اردیبهشت در ایران به نام روز معلم نامگذاری شدهاست.
در این ارتباط، هر سال در این روز، سخنان و مطالب زیادی در خصوص جایگاه معلمان در جامعه و وعدهها و قولهای مقامهای جمهوری اسلامی ایران برای بهبود وضعیت آنان در رسانهها منتشر و پخش میشود.
اما آیا زندگی و کار معلمان در یک سال گذشته، یعنی از ۱۲ اردیبهشت سال گذشته تاکنون، تغییر کرده است؟
سعيد پيوندی، استاد آموزش و پرورش در دانشگاه پاريس، در گفتوگو با راديو فردا ابتدا با اشاره به وضعيت معيشتی معلمان میگويد:
اگر به مجموع سياستهای دولت در يک سال گذشته نگاه کنيم، میبينيم هيچ تحول چشمگيری در اين زمينه به وجود نيامده است و مشکلاتی که معلمان ما در سال های گذشته با آن دست به گريبان بودند کماکان ادامه دارد.
جهت يادآوری میتوانم بگويم اگر قرار بود قدرت خريد معلمان ما در حد سال ۵۷ باقی بماند، اکنون حقوق معلمان بايد به طور متوسط دو و نيم برابر حقوقی باشد که به طور واقعی دريافت میکنند. همين شکاف نشان میدهد تا چه حد اين گروه اجتماعی دچار مشکلات معيشتی هستند و همين مسئله گاه آنها را وادار میکند به مشاغل دوم و سوم روی بياورند تا بتوانند هزينههای زندگی خود را تامين کنند.
همين امر به طور مستقيم بر کيفيت آموزش در ايران تاثير میگذارد و میتوان گفت يکی از دلايل مشکلات آموزشی در ايران پايين بودن حقوق معلمان و مشکلات معيشتی است که اين قشر با آن درگير هستند و مجبور میشوند فقط در مدرسه نباشند و کارهايی ديگر هم انجام دهند تا بتوانند زندگی خود را تامين کنند.
شما فکر میکنيد سياستگذاریهای کلان درارتباط با تدريس و وضعيت معلمان که توسط وزارت آموزش و پرورش اتخاذ می شود، از نظر کيفی چه تاثيری بر نظام آموزشی ايران داشته است؟
در مجموع میتوان گفت سياستهای وزارت آموزش و پرورش در سالهای گذشته به خصوص در زمينههايی که شما اشاره کرديد سياستهای مبهمی بوده که سردرگمیهای زيادی را در زمينه آموزش ايجاد کرده و همين امر يکی از دلايل مشکلات عملی و کاری معلمان ما و افت کيفيت کاری آنها است.
اگر بخواهم مثال روشنی در زمينه مسائل روز بزنم، همين تغيير نظام آموزشی است که قرار است از سال تحصيلی آينده نظام آموزشی ايران تغيير کند و دوره ابتدايی شش ساله شود و دو دوره سه ساله دبيرستان داشته باشيم، يعنی برگرديم به نظام قديم.
تغيير بزرگی در اين حد در هر نظام آموزشی در دنيا بايد با توجيه و آموزش جديد معلمان همراه باشد تا آنان برای درک تغييری که دارد در نظام آموزشی به وجود می آيد، آماده شوند. ولی وقتی به فعاليتهای وزارت آموزش و پرورش نگاه میکنيم، میبينيم کمترين توجه به اين بخش مبذول شده است. يعنی معلمان که اجراکنندگان اصلی اين طرح هستند خيلی کم مورد توجه بودند و بيشترين بحثها در سطح کلان و عمومی بحثهايی رسانهای است و کار زيادی در زمينه توجيه و آمادهسازی معلمان و آموزش آنها انجام نشده است.
همين مسئله را در مورد کاربرد فناوری جديد هم میتوان ديد، يعنی در اين زمينه هم وزارت آموزش و پرورش دائم شعار میدهد قرار است مدارس ما هوشمند باشند و تکنولوژی جديد به کار ببرند، ولی همزمان کار زيادی برای آموزش معلمان و يا تهيه تجهيزات مدارس انجام نمیشود.
در واقع میتوان گفت معلمان يک گروه اجتماعی هستند که از وقتی اولين آموزشها را در دانشگاه میبينند کاملا رها میشوند و خيلی کم سياستهای کلی آموزش و پرورش توجه میکند به اين که معلمی شغل دشواری است که بايد به طور دائم به روز شود و معلمان بايد آموزش ببينند تا بتوانند نسل آينده جامعه را تربيت کنند.
همين موضوع چه تاثيراتی را در سيستم آموزش و پرورش ايران برجای میگذارد؟
تاثيراتی که در سال های گذشته همراه داشته و اکنون هم ادامه دارد، اين است که ما با افت کيفی شديد نظام آموزشی در ايران مواجه هستيم که به صورت وجود مردودی يا ترک تحصيل زودرس يا مشکلات آموزشی دانش آموزان بروز میکند و همين طور نارضايتی معلمان از کارشان.
يعنی ما با يک بحران هويتی برای معلم مواجه هستيم که نمیداند سمتگيری اصلی نظام به کدام سو است، هدفها چيست و چگونه میتواند اين اهداف را برآورده کند. به ويژه اين که ما در يک نظام آموزشی غيرمشارکتی هستيم که در آن معلمان حق اظهار نظر و مشارکت آن چنانی ندارند و با کسانی که میخواستند در سالهای پيش اين کار را بکنند برخورد شديدی انجام شد.
میتوان گفت افت کيفيت آموزشی و نارضايتی معلمان از شرايط کارشان، دو پيامد ناگزير سياستهای فعلی آموزش و پرورش است.
