سقوط آزاد زبان در ژورنالیزم مکتبی ایران

روزنامه های کیهان و رسالت در دسته روزنامه های تندروی محافظه کاران جای دارند.

سرمقاله روز یکشنبه روزنامه رسالت با عنوان «متهم وکیل نمی شود» نمونه ای گویا، جامع و کلاسیک از تکامل پدیده ای را به دست داد که در برخی روزنامه های ایران، در دو دهه اخیر به روالی جاری و مرسوم بدل شده و از شدت تکرار، طبیعی و بهنجار می نماید.


سرمقاله رسالت، همچون برخی نوشته های روزنامه کیهان، نشان می دهد که مکتبی از روزنامه نویسی، که با واسطه نشریات چپ سنتی ایران از روزنامه پراودای شوروی سابق، به نشریاتی چون کیهان،جمهوری اسلامی و رسالت و ... به ارث رسید، در برخی رسانه های جمهوری اسلامی چندان متحول شده و تکامل یافته است که می توان از ابداع یا ظهور نحله یا زبان جدیدی در ژورنالیزم سخن گفت.



مکاتب سه گانه ژورنالیزم


انتقال بی طرفانه، عینی و غیر جانبدارانه اخبار و اطلاعات و طرح افکار و آراء متفاوت را دو کارکرد اصلی ژورنالیزم حرفه ای می دانند و کیفیت حرفه ای رسانه ها را بر پايه این دو معیار و نیز زبان هر رسانه داوری می کنند.


سمت و سوی یک رسانه را سردبیر و تحریریه و گاه سرمایه گذاران آن مشخص می کنند، روزنامه نویسان نیز چون همه انسان ها از منظر و موضع خود به جهان می نگرند و خنثی و بی طرف نیستند، اما معیارها، شیوه ها و موازین ژورنالیزم حرفه ای تا حد بالایی راه را بر تاثیر بی رویه سمت و سوهای جانب دارانه و مواضع و ذهنیت روزنامه نویسان می بندد.


رعایت موازین در ژورنالیزم حرفه ای زبان و ساختار خبر، گزارش و تحلیل ژورنالیستی را به شاخص های تعریف شده آن: نقل بی طرفانه، عینی و همه جانبه رویدادها و آراء نزدیک می کند.


متنی که بر اساس معیارهای حرفه ای نوشته و ویراستاری می شود، عناصری از ذهنیت نویسنده و سردبیر را با خود دارد، اما به نسبت رعایت اصول حرفه ای به عینیت و بی طرفی نزدیک می شود.


زبان و ساختار متن در ژورنالیزم حرفه ای، نه فقط در خبرها، گزارش ها ، تحلیل و تفسیرها، که با ادعای بی طرفی و طرح همه جانبه موضوع منتشر می شوند، که در مقاله ها نیز زبانی است متفاوت با زبان جانبدارانه مبلغان یا زبان آمرانه مقامات امنیتی.


در ژورنالیزم حرفه ای ساختار و زبان هر رسانه در اعتبار، نفوذ و تاثیر آن رسانه نقشی تعیین کننده دارند.


رسانه های تبلیغاتی و ارگان های آشکار یا پنهان سیاسی نیز همراه با ژورنالیزم حرفه ای متولد شدند.


این نحله با دور شدن از معیارها و زبان حرفه ای کارکردهای اصلی رسانه ها را رها و با جانبداری آشکار، تبلیغ نظر و موضع «مطلوب» و حذف مخالفان و منتفدان را هدف می گیرد.


به دوران حکومت هیتلر و استالین در آلمان نازی و شوروی سابق، در کنار رسانه های حرفه ای، به نسبت غیر جانبدار و رسانه های تبلیغاتی و ارگان های حزبی، نحله سومی در ژورنالیزم شکل گرفت که به دلیل مشخصه های اصلی آن تنها در نظام های توتالیتر و نیمه توتالیتر ایدئولوژیک و مکتبی امکان ظهور داشت.


