میزبان/ اندی
میزبان: اندی
میهمانان: علی خامنهای، بیل گیتس، عیسی مسیح، باراک اوباما و نجاتی، معلم هندسه
موسیقی: سمفونی شهرزاد
منوی شام: پاستای وجیترین (گیاهی)
میزبان این هفته ما آندرانیک مددیان، معروف به اندی است. اندی یکی از محبوبترین خوانندگان موسیقی پاپ ایران است. او در خانوادهای ارمنی و تهیدست در تهران به دنیا آمد. از نوجوانی به موسیقی علاقه داشت و گیتار مینواخت.
شهرت او زمانی اوج گرفت که با خواننده دیگری به نام کوروس یک گروه دونفره تشکیل دادند و چند آلبوم پرفروش تولید کردند ولی بعدا از هم جدا شدند.
اندی در سالهای اخیر با چند تن از معروفترین خوانندگان بینالمللی برنامه اجرا کرد. از جمله با بنجوی ستاره موسیقی راک که در پشتیبانی از تظاهرکنندگان پس از انتخابات مناقشهبرانگیز ریاست جمهوری در سال ۸۸ ترانه مشترک خواندند.
اندی در فعالیتهای خیریه و صلح دوستانه نیز شرکت دارد و با همسر آمریکاییاش در لسآنجلس زندگی میکند و من در همین شهر با او دیدار کردم.
Your browser doesn’t support HTML5
درباره اندی
آندرانیک مددیان، معروف به اندی از محبوبترین خوانندگان پاپ ایران است. او از نوجوانی به موسیقی علاقه داشت و گیتار مینواخت. شهرتش اما زمانی اوج گرفت که با کوروس یک گروه دونفره تشکیل دادند و چند آلبوم پرفروش تولید کردند. او در سالهای اخیر با چند خواننده معروف بینالمللی برنامه اجرا کرده است.
اندی عزیز خیلی خوش آمدی به برنامه میزبان. میخواستم قبل از هر چیز ازت بپرسم که برای مهمانی شام چه کسانی را دعوت کردی؟
اندی: آقای خامنهای، آقای بیل گیتس، عیسی مسیح، آقای اوباما و آقای نجاتی، معلم ریاضیات کلاس یازده من که فکر میکنم برای من مهمترینش است...
حتماً بعداً برای ما میگویی چرا اینها را دعوت کردی ولی قبل از آن میخواستم به من بگویی برای مهمانی شام چه موسیقی میخواهی پخش کنی؟
فکر میکنم شهرزاد را انتخاب کنم برای اینکه اولاً قطعهای است که من در ارکستر سنفونیک دانشگاه که دابل بیس میزدم این را باید خوب یاد میگرفتیم و به نظر من یکی از بهترین ملودیها و هارمونیهایی است که تا حالا ساخته شده.
در دانشگاه موسیقی میخواندی؟
اندی/ سمفونی شهرزاد
موسیقی انتخابی: سمفونی شهرزاد
اثر: نیکولای ریسمکی کورساکف
وقتی موسیقی میخواندم این یک قسمت از امتحانمان بود که با ارکستر سنفونی دابل بیس میزدم. بیس گیتار بزرگ. این پیس را انتخاب کرده بودیم برای فینال مدرسه.
خوب اجرا کردین؟! چون توی مدرسهها گاهی خوب از آب در نمیآید!
میجر من خوانندگی و آهنگسازی بود. ولی یکی از سازهایی که باید میزدم بیس گیتار بود و خب آن را خوب میزدم.
شهرزاد اثر ریمسکی کورساکف یکی از زیباترین قطعات سنفونیک...
دراماتیک... من اصلاً... خیلیها مرا به عنوان خواننده آهنگهای شاد میشناسند. ولی وقتی آلبومهایم را گوش کنند میبینند که ۸۰ درصد آهنگهای من دراماتیک، عاشقانه و پرمعنا است. نه اینکه آهنگهای شاد را دوست ندارم. من فکر میکنم بیشتر زندگی شاد است تا غمگین. ولی خودم عاشق آهنگهای رمانتیک و بالادی... و از انتخابی هم که کردم معلوم است که از کجا این احساسات میآید.
