در برنامه نگاه تازه اين هفته به بحث کهنه، اما هميشه جذاب « جوانی و جوانی کردن » پرداختيم. به سراغ چند جوان ايرانی و غير ايرانی رفتيم و به تفاوت های اجتماعی و فرهنگی پرداختيم؛ تفاوت هايی که باعث می شود تعريف جوانی کردن در ايران با ساير نقاط جهان کاملا فرق کند.
در برنامه نگاه تازه اين هفته رادیو فردا، دو مهمان ويژه هم داشتيم، دو سينماگر از دو نسل گوناگون سينمای ايران، فرزان دلجو و سامان سالور؛ يکی از نسل ديروز و ديگری از نسل امروز. يکی، ساکن لس آنجلس و ديگری، ساکن تهران.
اين دو کارگردانِ نسل ديروز و امروز در اين برنامه به پرسش و پاسخ با يکديگر نشستند و دوئلی شرافتمندانه ميان دو نسل را به نمايش گذاشتند. یعنی این رادیو فردا نیست که از آنها سوال می پرسد بلکه این دو هنرمند با یکدیگر به گفت و گو نشسته اند.
فرزان دلجو و سامان سالور با نگاهی به فراز و نشيب های سينمای ايران درگذشته و امروز، نيم نگاهی هم به بحث «جوانی کردن» داشتند.
سامان سالور: خدمت همه سلام عرض می کنم و به رسم ادب دوست دارم ابتدا آقای دلجو صحبت کند، زيرا بزرگ ما هستند. البته اگر قرار است کارهای سخت را من انجام دهم و از آقای دلجو سؤالی بپرسم. می خواهم بدانم که در آن دوران، فضای تنفس برای فيلم سازان جوانی مانند شما چگونه بود؟
فرزان دلجو: با سلام به همه شما شنوندگان رادیو فردا و خوانندگان خوب وب سايت این رادیو. بايد بگويم که سينما هميشه تحت فشار بوده است.
مسايل، گرفتاری ها و سانسور در دوران گذشته هم وجود داشت. به عنوان مثال، موضوع سناريوها بسيار محدود بود و بخش عمده آن درباره جاهل محل، رقاصه و کافه بود و اگر می خواستيم کمی دست بالاتر برويم، بايد به زندگی يک فرد ساده می پرداختيم که نه کارمند باشد، نه افسر، نه مهندس، نه وکيل و نه وزير.
اولين فيلم من «ياران»، با دست های خالی و با ۶۰ هزار تومان سرمايه شخصی خودمان درست شد که در سينما کاپری( بهمن) به نمايش درآمد و مورد استقبال جوانان قرار گرفت.
صدای موزيک متن اين فيلم را آقای فريدون فروغی می خواند و در شب نهم اکران گفتند، اين شعر سياسی است. ما شعر را برداشتيم و جای آن سوت گذاشتيم. سپس گفتند اين سوت پيام دارد و ما سوت را هم برداشتيم. بعد گفتند روی ديوار نوشته شده است که «خوشبختی دور نيست»، آن را هم برداشتيم. ولی باز هم شب هفدهم اکران، اين فيلم را توقيف کردند و پايين آوردند.
اما امروز مشکلات به گونه ای ديگر است. من در بطن ماجرا هستم و خوب می دانم که فيلم امروز بايد خالی از احساس باشد. درست می گويم يا اشتباه می کنم، آقای سالور؟
سامان سالور: آقای دلجو طوری صحبت کرديد که ما کمی اميدوار شديم و ديديم فضای تنفسی آن دوران هم برای تمام کسانی که حرفی داشتند و سينما برايشان فقط جنبه سرگرمی و تفنن نداشته، تنگ بوده است.
به قول شما، اين محروميت ها به ذات سينما برمی گردد که به يک معنا هميشه در تعارض با کسانی قرار می گيرد که سردمدار سياست در مملکت ما هستند. حرف های شما درست است، هرچند که به نظر من، علی رغم محدوديت هايی که ما داريم و شما نيز در آن زمان داشتيد، فيلمساز به عنوان يک موجود متفکر و خلاق هميشه بايد راه هايی را پيدا کند.
البته مسئله مهم اين است که فيلم های شما با تمام تلخی، متفاوت بودن و اعتراض هايی که دولت می کرد و باعث توقيف فيلم می شد، به هر حال اکران می شد. ولی امروز متاسفانه فيلم های متفاوت و انديشمند، دچار اين مشکل هستند که اصلا اکران نمی شوند.
فرزان دلجو: فيلم ساز همواره چه ديروز و چه امروز، بر لبه تيغ راه می رود. بايد از سينمای قبل از انقلاب دفاع کنيم، زيرا بسياری از فيلم های آن دوران در جشنواره ها شرکت می کردند و اگر سينمای ديروز ادامه می يافت، شايد امروز وضعيت بهتری داشت.
فرزان دلجو
همان طور که شما گفتيد، امروز فيلم پروانه ساخت و نمايش می گيرد، ولی اکران نمی شود و اين مسئله ای بسيار عجيب و غريب است که در وزارت ارشاد انجام می گيرد.
بيشتر فيلم های بعد از انقلاب فرمايشی بوده اند و اگر مروری بر اين فيلم ها بکنيم، می بينيم در هر دوره ای، فيلم ها تاريخ مصرف داشته اند و امروز ديگر تماشاگری ندارند.
اگر ديروز احساس و عشقی در فيلم ها وجود داشت که تماشاگر با آن ارتباط برقرار می کرد، امروز اين احساس و عشق را هم نداريم.