این گونه رسانه ها، زبان حرفه ای ژورنالیزم را به زبان کیفرخواست دادستانی و اخطاریه امنیتی تقلیل داده، ساختار متن را به پرسش های بازجویان بدل کرده و فضای رسانه را به اتاق بازجوئی و سالن دادگاه های دربسته تبدیل می کنند.


در این نحله، قربانیان از حق دفاع و پاسخگویی محروم اند و مخاطبان انبوهی پذیرنده و منفعل فرض می شوند.


طرح اتهامات سنگین بدون دلیل و غیر مستند، تهدید آشکار، صریح و روشن، ارعاب، پرونده سازی، دشنام گویی و انگ زنی، بهره گیری از پرونده های مخفی پلیس، طرح راست و دروغ زندگی خصوصی، انتقال پیام های تهدید آمیز مقامات امنیتی و... از شاخصه های اصلی این نحله است.



نمونه های پیشرفته ایرانی


این نحله گرچه در نشریات شوروی سابق شکل گرفت و در دو دهه و نیم اخیر به ایران راه یافت، اما روزنامه هایی چون کیهان در تکامل ابعاد تکنیکی و زبانی چندان پیش رفتند که می توان از سقوط آزاد زبان در ژورنالیزم مکتبی ایران سخن گفت.


سرمقاله روزنامه رسالت نمونه ای پیشرقته از این نحله را به دست داده و با استناد به دو خبر بدون ذکر منبع، به قصد تهدید و ارعاب، اخطاری امنیتی را، خشن، صریح، روشن و بی پرده، منتقل می کند که به روال همه استبدادهای عالم باید در اتاق بازجوئی و از زبان بازپرس به زندانی ابلاغ می شد :


«قرائن و شواهد حاکى از آن است که حلقه‌هاى ديگر زنجيره پروژه براندازى نرم با هوشيارى نهادهاى امنيتى شناسايى شده‌ اند، اما ذکر اسامى آنها به فرصت بعدى موکول شده است. فرصتى که مى‌تواند براى اين اشخاص تعيين کننده باشد که تصميم بگيرند يا با ملت ايران هستند و يا با دشمنان اين ملت.»


«اگر اين افراد در اين فرصت که پيش آمده است از خصومت و شرارت خود عليه ملت ايران دست بر ندارند، شايد کمتر از چند سال ديگر در مقابل دوربين‌ هايى بنشينند که امروز اسفندياری، تاجبخش و جهانبگلو جلوتر از آنها به خيانت‌ هاى خود عليه ملت ايران اعتراف کردند. »


هماهنگی و همخوانی زبان با محتوا و ساختار، از امتیازات مثبت و با ارزش یک متن است و سرمقاله رسالت با بهره گرفتن از گفتاری خشن، آمرانه و سرکوبگر، زبانی مناسب برای تهدید آشکار، صریح و روشن به کار گرفته و در هماهنگی محتوا و زبان موفق است.


از منظر معیارهای ژورنالیزم حرفه ا ی، سرمقاله یک روزنامه جا و ابزار تهدید و ارعاب مستقیم و آشکار و اخطار و تهدیدهای امنتی نیست، اما هماهنگی زبان و ساختار در سرمقاله رسالت نشانه ای است از تحول نحله ای از روزنامه نویسی در ایران که از سلف خود در شوروی سابق فراتر رفته است.


با این همه، غیبت ژورنالیزم و ویراستاری حرفه ای، شکافی جدی در متن پدید می آورد و دو حکم معروف پست مدرنیست ها را اثبات می کند.


تهدید برهنه سرمقاله نشان می دهد که ابزار اصلی تهدید، که سرمقاله نویس با اصطلاح «اعتراف به خیانت» از آن یاد می کند، به رغم ادعای مقامات جمهوری اسلامی ایران، «داوطلبانه، آزادنه و صادقانه» نیست و می توان آن را برنامه ریزی و تحمیل کرد.


پست مدرن ها از جمله می گویند:«متن ، نویسنده را می نویساند» و «متن ، نویسنده را افشاء می کند. »