رژیمهای غیر دموکراتیک تحت سه مدل دیکتاتوریهای نظامی، دیکتاتوریهای سلطانی، و دیکتاتوریهای توتالیتر و فاشیستی گونهبندی شدهاند. هیچ رژیمی مصداق دقیق این نمونههای مثالی نیست. همیشه میان واقعیت و نمونه مثالی تا حدودی فاصله و تفاوت وجود دارد. باید دید با کدام مدل میتوان واقعیت را بهتر تفسیر کرد؟
رژیم ایران، دیکتاتوری نظامی نیست. در رأس حکومت فقیهان حضور داشته و اکثر قدرت در چنگ آنان است. رژیم توتالیتر و فاشیستی هم نیست، برای اینکه فاقد خصوصیات رژیمهای توتالیتر(سرکوب تمام عیار جامعه مدنی، پیشوا پرستی، تک صدایی بودن جامعه، تحمیل تفسیری رسمی از ایدئولوژی حاکم به همگان و...) است. با الگوی دیکتاتوری نئوسلطانی میتوان رفتارهای این رژیم را بیشتر فهمید و تفسیر کرد.
مطابق نظریه سلطانیسم، سلطان که مطابق میل خودسرانه در همه امور دخالت میکند، باید استقلال مالی داشته و نیروهای نظامی به عنوان ابزار دست او عمل کنند. نفت برای ولی فقیه استقلال مالی پدید آورده است. اگر نفت وجود نداشت، دولت میبایست از مردم مالیات بگیرد. دریافت مالیات و اداره کشور براساس دسترنج مردم، دولت را پاسخگو میکند. وقتی دولت به مالیات مردم محتاج نبوده و اکثر نیازهای خود و جامعه را از درآمدهای نفتی تأمین کند، پاسخگو هم نخواهد بود. از سوی دیگر، نهادهای نظامی/ انتظامی/اطلاعاتی/امنیتی هم تابع ولی فقیه بوده و مطابق میل او عمل میکنند.
استقلال قوه قضائیه یکی از ارکان دموکراسیهاست. قضات از شهروندان در برابر مداخلات خودسرانه دولت دفاع میکنند. در نظامهای دیکتاتوری دستگاه قضایی هم در خدمت دولت است. در نظامهای سلطانی قوه قضائیه تابع «اوامر و منویات مقام معظم رهبری» است و مطابق میل او عمل حکم صادر میکند.
از آغاز زعامت سیاسی آیتالله خامنهای و شروع به کار دولت هاشمی رفسنجانی، این بنای کج پایهریزی شد که وزرای اطلاعات، کشور، خارجه، دفاع، و فرهنگ و ارشاد اسلامی باید قطعاً مورد تأیید آیتالله خامنهای باشند. این سنت در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی هم ادامه یافت. گفته میشد که خاتمی ۱۳ وزیر اطلاعات به خامنهای معرفی کرد تا در نهایت بر سر دری نجفآبادی توافق حاصل شد. خاتمی قصد داشت موسوی لاری را برای وزارت ارشاد برگزیند، اما آیتالله خامنهای عطاءالله مهاجرانی را به او تحمیل کرد و در اولین دیدار کابینه خاتمی با رهبری، نزد همه وزرا این نکته را بازگو کرد تا بقیه نیز شیر فهم شوند.
احمدینژاد که آمد، دوران با شکوه «وحدت گفتمانی» و «بازگرداندن قطار انقلاب بر روی ریلهای اصلی»اش آغاز شد. به تعبیر دیگر، دوران «حاکمیت دوگانه» به پایان رسید و گویی فردی به ریاست جمهوری رسید که تابع محض رهبری بود. افرادی در کابینه احمدینژاد به وزارت رسیدند که مقبول طبع رهبری بودند. اما به مقتضای قانون اساسی متعارض جمهوری اسلامی و نهاد ریاست جمهوری، احمدینژاد رفته رفته به سوی حذف وزرای اصلی مورد تأیید آیتالله خامنهای خیز برداشت.
