بريتانيکا، معروفترين دايره المعارف انگليسی جهان، در وبلاگ خود موضوع «حمله احتمالی به ايران» را با تيتر «هدف: ايران؟» به بحث گذاشته و از چند نفر از نويسندگان و متخصصين آمريکايی مسايل ايران، دعوت کرده تا بين روزهای ۸ تا ۱۲ اکتبر در اين مورد مطلبی بنويسند.
اسفن کينزر از خبرنگاران سابق نيويورک تايمز و نويسنده چندين کتاب در مورد ايران و خاورميانه - از جمله «کتاب تمام مردان شاه» - می نويسد که هر گونه حمله به ايران، «رهبران سرکوبگر اين کشور را مبدل به قهرمانان مقاومت اسلامی» کرده، موجب تضعيف جنبش دمکراسی در ايران شده و منافع آمريکا در سراسر جهان را به خطر می اندازد.
وی می افزايد: «اين دو کشور قرار نيست برای هميشه دشمن هم باقی بمانند و در حقيقت اهداف استراتژيک مشترک زيادی دارند.»
استفن کينزر می گويد هر دو کشور از جنبش های سنی راديکال مانند القاعده و طالبان متنفرند. هر دو کشور بنا به دلايل مختلف می خواهند که عرضه نفت به بازارهای غربی دچار وقفه نشود، ايران احتياج به سرمايه گذاری عظيمی در صنايع نفتی رو به زوال خود دارد و آمريکا دارای سرمايه زيادی است و دنبال منابع نفتی می گردد.
آقای کينزر پيشنهاد می دهد که آمريکا بدون پيش شرط و به طور مستقيم با ايران مذاکره کند و با ايرانی ها هر چه زودتر تماس اقتصادی، سياسی، فرهنگی و اجتماعی برقرار کند.
وی می افزايد برخی در واشينگتن استدلال می کنند که هر حکومتی که جايگزين رژيم فعلی شود از «ملاهای خارجی ستيز و سرکوبگر» بهتر است.
استفن کينز می گويد چنين استدلالی اشتباه است و حمله به ايران می تواند اين کشور را مبدل به عراقی ديگر کند و در آن حالت، دیگر دولت مرکزی وجود نخواهد داشت تا افراد راديکال را که ممکن است اين بار شامل دانشمندان و تکنسين های هسته ای باشند، کنترل کند.
مايکل ليدن از پژوهشگران نو محافظه کار «آمريکن اينترپرايز»، که اخيرا کتابی به نام «بمب ساعتی ايرانی» در مورد برنامه هسته ای به چاپ رسانده است، نظری کاملا مخالف استفن کينزر در مورد مذاکره با ايران دارد.
مايکل ليدن می گويد که از سال ۱۹۷۹ میلادی تاکنون تمامی روسای جمهوری آمريکا از جمله جيمی کارتر، فکر کرده اند که می توانند اختلافاتشان را با ايران از طريق مذاکره حل کنند ولی هيچ گونه پيشرفتی حاصل نشده است.
اين تحلیل گر نومحافظه کار «آمريکن اينترپرايز» می گوید که ايران از زمان انقلاب اسلامی تاکنون به شدت با غرب و تمدن غربی خصومت ورزيده است و در کشورهای مختلف از جمله عراق به آمريکايی ها حمله کرده و آنها را کشته است.
نويسنده می گويد: «حال ايران مشغول ساختن سلاح های هسته ای است که اکثر رهبران غرب آن را امری غير قبول خوانده اند.»
وی می افزايد: «تاکنون مذاکرات و تحريم ها اثری بر برنامه ايران نداشته است.»
آقای ليدن با اشاره به سخنان برنارد کوشنر، وزير امور خارجه فرانسه که گفته است بايد آماده باشيم تا بين ايران صاحب بمب اتمی و يا بمباران ايران يکی را انتخاب کنيم، می گويد که راه سومی هم است که برنارد کوشنر از آن پشتيبانی کرده است: «حمايت از نيروهای دموکراتيک ايران عليه حکومت استبدادی.»
