«خون مجروحين آنقدر زياد بود که پايين پلهها گلگون شده بود. دانشجويان و مستخدمين آزمايشگاه مشغول بستن زخمهای دانشجويان مجروح بودند. از حدود ۳۰ نفری که به آزمايشگاه مقاومت مصالح پناه بردند، به استثنای دو يا سه نفری همه مجروح شده بودند.
دانشکده کاملا محاصره شده بود و کسی نمیتوانست خارج شود. پس از ختم گلولهباران، دقيقهای سکوت دانشکده را فراگرفت. اضطراب و نگرانی شديدی بر همه مستولی شده بود.
سربازان با سرنيزه اطراف دانشکده پاس میدادند و سايه آنها روی پنجرهها و روی پردهها چون هيولای ظلم و بيدادگری به چشم میخورد. اوليای دانشکده مستخدمين و چند نفری از دانشکده پزشکی میخواستند مجروحين را به پزشکی برده معالجه کنند، ولی سربازان با تهديد به مرگ مانع از اين کار شدند.
بدن مجروحين در حدود دو ساعت در وسط دانشکده افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند. اجساد خونآلود شهيدان و آن همه نالههای پرشورشان نه تنها در دل سنگ اين جلادان اثری نکرد بلکه با مسرت و پيروزی به دستگيری باقيمانده دانشجويان پرداختند. هر که را يافتند گرفتند و آنگاه آنها را با قنداق تفنگ زده با دستهای بالا به صف کرده روانه زندان کردند. سه نفر از دوستان ما بزرگنيا، قندچی و شريعت رضوی، شهيد، و ۲۷ نفر دستگير و عده زيادی مجروح شدند.
هنگام تيراندازی بعضی از رادياتورهای شوفاژ در اثر گلوله سوراخ شد و آب گرم با خون شهدا و مجروحين درآميخت و سراسر محوطه مرکزی دانشکده فنی را پوشانيد، بهطوریکه حتی پس از ماهها از در و ديوار دانشکده فنی بوی خون میآمد. ماهها اثر خون در گوشه و کنار ديده میشد و سالها جای گلولهها بر در و ديوار دانشکده فنی نمايان بود و تا زمين میگردد و تاريخ وجود دارد، ننگ و رسوايی بر کودتاچيان خواهد بود.»
دانشکده کاملا محاصره شده بود و کسی نمیتوانست خارج شود. پس از ختم گلولهباران، دقيقهای سکوت دانشکده را فراگرفت. اضطراب و نگرانی شديدی بر همه مستولی شده بود.
سربازان با سرنيزه اطراف دانشکده پاس میدادند و سايه آنها روی پنجرهها و روی پردهها چون هيولای ظلم و بيدادگری به چشم میخورد. اوليای دانشکده مستخدمين و چند نفری از دانشکده پزشکی میخواستند مجروحين را به پزشکی برده معالجه کنند، ولی سربازان با تهديد به مرگ مانع از اين کار شدند.
بدن مجروحين در حدود دو ساعت در وسط دانشکده افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند. اجساد خونآلود شهيدان و آن همه نالههای پرشورشان نه تنها در دل سنگ اين جلادان اثری نکرد بلکه با مسرت و پيروزی به دستگيری باقيمانده دانشجويان پرداختند. هر که را يافتند گرفتند و آنگاه آنها را با قنداق تفنگ زده با دستهای بالا به صف کرده روانه زندان کردند. سه نفر از دوستان ما بزرگنيا، قندچی و شريعت رضوی، شهيد، و ۲۷ نفر دستگير و عده زيادی مجروح شدند.
هنگام تيراندازی بعضی از رادياتورهای شوفاژ در اثر گلوله سوراخ شد و آب گرم با خون شهدا و مجروحين درآميخت و سراسر محوطه مرکزی دانشکده فنی را پوشانيد، بهطوریکه حتی پس از ماهها از در و ديوار دانشکده فنی بوی خون میآمد. ماهها اثر خون در گوشه و کنار ديده میشد و سالها جای گلولهها بر در و ديوار دانشکده فنی نمايان بود و تا زمين میگردد و تاريخ وجود دارد، ننگ و رسوايی بر کودتاچيان خواهد بود.»
اين گزارش دکتر مصطفی چمران از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ است. شش دهه از روز واقعه میگذرد؛ و «روز دانشجو» در ايران، از آن پس، بيش از پيش، با مفهوم جنبش دانشجويی و مطالبات دانشجويان گره خورد.