مصطفی پورمحمدی، معاون پیشین وزارت اطلاعات، وزیرکشور کابینه اول احمدی نژاد شد. پورمحمدی در ۲۹ آذر ۹۱ گفته است که ۱۰ ماه بعد، احمدینژاد خواستار استعفایش شده که علی خامنهای ضمن مخالفت به وی گفته بود: «محکم سر جایت بمان و به هیچ کس هم هیچ نگو». چندی بعد، احمدینژاد دوباره اقدام به برکناری پورمحمدی میکند، اما رهبری مجدداً مانع او میشود. در نهایت، احمدینژاد بدون اطلاع رهبری و دیگران، در اردیبهشت ۱۳۸۷ وزیر کشور را عزل میکند.[۱]
احمدینژاد در گام بعد به سراغ محسنی اژهای، وزیر اطلاعات، و صفارهرندی، وزیر ارشاد، رفت و آنها را عزل کرد. بعد هم نوبت به منوچهر متکی، وزیر امور خارجه، رسید که او را هم بدون اطلاع رهبری عزل کرد. در سال ۱۳۸۸ مشایی را به معاون اولی منصوب کرد که آیتالله خامنهای با حکم حکومتی او را عزل کرد. در آغاز سال ۱۳۹۰ به سراغ وزیر اطلاعات، مصلحی، رفت و او را عزل کرد که آیتالله خامنهای با حکم حکومتی وی را ابقا نمود و این کنش به قهر ۱۱ روزه احمدینژاد منجر شد.
«خامنهایسازی» ساختار سیاسی، دخالت خودسرانه در همه امور، آن چنان آشکار شده که اینک تک تک مسئولان بدان اعتراف میکنند. به چند نمونه اخیر بنگرید:
یکم- پرونده محمد شریف ملکزاده، از یاران احمدینژاد، در حال رسیدگی بود. عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران، در ۱۷ اردیبهشت ۹۱، گفت: «پرونده محمدشریف ملکزاده با صدور کیفرخواست در آستانه ارسال به دادگاه بود، که با توجه به گزارشهایی که به رهبری رسیده، مورد عفو نظام و رأفت رهبری قرار گرفت».
دوم- اکبر هاشمی رفسنجانی با آیتالله خامنهای جهت بازگشت فرزندش(مهدی) به ایران مذاکره و بر سر سه موضوع توافق میکند.
الف- در فرودگاه بازداشت نشود، به خانه رفته و صبح روز بعد شخصاً به دادسرا مراجعه کند.
ب- رسیدگی به پرونده در دست تیم طائب نباشد و تیمی بیطرف به طور قانونی به پرونده رسیدگی کند.
پ- کلیه اتهامات به طور یکجا رسیدگی شود، نه اینکه پس از رسیدگی و محاکمه گفته شود هنوز اتهاماتی باقی مانده که بعداً مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.
حمید رسایی در نطق مجلس علیه هاشمی رفسنجانی به این موضوع اشاره کرده و دادستان تهران در بند دوم پاسخ به رسایی، در ۳۰ آذر ۹۱، به صراحت دستور آیتالله خامنهای را متذکر و رسایی را به عدم التزام به ولایت فقیه متهم میسازد. مینویسد:
خامنهای حتی به هاشمی رفسنجانی زمان آزاد شدن فرزندش را هم اطلاع داده بود، که با چند روز فاصله آزاد شد.