وی در پايان می افزايد شايد حمايت از نيروهای دموکراتيک به تغيير رژيم منتهی نشود ولی تمامی دلايل وجود دارد که ما خوشبين باشيم.
آقای ليدن می گويد: «اين عمل هم از نظر اخلاقی و هم از نظر سياسی درست ترين کاری است که ما می توانيم انجام دهيم.»
«در کاخ سفید دو جناح وجود ندارد»
وين وايت از پژوهشگران مرکز تحقيقاتی «ميدل ايست» و از کارشناسان ارشد سابق وزارت امور خارجه آمريکا می گويد که واشينگتن روز به روز، بيشتر دولت ايران را به حمايت از نيروهای ضد امريکايی در عراق متهم می کند و در واقع اين امر دارد به محور اصلی رويارويی ايران و آمريکا مبدل می شود.
آقای وايت می گويد که توافق اخير ايران با آژانس بين المللی انرژی اتمی و آزادی چند نفر از زندانيان سياسی می تواند ناشی از نگرانی تهران از حمله آمريکا باشد.
وين وايت می افزايد برخی از گزارش ها اين تصور اشتباه را در مورد دولت آمريکا به وجود آورده اند که در مورد برنامه هسته ای ایران دو جناح وجود دارد: «در واقع در يک جناح ديک چينی، معاون رييس جمهوری آمريکا که موافق حمله نظامی به ايران است قرار گرفته و در جناح ديگر کاندوليز رايس، وزير امور خارجه آمريکا.»
وين وايت می گويد که خود جرج بوش، رييس جمهوری آمريکا معتقد است که يک ايران هسته ای تهديدی حياتی برای اسراييل به شمار می آيد و خانم رايس هيچ وقت از رييس جمهوری آمريکا در اين مورد فاصله نگرفته و تلاش وی برای گفت و گوی دموکراتيک، نشانه آن نيست که کاندوليزا رايس در صورت شکست مذاکرات با ايران مخالف حمله نظامی خواهد بود.
وين وايت می گويد اگر مذاکرات ماه آينده بين ايران و آژانس با شکست مواجه شود، از دسامبر سال جاری تا ماه مارس سال آینده، احتمال حمله به ايران بيشتر از هميشه به واقعيت نزديک خواهد بود.
«به پایان تاریخ خوش آمدید»
يرواند آبراهاميان استاد تاريخ در دانشگاه نيويورک و نويسنده کتاب «ايران بين دو انقلاب» می گويد: «سه دليل وجود دارد که برخی از رهبران ايران را به اين فکر انداخته که حمله نظامی آمريکا تهديدی به شمار نمی آيد: ۱- مشکلات آمريکا در عراق ۲- عدم حمايت افکار عمومی آمريکا از جنگی تازه ۳- حمله به ايران نه موجب تغيير رزيم می شود و نه تاسيسات هسته ای را از بين می برد.»
اين استاد تاريخ می نويسد اگر سياست در راستای منافع دراز مدت و خردورزی بود، اين دلايل درست بود ولی متاسفانه سياست حول محور منافع کوتاه مدت می چرخد.
وی می گويد مردم آمريکا می توانند خود را درگير جنگ تازه ای ببينيد و اين گونه استدلال شود که طرف مقابل جنگ را آغاز کرده است.
دکتر آبراهاميان می افزايد نيروهای هوايی و دريايی آمريکا چندان نقشی در درگيری های عراق ندارند و می توانند کاملا برای جنگی تازه بسيج شوند و صدمه قابل توجه ای به تاسيسات هسته ای ايران وارد کنند.
وی می افزايد جرج بوش می تواند عکس های اين خرابه های را به مردم آمريکا نشان دهد و بگويد: «ماموريت با موفقیت انجام شد.»
آقای آبراهاميان می گويد حمله به ايران شايد برای کوتاه مدت پاسخ دهد ولی نتايج آن برای آمريکا و نسل های بعدی در اين کشور فاجعه آور خواهد بود.
وی در پايان می نويسد: «به قرن بيست و يکم و پايان تاريخ خوش آمديد.»