هر چند آمار بيکاری در ميان پزشکان عمومی و حتی مهاجرت بسياری از آنها مدتها در کانون توجه رسانه ها بوده، اما روز يکشنبه، ۲۹ بهمن ماه، محمد حسن طريقت منفرد، سرپرست وزارت بهداشت گفت که از ۸۰ هزار پزشک عمومی در ايران، ۵۰ هزار نفر در حرفه خود شاغل نيستند و کارهای ديگری انجام می دهند.
تا چه حد اين آمار ارائه شده به حقيقت نزديک است؟
از يک پزشک عمومی با تجربه بيش از ۲۰ سال طبابت که نخواست نامش ذکر شود بشنويد: «شايد حتی خيلی بيشتر از اين چيزی که جناب سرپرست وزارت بهداشت و درمان گفته اند در ميان پزشکان عمومی بيکاری وجود دارد. به نظر من از مجموع ۸۰ هزار نفر پزشک عمومی، بيش از ۵۰ هزار نفر از آنان در حرفه های ديگری دارند کار و فعاليت می کنند.»
اين پزشک عمومی، دليل پرداختن پزشکان عمومی به مشاغل ديگر را تعداد زياد پزشکان و مراجعه کم مردم به آنها می داند. چرا که به گفته او مردم به دلايلی تا حد زيادی «دکتر سر خود» شده اند.
«عرضه زياد است و تقاضا کم . مخصوصا با توجه به شرايط اقتصادی امروز مملکت حتی پرداخت حق ويزيت يک پزشک عمومی هم برای اکثر مردم خيلی دشوار است. به همين دليل هم مردم خودشان خود درمانی می کنند و وقتی بيماری مختصر و حتی نيمه صعب العلاج هم می گيرند، خودشان می روند و از داروخانه دارو می گيرند و خودشان اقدام به خوددرمانی می کنند که يا خوب می شوند يا اينکه عواقب و عوارض داروها و بيماری در نهايت به سراغشان می آيد.»
در حالی که در بيشتر کشورهای پيشرفته جهان رشته های دانشگاهی و تعداد داوطلبان تحصيل در آنها با بازار کار هماهنگ میشود، چرا در ايران عرضه پزشک عمومی بيش از تقاضا برای آنهاست.
«متاسفانه کليد اين اقدام اشتباه در سال ۶۳ و ۶۴ زده شد. آن موقع که وزارت بهداشت و درمان می خواست تشکيل شود و ما خودمان هم دانشجو بوديم چقدر اعتراض شد. ولی متاسفانه طبق معمول "گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من / آنچه البته به جايی نرسد فرياد است". متاسفانه در آن زمان کسانی که در سيستم نظام پزشکی بودند بدون انجام کار کارشناسی ، فقط گفتند که ما بهتر است دانشجوی پزشک و دندانپزشک و پرستار بگيريم به خاطر اينکه پزشکان خارجی که در ايران مشغول به کار بودند به کشور خودشان برگردند.
الان هم مانده ام که چرا اين حرف را الان مطرح می کنند در حالی که از چند سال پيش می شد جلوی اين معضل را گرفت و دانشکده های جديد داير نکرد و به هر حال خيلی کارها می شد انجام داد. متاسفانه در اين مملکت تا دلتان بخواهد پزشک و مهندس و ليسانس های مختلف ريخته است و آماری بيکاری در افراد بالاتر از ديپلم آن طور که خودشان ارائه می دهند ده برابر کسانی است که زير ديپلم هستند.»
سرپرست وزارت بهداشت با انتقاد از وضعيت و جايگاه پزشکان عمومی گفته است : چيزی که باعث می شود که پزشک و پزشکی عمومی رو به اضمحلال برود، تخصص گرايی پزشکان است.