سوم- اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده کل نیروی انتظامی، درباره مجازات حداقلی؟!! چهرههای شاخص جنبش سبز، در پنجم دی ۹۱، گفته است:
چهارم- صادق لاریجانی در ۶ دی ۹۱ درباره نقش آیتالله خامنهای در مدیریت سرکوب جنبش سبز گفته است:
پنجم- آیتالله خشوقت یکی از فقیهانی است که باند سعید امامی با وی در ارتباط بوده و گفته میشد که لیستی از روشنفکرانی را که باید ترور شوند، یکجا به تأیید وی رسانده بودند. آیتالله صدیقی، امام جمعه تهران، گفته است:
ششم- احمدینژاد در گفتوگوی مستقیم تلویزیونی دوم دی ۹۱، به گونهای سخن گفت که گویی قصد دارد مرحله دوم هدفمندسازی یارانهها را به اجرا در آورد. مجلس در این خصوص جلسه غیرعلنی تشکیل داد. احمد توکلی پیشنهاد کرد طی گزارشی به آیتالله خامنهای پیامدهای مخرب این عمل توضیح داده شود تا رهبری مانع این اقدام شود. علی لاریجانی در ششم دی ۹۱، در نطق قبل از دستور در مجلس گفت: «چند بار رهبر انقلاب به حق تذکر دادند که در این مسائل، مانند هدفمند کردن یارانهها موضوع به تصمیم مجلس مربوط است».[۶]
هفتم- غلامحسین الهام در چهارم دی ۹۱، درباره وحدت گفتمانی احمدینژاد و خامنهای و ممانعت رهبری از سرنگونی دولت احمدینژاد گفت:
هشتم- مصطفی پورمحمدی در ۲۸ آذر ۹۱ گفته است:
نهم- اسحاق جهانگیری در ۲۵ آذر ۹۱، در گفتوگو با روزنامه اعتماد درباره کاندیداتوری خاتمی گفت:
دهم- نامه روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سخنان رسایی در مجلس قرائت شد. هاشمی هم چارهای جز اعلام اعتقاد و استناد به تأییدات رهبری از خود ندارد. در این نامه آمده:
نتیجه
خامنهایزاسیون پیامدهای بسیاری دارد.
اولین پیامد آن این است که آیتالله خامنهای مسئول همه بحرانها و نابسامانیها به شمار خواهد رفت.
دومین پیامد آن، تربیت افرادی به الگوی خود است. احمدینژاد بهترین مصداق این مدعاست. او هم مطابق میل خودسرانه در همه امور دخالت میکند.
سومین پیامد، چشمانتظار نشستن تا تصمیم آقا در هر زمینهای اعلام شود. بادامچیان در هفتم دی ۹۱ گفته است: «اخیراً آقای خاتمی توسط آقای هاشمی به مقام معظم رهبری نامه دادند که راهی باز شود تا ما به صحنه بیاییم».[۱۱]به همین دلیل، انتخابات ریاست جمهوری تا این لحظه حتی یک کاندیدا ندارد، همه در انتظار تصمیم سلطان نشستهاند.[۱۲]
چهارمین پیامد با مرگ آیتالله خامنهای روشن خواهد شد، سرنوشت جمهوری اسلامی چه خواهد شد.
پنجمین پیامد، صدمه خوردن شدید سلطانیسم است. خامنهای در موقعیت شاه قرار ندارد. ساختارهای داخلی/منطقهای/جهانی تغییر کردهاند. انقلاب ارتباطات به تنهایی مانع عظیمی در برابر سلطانیسم ایجاد کرده است. بحرانهای عدیده نظام، بسیاری را به فکر واداشته که به این شیوه نمیتوان ادامه داد. عسگراولادی گفته است که موسوی و کروبی را فتنهگر نمیداند، برخلاف مدعای خامنهای، و مخالف تخریب هاشمی رفسنجانی است.
ششمین پیامد، سلطانی کردن اسلام است. به تعبیر دیگر، اسلام هم باید هزینهای بابت زمامداری خامنهای بپردازد و خواهد پرداخت. در جهان واقع، آدمیان به تفکیکهای منطقی توسل نخواهند جست که میان زمامداری خامنهای و اسلام هیچ ارتباطی وجود ندارد. مردم با پوست و گوشت و خون خود زیر ستم «سلطان اسلام» زندگی میکنند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقیها:
۱. رجوع شود به گفتههای مصطفی پورمحمدی در جمع طلاب کرمانی مقیم قم، منعکس شده در سایت خبری، تحلیلی بلندا.
۲. رجوع شود به اعلام جرم دادستانی تهران علیه حمید رسایی، منعکس شده در خبرگزاری فارس.
۳. روزنامه کیهان، پنجم دی ۹۱، ص ۸.
۴. رجوع شود به سخنان رئیس قوه قضائیه در جلسه مسئولان عالی قضایی، منعکس شده در خبرگزاری فارس.
۵. رجوع شود به اظهارات آیتالله صدیقی، منعکس شده در جهاننیوز.
۶. رجوع شود به گزارش خبر آنلاین از جلسه علنی مجلس.
