کتاب در هفته گذشته؛ برف سياه، طنز خلاقانه بولگاکف

رمان برف سياه، اثر ميخائيل بولگاکف، که هفته گذشته با ترجمه احمد پوری به فارسی نيز منتشر شد. (عکس تزئینی: Afp)

رمان برف سياه، اثر ميخائيل بولگاکف، که هفته گذشته با ترجمه احمد پوری به فارسی نيز منتشر شد، جلوه هائی از طنز زيبا و خلاقيت شگفت انگيز خالق رمان «مرشد و مارگريتا» را در ساختاری منسجم و پر کشش ارائه می دهد.


ميخائيل آفاناسيويچ بولگاکف، که بسياری او را بزرگ ترين نويسنده روسيه پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و يکی از خلاق ترين قربانيان استبداد استالينی می دانند، در ۱۸۹۱ در کيف چشم به جان گشود.


تحصيلات خود را در دانشکده پزشکی در ۱۹۱۶ به پايان برد و در پاييز همان سال به عنوان پزشک به روستائی در منطقه اسمالنسک اعزام شد. بولگاکف بعدتر اين دوران را در مجموعه داستان «يادداشت های پزشک جوان روستا» ثبت کرد.


دو بردار بولگاکف در زمان انقلاب اکتبر به ارتش سپيد، ارتش مخالفان حکومت کمونيستی، پيوستند و بولگاکف نيز در پاييز ۱۹۱۹ به عنوان پزشک به ارتش سپيد پيوست.


با شکست ارتش سپيد، بولگاکف چون دو برادر خود ، قصد خروج از روسيه را داشت اما بيماری سخت او از مهاجرت بازداشت.


بولگاکف پس از بيماری بر آن شد تا عمر خود را با نوشتن سر کند. انتشار کتاب «ابليس نامه» بولگاکف را به عنوان طنز نويسی چيره دست به شهرت رساند. در ۱۹۲۵ بخش هائی از رمان های «گارد سفيد» و «دل سگ» بولگاکف در نشريات ادبی آن روزگار منتشر شدند.



بولگاکف پس از بيماری بر آن شد تا عمر خود را با نوشتن سر کند. انتشار کتاب «ابليس نامه» بولگاکف را به عنوان طنز نويسی چيره دست به شهرت رساند.

نمايشنامه ها و داستان های بولگاکف اقبال مخاطبان عام و منتقدان ادبی را برانگيختند اما سانسور حزب کمونيست شوروی و استبداد استالينی راه را بر خلاقيت بولگاکف بست.


پليس سياسی، ادارات و نشريات حزبی و دستگاه های سانسور و سرکوب عليه بولگاکف بسيج شدند. بولگاکف از تاتر اخراج و انتشار يا نمايش آثار او ممنوع شد.


بولگاکف در ۱۹۳۰ در نامه ای به استالين از ديکتاتور حزب کمونيست خواست که به او اجازه کار بدهد يا با خروج از روسيه موافقت کند. استالين دستور داد تا او را در تاتری استخدام کنند اما بولگاکف نمايشنامه مشهور «دار و دسته دو روها» را نوشت.


طنز و نگاه انتقادی اين نمايشنامه استالين را خوش نيامد و بولگاکف بار ديگر کار خود را از دست داد.


بولگاکف نسخه اول شاهکار بزرگ خود رمان مرشد و مارگريتا را در ۱۹۳۴ نوشت و آن را در ۱۹۳۸ بازنويسی کرد.


مرشد و مارگريتا را نخستين اثری می دانند که در قالب رئاليزم جادوئی خلق شده است.
بولگاکف در «مرشد و مارگريتا»، رمانی که با آثار کلاسيک بزرگ تاريخ ادبيات مقايسه می شود، قدرت ، آموزه ها و استبداد روسيه و حزب کمونيست را با طنزی متعالی به مضحکه بدل و ساختاری نو، که از منظر غنای تخييل و زبان کم نظير است، خلق کرد.


«مرشد و مارگريتا» و رمان «دل سگ» پيش از اين به فارسی نيز ترجمه و منتشر شده اند.
استالين بولگاکف را در سال هائی با فقر، بی کاری، انزوا، ترس و وحشت، بازداشت و بازجوئی و ممنوعيت چاپ آثار بمباران کرد که او در کار خلق شاهکار ماندنی خود «مرشد و مارگريتا» بود. بولگاکف در ۱۹۴۰ به بيماری کبدی موروثی درگذشت.