قرار است در هفتم اسفند ماه انتخابات پارلمان ایران و مجلس خبرگان رهبری برگزار شود. تاکنون انتخابات این مجلس از نظر مردم و نیروهای سیاسی فاقد اهمیت بوده، برای اینکه آنها را هیچ کاره و تابع محض رهبر به شمار میآوردند. اما انتخابات این دوره به موضوعی مهم تبدیل شده و تا حدودی انتخابات پارلمانی را که همزمان برگزار میشود، تحتالشعاع قرار داده است. دلیل این امر چیست؟
دلیل اول شایعات گسترده پیرامون شدت بیماری آیتالله خامنه ای و احتمال مرگ اوست. در این صورت مجلس خبرگان رهبری بعدی، باید جانشین وی را انتخاب کند. آیتالله خامنهای به مجلس خبرگان رهبری دستور داده که چندین نامزد احتمالی را در نظر داشته باشند. آنها هم چنین کرده و گفتهاند اسامی یادشدگان را فقط با آیتالله خامنهای در میان خواهند گذاشت. بدون تردید، آیتالله خامنه ای بیش از هر کس در انتخاب جانشین خود نقش بازی خواهد کرد.
دلیل دوم قدرت مطلقه و نظارتناپذیر آیتالله خامنهای است. برخی چون اکبر هاشمی رفسنجانی قصد دارند تا از طریق تغییر ترکیب مجلس خبرگان و آوردن نیروهای جوان و متفاوت (به عنوان نمونه حسن خمینی نوه آیتالله خمینی)، به وسیله مجلس خبرگان آینده، آیتالله خامنهای و نهادهای تحت امر وی را تحت نظارت قرار دهند. با اینکه مجلس خبرگان نیازمند ۸۸ نماینده است، برخلاف دورههای قبلی، در این دوره ۸۰۱ تن نامزد شده اند- یعنی نه برابر مورد نیاز- که ۱۶ تن از آنها زنان هستند. محافظهکاران طرح هاشمی را هدف دشمن قلمداد میکنند که از طریق نیروهای نفوذیشان در رژیم به دنبال تحقق آن هستند.
با اینکه محافظهکاران افراطی بر سر مسئله نظارت بر رهبری حملات شدیدی به هاشمی کردند، اما آیتالله خامنهای در نهم اسفند ۷۹ گفته بود: «خودِ رهبری هم فوق نظارت نیست؛ چه برسد به دستگاههای مرتبط با رهبری...چون حکومت بهطور طبیعی به معنای تجمّع قدرت و ثروت است...یک کار لازم و واجب است و باید هم باشد».
دلیل سوم مربوط به جنگ قدرت در جمهوری اسلامی است. جنگ قدرت محافظهکاران با اصلاحطلبان اینک به جنگ قدرت آنها با نیروهایی که خود را اعتدالیون قلمداد میکنند -همچون هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، و...- کشیده است. آنها دائماً این مدعا را تکرار میکنند که حسن روحانی و همفکرانش دولت آمریکا را «کدخدای جهان» به شمار میآورند که باید با آن به توافق رسید. محافظهکاران افراطی مجلس میگویند که توافق هستهای که تهدیدات بسیاری برای کشور در بر دارد، گام اول بود و آمریکا «به دنبال برجامیزه کردن همه موضوعات بود» و هست.
دلیل چهارم هاشمی رفسنجانی مدتهاست که از «شورایی کردن رهبری» سخن میگوید. با اینکه قانون اساسی در آخرین ماههای حیات آیتالله خمینی و آغاز رهبری آیتالله خامنهای اصلاح و شورایی بودن رهبری از آن حذف شد، اما هاشمی رفسنجانی دائماً این خبر را طرح کرده و میگوید که من و آیتالله خامنه ای در زمان انتخاب جانشین برای آیتالله خمینی موافق شورایی شدن رهبری بودیم، اما اکثریت اعضای مجلس خبرگان این نظر را نپذیرفتند، ولی در آینده امکان شورایی شدن رهبری وجود دارد.