کاملاً معلوم است. خود قصه شهرزاد هم قصه تراژیک است که باید برای شاه قصه بگوید که زنده بماند. میرسیم به مهمانهایی که انتخاب کردی. مهمان اول آقای خامنهای رهبر جمهوری اسلامی. به عنوان یک خواننده آقای خامنهای را چرا میخواهی دعوت کنی به مهمانی شام؟
میهمانان اندی/ علی خامنهای
علی خامنهای (۱۳۱۸- ه.ش.): سیاستمدار ایرانی
شهرت: دومین رهبر جمهوری اسلامی
دلیل دعوت: شاید متوجه شود وجود خوانندههایی مثل من برای ایران چقدر استفاده خواهد داشت.
بهتر است بگویم دلم میخواهد ایشان ما را دعوت کنند که برویم مهمانی شام. حالا میدانم من وقتی این حرف را میزنم عده زیادی هم دشمنی میکنند که بابا این رژیم ایران با ما این کارها را کردند و ما به خاطر این رژیم داریم در خارج زندگی میکنیم. دلمان میخواهد که برگردیم.
ولی حقیقتش این است که من فکر میکنم در یک مقطع زمانی همه باید گناههای همدیگر را ببخشیم و از صفر شروع کنیم و اگر آن روز برسد و آقای خامنهای متوجه شوند که وجود خوانندههایی مثل من برای ایران چقدر استفاده خواهد داشت و غیر از اینکه تک تک ماها را خوشحال خواهد کرد، تصور کنید ما همه خوانندههای لسآنجلسی برویم ایران تور و کنسرت بگذاریم و پول در بیاوریم و از این پولها استفاده کنیم به افراد بیبضاعت کمک کنیم. به آدمهایی که محتاجند کمک کنیم خانه بسازند برای اینها و مدرسه درست کنند. چون این پولها هست و ما میتوانیم آن را درست کنیم و علاقه هم داریم.
اینکه به چه دلیلی ما آنجا نیستیم و فعالیت نمیکنیم، هنوز کسی به من توضیح نداده که گناه ما چیست. یک انقلابی شده و یک عده آدمی شاه و وزیر شدند که شدند. ماها که کارگرهای آن مملکت هستیم برای ما چه فرق میکند که الان چه کسی شاه است. تا آنجایی که مردم خوشحال باشند و راه خوشبختی داشته باشند. شبها در خانهشان موسیقی باشد و شادی داشته باشند.
کار ما این است که توی خانههای مردم باشیم و در شادیها و غمشان شریک باشیم. من نه اصلاً نظر سیاسی دارم و نه میخواهم شهردار بشوم نه پرزیدنت شوم. فقط میخواهم بتوانم بروم داخل و به مردمم خدمت کنم.
بنابراین میخواهی آقای خامنهای بیاید در مهمانی شام و به او بگویی که آقا درها را بازکن تا ما بتوانیم بیاییم کشورمان و خدمت کنیم...
به مردم... من فکر میکنم مهمانهای دیگر که دعوت کردم در آن مهمانی اگر من نتوانستم قانعش کنم آنها قانعش خواهند کرد.
آنها خواهند گفت آقا بد نیست این ضرر ندارد. استفاده دارد.
هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ...
شاد شدن دل مردم به هر حال شما از اینکه از راه دور بتوانند شما را بشنوند بتوانند بروند کنسرتهای شما در ایران... امیدوارم یک روزی اینطوری شود. مهمان دومت بیل گیتس است.
میهمانان اندی/ بیل گیتس
بیل گیتس (۱۹۵۵- م.): سرمایهدار و کارآفرین آمریکایی
شهرت: بنیانگذار مایکروسافت
دلیل دعوت: نه به دلیل اهمیتش در گسترش کامپیوتر و اینترنت، به این دلیل پولش را خرج خوشحالی و خوشبختی محتاجان دنیا میکند.
