بالاخره هیئت انتخاب فیلم ایرانی اسکار امسال اعلام کرد که «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی به نمایندگی از ایران در بخش رقابت فیلمهای خارجی زبان هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکار شرکت میکند.
رقیبان دیگر برای این امر عبارت بودند از «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «مرهم» علیرضا داودنژاد و «ورود آقایان ممنوع» رامبد جوان.
جدایی نادر از سیمین که با فراتر از ۱۰ میلیون دلار فروش گیشه جهانی پروفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران نامیده میشود علاوه بر پنج جایزهای که در جشنواره فجر ۸۹ گرفت، خرس طلای برلیناله ۲۰۱۱ را از آن اصغر فرهادی کارگردان و دو خرس نقره ای این جشنواره را از آن گروه بازیگران زن و مرد این فیلم کرد.
بر اینها باید جوایز بهترین فیلم جشنوارههای ایرواین، سیدنی، پولا، دوربان و سن پیترزبورگ امسال و جوایز بهترین فیلمنامه جشنوارههای آسیا پاسیفیک امسال و دوربان امسال را افزود. همچنین جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم در جشنواره امسال آمستردام.
رقص در غبار، شهر زیبا، چهارشنبه سوری و درباره الی به ترتیب فیلمهای قبلی اصغر فرهادی هستند. فیلمهایی به گفته منتقدان، درگیر با استیصال حاصل از زندگی شهری و کشمکشهای طبقاتی یا هر دو.
در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، سیمین (لیلا حاتمی) میخواهد از همسرش نادر (پیمان معادی) جدا شود. چون نادر حاضر نیست پدر پیرش را که دچار بیماری فراموشی است در ایران تنها بگذارد و همراه سیمین و دخترشان ترمه (سارینا فرهادی) به خارج بروند.
قاضی دادگاه با طلاق موافق نیست و ترمه هم میکوشد با ماندن در خانه کنار پدر و پدربزرگ شیرازه زندگی از هم نپاشد. رفتن سیمین به خانه مادر اول برای تحت فشار گذاشتن نادر سبب میشود نادر برای تر و خشک کردن پدر راضیه (ساره بیات) را استخدام کند. زنی جوان و متدین از خانواده کم درآمد که نه به نادر درباره باردار بودن خود چیزی میگوید و نه به شوهرش حجت (شهاب حسینی) درباره کار تازهاش.
پیچ و تاب داستان از وقتی آغاز میشود که یک روز نادر هنگام بازگشت به خانه پدر را تک و تنها، آسیب دیده، دمر بر روی زمین افتاده و طناب پیچ شده میبیند. حادثهای که سرآغاز دعوایی میشود با راضیه که زندگی همه را زیر و رو میکند از جمله زندگی ترمه را که به سرعت زیر بار تلاش برای نپاشیدن زندگی خانوادگی ناچار است بزرگ شود و دیدگاه مستقل خود را به پدر و مادر و دیگران و زندگی بیابد.
شنبه شب ۲۶ شهریور در مراسم پایانی پانزدهمین جشن خانه سینما علاوه بر جوایز دیگر که به این فیلم تعلق گرفت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به شهاب حسینی برای بازی در نقش حجت داده شد و اصغر فرهادی هم جایزه بهترین کارگردانی را گرفت.
به علاوه جایزه بهترین فیلمنامه اوریجینال که از دست محمود دولتآبادی داستاننویس پیشکسوت دریافت کرد که سبب شد اصغر فرهادی بگوید خوشحال است با دریافت جایزه از دست کسی که به گفته او از نوجوانی برایش با اهمیت بوده از این اتهام که جامعه را زشت تصویر میکند تبرئه شود.
محمود دولتآبادی در تهران میهمان پیک فرهنگ این هفته است برای بررسی انتخاب جدایی نادر از سیمین به منظور رقابت در بخش فیلمهای خارجی اسکار ۲۰۱۲.
آقای دولتآبادی، حالا که فیلم جدایی نادر از سیمین انتخاب شد برای رقابت در بخش فیلمهای خارجی زبان اسکار واکنش شما چیست؟
همانطور که میدانید این جایزه از دست من تقدیم آقای فرهادی شد. به نظرم میرسد که او یکی از استعدادهای خوب سینمای ایران است و من برای او توفیق آرزو میکنم. نظراتی اگر داشتم به خود ایشان در شب نمایش خصوصی گفتم و بهتر است که عنوان نکنم. دیگر این که او با توجه به تجربهای که از این کار پیدا کرده حتماً کارهای بهتری را انجام خواهد داد.
فکر میکنید این فیلم در مقام مقایسه با فیلمهای دیگر چه خصوصیتی دارد که این همه قبل از این انتخاب دربارهاش صحبت شد؟
مقدار زیادی فضای تنگ و نفسگیری که در فیلم ارائه میشود که به گمان من یک مقداری هم زیاد است این که مسئله مبتلابه را ایشان رویش انگشت گذاشته تازگیهایی است که در فیلم وجود دارد و از عهده برآمدن او و ساختن فیلمی در یک فضای تنگ و بسته. این هم جزو اهمیتهای فیلم است.
