اکبر گنجی: به سود ما نيست امروز رژيم جمهوری اسلامی سرنگون شود

اكبر گنجى، روزنامه نگار ایران و فعال سیاسی، در چهارمين سال آزادى اش از زندان، روز بيست و سوم ارديبهشت ماه، جايزه دو سالانه حقوق بشرى انستيتوى «ميلتون فريدمن» را به ارزش ۵۰۰ هزار دلار آمريكا دريافت مى كند.

هيئت داوران انستيتوى «ميلتون فريدمن» اين جايزه را به سبب آنچه كه فعاليت هاى برجسته حقوق بشرى آقای گنجی عنوان کرده اند به وی اهدا كرده است.

همچنين، نشريه بين المللى «فارين پاليسى» در تازه ترين شماره خود، به نام ده ها تن از برجسته ترين فعالان جامعه مدنى پرداخته كه به دليل تلاش براى دست يابى كشورهايشان به دمكراسى، حقوق زنان، آزادى روزنامه ها وحاكميت قانون به اصلى ترين مخالفان حكومت ها تبديل شده اند.

در اين ليست نام هاى شيرين عبادى و اكبر گنجى در كنار نام هايى مانند گرى كاسپاروف از روسيه، آنگ سان سوچى از برمه و سيما ثمر از افغانستان ديده مى شود.



اكبر گنجى در گفت و گو با رادیو فردا درباره تاثير اين گونه جايزه ها بر فعاليت ها و فعالان جامعه مدنى می گوید:

اكبر گنجى: اكثر اين جوايز هيچ چيز مالى ندارد. مثلاً من خودم در همين موسسه اى كه داريم مصاحبه مى كنيم در سال ۲۰۰۶ جايزه آزادى بيان اينجا به من دادند ولى هيچ چيز مالى ندارد. شما روى ديوار مى توانيد ببينيد يك تابلو است و همان تابلو را به شما مى دهند. اين همان بخشى از حمايت معنوى اخلاقى است. يعنى رژيم به عنوان ناقض حقوق بشر محكوم مى شود و متقابلاً از كسانى كه براى آزادى، دمكراسى و حقوق بشر فعاليت مى كنند، حمايت مى شود. اين در واقع حمايت هاى اخلاقى معنوى از من نيست. اگر به من هم يك چنين جايزه مى دهند، به خاطر جنبش سبز است.

ساختار جمعيتى ما يك ساختار جمعيتى جوان است. پنجاه ميليون نفر زير سى و پنج سال داريم و من اصلاً برايم قابل قبول نيست كه اين نسل جوان چيزى به نام ولايت فقيه را قبول داشته باشد. اصلاً رفتار اين نسل رفتارى است كه اين رژيم دائماً دارد سركوب مى كند. از سبك زندگى اينها، از لباس پوشيدن اينها، از خوردن اينها... از چه چيزى، شما در كجا در نسل جوان ايرانى يك چيزى مى بينيد كه با ارزش هاى اين نظام تناسبى داشته باشد. لذا من اصلاً چنين تصورى ندارم كه مردم ايران ولايت فقيه را مى خواهند.

اکبر گنجی، روزنامه نگار و فعال سیاسی
آقاى گنجى، شما سال ۲۰۰۶ يعنى چهار سال پيش كه از ايران خارج شديد، به راديوى ما گفتيد كه قصد داريد به ايران باز گرديد. آيا باز اميدواريد كه در آينده نزديك بتوانيد به ايران برگرديد؟

همه ايرانى هايى كه در كشورهاى جهان زندگى مى كنند، آرزويشان اين است، آرزوى هر روزشان است كه به كشور خودشان برگردند. ولى پيش بينى خيلى كار دشوارى است. يا خدا بايد باشيد يا پيامبر. من هم نه خدا هستم و نه پيامبر. يك آدم عادى هستم. همچنان آرزوى من و آرزوى هر ايرانى بازگشت به ايران است. كشور خودمان است و همه بايد برويم آنجا.