بیل گیتس نه به خاطر اینکه در رواج اینترنت و کامپیوتر یکی از بزرگترین آدمهای جهان است، بلکه به خاطر اینکه با این پولش چه کار میکند. بیشترین پولش را خرج خوشحالی و خوشبختی محتاجان دنیا میکند. خودش و خانمش یک سازمانی دارند که غیرانتفاعی است و میروند کشورهای مختلف و به آدمهایی که محتاج هستند خانه و زندگی و مدرسه درست میکنند.
برای من این آدم ارزش بسیاری دارد. چون خدا به او یک استعدادی داده و یک پولی داده و از این پولش در راه مردم استفاده میکند. این آرزوی قلبی من است و من همیشه این کار را کردم. منتها قدرت من در سطح بیل گیتس نیست! در سطح یک خواننده ایرانی است که خودش اگر کار نکند کرایه خانهاش عقب میافتد. برای همین من غبطه میخورم به این خوشبختی که بیل گیتس دارد.
و یکی از مهمترین کارهایی که بنیاد بیل گیتس انجام میدهد واکسیناسیون در آفریقا است. واقعاً تعجبآور است که اینهمه پول گذاشته برای ریشه کردن بسیاری از بیماریها در کشورهای آفریقایی...
و شما تصور کنید که زمانی که ما در ایران داشتیم بزرگ میشدیم این واکسنها ما را زنده نگاه داشته و ما الان اینجا هستیم و از زندگی لذت میبریم. ببین چند میلیون نفر امروز به خاطر بیل گیتس واکسن میگیرند تا سی سال دیگر بشوند دانشمندها و موزیسینهای دنیا. چقدر کارش ارزش دارد.
شما خودتان هم از این کارها زیاد میکنید تا آنجا که من میدانم. البته در حد خودت! شما هم کارهای خیریه میکنید؟
یک فرق عمده هم من و بیل گیتس داریم... نمیخواهم غرورآمیز و خودپسندانه حرف زده باشم، بیل گیتس پولی را که دارد دارد کمک میکند. من پولی را که به آن احتیاج دارم دارم به مردم میدهم. برای اینکه متوجه شدم پولی که من فردا به آن احتیاج دارم زندگی یک نفر دیگر را امروز عوض خواهد کرد و من امروز این پول را دادم.
اگر این خصوصیات خوبی است و راجع به آن حرف میزنم دلم میخواهد طرفدارهای موسیقی من یاد بگیرند که کار خیرخواهانه کردن اینقدر آدم را خوشحال میکند که فکر میکنی الان میلیونها دلار در بانک داری.
این خصوصیات را من از پدرمادرم یاد گرفتم. آنها چیزی را که خودشان احتیاج داشتند به دوست و آشنا دادند و برای همین هم تا آخرین روز زندگی شان آدمهایی بودند که خوشحال بودند و شب سرشان را راحت میگذاشتند میخوابیدند.
میرسیم به مهمان سوم شما عیسی مسیح پیامبر مسیحیان.
میهمانان اندی/ عیسی
عیسی: بنیانگذار آیین مسیحیت
دلیل دعوت: آدمی بود که راه میرفت و به مردم کمک میکرد. خیر همه را میخواست، خوبی همه را میخواست، شادی همه را میخواست.
باید بگویم که اصلاً جنبه مذهبی به این قضیه نباید بدهیم. من وقتی راجع به عیسی مسیح صحبت میکنم اصلاً از دین مسیحیت صحبت نمیکنم. چون خود عیسی دین مسیحیت را رواج نداد. طرفدارانش دین را درست کردند. خودش یک آدمی بود و فقط راه میرفت و به مردم کمک میکرد. خیر همه را میخواست، خوبی همه را میخواست، شادی همه را میخواست. عروسیها میرفت با مردم شراب میخورد غذا میخورد و خوشی میکردند. اگر کسی مریض بود میرفت ازش نگهداری میکرد.