سامان سالور: دقيقا حرف شما درست است. نمی دانم فيلم های شما در چند سينما و در چه شرايطی اکران می شدند، ولی حداقل چيزی که وجود داشت، اين بود که فيلم ها جايی ديده می شدند.
«سينمای ايران هرگز جهانی نشده است»
فرزان دلجو: بله، وقتی فيلم اجازه نمايش می گرفت، در ۳۰ تا ۴۰ سينما در سطح کشور اکران می شد و يا فيلم های تک سينمايی که مورد استقبال هم قرار می گرفت.
می گوييم سينمای ما جهانی شده، ولی سينمای ايران هرگز جهانی نشده است. اين که يک فيلم را در يک سالن سينمای خارج نمايش دهند، جهانی شدن نيست. جهانی شدن يعنی اين که مانند ايتاليا، بلغارستان و مصر، فيلمی در ايران ساخته شود و مردم جهان در کشورهای مختلف پشت گيشه صف بکشند، بليت بخرند و آن فيلم را ببينند.
متاسفانه طی يکی دو سال گذشته ديگر از جوايز جهانی نيز خبری نيست.
سامان سالور: آقای دلجو! فکر می کنم اين مسئله، نتيجه منطقی روندی است که بايد اتفاق می افتاد. البته من هم بايد حمايتی از سينمای بعد از انقلاب بکنم. اين که سينمای بعد از انقلاب به عنوان يکی از مؤلفه های سينمای انسانی و شريف، با تمام سادگی اش توانسته بود با مخاطبان ارتباط برقرار سازد و در فستيوال های مختلف شرکت کند.
سامان سالور
متاسفانه روند عدم حمايت از اين گونه فيلم ها به جايی رسيد که ظرف دو سه سال اخير شاهد اين بوديم که سينماهای ديگری مانند سينمای مکزيک، آرژانتين و سينمای آسيای جنوب شرقی در فضاهای فستيوالی ظاهر شدند و جای سينمای ايران را گرفتند.
من امسال خوشبختانه اين شانس را داشتم که جزو هيئت انتخاب فيلم های کوتاه برای جشن «خانه سينما» باشم.
بايد بگويم که حتی فيلم های کوتاه ما تبديل شده اند به سه چهار سکانس از همان فيلم های دختر- پسری به معنای سينمای بدنه اش.
متاسفانه فيلم های کوتاه که بايد پر از جذابيت و جسارت باشد، در حقيقت، کوتاه شده همان تفکری است که از آن حمايت می شود.
فرزان دلجو: آقای سالور! يادمان باشد که قبل از انقلاب، بليت سينما پنج تومان بود و ۴۰ ميليون جمعيت داشتيم. امروز ۷۰ ميليون جمعيت داريم و قيمت بليت را هم که می دانيد. اگر بخواهيم مقايسه کنيم، می بينيم فيلم هايی که امروز بر پرده سينما می آيند، موفق نيستند و شخصيت ها يک بعدی هستند، زيرا دست فيلم ساز بسته بوده است.
سامان سالور: ما اصلا يادمان رفته است که هر سال چهار پنج فيلم خوب و ديدنی مانند «هامون»، «روسری آبی»، «باشو غريبه کوچک»، «سارا» و«پری» داشتيم و متاسفانه امروز ديگر فراموش شده است.
به عنوان آخرين کلام هم بايد بگويم در دوران نوجوانی ما، فيلم های بتامکس خيلی مد بود، ولی دو تا از فيلم هايی که به دلم نشست و يکی از آنها خيلی بيشتر، هر دو ساخته شما بودند، فيلم «شب غريبان» و «ماهی ها در خاک می ميرند». شايد يکی از دلايل گرفتاری ما امروز، فيلم سازی خوب شماست که باعث شد به سينما بياييم و دوست داشته باشيم فيلم بسازيم.
راديو فردا: ممنون از آقايان سالور و دلجو. ما هم يک سؤال سينمايی از آقايان بپرسيم، اگر شما می خواستيد «جوانی کردن» را در سينما نشان دهيد، چگونه آن را به نمايش در می آورديد؟ تعريف شما از جوانی کردن چيست؟
فرزان دلجو: جوانی کردن يعنی عاشق شدن، يعنی عشق. امروز متاسفانه يک ضربدر روی آن است و امروز نمی توانيم عشق را حس کنيم، لمس کنيم و ببينيم. در حالی که روی عشق نمی توان ضربدر کشيد.
سامان سالور: آقای دلجو گفتند جوانی کردن يعنی عشق. من در تکميل حرف ايشان می گويم جوانی کردن در سينما يعنی جسارت. اين که هر چه فيلم ساز فکر می کند درست است به تصوير بکشد و بعد شاهد باشد که اين تصاوير در کشورش ديده می شوند و با تماشاگر ارتباط برقرار می کنند.
برای شنيدن برنامه اين هفته «نگاه تازه» فايل برنامه را که در بالای همين صفحه (سمت چپ) قرار دارد، باز کنيد.
برای تماس با ما به آدرس javanan@radiofarda.com ايميل بزنيد و يا با شماره پيام گير برنامه ۰۰۴۲۰۲۲۱۱۲۴۱۱۴ تماس بگيريد.
شما همچنين می توانيد به شماره ۰۰۴۲ ۰۶۰۳۸۷۴۱۵۰ برای ما اس ام اس ارسال کنيد.
برنامه «نگاه تازه» را می توانيد پنج شنبه ها ساعت ۱۹:۳۰ و تکرار آن را ساعت نيم بامداد يا ۱۳ بعد از ظهر جمعه ها به وقت ايران از راديو فردا بشنويد.