پیشبینی آنچه روز سوم آذر، ۲۴ نوامبر، در زمینه مذاکرات هستهای رخ خواهد داد، هر ساعت که به این روز نزدیک میشویم، سختتر میشود. مذاکرات برای دستیابی به توافق جامع و نهایی، از آذر سال ۹۲ آغاز شد. زمانی که ایران و ۵+۱ در پیشرفتی کمسابقه، موفق شدند بر سر سند اقدام مشترک توافق کنند.
این سند راه را برای یکسال مذاکره مداوم و فشرده باز کرد تا طرفین برای دستیابی به توافق جامع و نهایی بر سر برنامه هستهای ایران تلاش کنند. حال این مذاکرات به ایستگاه پایانی خود نزدیک میشود و مقامهای مذاکرهکننده همچنان میگویند که از فاصله نظرها کم نشده است.
برای بررسی چشمانداز این گفتگوها و بررسی سناریوهای متعدد در این باره رادیوفردا با سر ریچارد دالتون، تحلیلگر ارشد در مرکز خاورمیانه و شمال آفریقا در چتم هاوس گفتگو کرده است. او ۴ سال سفیر بریتانیا در ایران و پیش از آن در لیبی بوده است.
Your browser doesn’t support HTML5
آقای دالتون پیش از آنکه به چشمانداز دستیابی به یک توافق یا شکست مذاکرات بپردازیم، ارزیابی شما از نحوه عمل دو طرف در طول یکسال گذشته چیست؟
کم کردن فاصله در رویکردها در این مذاکرات برای دستیابی به یک توافق جامع و نهایی، بسیار سخت بوده است. به دلیل محرمانه بودن مذاکرات، هیچکس به طور کامل مطمئن نیست که دقیقاً بر سر میز مذاکره چه پیشرفتهایی در مواضع طرفین ایجاد شده است. اما از سوی تحلیلگران و برخی مقامات توضیحاتی درباره مهمترین چالشها داده شده است که این توضیحات تقریباً قابل اتکا هستند.
یکی از این دشواریها دامنه غنیسازی ایران و نیاز عملی این کشور عنوان شده است. طول مدت توافق دیگر موضوع است. سومین موضوع نحوه رفع و قابل اعتماد بودن این روند برای رفع تحریمهای بینالمللی و تحریمهای یکجانبه آمریکا یا اروپاست. و چهارم مجموعه از سؤالات درباره برخی تأسیسات خاص است که شامل رآکتور آب سنگین اراک میشود که میتواند میزان بالایی از پلوتونیوم تولید کند. میزانی که میتواند به تولید سلاح منجر شود. همچنین تأسیسات فردو که میتوان در آن غنیسازی ۲۰ درصدی انجام داد.
همچنین چالش دیگر موضوع شفافیت است و اینکه جامعه بینالمللی چگونه جامعه بینالمللی میتواند مطمئن باشد که مفاد توافق به درستی اجرا میشود. پیشرفتی که به دست آمده در زمینه شفافیت، این است که به نظر میآید ایران میخواهد در این زمینه گام بردارد و اجازه نظارت گسترده به آژانس بدهد.
همچنین درباره اراک و فردو نیز پیشرفتهایی به دست آمده است. اما درباره دامنه غنیسازی و تولیدات نطنز و سایر تأسیسات غنیسازی و بازه زمانی توافق، و همچنین پروسه رفع تحریمها و برداشته شدن مانع در مقابل اقتصاد ایران، همچنان چالشهایی وجود دارد. در نتیجه در مجموع میتوان گفت پیشرفت خوبی در برخی حوزهها به دست آمده، در برخی دیگر نیز پیشرفت محدودی حاصل شده، و در باقی مانده موضوعات نمیتوان با اطمینان گفت که از فاصله نظرها کاسته شده است.
شما در زمان مذاکرات ترویکای اروپایی در تهران، در اوایل سالهای ۲۰۰۰ به عنوان سفیر بریتانیا در تهران بودید. به نظرتان آیا تشابهی بین وضعیت امروز با آن زمان وجود دارد؟ یا اینکه امروز طرفین با اراده قویتری مذاکره میکنند؟
پروسه این دو مذاکرات مشابه است. در اکتبر سال ۲۰۰۳ بریتانیا، فرانسه و آلمان، در سعدآباد با تهران به توافق دست یافتند که ایران غنیسازی اورانیوم را تعلیق کند. در نتیجه این بخشی از شیوه عمل بود که به جامعه بینالملل این اعتماد را بدهد که مذاکره برای یک توافق نهایی را بر سر برنامه غنیسازی ایران و برنامه تحقیق و توسعه این کشور ممکن کند.