من فقط سعی کردم یاد بگیرم که او چه جور آدمی بوده که من آن کارها را بکنم. اصلاً سوء تفاهم نشود. به نظر من هیچکس لازم نیست دینش را عوض کند بشود مسیحی یا دینش را عوض کند بشود مسلمان. هر دینی دارید اگر میخواهید به خدا نزدیک شوید فقط کافی است خوب باشید. خیرخواه باشید. خوب باشید و خدا از طریق دین خودتان میتواند. پس سوء تفاهم نشود فردا نامههای انتقادی بیاید که اندی میخواهد ما برویم طرفدار عیسی شویم. نه. طرفدار مسیحیت نگفتم. طرفدار خود عیسی، رفتار عیسی، کردار عیسی، الگوی رفتار شخصیاش...
الگوی رفتار شخصی...
همان کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک است که ما از زرتشت داشتیم. راه دور هم نرویم ما خود ایرانیها این کیفیتها را داشتیم قبل از عیسی مسیح.
مهمان چهارمت اوباما رئیسجمهور آمریکاست...
میهمانان اندی/ باراک اوباما
باراک اوباما (۱۹۶۱ م.): سیاستمدار دموکرات آمریکایی
شهرت: چهل و چهارمین رئیسجمهور آمریکا
دلیل دعوت: برای من مهمترین قسمتش این است که حداقل با توپ و تفنگ بمب با ایران رفتار نکرد، و حداقل جنگی را که میتوانست باشد عقب انداخت.
بله خب برای من به عنوان یک ایرانی مهمترین قسمتش این است که حداقل با توپ و تفنگ بمب با ایران رفتار نکرد. برای اینکه اولاً در جنگ همه میبازند و بعضیها معتقدند که باید ایران را بمباران میکردند و با ایران میرفت جنگ. ولی فکر زن و بچه ایرانیهایی هستم که در این جنگها جانشان را از دست میدادند.
به نظر من دیپلماسی مهمترین چیز است و باید تا آخرین لحظه ادامه داد که جنگ نشود. بزرگان قبیله ممکن است خودخواهانه و یا وطنپرستی کارهایی بکنند که به جنگ میانجامد. همه ما میدانیم که بعضی وقتها برای صلح باید جنگید. من هم آنقدر آدم سادهای نیستم که تصور کنم به به همه چیز اینقدر خوب است و به به چه و چه. ولی اوباما با این کاری که اقدام کرد به نظر من حداقل جنگی را که میتوانست باشد عقب انداخت. انشاءالله...
اینجا میخواهم از ترامپ صحبت کنم. مهمترین درسی که ترامپ میتواند از ایرانیهایی که در واشینگتن هستند بگیرد که هم ایران را میشناسند و هم دنیا را میشناسند، هم آمریکا را میشناسند... من امیدوارم که پرزیدنت ترامپ از بچههای ایرانی آن چیزی را یاد بگیرد که ما ایرانیها مثل کشورهای دیگر منطقه مثل عراق نیستیم و کشوری هستیم که هزارها سال بودیم و پشت هم ایستادیم. به محض اینکه جنگ شده متفق شدیم. با وجود اینکه ممکن است در داخل با هم در جنگ هستیم. ولی به محض اینکه از خارج به ما حمله شده متفق شدیم و جنگیدیم. با ایران جنگ نمیشود برد، باید با صلح و دیپلماسی کنار آمد.
این حرف من بین ایرانیها دشمن درست میکند. برای اینکه عدهای هم با خود دولت موافق نیستند. دولت ایران فکر میکند من طرفداری میکنم. نه، من طرفداری نمیکنم از دولت. نه مخالف هیچ دولتی هستم و نه موافقش. ولی چیزی که...
با جنگ مخالفید؟
با جنگ مخالفم. دیپلماسی، دیپلماسی، دیپلماسی.