سرلشکر حسن فیروزآبادی در پیامی تند در ۲۷ آذر ۱۳۹۴ طرح هاشمی را «حیله جدید» دشمنان برای نابودی وحدت کشور و نظام، چند صدایی کردن رهبری و فرماندهی کل قوای نیروهای نظامی قلمداد کرد. او سپس افزود که در طول تاریخ و دنیا، شاهد رهبری و فرماندهی کل قوای نظامی شورایی نبودهایم.
دلیل پنجم این است که با نامزد شدن افراد جدیدی که با آیتالله خامنهای و محافظهکاران اختلاف نظر دارند، شوای نگهبان باید آنها را رد صلاحیت کند و خود این عمل هم بدون هزینه نخواهد بود. قطعاً شورای نگهبان بسیاری را به بهانههای مختلف رد صلاحیت خواهد کرد.
هاشمی رفسنجانی در ۲۹ آذر ۱۳۹۴ گفت انتخابات مجلس خبرگان باید سالمتر از انتخابات پارلمان باشد، چون امنیت ایران متکی بر این امر است، نه اینکه شورای نگهبان به صورت «باندی» رقبا را رد صلاحیت کند تا خبرگان را به «انحصار» محافظهکاران در آورند. اگر حذف یا تقلب صورت گیرد، نتیجه برای اکثریت مردم «غیر قابل قبول» خواهد شد، «خدشهای بر نظام وارد میشود» و «کوتهبینانه» ثبات کشور را بر هم خواهند زد. «مشکوک کردن مردم» به روند انتخابات در شرایط کنونی «خطرناک» است.
آیتالله جنتی -دبیر شورای نگهبان که مسئول اصلی حذف مخالفان و رقبا از طریق «نظارت استصوابی» است- در پاسخ هاشمی رفسنجانی و دیگر منتقدان رد صلاحیت کردن نامزدها توسط شورای نگهبان، کوشید تا این اعتراض را هم برنامهای آمریکایی قلمداد کند.
وی در نماز جمعه چهارم دی با طرح مقاله «ایران، اسلام و حاکمیت قانون» فرانسیس فوکویاما در وال استریت جورنال ۲۷ ژوئیه ۲۰۰۹ به دروغ ادعا کرد که او به آمریکاییها گفته که باید ولایت فقیه را حذف کنید و برای حذف ولایت فقیه باید با حمله به «نظارت استصوابی» شورای نگهبان، این نهاد پاسدار ولایت فقیه را حذف کرد. اگرچه فوکویاما مرتکب اشتباهاتی شده بود و گمان کرده که شورای نگهبان همان مجلس خبرگان رهبری است، خامنهای رئیس شورای نگهبان است و این شورا قادر به عزل رهبر است، با این حال هیچ سخنی درباره «نظارت استصوابی» شورای نگهبان نگفته بود.
دلیل ششم این است که آیتالله خامنهای با طرح موضوع نفوذیهای دشمن پس از توافق هستهای، این ابزار را به مریدان خود داد تا مخالفان را تحت عناوین نفوذی آمریکا و انگلیس و اسرائیل طرد و حذف و سرکوب کنند. محمدرضا نقدی -رئیس سازمان بسیج- در ۲۶ آذر ۱۳۹۴ گفت: «آمریکا برای نفوذ کم مانده نماز جمعه برگزار کند».
آیتالله محمد یزدی -رئیس مجلس خبرگان رهبری، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضو شورای نگهبان که رد صلاحیت نامزدها به دست آنهاست- در همان روز گفته است که طلاب نباید پول انگلیسی بگیرند.
محسنی اژهای -معاون اول قوه قضائیه- در ۲۹ آذر ۱۳۹۴ هاشمی رفسنجانی را منافقی خواند که آمریکا سخن خود را از زبان او بیان میکند و وی نیز به روابط با دشمنان افتخار میکند. سپس گفت: «قول میدهم با کمک شما بسیجیان، منافقین و نفوذیها را شناسایی کنیم و پس از دستگیری به اشد مجازات برسانیم».