پزشک عمومی با ۲۰ سال سابقه خدمت در ايران در گفت و گو با راديو فردا:
«اين که می گويند تخصص گرايی باعث شده است که پزشکان عمومی به اضمحلال بروند به نظر من صحت ندارد. به اين دليل که چطور ۵۰ هزار پزشک عمومی می توانند بيکار باشند؟ اگر برايشان کار بود و شرايط فعاليت فراهم می شد به سر کارشان می رفتند. از سوی ديگر حتی برخی از اين تخصص ها مثل داخلی و اطفال هم دارند می نالند. چون آنها هم رشد بيش از حدی داشته اند و به همين دليل هم درآمد بخور و نميری دارند. اصلا شرايط مساوی برای اينکه پزشکان بتوانند با هم رقابت کنند و پزشکان عمومی برای گرفتن تخصص، وجود ندارد.»
اين پزشک عمومی ساکن ايران می گويد که پزشکان عمومی نه به دنبال سودای کسب مال در مشاغلی غير از پزشکی کار می کنند بلکه از فرط نداری و بيکاری به اين سو پناه می آورند.
او می گويد اينکه روزگاری طبابت را تجارت می خواندند، امروزه تنها شامل گروه کوچکی از نورچشمی هاست و بس.
«فردی که می آيد هفت يا هشت سال با اين کتابهای پزشکی بسيار پيچيده، طبابت می خواند با اين بيمارهای جورواجور و بخش ها و کشيک ها و بيدارخوابی ها و هزار و يک جور مشکل و با هزينه ای که برايش دارد، بعد او می تواند بيايد و بگويد که من طبابت نمی کنم؟ مسلما اين فرد اول بيکار می شود ، متوجه می شود که شرايط کار برايش در مملکت وجود ندارد. وقتی نمی تواند حتی کرايه مطبش را در بياورد چطور می تواند تجارت کند. من با اينکه حداقل درآمد را دارم، ولی کار پزشکی ام را می کنم و فعلا مجبوريم با همين اوضاع و احوال بسازيم و تا جايی که بتوانم حاضر نيستم کاری به جز کار پزشکی ام را انجام بدهم و حتی اگر به قيمت مهاجرت از مملکتم باشد حاضر نيستم کاری به جز اين کاری که سالها برای آن زحمت کشيده ام و سالهاست در اين رشته کار می کنم، انجام دهم.»
آمار بيکاری در ايران نشان می دهد بيکاری در قشر تحصيل کرده بسيار بيشتر از بيکاری در قشر کم سواد است و ايران در صدر کشورهايی است که با فرار مغزها روبروست.
تا چه حد اين آمار ارائه شده به حقيقت نزديک است؟
از يک پزشک عمومی با تجربه بيش از ۲۰ سال طبابت که نخواست نامش ذکر شود بشنويد: «شايد حتی خيلی بيشتر از اين چيزی که جناب سرپرست وزارت بهداشت و درمان گفته اند در ميان پزشکان عمومی بيکاری وجود دارد. به نظر من از مجموع ۸۰ هزار نفر پزشک عمومی، بيش از ۵۰ هزار نفر از آنان در حرفه های ديگری دارند کار و فعاليت می کنند.»
اين پزشک عمومی، دليل پرداختن پزشکان عمومی به مشاغل ديگر را تعداد زياد پزشکان و مراجعه کم مردم به آنها می داند. چرا که به گفته او مردم به دلايلی تا حد زيادی «دکتر سر خود» شده اند.
«عرضه زياد است و تقاضا کم . مخصوصا با توجه به شرايط اقتصادی امروز مملکت حتی پرداخت حق ويزيت يک پزشک عمومی هم برای اکثر مردم خيلی دشوار است. به همين دليل هم مردم خودشان خود درمانی می کنند و وقتی بيماری مختصر و حتی نيمه صعب العلاج هم می گيرند، خودشان می روند و از داروخانه دارو می گيرند و خودشان اقدام به خوددرمانی می کنند که يا خوب می شوند يا اينکه عواقب و عوارض داروها و بيماری در نهايت به سراغشان می آيد.»
Your browser doesn’t support HTML5
در حالی که در بيشتر کشورهای پيشرفته جهان رشته های دانشگاهی و تعداد داوطلبان تحصيل در آنها با بازار کار هماهنگ میشود، چرا در ايران عرضه پزشک عمومی بيش از تقاضا برای آنهاست.