چهار مهمان اولت عیسی بود، بیل گیتس بود، آقای خامنهای بود و اوباما بود. این معلم را چرا انتخاب کردی؟ معلم ریاضی بود، درست است؟
میهمانان اندی/ نجاتی
نجاتی: معلم هندسه دوران دبیرستان
دلیل دعوت: معلم هندسهام بود که بعداً تیرباران شد. یک عمر از او ممنونم، نه فقط به خاطر اینکه مرا تشویق کرد بلکه برای اینکه آن اعتماد به نفس را در من کاشت، این قدرت و اراده را در من کاشت که من میتوانم آن چیزی را که میخواهم به دست بیاورم.
بله ریاضیات، هندسه فضایی. آقای نجاتی اگر اشتباه نکنم. دارم راجع به سی و شش هفت سال پیش صحبت میکنم. ایشان نه تنها بهترین و اولین مشوق من بودند در زندگی و نه تنها ریاضیات... چون خدا را شکر ریاضیاتم خوب بود.
من شاگرد اول ریاضیات بودم و وقتی تصمیم گرفتم بروم دنبال موسیقی، این معلم من جلوی چشم من گریه کرد. گفت تو هندسه فضایی توی ریاضیات قوی هستی باید بروی دنبال اقتصاد و دانشگاه بروی. بهش گفتم من پول ندارم. خانواده من قدرت دانشگاه را ندارند. گفت من پول جمع میکنم که بروی دانشگاه. باید بروی و ریاضیات را ادامه دهی.
من یک عمر ازش متشکرم. نه فقط به خاطر اینکه مرا تشویق کرد بلکه برای اینکه آن اعتماد به نفس را در من کاشت که من تبدیل شوم از یک آدم خجالتی... که پس من میتوانم... این قدرت و اراده را در من کاشت که من میتوانم آن چیزی را که میخواهم به دست بیاورم. و من رفتم دنبال موسیقی و خدا را شکر یک زندگی خوشحالی دارم الان به خاطر کاری که عاشقش هستم انجام میدهم. همه اینها را من مدیون...
آقای نجاتی هستی...
آن حمایتی که آن زمان از من کرد.
فکر میکنی آقای نجاتی هیچ موقع فرصت پیدا کرد که موسیقیات را گوش بدهد؟ فهمید که خواننده شدی؟
متأسفانه نه. شنیدم بعداً تیرباران شدند. بعد از مدرسه هم که من آمدم آمریکا دیگر با هم در تماس نبودیم.
بنابراین نشنید که یکی از شاگردان خوبش شده یک خواننده بسیار معروف.
فکر نمیکنم.
مهمانانت حالا معلوم شدند. برای اینها غذا چه میخواهی درست کنی؟ اصلا بلدی غذا درست کنی!
عاشق غذا پختن هستم. برای اینکه یک تراپی خیلی خوبی است. عاشق خانه بودن هستم. با سگهایم با خانمم. اگر بتوانم موقعیتی باشد که غذا درست کنم خیلی دوست دارم. ولی تنها چیزی که بلدم پاستا است. آن هم وجیترین. چون من و خانوادهام و حتی سگهایمان وجیترین هستیم. هیچ نوع گوشت نمیخوریم. غذای خیلی طبیعی اورگانیک از سبزیجات و اینها برایشان میپزم. امیدوارم خوششان بیاید.
پاستای وجیترین را چطوری درست میکنی؟
سبزیجات مختلف با روغن زیتون... البته خودم عاشق قورمه سبزی هستم ولی پختنش را بلد نیستم. مهمانها اگر خواستند میتوانند زنگ بزنند رستوران بغلی! قورمه سبزی بدون گوشت بیاورند که مهمانها ناراحت نشوند!
قورمه سبزی هم بدون گوشت باید باشد؟
باید بدون گوشت باشد. اصلاً اینکه انسان باید حیوانات را بکشد و بخورد نمیتوانم تصورش را بکنم. میتوانم قبول کنم. خانواده من برادرخواهرم همه گوشت خورند. تا حالا هم به کسی نگفتم نخورید. ولی من نمیتوانم تصور کنم که سر حیوان را با این خشونت باید برید و خون ریخت و بعد مردم این گوشتها را میخورند. من نمیتوانم.