این مشابه توافقی است که سند اقدام مشترک نام گرفت و در نوامبر (آذر) سال گذشته به دست آمد. اما تفاوت مهمی که این دو دارند این بود که در سند اقدام مشترک، محتوای بیشتری دارد و این بدین خاطر است که برنامه اتمی ایران در این ۱۰ سال که از توافق سعد آباد میگذشت، پیشرفت زیادی کرده بود. اما در هر دو وضعیت لازم بود که همه موضوعاتی که حل نشده، چه در سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ و چه در یکسال گذشته، بر روی میز مذاکره باشد؛ موضوعاتی چون شفافیت برنامه هستهای ایران و همچنین برنامه تحقیق و توسعه و ابعاد احتمالاً نظامی این برنامه. تا جامعه بینالمللی، همانند برخورد با همه کشورها، مطمئن باشد که این برنامه صرفاً جنبه صلحآمیز دارد.
در سال ۲۰۰۵ اروپاییها پیشنهادی را به ایران ارائه کردند که تهران از آن خیلی ناراضی بود اما اگر مذاکرات بیشتری در آن زمینه انجام میشد شاید احتمال دستیابی به یک توافق نهایی وجود داشت.
تفاوت فاحش مذاکرات امروز و آن زمان این است که امروز چین، روسیه و آمریکا نیز به این مذاکرات پیوستهاند و این وزن مذاکرات را بیشتر میکند و اهمیت آن را افزایش میدهد و دیگر موضوع تحریمهای بینالمللی است که اقتصاد ایران از آن رنج میبرد و تهران میخواهد این تحریمها برداشته شوند. این انگیزهها در سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ وجود نداشت.
با چنین پیشزمینهای آیا به نظر شما تا روز سوم آذر دستیابی به یک توافق جامع ممکن است؟ برخی از تحلیلگران معتقدند که زمان کافی برای دستیابی به یک توافق جامع و نهایی وجود ندارد.
احتمالهای متعددی وجود دارد. یکی اینکه مذاکرات به طور کلی شکست بخورد که به نظرم احتمال آن بسیار کم است. چرا که پیشرفت به دست آمده و تمایل زیادی هم از سوی ایران و هم شش کشور برای دستیابی به توافق وجود دارد.
دومین سناریو تمدید مدت مذاکرات است. اینکه سند اقدام مشترک همچنان اجرا شود، و به مذاکرهکنندگان زمان بیشتری برای دستیابی به توافق بدهد.
سناریوی سوم این است که در حالی که طرفین تصمیم به تمدید مذاکره میگیرند، بر سر برخی جوانب مورد مذاکره، توافقی تازه کنند. مثلاً درباره تأسیسات اراک که پیشرفتهایی حاصل شده، به توافقی نهایی برسند، و از آن سو نیز شاهد برخی اقدامات در زمینه تحریمها باشیم. این وضعیت به طرفین مذاکره این اعتماد را میدهد که میتوان به یک توافق نهایی دست پیدا کرد.
و سناریوی چهارم این است که طرفین نزدیک به سوم آذر، حوزههایی که از لحاظ سیاسی در آن انعطاف نشان دادهاند و همچنان راه حل نهایی برای آن به دست نیامده را اعلام کنند، اما بگویند که برای دستیابی به راههای اجرای این انعطافهای سیاسی احتیاج به زمان و مذاکره دارند.
من معتقدم هنوز زمان برای این سناریوی چهارم وجود دارد و هنوز درباره دستیابی به توافق تا سوم آذرماه بدبین نیستم.
من همچنان میخواهم به سناریوی شکست مذاکرات که مطرح کردید برگردم. در هفتههای اخیر برخی تحلیلگران مینوشتند که در صورت شکست مذاکرات، اتحادیه اروپا تمایل چندانی به ادامه شیوه سرسختانهای که تا امروز در کنار آمریکا اتخاذ کرده بوده ندارد. به نظرتان اگر مذاکرات شکست بخورد، اروپا همچنان به رویکرد سالهای اخیرش، خصوصاً در زمینه تحریمها ادامه خواهد داد؟
بله من اعتقاد دارم که اروپاییها سیاستشان را تغییر نخواهند داد. اما مسلم است که جزئیات شکست مذاکرات میتواند بر این موضوع تأثیرگذار باشد. اگر زمان مذاکرات تمدید شود، به نظرم اروپاییها موضع خود را تغییر نمیدهند. اگر شکست اعلام شود و دلیل این شکست از منظر اروپاییها این باشد که مثلاً آمریکا بر روی خواستههای زیادهخواهانه و غیرمعقولی پافشاری کرده، ممکن است که برخی از گروههای سیاسی بگویند که دیگر زمان تغییر رویکرد رسیده است.
این گمانهزنی من است اما به نظرم در این حالت، نه به صورت دفعی اما در طول زمان، فشارها درباره تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران، افزایش خواهد یافت.