بدین ترتیب، رقبا و منتقدان به نفوذیهای دشمنان تبدیل میشوند.
دلیل هفتم این است که فرماندهان نظامی سپاه به صراحت درباره گرایشی که باید در مجلس خبرگان آینده حاکم شود، اظهار نظر میکنند و این امر نشاندهنده احساس خطر آنان است. سرلشگر محسن رضایی در ۳ دی ۱۳۹۴ گفت که آمریکا «در صدد نفوذ در انتخابات و رأی آوردن لیبرالمنشها است و در موضوع خبرگان، مایل است با طرح مباحثی مانند شورای رهبری و مسائلی از این دست، نهاد رهبری را تضعیف کند». سرلشگر رحیم صفوی در ۵ دی ۱۳۹۴ گفت که اعضای مجلس خبرگان آینده باید افرادی باشند که در برابر اعتراض دانشجویی سال ۷۸ و جنبش سبز سال ۸۸ به طور انقلابی ایستادند.
دلیل هشتم این است که گویی این انتخابات با سرنوشت هاشمی رفسنجانی هم گره خورده است. او قدرتمندترین فرد دهه اول انقلاب پس از آیتالله خمینی بود. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ نامزد شد و شورای نگهبان وی را رد صلاحیت کرد. درباره او چند احتمال مطرح است: الف- رد صلاحیت توسط شورای نگهبان. ب- زندانی شدن در منزل (مانند آیتالله منتظری، مهندس موسوی و مهدی کروبی). پ- پیروزی در انتخابات و دستیابی دوباره به ریاست مجلس خبرگان رهبری. ت- پیروزی در انتخابات و رهبری اقلیت خبرگان.
اگر هاشمی، حسن خمینی و حسن روحانی تأیید صلاحیت شوند، آنها لیستی سراسری برای کل کشور ارائه خواهند داد که بالای آن عکس و نام این سه قرار خواهد داشت. در این صورت محافظهکاران افراطی بازنده خواهند بود. خامنهای و محافظهکاران برای ممانعت از این خطر، شاید مجبور به رد صلاحیت هاشمی و حسن خمینی شوند.
دلیل نهم این است که مخالفان داخل کشور با توجه به وضعیت منطقه و تجربه فاجعهبار افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن؛ نمیخواهند که ایران هم به همین وضعیت وحشتناک گرفتار آید. آنان به این اجماع رسیدهاند که در انتخابات شرکت کنند و راه تدریجی اصلاحات را برای گذار به دموکراسی دنبال کنند. آنان بر این گمانند که در انتخابات آینده یک گام کوچک دیگر به جلو بر خواهند داشت. یعنی اگر هم پیروز نشوند، حداقل شاید بتوانند نیروهای محافظهکار افراطی را از طریق انتخابات کنار بگذارند. در این صورت، همان گونه که انتخاب حسن روحانی در سیاست خارجی دستاورد مهم توافق هستهای را به دنبال آورد، شاید انتخابات آینده نیز برخلاف میل آیتالله خامنهای و مریدانش به دستاوردهای کوچکی در داخل کشور منتهی شود.
دلیل دهم این است که دولتهای غربی نیز به دقت خبرهای بیماری آیتالله خامنه ای را دنبال میکنند و برای آنها بسیار مهم است که چه کسی جانشین وی خواهد شد؟ آیا جانشین خامنهای هم نظرات مشابهی درباره جهان غرب و دولتهای غربی خواهد داشت؟ آیا اگر ترکیب مجلس خبرگان تغییر کند، فشاری بر خامنهای برای اصلاح دیدگاهها و تغییر مواضعش وارد خواهند آورد؟
--------------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
** نسخه انگلیسی این یادداشت در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۵ در هافینگتون پست منتشر شده است.