۱۶ آذر ۳۲ تنها روزی نبود که دانشگاه هدف خشونت نظاميان قرار گرفت. هشت سال بعد، اول بهمنماه ۱۳۴۰ دانشگاه تهران شاهد حملهای ديگر شد. در جريان انقلاب و پس از آن، در حوادث ابتدای دهه ۶۰، فاجعه کوی دانشگاه تهران در تير ۷۸ و بعدتر، خشونتی که در تابستان ۸۸ متوجه دانشگاه و دانشجويان شد، روند تاريخی و پرهزينه ادامه يافت. اين همه اما مانع تداوم کوششهای دانشجويان برای بهبود وضع صنفی ـ دانشگاهی خود و نيز اصلاح شرايط سياسی ـ اجتماعی ايران نشد.
جنبش دانشجويی به دلايل متعدد، تنها جنبشی صنفی نبود. برخی ويژگیها، دانشجويان را با تحولات سياسی ـ اجتماعی درهم آميخته است. صرف نظر از آرمانخواهی و ايدهآلگرايی و شور و انرژی دانشجويان ـ که بهنوعی با سن و سال آنان در پيوند است ـ آگاهی نسبی آنان از اوضاع سياسی و اجتماعی کشور، برخورداری از فراغت و زمان بيشتر برای فعاليت اجتماعی، و امکان ارتباط و همفکری و همراهی آنان با يکديگر (در دانشگاه و خوابگاه)، دانشجويان بهمثابه يک پای ثابت کنشگری مدنی تعريف کرده است.
اين وضع، در برشها و بازههای زمانی گوناگون خودنمايی کرده است. ازجمله، حوادث مترتب بر انتخابات پرمسئله و ابهام ۱۳۸۸، که از رويدادهای ديگر مستثنی نبود و نشد.
دانشجويان فعال در ستادهای انتخاباتی دو نامزد معترض به نتيجه رسمی انتخابات (موسوی و کروبی) و نيز دانشجويان معترض به روند برگزاری و نتيجه انتخابات، هزينه سنگينی برای کنشگری اجتماعی و حضور انتقادی ـ اعتراضی پرداختند. با وجود اين، حيات اجتماعی دانشجويان زير پوست سرکوب و انسداد سياسی، و در متن جامعه مدنی تداوم يافت. حضوری که خود را در فرآيند و نتيجهی انتخابات رياست جمهوری ۹۲ آشکار ساخت. اين (تاثير کنش اصلاحطلبانه و تغييرخواهانه دانشجويان) در پيروزی دولت ميانهگرا و اعتدالجوی حسن روحانی نقشی غيرقابل اغماض داشت. شعارهايی که دانشجويان در جريان رقابتهای انتخاباتی در تجمع ها سر دادند، سئوالهايی که از نامزدها و نمايندگان ايشان پرسيدند، و حضور فعال آنان در ستادها، شواهد مهمی از اين حضور موثر بود.
دانشجويان فعال در ستادهای انتخاباتی دو نامزد معترض به نتيجه رسمی انتخابات (موسوی و کروبی) و نيز دانشجويان معترض به روند برگزاری و نتيجه انتخابات، هزينه سنگينی برای کنشگری اجتماعی و حضور انتقادی ـ اعتراضی پرداختند. با وجود اين، حيات اجتماعی دانشجويان زير پوست سرکوب و انسداد سياسی، و در متن جامعه مدنی تداوم يافت. حضوری که خود را در فرآيند و نتيجهی انتخابات رياست جمهوری ۹۲ آشکار ساخت. اين (تاثير کنش اصلاحطلبانه و تغييرخواهانه دانشجويان) در پيروزی دولت ميانهگرا و اعتدالجوی حسن روحانی نقشی غيرقابل اغماض داشت. شعارهايی که دانشجويان در جريان رقابتهای انتخاباتی در تجمع ها سر دادند، سئوالهايی که از نامزدها و نمايندگان ايشان پرسيدند، و حضور فعال آنان در ستادها، شواهد مهمی از اين حضور موثر بود.
کنش مزبور البته مستقل از رفتار دانشجويانی است که بهدلايل گوناگون (بهويژه سرکوب و خشونتی که پس از انتخابات ۸۸ متحمل شدند و تداوم حبس رهبران و زندانيان جنبش سبز و عدم تغيير فضای امنيتی) پای صندوقهای رأی حضور نيافتند. گو اينکه بخش مهمی از اينان، از فضای انتخابات برای اطلاعرسانی و آگاهیبخشی و طرح مطالبات سياسی ـ اجتماعی خود، سود جستند.