اما با در نظر گرفتن سناریوی خوشبینانه، در صورت دستیابی طرفین به توافق جامع، به نظرتان، در کنار حل مناقشه هستهای، چنین توافقی چه تأثیرات دیگری بر سیاست بینالمللی خواهد گذاشت؟
پیش زمینه پاسخ من این فرض است که تحریمهای بینالمللی بنا بر برنامه رفع شوند، ایران هم به تعهدات خود در همه جوانب توافق عمل کند و آژانس صلحآمیز بودن برنامه ایران را تأیید کند. با چنین پیش فرضی، به نظرم این چهار حوزه تحت تأثیر توافق قرار میگیرند:
حوزه اول، در زمینه بازرگانی بین ایران و کشورهای غربی است. برخی شرکتها خیلی سریع برای سرمایهگذاری به ایران میروند و برخی دیگر به دلیل ثبات وضعیت، محتاطتر عمل خواهند کرد. البته برای اینکه شاهد بازگشت واقعی و جدی سرمایهگذاری به ایران، زمان لازم است و نباید توقعها را بالا برد. برنامه و طرحهای دولتی در ایران هم با پیشرفت در روند فروش نفت و گاز میتواند اجرایی شود.
حوزه دوم رابطه ایران با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس است. در این زمینه فکر نمیکنم در ماههای اول یا شاید سالهای اول پس از توافق، اتفاق بزرگی رخ دهد، چرا که اختلاف نظر طرفین بسیار زیاد است. مثلاً وضعیت در لبنان، سوریه و یمن و حضور ایران در عراق مورد اختلاف است. اما به نظرم یک توافق هستهای میتواند مسیر را برای گفتگو خصوصاً در زمینه امنیت میان ایران و خصوصاً کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باز کند.
حوزه سوم در زمینه رابطه ایران با آمریکاست. در این مورد هم نباید خیلی زود توقع اتفاقی بزرگ داشت. میزان بیاعتمادی بین دو طرف بسیار زیاد است. از هر دو طرف صحبتهایی در این باره منتشر میشود. مثلاً آیتالله خامنهای که میگوید دشمنی با آمریکا به شکلی است که اصلاً حاضر به هیچگونه پیشرفتی در این زمینه نیست. آنچه که در سالهای اول پس از توافق میتوان دید این است که ایران و آمریکا در زمینههایی که نفع دو طرف در میان است، همکاریها یا گفتگوهایی را انجام دهند؛ مثلاً در مورد مقابله با داعش. طرفین در زمان جنگ افغانستان، همکاری موفقیتآمیزی را با یکدیگر برای مدتی طولانی انجام دادند.
و حوزه چهارم تأثیر این توافق بر توازن قوا در داخل ایران است. مشخص است که چنین توافقی که به رفع تدریجی تحریمها و پیشرفت وضعیت اقتصادی بیانجامد، میتواند به توازن قدرت گروههای سیاسی بیانجامد. این چنین توافقی به کمک میانهروها و رئیسجمهوری ایران که به صورت دمکراتیک انتخاب شده خواهد آمد و به اطرافیان روحانی از جمله اصلاحطلبانی که قابل قبول از سوی حکومت هستند، این فرصت را میدهد که نشان دهند زمینهای که برای میانهروی و توسعه و رابطه با جهان در نظر گرفته بودند، نتیجه داده است و این سیاستها باید ادامه یابد و تندرویها گروههای محافظهکار باید منع شود.
و به عنوان سؤال آخر، آقای دالتون، به نظرتان با توجه به مشکلاتی که در رابطه تهران - لندن وجود دارد، فکر میکنید یک توافق احتمالی چه تأثیری در این روابط خواهد داشت؟
به نظرم میتواند به پیشرفت روابط کمک کند. فکر میکنم پس از اتفاقی که در پی حمله مهاجمان به سفارت بریتانیا در تهران رخ داد و دیپلماتها باید به خطر حفظ امنیتشان از ایران خارج میشدند، دو کشور ایران و بریتانیا کمی در یافتن راهی برای بهبود روابط، کُند عمل کردهاند.
مسلماً چنین توافقی در هر دو کشور ایران و بریتانیا به کمک کسانی خواهد آمد که تمایل به برقراری مجدد رابطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارند. من افتخار این را داشتم که سفیر بریتانیا در تهران باشم، و در آن زمان تمایل بیشتری به همکاری با بریتانیا وجود داشت و موانع زیادی در مسیر همکاری های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وجود داشت که نتیجه برخی دشمنیها در تهران نسبت به بریتانیا بود.
در نتیجه هر گونه حضور مجدد بریتانیا در تهران، برای توسعه یافتن احتیاج به زمان دارد، تا نشان دهد که در راستای حسن نیت است، و ترسها و نگرانیها درباره همکاری با بریتانیا بیدلیل است. اما بدون یک توافق هستهای من نمیتوانم تصور کنم که پیشرفتی در روابطی که هم اکنون سرد است، به دست آید.