با توجه به این که شما خودتان سابقه دارید در اینکه کارهایتان به زبانهای دیگر ترجمه شود و اینکه مخاطب آنها را چگونه میپذیرد، فکر میکنید این فیلم با مخاطب خارجی چگونه ارتباط برقرار کرده؟
من در بازتابش در رسانههای جمعی بودم که در برلین خیلی ازش استقبال شده و در جاهای دیگر هم همینطور. به گمان من آثار هنری ایران این قابلیت را دارد که با مخاطب غیرفارسیزبان و غیرایرانی ارتباط برقرار کند. این خیلی موفقیتآمیز بود به نظر من.
*
ویژگی فیلمهای اصغر فرهادی تا چه حد در رقابتهای اسکار میتواند به نفع فیلم جدایی نادر از سیمین تمام شود؟ پاسخ بهمن مقصودلو، منتقد سینما و فیلمساز در نیویورک.
بهمن مقصودلو: آقای فرهادی کارگردان قابلی است. فیلمهای گذشته ایشان را دیدم مثلاً فیلم درباره الی... خیلی برایم جالب بود که یک کارگردان بتواند این قدر با کاراکترهای زیادی بیننده سر جایش بنشاند و فیلم را ادامه دهد. کاراکترهای جوان زیاد، هم حرکت دوربین، هم دیالوگها و هم ترکیب حرکت میزانسنی که به بازیگران میدهد و حرکت دوربین خودش و این تبادل گفتوگوها، دیالوگها، که خودش هم اینها را مینویسد، بسیار چشمگیر و قابل است. یعنی کارگردانی است قابل. اگر فیلم گذشتهاش درباره الی که گویا به اسکار فرستاده شده بود و مورد توجه اسکار قرار نگرفت به دو دلیل است برای این که بینندگانی که آنجا نشستهاند و این فیلمها را میبینند گروه بسیار ورزیدهای اغلبشان هستند.
یکی این که فیلم دو اشکال داشت. داستان فیلم از روی داستان حادثه آنتونیونی بود که کاراکترها به تدریج باز میشوند و نمایان میشوند برای بیننده وقتی کسی از بینشان ناپدید میشود، دوم این که حرکت تکنیکی فیلم از دیوید لین کارگردان معروف آمریکایی گرفته شده بود که هرچه که از فیلم پیش میرود و هر چقدر بیننده فکر میکند که الان چه اتفاق میافتد خلافش اتفاق میافتد.
این هم نو نبود. در نتیجه فیلم موفق نشد. ولی این چیزی را از فیلم کم نمیکند که یک کارگردانی بسیار روان و خوبی را فرهادی در آن فیلم ارائه میکند و همچنین در فیلم قبلیاش چهارشنبه سوری.
این فیلم جدیدش را من ندیدهام. ولی به هر صورت فیلمی مورد توجه قرار میگیرد که جوایز بینالمللی زیادی را گرفته باشد یا مطرح شده باشد در سطح جهانی و به خصوص یک پخشکننده مهمی در آمریکا داشته باشد که سونی کلاسیک آن را خریده و در آمریکا نشان میدهد و میتواند موبالیزه کند منتقدین آمریکایی را و جراید آمریکا را و این بتواند یک نوع آگاهی به اعضای آکادمی قبل از اینکه فیلم را ببینند بدهد و آنها هشیارانه به فیلم نگاه کنند.
به هر صورت متأسفانه من بقیه فیلمهای ایرانی را که از ایران نامزد اسکار بودند، ندیدهام که قضاوت درستی کنم تا حقی از آنها ضایع نشود ولی این کارگردان در فیلمهای قبلیاش نشان داده که هم مهارت کارگردانی را میداند و هم نویسنده قابلی است و هم ترکیب حرکت دوربین یعنی فرم و محتوا را به خوبی متوجه است و قادر است که از پس آن بربیاید.
*
میرویم سراغ جمشید اکرمی، استاد سابق رشته سینما در دانشگاه کلمبیای نیویورک، استاد همین رشته اکنون در دانشگاه ویلیام پیترسون نیوجرسی تا نظر او را درباره انتخاب فیلم جدایی نادر از سیمین برای رقابت در بخش فیلم های خارجی اسکار ۲۰۱۲ بشنویم.
جمشید اکرمی: این فیلم مطمئناً شایستگی کاملی داشته که از طرف ایران به اسکار معرفی شود به عنوان نماینده سینمای ایران. در مورد فیلمهای ایرانی و بیشتر به خاطر دخالتهایی که از طرف دولت میشود، دخالتهایی که بعضی وقتها آشکار است و بعضی وقتها غیرمستقیم، همیشه این احتمال هست که فیلمی که سزاواری بیشتری دارد به لحاظ یک سری ملاحظات سیاسی انتخاب نشود.