حاکم شدن دولت روحانی، ترکيب يک دست ساختار سياسی قدرت را برهم زد. حالا قوه مجريه با نگاهی متفاوت نسبت به دولتهای نهم و دهم، مديريت کلان دانشگاه را در اختيار گرفته است. دولت روحانی میتواند با کمک به گسترش و تقويت نهادهای مدنی، به شکل مستقيم و غيرمستقيم، ياریگر نه فقط دموکراتيزاسيون، که توفيق خود باشد. يک پای مهم جامعه مدنی، نهادهای دانشجويی است و جنبش دانشجويی.
مطابق گزارشهای رسمی، درحال حاضر حدود چهار ميليون و ۴۰۰ هزار دانشجو در مقاطع مختلف تحصيلی (کاردانی، کارشناسی، ارشد و دکترا) در ۲۵۰۰ مرکز آموزش دولتی و دانشگاه غيردولتی (آزاد، پيام نور، جامع علمی کاربردی) حضور دارند که پتانسيل مهمی برای دموکراتيزاسيون به شمار می رود. بيش از ۶۰ درصد اين دانشجويان (حدود دو ميليون و ۸۰۰ هزار تن) در مقطع کارشناسی تحصيل میکنند که اگر در کنار حدود ۴۰۰ هزار دانشجوی کارشناسی ارشد (حدود ۱۰ درصد کل دانشجويان کشور) قرار گيرند، با توجه به زمان پيوسته و تقريبا طولانی اين زندگی دانشجويی، امکان و احتمال فعاليت اجتماعی ـ سياسی و همسويی در شبکههای اجتماعی حقيقی، افزايش میيابد.
قابل اشاره است که شهرهای بزرگ کشور ـ به شکلی قابل پيشبينی ـ واجد بيشترين دانشجو هستند. استان تهران با بيش از ۷۰۰ هزار دانشجو (بيش از ۱۶ درصد کل)، استان اصفهان با بيش از ۳۰۰ هزار دانشجو (بيش از ۷ درصد کل)، و استان خراسان رضوی با بيش از ۲۶۰ هزار دانشجو (بيش از ۶ درصد کل) اين حضور را توضيح میدهند. اما از ميان اين همه، چه ميزان در زمانه دولت بنفش، در متن جنبش دانشجويی فعال خواهند بود؟
چنانکه دور از ذهن نيست، متأثر از وضع بحرانی اقتصاد، گروه مهمی از دانشجويان، همچنان ـ و چه بسا بيشتر از معمول ـ در انديشه يافتن کار، به پشتوانه مدرک فارغالتحصيلی باشند. حضور انتقادی و مطالبهجويانه در جنبش دانشجويی، چه در عرصه خواستهای صنفی و چه در حوزه تقاضاهای سياسی ـ اجتماعی، چندان در دستور کار اين بخش از دانشجويان نخواهد بود.
بخش ديگری از دانشجويان، تجربه سرکوب خشن و تهديدها و اخراجهای چند سال پيش را ديده، شنيده يا باواسطه تجربه کردهاند؛ اينچنين تمايلی به کنشگری در جنبش دانشجويی نخواهند داشت. اين گروه، ترجيح میدهند در حاشيه چالشهای هزينهبر باشند. طيفی از اين دانشجويان، متأثر از تغيير قوه مجريه، و دلبسته به بهبودگری تدريجی دولت روحانی، ترجيح میدهند در سايه و کنار بمانند و نظارهگر دستآوردهای دولت بنفش، و تأثيرات آن بر فضای دانشگاه و جامعه باشند.
اما مستقل از دو گروه مهم پيش گفته، به نظر میرسد بخش قابل توجهی از دانشجويان، بهويژه در شهرهای بزرگ ايران، بهدلايلی که قبلا مورد اشاره قرار گرفت، در صحنه تحولات اجتماعی ـ سياسی فعال خواهند ماند. بهخصوص که دانشجويان از آن رو که بهدليل شرايط سنی، از امکان مشارکت در انتخابات برخوردارند لاجرم در مقاطع انتخاباتی، مستقيم و غيرمستقيم، درگير امر سياست میشوند.
