اندکی آرامش روحی پیدا کند.
هیولای قدرت با سرکوب خیابانی و شکنجه در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها (به تعبیر احمدی نژاد، چسباندن سر مخالفان به سقف) به تنهایی تشفی پیدا نمی کند بلکه باید گروهی را نیز به محاکمه کشد و به زندان‌های بلند مدت محکوم کند. با دیدن صحنه‌های اعتراف روح و جان این هیولا آرام می گیرد. سخنان و نوشته‌های اقتدارگرایان و تمامیت طلبان در روزهای پس از پخش اعترافات در روزنامه‌ها و سایت‌های حکومتی به خوبی حاکی از این حالت روحی است. اینان از اعترافات بسیار خشنودند و آنها را واقعی و ضروری معرفی می کنند و دیگران را نیز به اعتراف می خوانند.

  • انتقام کشی. سال‌ها دشمنی میان نیر‌وهای سیاسی در نظام‌های استبدادی که از مجرای گفتگو قابل کاهش یا رفع نیستند در دوره‌های بحرانی به صورت تلاش برای یافتن مجرای انتقام کشی راه بروز پیدا می کند. اعتراف گیری همانا انتقام گیری دشمنان دیرینه ی سیاسی است تا اعتراف دهنده بواسطه‌ی خرد شدن شخصیت دیگر نتوانند در عرصه‌ی سیاست حضور پیدا کنند. البته در اینجا اعتراف گیرنده نیز در میان مردم اعتبار خود را از دست می دهد اما چهره‌های اعتراف گیرندگان در پس چهره‌ی خبرنگاران رسانه‌های دولتی (یا بازجویان خرد) پنهان می شود.

  • فرافکنی. بازداشت گسترده‌ی مخالفان و تحت فشار قرار دادن آنان بعد از اعتراضات گسترده‌ی اجتماعی در واقع از یک حیث به این جهت صورت می گیرد که حکومت به جای ملامت خویش برای اشتباهات گسترده و ناراضی کردن مردم، اعتراضات را به مخالفان سیاسی و احزاب و گروه‌های منتقد و رسانه‌ها نسبت می دهد. این فرافکنی به حکومت امکان می دهد که با قدرت به سرکوب اعتراضات بپردازد و در ارتکاب به اعمال غیر انسانی تردید به خود راه ندهد. وجه دیگر این فرافکنی انتساب جنبش‌ها و اعتراضات داخلی به خارج از مرزهای کشور یا توطئه گرانی است که در همه جا و همیشه دست اندر کارند و همه‌ی اقدامات حکومت در سرکوب آنها بی‌فایده بوده است.

  • تحقیر. اعتراف گیرنده و اصولا دستگاه اعتراف گیر حقیر است چون می خواهد با عملی غیر اخلاقی، غیر قانونی و غیر انسانی بری خود عظمت بخرد و طرف مقابل خود را خرد کند. اعتراف گیرنده می خواهد عدم محبوبیت و عدم مشروعیت و نگاه منفی مردم به خود را با تحقیر طرف مقابل جبران کند. در فرایند اعتراف گیری همه‌ی اضلاع ماجرا تحقیر می شوند: اعتراف دهنده با بیان اموری که بدان‌ها باور ندارد، اعتراف گیرنده با اظهار عجز از اقناع منتقد و مخالف خود در فضای عمومی و آزاد، و مخاطب با پذیرش حکومت و جامعه ای که در ان اعتراف گرفته می شود.
اعتراف گیری در جمهوری اسلامی از مدل‌های کمونیستی اخذ شده است و در واقع همان انتقاد از خود برای مخالفان رژیم است. در آن نظام‌ها نیز عموم انسان‌ها باید تحقیر می شدند تا براحتی تحت انقیاد حکومت قرار گیرند.

  • تقویت روحی پایگاه اجتماعی. حتی حکومت‌های استبدادی و دیکتاتوری دارای یک پایگاه اجتماعی هستند که اقلیت کوچکی از جامعه است. این پایگاه با تبلیغات ایدئولوژیک و تزریق منافع و امتیازات بر قرار و پشتیبان باقی می ماند. اعترافات مخالفان باورمندان به رژیم را که طعم سرکوب را نچشیده‌اند و از سرکوب در زندان‌ها بی‌خبرند یا این سرکوب‌ها را لازم می دانند قوت قلب می بخشد و می بینند که مخالفان نیز دارند آنها را تایید می کنند. البته به هزینه‌ی این اعترافات و روش‌های کسب آنها توجهی ندارند یا روش‌ها را نیز تایید می کنند.

  • رسالت دینی. اقتدارگرایان دینی خود را دارای رسالت اصلاح انسان‌ها و ساختن انسان طراز مکتب می دانند. همه‌ی انسان‌ها باید با اقتدا به اقتدارگرایان و تمامیت طلبان دینی فکر و اعمال خود را اصلاح کنند. رسالت عمده‌ی حکومت دینی نیز اصلاح انسان‌ها با توجه به الگوی "انسان طراز مکتب اقتدارگرایی دینی" است. حکومتی که علی رغم سی سال تلاش برای تغییر فکر و عمل مردم ناموفق بوده طبعا به روش‌های دیگر مثل شکنجه و زندان انفرادی برای بازبینی افراد در اعمال و گفته‌های خود تمسک می جوید تا آنها را با زنجیر به بهشت ببرد. از نگاه اقتدارگرایان دینی اعتراف گیری و انفرادی فرصتی است برای مخالفان تا به اصلاح رفتار خود اقدام کنند. (کعبی، عضو حقوقدان شورای نگهبان، کیهان، ۱۴ مرداد ۱۳۸۸)
وارونه کردن حقایق با توجه به علل ذکر شده صورت می گیرد. اعتراف گیرندگان فضای جامعه را بسته و فضای زندان و دادگاه را فضای بازی معرفی می کنند که زندانیان به دلیل قرار گرفتن در آن چشمشان به روی حقیقت باز می شود. از همین جهت ادعا می شود که "اعترافات محمد علی ابطحی و محمد عطريانفر واقعی و به دليل رهايی از فضای بسته حزبی است." (غلامرضا مصباحي مقدم، کیهان، ۱۴ مرداد ۱۳۸۸) همچنین با همین دیدگاه است که ادعا می شود خود بازداشت شدگان تقاضای مصاحبه کرده اند (همانجا) و لابد خود آنها تقاضای بازداشت خود و ماندن چندین هفته در انفرادی را داشته اند. همچنین با همین دیدگاه زندانی نمی خواهد به خانه بازگردد و زندان را ترجیح می دهد. (ادعای روزنامه‌ی جوان در مورد سعید حجاریان، ۲۲ تیر ۱۳۸۸)