يادم مى آيد زمانى كه شما آزاد شديد، من به عنوان خبرنگار آمدم منزل شما براى راديو فردا داشتم گزارش تهيه مى كردم. آنجا طيف گسترده اى از دوستان شما آمده بودند. شما مبارزه را از خارج از ايران داريد ادامه مى دهيد. كيفيت مبارزه خارج از ايران تا چه اندازه تفاوت دارد؟ آيا فكر مى كنيد تاثيرش به همان اندازه اى هست كه شما زمانى كه در ايران بوديد و تمام رسانه ها چه بين المللى و چه رسانه هاى داخل ايران متوجه شما بودند؟

به هرحال مبارزه در خارج و داخل خيلى تفاوت دارد. يعنى ممكن است اهداف واحد باشد. اصل مبارزه همان چيزى است كه در داخل كشور است. شما براى گذار به دمكراسى نياز به جنبش اجتماعى داريد. بنابر اين نمى شود از خارج كشور جنبش درست كرد. ولى به هرحال شما در خارج هم كه هستيد، مى توانيد آن پيام جنبش را به جهان خارج منتقل كنيد. مى توانيد متقابلاً كمك كنيد به داخل، اطلاع رسانى كنيد. خيلى كارها مى شود انجام داد. اين طور نيست كه همه يا هيچ باشد. كاملاً رنگين نگاه كنيد. يك طيف... جنبش يك جنبش رنگين است... مبارزه هم مبارزه رنگين است. بايد از هر راهى كه اخلاقاً قابل دفاع باشد، بايد استفاده كنيم براى مبارزه با اين رژيم.

در صحبت هايتان گفتيد كه جنبش سبز و مردم ايران زياد موافق اصل ولايت فقيه نيستند. آقاى عطاءالله مهاجرانى، وزير فرهنگ پيشين دولت آقاى خاتمى، همين چند روز پيش به یک روزنامه عرب گفته است كه جنبش سبز از اصل ولايت فقيه حمايت مى كند . مى خواستم بدانم واكنش شما به اين حرف ها چيست؟ آيا آقاى مهاجرانى سخنگوى حنبش سبز اند؟

هر كسى آزاد است نظر خودش را بگويد. كسى نمى تواند ادعا كند من سخنگو هستم. آقاى موسوى به صراحت گفته اند كه ما هيچ سخنگويى در خارج نداريم. سخن آقاى موسوى هميشه اين بوده كه همه ايرانى ها سخنگوى اين جنبش اند. جنبش هم به يك شخص تعلق ندارد. كسى مالك اين جنبش نيست. هر كسى مى تواند حرف بزند، نظر خود را بگويد. طبعا موقعى كه من الان حرف مى زنم، نظرات شخص خودم را دارم مى گويم. طبعا همان طور كه آقاى موسوى گفتند هر ايرانى سخنگوى جنبش است، من هم به اين عنوان عام مى توانم سخنگوى اين جنبش باشم. ولى اينكه به يك نفر احساس اين دست بدهد كه مالك جنبش است، نه. ضمن اينكه تحليل ها متفاوت است.

ساختار جمعيتى ما يك ساختار جمعيتى جوان است. پنجاه ميليون نفر زير سى و پنج سال داريم و من اصلاً برايم قابل قبول نيست كه اين نسل جوان چيزى به نام ولايت فقيه را قبول داشته باشد. اصلاً رفتار اين نسل رفتارى است كه اين رژيم دائماً دارد سركوب مى كند. از سبك زندگى اينها، از لباس پوشيدن اينها، از خوردن اينها... از چه چيزى، شما در كجا در نسل جوان ايرانى يك چيزى مى بينيد كه با ارزش هاى اين نظام تناسبى داشته باشد. لذا من اصلاً چنين تصورى ندارم كه مردم ايران ولايت فقيه را مى خواهند.

اين عدم تمركز و اينكه آقاى موسوى هم مى گويند سخنگويى براى جنبش در خارج از كشور وجود ندارد و اين تفسيرهاى گوناگونى كه مى شود، فكر نمى كنيد تاثير مى گذارد روى مردم و آنها را سردرگم مى كند؟

نه لزوماً. جنبش رفته رفته شكل مى گيرد. اين جنبش زمانى كه هى ادامه پيدا كند، رفته رفته رهبرى تثبيت شده پيدا خواهد كرد. ما نياز داريم كه اين زمان ببرد. اصلاً به سود ما نيست كه امروز اين رژيم سرنگون شود. شما بايد يك نيروى جايگزين دمكرات جاافتاده تثبيت شده داشته باشيد. نبايد داستان انقلاب ۵۷ دوباره تكرار شود و يك ديكتاتورى بد تر از اين ديكتاتورى بيايد سر كار.