انگيزه برای پيگيری مطالبات صنفی نيز بهقدر لازم در گروه مزبور، باقی خواهد بود. اين گروه، با توجه به پتانسيلی که دانشجويان و جنبش دانشجويی از آن برخوردار است، میتواند تأثيرات مهمی بر گذار دموکراتيک داشته باشد. گو اينکه برخی ويژگیهای دانشجويان در ابتدای دهه ۹۰ (ازجمله نگاه متفاوت آنان به زندگی و تحصيل و سياستورزی نسبت به دانشجويان دهههای قبل)، پيشبينی رفتار سياسی آنان را نيز دشوار میسازد. محاسبه «هزينه ـ فايده» اقدام و کنشگری، به نظر میرسد به شکل محسوسی در نسل جديد، بيش از نسلهای پيش، رايج است.
انگيزه برای پيگيری مطالبات صنفی نيز بهقدر لازم در گروه مزبور، باقی خواهد بود. اين گروه، با توجه به پتانسيلی که دانشجويان و جنبش دانشجويی از آن برخوردار است، میتواند تأثيرات مهمی بر گذار دموکراتيک داشته باشد. گو اينکه برخی ويژگیهای دانشجويان در ابتدای دهه ۹۰ (ازجمله نگاه متفاوت آنان به زندگی و تحصيل و سياستورزی نسبت به دانشجويان دهههای قبل)، پيشبينی رفتار سياسی آنان را نيز دشوار میسازد. محاسبه «هزينه ـ فايده» اقدام و کنشگری، به نظر میرسد به شکل محسوسی در نسل جديد، بيش از نسلهای پيش، رايج است.
درسآموخته از تجربه جنبش دانشجويی در دوران اصلاحات و نيز حوادث چند سال اخير، مطالبه آنچه روحانی خود وعده داده و در برنامههای انتخاباتیاش بيان کرده، در کنار نهادسازی و تقويت کانونهايی که در هشت سال گذشته هدف قرار گرفتند و ضعيف شدند، ممکن است.
گو اينکه جنبش دانشجويی بهدلايل متعدد (ازجمله تحمل فشار و تهديد مزمن در دو دوره رياست جمهوری احمدینژاد، و نيز سپری کردن فشار و سرکوب حاد پس از انتخابات ۸۸) برای رسيدن به سطح اثرگذار، نيازمند صبوری است. و اين از چشم دانشجويان پيگير و کنشگر، پنهان نيست.
کنار رفتن باند احمدینژاد ـ مشايی از قوه مجريه، و حضور روحانی و همفکرانش اين مجال را فراهم ساخته تا دانشجويان و جنبش دانشجويی، به جايگاهی که در خور ويژگی اجتماعی و انتظار جامعه مدنی از ايشان است، نائل آيند.
دولت اعتدال، نه فقط امکانی برای گسترش دموکراتيزاسيون ـ با وجود تمام موانع و نيز بهرغم تمايل کانونها و باندهای اقتدارگرای مستقر در حاکميت ـ فراهم کرده، که فرصتی برای تقويت ارکان جامعه مدنی، و ازجمله جنبش دانشجويی مهيا کرده است. اين، البته متوقف است به قدرشناسی دانشجويان از بسترهايی که دولت ميانهرو فراهم میآورد، و نيز مواجهه واقعبينانه آنان با شرايط برای ارتقاء تدريجی گام به گام موقعيت خويش. در چنين تعاملی، جنبش دانشجويی همزمان با گسترش و تقويت خويش، پشتوانهای برای جامعه مدنی خواهد بود، و در متن حمايت نقادانه، اهرمی برای تقويت رويکردهای اصلاحی و بهبودگری دولت بنفش.
دولت اعتدال، نه فقط امکانی برای گسترش دموکراتيزاسيون ـ با وجود تمام موانع و نيز بهرغم تمايل کانونها و باندهای اقتدارگرای مستقر در حاکميت ـ فراهم کرده، که فرصتی برای تقويت ارکان جامعه مدنی، و ازجمله جنبش دانشجويی مهيا کرده است. اين، البته متوقف است به قدرشناسی دانشجويان از بسترهايی که دولت ميانهرو فراهم میآورد، و نيز مواجهه واقعبينانه آنان با شرايط برای ارتقاء تدريجی گام به گام موقعيت خويش. در چنين تعاملی، جنبش دانشجويی همزمان با گسترش و تقويت خويش، پشتوانهای برای جامعه مدنی خواهد بود، و در متن حمايت نقادانه، اهرمی برای تقويت رويکردهای اصلاحی و بهبودگری دولت بنفش.