در این ارتباط، هر سال در این روز، سخنان و مطالب زیادی در خصوص جایگاه معلمان در جامعه و وعدهها و قولهای مقامهای جمهوری اسلامی ایران برای بهبود وضعیت آنان در رسانهها منتشر و پخش میشود.
اما آیا زندگی و کار معلمان در یک سال گذشته، یعنی از ۱۲ اردیبهشت سال گذشته تاکنون، تغییر کرده است؟
سعيد پيوندی، استاد آموزش و پرورش در دانشگاه پاريس، در گفتوگو با راديو فردا ابتدا با اشاره به وضعيت معيشتی معلمان میگويد:
Your browser doesn’t support HTML5
اگر به مجموع سياستهای دولت در يک سال گذشته نگاه کنيم، میبينيم هيچ تحول چشمگيری در اين زمينه به وجود نيامده است و مشکلاتی که معلمان ما در سال های گذشته با آن دست به گريبان بودند کماکان ادامه دارد.
جهت يادآوری میتوانم بگويم اگر قرار بود قدرت خريد معلمان ما در حد سال ۵۷ باقی بماند، اکنون حقوق معلمان بايد به طور متوسط دو و نيم برابر حقوقی باشد که به طور واقعی دريافت میکنند. همين شکاف نشان میدهد تا چه حد اين گروه اجتماعی دچار مشکلات معيشتی هستند و همين مسئله گاه آنها را وادار میکند به مشاغل دوم و سوم روی بياورند تا بتوانند هزينههای زندگی خود را تامين کنند.
همين امر به طور مستقيم بر کيفيت آموزش در ايران تاثير میگذارد و میتوان گفت يکی از دلايل مشکلات آموزشی در ايران پايين بودن حقوق معلمان و مشکلات معيشتی است که اين قشر با آن درگير هستند و مجبور میشوند فقط در مدرسه نباشند و کارهايی ديگر هم انجام دهند تا بتوانند زندگی خود را تامين کنند.
شما فکر میکنيد سياستگذاریهای کلان درارتباط با تدريس و وضعيت معلمان که توسط وزارت آموزش و پرورش اتخاذ می شود، از نظر کيفی چه تاثيری بر نظام آموزشی ايران داشته است؟
در مجموع میتوان گفت سياستهای وزارت آموزش و پرورش در سالهای گذشته به خصوص در زمينههايی که شما اشاره کرديد سياستهای مبهمی بوده که سردرگمیهای زيادی را در زمينه آموزش ايجاد کرده و همين امر يکی از دلايل مشکلات عملی و کاری معلمان ما و افت کيفيت کاری آنها است.
اگر بخواهم مثال روشنی در زمينه مسائل روز بزنم، همين تغيير نظام آموزشی است که قرار است از سال تحصيلی آينده نظام آموزشی ايران تغيير کند و دوره ابتدايی شش ساله شود و دو دوره سه ساله دبيرستان داشته باشيم، يعنی برگرديم به نظام قديم.
«در تغییرهای بزرگ نظام آموزشی، معلمان که اجراکنندگان اصلی اين طرحها هستند خيلی کم مورد توجه بودهاند»
تغيير بزرگی در اين حد در هر نظام آموزشی در دنيا بايد با توجيه و آموزش جديد معلمان همراه باشد تا آنان برای درک تغييری که دارد در نظام آموزشی به وجود می آيد، آماده شوند. ولی وقتی به فعاليتهای وزارت آموزش و پرورش نگاه میکنيم، میبينيم کمترين توجه به اين بخش مبذول شده است. يعنی معلمان که اجراکنندگان اصلی اين طرح هستند خيلی کم مورد توجه بودند و بيشترين بحثها در سطح کلان و عمومی بحثهايی رسانهای است و کار زيادی در زمينه توجيه و آمادهسازی معلمان و آموزش آنها انجام نشده است.
همين مسئله را در مورد کاربرد فناوری جديد هم میتوان ديد، يعنی در اين زمينه هم وزارت آموزش و پرورش دائم شعار میدهد قرار است مدارس ما هوشمند باشند و تکنولوژی جديد به کار ببرند، ولی همزمان کار زيادی برای آموزش معلمان و يا تهيه تجهيزات مدارس انجام نمیشود.
در واقع میتوان گفت معلمان يک گروه اجتماعی هستند که از وقتی اولين آموزشها را در دانشگاه میبينند کاملا رها میشوند و خيلی کم سياستهای کلی آموزش و پرورش توجه میکند به اين که معلمی شغل دشواری است که بايد به طور دائم به روز شود و معلمان بايد آموزش ببينند تا بتوانند نسل آينده جامعه را تربيت کنند.
همين موضوع چه تاثيراتی را در سيستم آموزش و پرورش ايران برجای میگذارد؟
تاثيراتی که در سال های گذشته همراه داشته و اکنون هم ادامه دارد، اين است که ما با افت کيفی شديد نظام آموزشی در ايران مواجه هستيم که به صورت وجود مردودی يا ترک تحصيل زودرس يا مشکلات آموزشی دانش آموزان بروز میکند و همين طور نارضايتی معلمان از کارشان.
يعنی ما با يک بحران هويتی برای معلم مواجه هستيم که نمیداند سمتگيری اصلی نظام به کدام سو است، هدفها چيست و چگونه میتواند اين اهداف را برآورده کند. به ويژه اين که ما در يک نظام آموزشی غيرمشارکتی هستيم که در آن معلمان حق اظهار نظر و مشارکت آن چنانی ندارند و با کسانی که میخواستند در سالهای پيش اين کار را بکنند برخورد شديدی انجام شد.
میتوان گفت افت کيفيت آموزشی و نارضايتی معلمان از شرايط کارشان، دو پيامد ناگزير سياستهای فعلی آموزش و پرورش است.