«متاسفانه کليد اين اقدام اشتباه در سال ۶۳ و ۶۴ زده شد. آن موقع که وزارت بهداشت و درمان می خواست تشکيل شود و ما خودمان هم دانشجو بوديم چقدر اعتراض شد. ولی متاسفانه طبق معمول "گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من / آنچه البته به جايی نرسد فرياد است". متاسفانه در آن زمان کسانی که در سيستم نظام پزشکی بودند بدون انجام کار کارشناسی ، فقط گفتند که ما بهتر است دانشجوی پزشک و دندانپزشک و پرستار بگيريم به خاطر اينکه پزشکان خارجی که در ايران مشغول به کار بودند به کشور خودشان برگردند.
الان هم مانده ام که چرا اين حرف را الان مطرح می کنند در حالی که از چند سال پيش می شد جلوی اين معضل را گرفت و دانشکده های جديد داير نکرد و به هر حال خيلی کارها می شد انجام داد. متاسفانه در اين مملکت تا دلتان بخواهد پزشک و مهندس و ليسانس های مختلف ريخته است و آماری بيکاری در افراد بالاتر از ديپلم آن طور که خودشان ارائه می دهند ده برابر کسانی است که زير ديپلم هستند.»
سرپرست وزارت بهداشت با انتقاد از وضعيت و جايگاه پزشکان عمومی گفته است : چيزی که باعث می شود که پزشک و پزشکی عمومی رو به اضمحلال برود، تخصص گرايی پزشکان است.
پزشک عمومی با ۲۰ سال سابقه خدمت در ايران در گفت و گو با راديو فردا:
«اين که می گويند تخصص گرايی باعث شده است که پزشکان عمومی به اضمحلال بروند به نظر من صحت ندارد. به اين دليل که چطور ۵۰ هزار پزشک عمومی می توانند بيکار باشند؟ اگر برايشان کار بود و شرايط فعاليت فراهم می شد به سر کارشان می رفتند. از سوی ديگر حتی برخی از اين تخصص ها مثل داخلی و اطفال هم دارند می نالند. چون آنها هم رشد بيش از حدی داشته اند و به همين دليل هم درآمد بخور و نميری دارند. اصلا شرايط مساوی برای اينکه پزشکان بتوانند با هم رقابت کنند و پزشکان عمومی برای گرفتن تخصص، وجود ندارد.»
اين پزشک عمومی ساکن ايران می گويد که پزشکان عمومی نه به دنبال سودای کسب مال در مشاغلی غير از پزشکی کار می کنند بلکه از فرط نداری و بيکاری به اين سو پناه می آورند.
او می گويد اينکه روزگاری طبابت را تجارت می خواندند، امروزه تنها شامل گروه کوچکی از نورچشمی هاست و بس.
«فردی که می آيد هفت يا هشت سال با اين کتابهای پزشکی بسيار پيچيده، طبابت می خواند با اين بيمارهای جورواجور و بخش ها و کشيک ها و بيدارخوابی ها و هزار و يک جور مشکل و با هزينه ای که برايش دارد، بعد او می تواند بيايد و بگويد که من طبابت نمی کنم؟ مسلما اين فرد اول بيکار می شود ، متوجه می شود که شرايط کار برايش در مملکت وجود ندارد. وقتی نمی تواند حتی کرايه مطبش را در بياورد چطور می تواند تجارت کند. من با اينکه حداقل درآمد را دارم، ولی کار پزشکی ام را می کنم و فعلا مجبوريم با همين اوضاع و احوال بسازيم و تا جايی که بتوانم حاضر نيستم کاری به جز کار پزشکی ام را انجام بدهم و حتی اگر به قيمت مهاجرت از مملکتم باشد حاضر نيستم کاری به جز اين کاری که سالها برای آن زحمت کشيده ام و سالهاست در اين رشته کار می کنم، انجام دهم.»
آمار بيکاری در ايران نشان می دهد بيکاری در قشر تحصيل کرده بسيار بيشتر از بيکاری در قشر کم سواد است و ايران در صدر کشورهايی است که با فرار مغزها روبروست.