رادیو فردا با چند نفر از نویسندگان و منتقدین ادبی در مورد سخنان اخیر محسن پرویز، معاون فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی، که گفته است «نویسنده حرفه ای در کشور وجود ندارد و افراد از روی اجبار این حرفه را به عنوان شغل دوم انتخاب می کنند»، گفت و گو کرده است.
عبدالعلی دستغیب منتقد ادبی و مترجم ساکن تهران در گفت و گویی با رادیو فردا در این مورد می گوید :«کافی نیست که یک نویسنده تمام اوقات خودش را صرف نویسندگی کند تا ما او را یک نویسنده حرفه ای بدانیم . مثلا حسینقلی مستعان در سالهای ۱۳۱۹ - ۱۳۲۰ داستان های صد-صدو پنجاه صفحه ای فراهم می آورد و بعدا هم پاورقی های خیلی زیادی نوشت.اما ما نمی توانیم این قبیل نویسنده ها را حرفه ای بدانیم. درآمد هم فرع قضیه است. نویسندگانی مثل نیچه بوده اند که هزینه چاپ کتاب هایشان را هم خودشان می پرداختند.»
فرشته ساری شاعر و نویسنده نیز شیوه برخورد نویسنده با نوشتن را معیار حرفه ای بودن می داند و به رادیو فردا می گوید:
«از نظر من معیار برای تشخیص نویسنده حرفه ای وقف زندگی در رابطه با ادبیات است. البته او ممکن است که چند ساعتی در روز را صرف کار دیگری هم برای کسب در آمد کند چرا که شاید نتواند از طریق نوشتن امرار معاش کند. اما به این دلیل که او کار دیگری هم برای درآمد انجام می دهد نمی توانیم بگوییم ما نویسنده حرفه ای نداریم.»
نویسنده حرفه ای و نویسنده متفنن
حافظ موسوی شاعر و منتقد ادبی در مورد حرفه ای بودن یک نویسنده می گوید: «تعریف دقیق قطعی شاید نشود ارایه داد اما به یک تعبیر نویسنده حرفه ای کسی است که در برابر نویسنده متفنن قرار می گیرد. یعنی اگر این یکی دارد با نوشتن تفنن می کند آن دیگری تمام عمر و زندگی و وقت و هستی اش را دارد پای نوشتن می گذارد. اما به یک تعبیر دیگر نویسنده حرفه ای کسی است که حرفه اش نویسندگی است و می تواند مثلا در پاسپورت اش یا جایی که از او مشخصات می خواهند در برابر شغل بگوید نویسنده.»
این شاعر ساکن تهران در عین حال وضعیت توسعه اجتماعی و فرهنگی در ایران را از عوامل موثر در عدم ارتزاق نویسنده از راه نوشتن می داند.
حافظ موسوی می افزاید:« در دنیای مدرن ماجرا برمی گردد به اینکه ادبیات از محافل اعیانی و درباری می آید به دنیای مردم. یعنی به همراه روزنامه نویسی و یا پاورقی نویسی ادبیات هم به میان مردم می آید به این معنی که از آن به بعد این مردم هستند که متقاضیان اصلی کالای فرهنگی هستند. اما همه این پروسه در ایران به صورت ناقص اتفاق افتاده است و متاسفانه از نظر آمار کتاب ما در رده یکی از پایین ترین رتبه ها در دنیا قرار داریم. بنابراین طبیعی است که با چنین وضعیتی نویسنده هم نتواند از طریق نوشتن ارتزاق کند.»
سنت شفاهی
در مورد این که شمارگان کتاب در ایران اندک است عبد العلی دستغیب می گوید:«اصولا در ایران بیشتر سنت شفاهی وجود داشته و به همین دلیل مثلا اشعار شاعران بیشتر در مجالس بزم و زورخانه یا مساجد خوانده می شد و عادت به خواندن هم چیزی نیست که بخشنامه شود و مردم هم تبعیت کنند. این عادت باید به تدریج ایجاد شود.»
در مورد مشکل اصلی فقدان جذابیت در متن آثار نویسندگان ایرانی است، فرشته ساری معتقد است:
«به هر حال یک مانع اصلی سانسور است اما دلیل اینکه من نگفتم سانسور علت اصلی نداشتن خواننده برای آثار ادبی است ، تامل بر این موضوع است که حتی نویسندگانی هم که در خارج ایران زندگی می کنند و آثارشان در ایران چاپ شده و خودشان هم می گویند که اثرشان مشمول سانسور نشده هم تفاوت چندانی در جذب خوانندگان با دیگر نویسندگان داخل ندارند.»
خودسانسوری
حافظ موسوی در مورد خودسانسوری نویسنده می گوید: «سانسور یکی از عوامل بسیار تعیین کننده است . من همین اخیرا رمان هایی را دیدم که اصلاحاتی به برخی نویسندگان (از سوی بخش صدور مجوز وزارت ارشاد) پیشنهاد شده که آن رمان را دیگر از خواندن می اندازد. یعنی درست همانجایی که داستان می تواند با زندگی مردم پیوند بخورد و باعث شود اثر جذاب شود. اما وقتی این بخش های یک رمان حذف شود آن رمان دیگر خواندن ندارد.»
این نویسنده و شاعر به تاثیر رکود عمومی فرهنگ و فقدان نشاط برمقوله نویسنده و نویسندگی در ایران اشاره کرده می گوید: «هرگاه که یک تحرکی در جامعه دیده شده هم مطبوعات با استقبال مواجه شده و هم تیراژ کتاب بالا تر رفته و هر وقت که رکود بویژه در حوزه اقتصادی و سیاسی آشکار می شود روی کتاب اثر می گذارد. ما در شش ماه گذشته این را به وضوح در کشور شاهد بوده ایم . تمام کتاب ها به یک درصدی خواننده های خود را از دست داده اند.»
حافظ موسوی معتقد است که «اگر جامعه در همه عرصه ها از شکوفایی برخوردار باشد فرهنگ هم متاثر از آن خواهد بود اما و قتی که دلمردگی در همه عرصه ها اقتصادی ، اجتماعی ، اخلاقی و ... رخ دهد هیچ انگیزه ای برای بخش های دیگر هم باقی نمی ماند. من معتقدم که اگر همین فردا هم در اداره سانسور را ببندند باز هم هیچ خواننده ای با وضع فعلی جامعه ما برای کتاب نخواهیم داشت.»
مساله بحران کتاب و مشکلات نویسندگی در ایران به گفته بسیاری از کارشناسان به دلیل سال ها بی اعتنایی و فقدان برنامه ریزی، نیازمند رویکردی اساسی و سرمایه گذاری های گسترده ای است که در حال حاضر چشم اندازی برای آن وجود ندارد.