۷. رجوع شود به سخنان غلامحسین الهام، منعکس شده در شبکه خبری ایران.
۸. رجوع شود به گفتههای مصطفی پورمحمدی، در سفر به استان کرمان، منعکس شده در سایت نامهنیوز.
۹. رجوع شود به گفتوگوی اسحاق جهانگیری با روزنامه اعتماد.
۱۰. رجوع شود به متن کامل نامه خانواده هاشمی رفسنجانی به مجلس شورای اسلامی، منعکس شده در وبسایت رسمی اکبر هاشمی رفسنجانی.
۱۱. رجوع شود به سخنان اسدالله بادامچیان، منعکس شده در جهاننیوز به نقل از ایسنا.
تا حدی که من اطلاع دارم، علی خامنهای از هاشمی رفسنجانی پرسیده است: آیا خاتمی و اصلاحطلبان میخواهند وارد انتخابات شوند؟ پاسخ هاشمی مثبت بوده است. خامنهای گفته است: «با توجه به اتفاقات ۸۸ آیا رویشان می شود در انتخابات کاندیدا شوند؟». بدین ترتیب، مدعای نامه خاتمی به رهبری کاذب است.
۱۲. رجوع شود به یادداشت «انتخابات ریاست جمهوری بدون کاندیدا»، منتشر شده در بیبیسی فارسی.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یاداشت الزاماً مطابق با دیدگاههای رادیوفردا نیست.
رژیم ایران، دیکتاتوری نظامی نیست. در رأس حکومت فقیهان حضور داشته و اکثر قدرت در چنگ آنان است. رژیم توتالیتر و فاشیستی هم نیست، برای اینکه فاقد خصوصیات رژیمهای توتالیتر(سرکوب تمام عیار جامعه مدنی، پیشوا پرستی، تک صدایی بودن جامعه، تحمیل تفسیری رسمی از ایدئولوژی حاکم به همگان و...) است. با الگوی دیکتاتوری نئوسلطانی میتوان رفتارهای این رژیم را بیشتر فهمید و تفسیر کرد.
مطابق نظریه سلطانیسم، سلطان که مطابق میل خودسرانه در همه امور دخالت میکند، باید استقلال مالی داشته و نیروهای نظامی به عنوان ابزار دست او عمل کنند. نفت برای ولی فقیه استقلال مالی پدید آورده است. اگر نفت وجود نداشت، دولت میبایست از مردم مالیات بگیرد. دریافت مالیات و اداره کشور براساس دسترنج مردم، دولت را پاسخگو میکند. وقتی دولت به مالیات مردم محتاج نبوده و اکثر نیازهای خود و جامعه را از درآمدهای نفتی تأمین کند، پاسخگو هم نخواهد بود. از سوی دیگر، نهادهای نظامی/ انتظامی/اطلاعاتی/امنیتی هم تابع ولی فقیه بوده و مطابق میل او عمل میکنند.
استقلال قوه قضائیه یکی از ارکان دموکراسیهاست. قضات از شهروندان در برابر مداخلات خودسرانه دولت دفاع میکنند. در نظامهای دیکتاتوری دستگاه قضایی هم در خدمت دولت است. در نظامهای سلطانی قوه قضائیه تابع «اوامر و منویات مقام معظم رهبری» است و مطابق میل او عمل حکم صادر میکند.
از آغاز زعامت سیاسی آیتالله خامنهای و شروع به کار دولت هاشمی رفسنجانی، این بنای کج پایهریزی شد که وزرای اطلاعات، کشور، خارجه، دفاع، و فرهنگ و ارشاد اسلامی باید قطعاً مورد تأیید آیتالله خامنهای باشند. این سنت در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی هم ادامه یافت. گفته میشد که خاتمی ۱۳ وزیر اطلاعات به خامنهای معرفی کرد تا در نهایت بر سر دری نجفآبادی توافق حاصل شد. خاتمی قصد داشت موسوی لاری را برای وزارت ارشاد برگزیند، اما آیتالله خامنهای عطاءالله مهاجرانی را به او تحمیل کرد و در اولین دیدار کابینه خاتمی با رهبری، نزد همه وزرا این نکته را بازگو کرد تا بقیه نیز شیر فهم شوند.
