جنبش سبز؛ کنش و واکنش، زهر و پادزهر

  • جواد کوروشی
روز چهارشنبه همزمان با سی‌امین سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران، بار دیگر و به رغم تهدیدها و هشدارهای نهادهای نظامی‌ و امنیتی، صدها هزار تن با شعارهای مخالف حکومت به خیابان‌ها آمدند. در جریان این اعتراض‌ها نیروهای نظامی‌ و امنیتی جمهوری اسلامی‌ با شدت و خشونت بیش از پیش معترضان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. ناظران، ویژگی اعتراض‌های روز چهارشنبه را «گستردگی ابعاد» آن و «کشیده شدن دامنه اعتراض‌ها به بسیاری از شهرهای دیگر» ایران می‌دانند.

ببینید: روایتی تصویری از اعتراض‌های ۱۳ آبان در شهرهای مختلف ایران

بشنوید:



ادامه اعتراض‌های مخالفان به نتایج انتخابات به رغم سرکوب آن، پرسش‌هایی را درباره آینده این جنبش و خواست‌های آن مطرح می‌کند. نظام جمهوری اسلامی‌ تا چه زمانی می‌تواند بدون عقب‌نشینی و با استفاده از سلاح خشونت، خواست‌های معترضان را نادیده بگیرد؟

بررسی این پرسش‌ها را در کانون برنامه دیدگاه‌های این هفته گذاشتیم، با علی اکبر معین فر، نخستین وزیر نفت پس از انقلاب و تحلیلگر سیاسی در تهران، مهرداد مشایخی، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در واشنگتن و محمدجواد اکبرین، دین پژوه و تحلیلگر سیاسی در بیروت.

آقای معین فر در ارزیابی جنبش سبز می‌گوید: با تشدید سرکوب مخالفان، خواست‌های آنها نیز رادیکال‌تر می‌شود. امید اینکه این روند به صورت مسالمت آمیز پایان یابد، نیست.

آقای مشایخی در همین زمینه معتقد است که برنامه‌ریزان حکومت تلاش می‌کنند با اعمال خشونت بیشتر، جنبش را وادار به یک واکنش «ناپخته و زودهنگام کنند و بهانه لازم را برای سرکوب‌های بیشتر برای خود فراهم کنند.»

به گفته آقای مشایخی شکل نامتمرکز، پراکنده و شبکه ای جنبش «پادزهری است برای این گونه حکومت‌ها و سیاست‌های سرکوب‌گرانه.» وی می‌افزاید: «این فرم جنبش برای فرسایشی کردن مبارزه مناسب است و می‌تواند از خشونت فاصله بگیرد ولی اینکه در درازمدت به همین شکل، جنبش بتواند ادامه دهد و رهبری آن به صورت فعلی شعارهای کلی و مبهم بدهد، می‌تواند بخش‌هایی از جنبش را ناامید کند و بخش‌های از آن را به سوی تاکتیک‌های خشن هدایت کند.»

آقای اکبرین می‌گوید شرایط چنانست که حاکمیت نمی‌تواند به سرکوب کامل جنبش دست بزند. وی با اشاره به اینکه جنبش از تردید درباره خود فراتر رفته است و مردم بدون ترس و هراس هنوز به خیابانها می‌آیند و تعلق‌های آنها سبب نشده که خانه نشین شوند و سکوت کنند، می‌گوید: «طبق آمار رسمی‌ تا همینک در پی اعتراض‌های ماه‌های گذشته، حدود چهارهزار نفر بازداشت و هشتاد تن کشته شده‌اند. چرا اینها مردم را نترسانده؟ اگر قرار بود ترس کارگر بشود، کار به اینجا نمی‌کشید... راه پیمایی ۱۳ آبان را نگاه کنید، سپاه مجبور شد در تمام شهرها دست به آماده باش بزند.»

آقای معین فر در پاسخ به شکل رویارویی حکومت و جنبش می‌گوید: «از درون جنبش ممکن است عناصری پیدا شود که خشونت پیشه کنند. هرچقدر بر فشار افزوده می‌شود، طرف مقابل در داخل جنبش، یا دست کم عده‌ای شعارهای تندتری می‌دهند. خواست‌های تندتری را مطرح می‌کنند. مگر اینکه در داخل دستگاه یک خردگرایی پیشه کنند و با حسابگری بیشتر بخواهند این جریان را به صورتی مصالحه کنند و بتواند در آینده جلوی برخوردهای شدید را بگیرد.»