به خصوص که میگویند گوشت بره یعنی گوسفندی که تازه متولد شده بچه گوسفند را...
من این را تصور میکنم و نمیتوانم. من این را تصور میکنم که یک بچه گوسفند الان میتواند ده بیست سال زندگی خوب داشته باشد. من الان صورتهای سگهایم را میبینم که چه زندگی خوبی دارند، تخت خودشان را دارند و قدردانی میکنند و میآیند بغل من مینشینند و به من عشق میدهند.
همه موجودات جهان اگر بهشان موقعیت بدهی اینقدر خوبند و ما میگیریم اینها را میکشیم و میخوریم. تازه بدتر از آن این است که در ایرانی که اینهمه رئوف و مهربان هستیم و معروف هستیم در دنیا با سگها اینقدر با خشونت رفتار میکنیم در تعجب هستم که بشر چطوری میتواند سگی را که سگ محل ما است و سگی نیست که حمله کرده ما را بکشد... خدا یک سگی را در محل ما به دنیا آورده... این بیچاره یک استخوان میدهیم و کاری به کار ما ندارد. بعد ما میرویم میزنیمش و شکنجهاش میدهیم. این را نمیفهمم.
مسمومش میکنیم...
مسمومش میکنیم. من واقعاً... البته در مقابل هر آدم بدی که دیدم در ایران با سگها خشونت میکند، هزارها آدم خوب دیدم که از آنها نگهداری کردهاند. این حیوانات فراموش نکنیم حیوانات ایران هستند.
درست است.
هموطنان ما هستند به شکل و شمایل متفاوت.
بسیار خب داریم کم کم میرسیم به آخر مهمانی شام شما. سر میز شام چه خبر است؟
یک مقدار که راجع به سیاست روز است که البته یک آدم خیلی دانایی گفته هیچوقت در یک مهمانی با ادب، از سیاست ومذهب حرف نزنید!
برای اینکه اختلاف پیدا میشود!
برای اینکه اختلاف پیدا میشود. ولی دوستان ما تا شام نیامده بود یک مقدار راجع به سیاست دنیا خیلی سطحیتر صحبت کردند. برای اینکه این آدمهایی که من انتخاب کردم از قطبهای کاملاً مختلفی هستند و من اینقدر به دیپلماسی اعتقاد دارم که من فکر میکنم تا زمانی که دسر را بیاوریم روی میز به یک توافقهایی رسیدند.
چون آدمها از دور فکر میکنند خیلی متفاوتند و برای این تفاوت هی میجنگند. ولی وقتی نزدیک میشوند و با هم حرف میزنند متوجه میشوند که ما چقدر چیزهایی داریم که با هم شبیهند و از چیزهایی که شبیه همند لذت میبریم.
پس بیاییم دور هم از این چیزهایی که شبیه همند و دوست داریم با هم لذت ببریم. فکر میکنم این میز باعث میشود که یک مقدار آرامش در خاورمیانه به وجود بیاید و اگر خدا بخواهد ممکن است اوباما که خودش عاشق موسیقی است و شهرزاد را که آن پشت دارند میزنند، باعث شود که آقای خامنهای یک خورده این قوانین ضدموسیقی لسآنجلس را عوض کند که هنرمندان ایرانی بتوانند بیایند در مملکتشان به مردم خدمت کنند.
حتماً در کنار چهرههایی که اغلبشان را از نظر شخصی دوست داری خوش میگذرد.
این شام اینقدر خوب است که من فکر میکنم نگاهشان داریم و صبحانه هم بهشان بدهیم!
حتماً اینقدر حرف دارند که به صبحانه هم برسند!
اگر وجیترین نبودند الان میگفتم کله پاچه هم بیاورند.
خب حتما اینکه میگویی میشود و اینها بحثهای زیادی با هم خواهند کرد. ولی وقت برنامه ما محدود است. اندی جان خیلی ممنونم که در برنامه میزبان شرکت کردی.
خوشحالم از دیدنت.