احمدینژاد که آمد، دوران با شکوه «وحدت گفتمانی» و «بازگرداندن قطار انقلاب بر روی ریلهای اصلی»اش آغاز شد. به تعبیر دیگر، دوران «حاکمیت دوگانه» به پایان رسید و گویی فردی به ریاست جمهوری رسید که تابع محض رهبری بود. افرادی در کابینه احمدینژاد به وزارت رسیدند که مقبول طبع رهبری بودند. اما به مقتضای قانون اساسی متعارض جمهوری اسلامی و نهاد ریاست جمهوری، احمدینژاد رفته رفته به سوی حذف وزرای اصلی مورد تأیید آیتالله خامنهای خیز برداشت.
مصطفی پورمحمدی، معاون پیشین وزارت اطلاعات، وزیرکشور کابینه اول احمدی نژاد شد. پورمحمدی در ۲۹ آذر ۹۱ گفته است که ۱۰ ماه بعد، احمدینژاد خواستار استعفایش شده که علی خامنهای ضمن مخالفت به وی گفته بود: «محکم سر جایت بمان و به هیچ کس هم هیچ نگو». چندی بعد، احمدینژاد دوباره اقدام به برکناری پورمحمدی میکند، اما رهبری مجدداً مانع او میشود. در نهایت، احمدینژاد بدون اطلاع رهبری و دیگران، در اردیبهشت ۱۳۸۷ وزیر کشور را عزل میکند.[۱]
احمدینژاد در گام بعد به سراغ محسنی اژهای، وزیر اطلاعات، و صفارهرندی، وزیر ارشاد، رفت و آنها را عزل کرد. بعد هم نوبت به منوچهر متکی، وزیر امور خارجه، رسید که او را هم بدون اطلاع رهبری عزل کرد. در سال ۱۳۸۸ مشایی را به معاون اولی منصوب کرد که آیتالله خامنهای با حکم حکومتی او را عزل کرد. در آغاز سال ۱۳۹۰ به سراغ وزیر اطلاعات، مصلحی، رفت و او را عزل کرد که آیتالله خامنهای با حکم حکومتی وی را ابقا نمود و این کنش به قهر ۱۱ روزه احمدینژاد منجر شد.
«خامنهایسازی» ساختار سیاسی، دخالت خودسرانه در همه امور، آن چنان آشکار شده که اینک تک تک مسئولان بدان اعتراف میکنند. به چند نمونه اخیر بنگرید:
یکم- پرونده محمد شریف ملکزاده، از یاران احمدینژاد، در حال رسیدگی بود. عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران، در ۱۷ اردیبهشت ۹۱، گفت: «پرونده محمدشریف ملکزاده با صدور کیفرخواست در آستانه ارسال به دادگاه بود، که با توجه به گزارشهایی که به رهبری رسیده، مورد عفو نظام و رأفت رهبری قرار گرفت».
دوم- اکبر هاشمی رفسنجانی با آیتالله خامنهای جهت بازگشت فرزندش(مهدی) به ایران مذاکره و بر سر سه موضوع توافق میکند.
الف- در فرودگاه بازداشت نشود، به خانه رفته و صبح روز بعد شخصاً به دادسرا مراجعه کند.
ب- رسیدگی به پرونده در دست تیم طائب نباشد و تیمی بیطرف به طور قانونی به پرونده رسیدگی کند.
پ- کلیه اتهامات به طور یکجا رسیدگی شود، نه اینکه پس از رسیدگی و محاکمه گفته شود هنوز اتهاماتی باقی مانده که بعداً مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.
حمید رسایی در نطق مجلس علیه هاشمی رفسنجانی به این موضوع اشاره کرده و دادستان تهران در بند دوم پاسخ به رسایی، در ۳۰ آذر ۹۱، به صراحت دستور آیتالله خامنهای را متذکر و رسایی را به عدم التزام به ولایت فقیه متهم میسازد. مینویسد:
«ادعای مشارالیه مبنی بر اینکه: «آقازاده فراری به محض ورود[به کشور] به جای زندان به منزل پدر میرود و در همان شب تمام آموزشهای لازم را از وکلای اجیر شده میبیند»؛ اگر حمل بر صحت شود، نشان میدهد که ایشان در این مورد خاص از واقعیت امر مطلع نبوده و این گونه سخن گفتن، مسلماً با ادعای ولایتمداری وی مطابقت ندارد».[۲]
خامنهای حتی به هاشمی رفسنجانی زمان آزاد شدن فرزندش را هم اطلاع داده بود، که با چند روز فاصله آزاد شد.