  • چه لزومی‌دارد که آقای خامنه ای با حمایت مطلق از تندروها، ادامه حیات سیاسی نظام را به خطر بیاندازد؟

مهرداد مشایخی: حکومت‌های دیکتاتوری معمولاً تحلیل‌های منطقی را «منطقی» نمی‌بینند. به خاطر اینکه منافع آنها درگیر است. معمولاً کار را به جایی می‌رسانند که پل‌های پشت سرشان همه خراب شده است. اگر آقای خامنه ای، احمدی نژاد و سپاه، که سه وجه این بلوک قدرت را تشکیل می‌دهند، راه‌هایی را دنبال می‌کردند و خشونت را نهادینه نمی‌کردند، امکان سازش‌هایی در سطح جنبش می‌بود.

به باور آقای مشایخی اکنون راه بازگشت برای بلوک قدرت بسیار دشوار شده است و جنبش اعتراضی به نظر نمی‌آید به کمتر از کنارگذاشته شدن راس‌های بلوک قدرت رضایت بدهد. وی معتقد است هرنوع مصالحه ای با جنبش حداقل «کنار رفتن آقای احمدی نژاد و باز تعریف نقش آقای خامنه ای به یک سطح فرمالیته» را می‌طلبد.



آقای اکبرین در پاسخ به این پرسش که آیا در شرایط کنونی امکان دارد ولی فقیه برای حفظ نظام، به بهانه ای آقای احمدی نژاد را قربانی کند و با معترضان وارد مذاکره شود، می‌گوید: «اینکه آقای احمدی نژاد قربانی شود یا نه، دیگر مسئله نیست... بیست سال پیش وقتی آقای خامنه ای به رهبری رسید، در عرض دو سه سال اول رفتاری ناشی از خودکامگی پیشه ساخت. با گذشت زمان این خودکامگی بیشتر شده. مشکل آقای خامنه ای این است که ایشان دچار رویه اخلاقی استبداد شده است. البته تقصیری هم ندارد. ریشه بیماری در نظریه ولایت مطلقه فقیه است. اوضاع طوری شده که وقتی یک دانشجو به او اعتراض می‌کند، تبدیل به قهرمان می‌شود. بت ولایت مطلقه فقیه هم به لحاظ حقوقی و هم حقیقی (یعنی به لحاظ شخص آقای خامنه ای) شکسته. آن وضعیت و اقتدار، دیگر به آقای خامنه ای بر نمی‌گردد.»

آقای اکبرین معتقد است به دلیل ویژگی تدریجی بودن جنبش نمی‌شود پیش‌بینی کرد که برخورد نظام با این جنبش چه پیامدهایی خواهد داشت.

آقای معین فر نیز با آقای اکبرین هم‌رای است که آنقدر خردگرایی در نظام موجود نیست که آقای خامنه ای به شکلی مشکل موجود را حل کند: «اگر روز اول ایشان در انتخابات به آن شکل عمل نمی‌کردند و می‌گذاشتند که حتی آقای موسوی بیاید، ایشان را برای چهار سال بیمه می‌کرد، از خیلی از مشکلات نجات می‌یافت. ولی خودخواهی‌هایی نگذاشت. یا شاید جریان‌هایی از نظر اقتصادی و مالی در داخل حکومت گذشته که نباید یک آدم غریبه از نظر آن‌ها وارد شود و بخواهد دخالت کند و مسائل داخل را کشف کند. اگر آقای موسوی می‌آمد که بدتر از آقای خاتمی‌نمی‌کرد.»

آقای معین فر معتقد است که با نزدیک شدن به شانزدهم آذرماه، بیست و دوم بهمن و دیگر روزهای تاریخی، این جنبش حالت یک توده بهمن را پیدا می‌کند که روزبه‌روز حرکت آن سریعتر و کوبنده‌تر خواهد شد. به باور وی مردم آمادگی این را ندارند که به خانه‌های خود بازگردند. آقای معین فر اظهار امیدواری می‌کند که جریان به خشونت بیشتر کشیده نشود زیرا با ضررهای بسیاری برای مردم همراه خواهد بود.

آقای مشایخی در همین زمینه اظهار عقیده می‌کند که جنبش سبز با گذشت پنج ماه به زودی با مسئله مهم رهبری سیاسی جنبش روبه‌رو خواهد بود. به باور وی در جناح حکومتی، حتی درون سپاه پاسداران نیز روز به روز حلقه «خودی‌ها» تنگ‌تر می‌شود. این تفرق به عقیده آقای مشایخی درون بیت رهبری، درون اصولگرایان و جناح رئیس دولت دهم عمیق تر خواهد شد و «امکان تصمیم گیری و سیاست درست را از بلوک قدرت» خواهد گرفت.

آقای اکبرین با اشاره به سخنان آقای مشایخی درباره رهبری جنبش، می‌گوید ویژگی «عملکرد تدریجی» رهبری جنبش، خود یک امتیاز است و سبب می‌شود که مردم کم کم آمادگی همراهی با جنبش را پیدا کنند.