سوم- اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده کل نیروی انتظامی، درباره مجازات حداقلی؟!! چهرههای شاخص جنبش سبز، در پنجم دی ۹۱، گفته است:
«فکر میکنید برای افرادی که چنین فتنهای را به پا کردند و کارهایی که کردند حصر خانگی کافی بود؟!. قطعاً در هر جای دنیا چنین اتفاقی میافتاد با عوامل آن برخورد خیلی شدیدتری میکردند. اما چرا نشد؟. طبیعی است، زیرا که ما داریم در یک نظام متصف به ولایت فقیه و در یک حکومت اسلامی که الگویش را امیرالمؤمنین قرار داده است زندگی میکنیم... مصداق امروز این افراد پیمانشکن آقایان موسوی و کروبی و تعدادی دیگر هستند... قرار بود واقعاً با اینها برخوردهای جدی کنیم ولی آقا اجازه ندادند. در یک جلسهای بعد از فتنه روز عاشورا ما به ایشان عرض کردیم که یک تعداد از کسانی که در این فتنه دخیل هستند باید دستگیر شوند. فرمودند بروید ابتدا احراز کنید بعد بیاورید پیش من، از من مجوز بگیرید. بعد از احراز یک لیست ۴۰ نفره بردیم فرمودند؛ این چند نفر با من».[۳]
چهارم- صادق لاریجانی در ۶ دی ۹۱ درباره نقش آیتالله خامنهای در مدیریت سرکوب جنبش سبز گفته است:
«در جریان فتنه ۸۸ دشمنان نظام اسلامی به دنبال ایجاد غائله بودند و عدهای نیز از درون کشور آب به آسیاب دشمن ریختند... نقش مقام معظم رهبری در برخورد با فتنه سال ۸۸ بیبدیل بود.مقام معظم رهبری در برخورد با این فتنه بسیار صبوری کردند و آن گاه که به این نتیجه رسیدند که فتنهگران به دنبال حق و حقوق قانونی نبوده بلکه میخواهند با نظام برخورد کنند، به خوبی به ارشاد مردم و بیدار کردن بصیرت مردم پرداختند که موجب برخورد انقلابی با فتنهگران و خلق حماسه نهم دیماه شد».[۴]
پنجم- آیتالله خشوقت یکی از فقیهانی است که باند سعید امامی با وی در ارتباط بوده و گفته میشد که لیستی از روشنفکرانی را که باید ترور شوند، یکجا به تأیید وی رسانده بودند. آیتالله صدیقی، امام جمعه تهران، گفته است:
«چند وقت قبل به همراه تعدادی از طلاب به خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم، حضرت آقا فرمودند تنها به علم و اراده خودتان تکیه نکنید طوفانها زیاد است و این طوفانها گاهی اوقات سخت میشود و در این طوفانها نمیتوانید خود را حفظ کنید و باید در این اوقات خودتان را به کسی و یا جایی وصل کنید که شما را حفظ کنند، بعد بنده به حضرت آقا گفتم از چه کسی استفاده کنیم؟ رهبر معظم انقلاب در پاسخ گفتند؛ در طوفانها خود را به آیتالله خوشوقت وصل کنید».[۵]
ششم- احمدینژاد در گفتوگوی مستقیم تلویزیونی دوم دی ۹۱، به گونهای سخن گفت که گویی قصد دارد مرحله دوم هدفمندسازی یارانهها را به اجرا در آورد. مجلس در این خصوص جلسه غیرعلنی تشکیل داد. احمد توکلی پیشنهاد کرد طی گزارشی به آیتالله خامنهای پیامدهای مخرب این عمل توضیح داده شود تا رهبری مانع این اقدام شود. علی لاریجانی در ششم دی ۹۱، در نطق قبل از دستور در مجلس گفت: «چند بار رهبر انقلاب به حق تذکر دادند که در این مسائل، مانند هدفمند کردن یارانهها موضوع به تصمیم مجلس مربوط است».[۶]
هفتم- غلامحسین الهام در چهارم دی ۹۱، درباره وحدت گفتمانی احمدینژاد و خامنهای و ممانعت رهبری از سرنگونی دولت احمدینژاد گفت:
«دولتهای نهم و دهم، تنها دولتی بودند که از حمایت گفتمانی رهبر اندیشمند انقلاب بهرهمند شدهاند... برخی از این جریانات طی هشت ماه گذشته به شکلی جدی برای اسقاط دولت احمدینژاد برنامهریزی کرده بودند، اما با هوشمندی و حمایتهای رهبری از گفتمان عدالتخواهی و ضدفساد احمدینژاد، این پروژه شکست خورد».[۷]
هشتم- مصطفی پورمحمدی در ۲۸ آذر ۹۱ گفته است:
«کسانی که سردمدار و تریبوندار فتنه ۸۸ بودهاند، تا وقتی توبه نکنند، حق بازگشت به مجموعه نظام را ندارند».[۸]
نهم- اسحاق جهانگیری در ۲۵ آذر ۹۱، در گفتوگو با روزنامه اعتماد درباره کاندیداتوری خاتمی گفت:
«آقای خاتمی به صورت ماهیانه، حتی بعد از ریاستجمهوریاش با رهبری ارتباط داشته...من دلیلی نمیبینم یعنی اصلاً موضوعش را موضوع درستی نمیبینم که اصلاً طرح شود که آقای خاتمی تأیید صلاحیت میشوند یا خیر...این شخصیت اگر ورود پیدا کند، حتماً با هماهنگی نظام خواهد بود».[۹]
دهم- نامه روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سخنان رسایی در مجلس قرائت شد. هاشمی هم چارهای جز اعلام اعتقاد و استناد به تأییدات رهبری از خود ندارد. در این نامه آمده:
«رهبری معظم انقلاب هم درست در پایان هشت سال دوره ریاست جمهوری ایشان در پای صندوق رأی با صراحت هر چه تمامتر فرمودند: «هیچ کس برای من هاشمی نمیشود». برای شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی، ولایت فقیه به عنوان یک اصل مترقی در قانون اساسی و به عنوان یک سرمایه معنوی در فقه شیعه بسیار بالاتر از آن است که در منازعات سیاسی از آن هزینه نمایند، تا چه رسد در پاسخ به ناسزاگوییها...در همین زمینه به خطبههای جمعه ولیامر مسلمین که به جای دو رکعت نماز خوانده میشود، درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی توجه فرمایید: «آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست. من از سال ۱۳۳۶ یعنی ۵۲ سال قبل ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. بارها این مرد تا مرز شهادت پیش رفته است. قبل از انقلاب، اموال خود را صرف انقلاب میکرد، به مبارزین میداد. اینها را خوبست که جوانان بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت. هشت سال رئیس جمهور بود، قبلش رئیس مجلس بود، بعد مسئولیتهای دیگری داشت و در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش یک اندوختهای از این انقلاب درست کرده باشد. اینها حقایقی است که باید دانست»... رهبری انقلاب در زمانی که یکی دیگر از همفکران همین شخص، به یکی دیگر از فرزندان آیتالله هاشمی رفسنجانی- البته نه از تریبون رسمی- فحاشی کرده بود، در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان در فرازی از بیاناتشان فرمودند... خانوادهای که مقام معظم رهبری پدر خانواده را با صفات «متدین، متعبد، جزو صلحای زمان، عالمی متفکر، سیاستمداری هوشمند، فقیهی زمانشناس، مجاهدی خستگینشناس و برادری مهربان برای ضعیفان» به جامعه معرفی میکند».[۱۰]
نتیجه
خامنهایزاسیون پیامدهای بسیاری دارد.
اولین پیامد آن این است که آیتالله خامنهای مسئول همه بحرانها و نابسامانیها به شمار خواهد رفت.
دومین پیامد آن، تربیت افرادی به الگوی خود است. احمدینژاد بهترین مصداق این مدعاست. او هم مطابق میل خودسرانه در همه امور دخالت میکند.
سومین پیامد، چشمانتظار نشستن تا تصمیم آقا در هر زمینهای اعلام شود. بادامچیان در هفتم دی ۹۱ گفته است: «اخیراً آقای خاتمی توسط آقای هاشمی به مقام معظم رهبری نامه دادند که راهی باز شود تا ما به صحنه بیاییم».[۱۱]به همین دلیل، انتخابات ریاست جمهوری تا این لحظه حتی یک کاندیدا ندارد، همه در انتظار تصمیم سلطان نشستهاند.[۱۲]
چهارمین پیامد با مرگ آیتالله خامنهای روشن خواهد شد، سرنوشت جمهوری اسلامی چه خواهد شد.
پنجمین پیامد، صدمه خوردن شدید سلطانیسم است. خامنهای در موقعیت شاه قرار ندارد. ساختارهای داخلی/منطقهای/جهانی تغییر کردهاند. انقلاب ارتباطات به تنهایی مانع عظیمی در برابر سلطانیسم ایجاد کرده است. بحرانهای عدیده نظام، بسیاری را به فکر واداشته که به این شیوه نمیتوان ادامه داد. عسگراولادی گفته است که موسوی و کروبی را فتنهگر نمیداند، برخلاف مدعای خامنهای، و مخالف تخریب هاشمی رفسنجانی است.
ششمین پیامد، سلطانی کردن اسلام است. به تعبیر دیگر، اسلام هم باید هزینهای بابت زمامداری خامنهای بپردازد و خواهد پرداخت. در جهان واقع، آدمیان به تفکیکهای منطقی توسل نخواهند جست که میان زمامداری خامنهای و اسلام هیچ ارتباطی وجود ندارد. مردم با پوست و گوشت و خون خود زیر ستم «سلطان اسلام» زندگی میکنند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقیها:
۱. رجوع شود به گفتههای مصطفی پورمحمدی در جمع طلاب کرمانی مقیم قم، منعکس شده در سایت خبری، تحلیلی بلندا.
۲. رجوع شود به اعلام جرم دادستانی تهران علیه حمید رسایی، منعکس شده در خبرگزاری فارس.
۳. روزنامه کیهان، پنجم دی ۹۱، ص ۸.
۴. رجوع شود به سخنان رئیس قوه قضائیه در جلسه مسئولان عالی قضایی، منعکس شده در خبرگزاری فارس.
۵. رجوع شود به اظهارات آیتالله صدیقی، منعکس شده در جهاننیوز.
۶. رجوع شود به گزارش خبر آنلاین از جلسه علنی مجلس.
۷. رجوع شود به سخنان غلامحسین الهام، منعکس شده در شبکه خبری ایران.
۸. رجوع شود به گفتههای مصطفی پورمحمدی، در سفر به استان کرمان، منعکس شده در سایت نامهنیوز.
۹. رجوع شود به گفتوگوی اسحاق جهانگیری با روزنامه اعتماد.
۱۰. رجوع شود به متن کامل نامه خانواده هاشمی رفسنجانی به مجلس شورای اسلامی، منعکس شده در وبسایت رسمی اکبر هاشمی رفسنجانی.
۱۱. رجوع شود به سخنان اسدالله بادامچیان، منعکس شده در جهاننیوز به نقل از ایسنا.
تا حدی که من اطلاع دارم، علی خامنهای از هاشمی رفسنجانی پرسیده است: آیا خاتمی و اصلاحطلبان میخواهند وارد انتخابات شوند؟ پاسخ هاشمی مثبت بوده است. خامنهای گفته است: «با توجه به اتفاقات ۸۸ آیا رویشان می شود در انتخابات کاندیدا شوند؟». بدین ترتیب، مدعای نامه خاتمی به رهبری کاذب است.
۱۲. رجوع شود به یادداشت «انتخابات ریاست جمهوری بدون کاندیدا»، منتشر شده در بیبیسی فارسی.
* نظرات مطرح شده در این یاداشت الزاماً مطابق با دیدگاههای رادیوفردا نیست.