این اتفاق قبلاً چند بار افتاده. ولی خوشبختانه میشود گفت امسال حق به حقدار رسید و فیلمی انتخاب شد که به نظر من بالاترین شانس موفقیت را در اسکار نسبت به سایر فیلمهای ایرانی دارد. این نه فقط به خاطر ارزشهای خود فیلم است که باعث شده جایزههای معتبری هم ببرد بلکه به خاطر پخشکننده بانفوذی هست که فیلم در آمریکا دارد یعنی سونی کلاسیک.
ما بارها دیدیم که تبلیغات و روابط عمومی حساب شده میتواند حتی اگر تأثیر مستقیم روی نظر رأیدهندههای اسکار نداشته باشد دستکم یک آوازه بلندتری به فیلم بدهد و حضور آن فیلم را در مقایسه با بقیه فیلمها که اکثر آنها هم پخشکننده با نفوذ ندارند و یا اصلاً پخشکننده ندارند حضور آن فیلم را پررنگتر بکند.
این کاری است که در گذشته کمپانیهای میرمکس و سونی کلاسیک کردهاند و بنابراین من فکر میکنم این خودش هم یک چیزی است که به فیلم کمک میکند.
چه چیزی این فیلم را ممتاز میکند در شرایط رقابت با نامزدهای دیگر اسکار در گروه خارجی زبان از کشورهای دیگر؟ سناریو، کارگردانی، فیلمبرداری، و یا بازیگری؟
لیست کامل فیلمهای برگزیده کشورها هنوز منتشر نشده. واقعاً مشکل است که آدم بتواند بدون مقایسه با ۶۰ تا فیلم دیگر که احتمالاً فرستاده میشوند شانس جدایی نادر از سیمین را تخمین بزند. میشود گفت این یکی از قویترین فیلمهایی است که در طول سالهای اخیر از ایران به اسکار آمده.
سالهایی بوده که به خاطر کیفیت پایین آن فیلم انتخاب شده آدم خیلی راحت میتوانست همان اول بگوید که این فیلم هیچ شانسی برای انتخاب نهایی نخواهد داشت. ولی در مورد جدایی نادر از سیمین در این برهه زمانی بخصوص دست کم میشود گفت این فیلم جزو پنج نامزد نهایی اسکار اگر انتخاب شود جای هیچ تعجبی نخواهد بود. من برای این فیلم شانس خوبی پیشبینی میکنم.
معیاری که شما دارید چیست؟ بازیگریاش قوی است، سناریوی آن قوی است، کل اینها همه روی هم رفته باعث این امر میشود؟
بله. به قول آمریکاییها این فیم یک بسته کامل است، یعنی فیلم کاملی است. آقای فرهادی سبک و سیاق خاصی را در سینمای ایران دنبال کرده و الان بعد از پنج فیلمی که ساخته، میشود گفت که یک فیلمساز صاحب امضا شده.
فیلمسازی که نه تنها فیلمهای چند لایهای خیلی مؤثر و گویا مینویسد و با بیان سینمایی قوی موجز کارگردانی میکند بلکه اساساً یک جامعهشناس تیزبین هم هست و نگرشهای قوی و عمیق و کاوندهای به فضای اجتماعی اطرافش دارد.
ما سیر تکامل این نگرش را در فیلمهایش شاهد بودیم. در تمام این پنج فیلم توانستیم ظرافتهای این نگرشها را هم ببینیم. من فکر میکنم هر کسی بخواهد تاریخ اجتماعی ایران را در دو سه دهه اخیر بنویسد میتواند از این پنج فیلم فرهادی به عنوان یک منبع غنی که آن روحیات و هنجارهای اجتماعی ایرانی اسلامی را بازتاب میدهند استفاده کند. (حالا البته این شاید بیشتر حالت یک تز را دارد که من مطرح میکنم و میشود خیلی راجع به آن توضیح داد و نوشت.)
ولی برگردیم به این فیلم به خصوص یکی از تمهای مورد علاقه آقای فرهادی که تم استیصال فردی است در این فیلم یک تجلی تاثیرگذاری دارد. به خصوص در یک سطح طبقاتی که ما کمتر این تقابلهای طبقاتی را در فیلمهای ایرانی میبینیم و میبینیم که آن استیصال فردی آدمها در انواع متفاوتش البته و هر کدام به دلیلی چطور آدمها را به طرف دروغگوییها و کنشهای ناهنجاری سوق میدهد که میتواند عواقب تراژیکی داشته باشد.
به کاراکترهای فیلم میتوانم اشاره کنم که خیلی با ظرافت نوشته شدهاند و طوری بین ابعاد مختلف این شخصیتها تعادل هست که در فیلم نه فرشتهای میبینیم و نه دیوی. در واقع میشود گفت آن خصایل خوب و بد کاراکترها بیشتر در ارتباط با موقعیتهایی که به اجبار، به اجبار همان موقعیتهای اجتماعی در آن قرار میگیرند نشان داده میشود.
همین خودش یک بعد قوی سیاسی هم به فیلم میدهد بدون این که فیلم به طور مستقیم سیاسی باشد. ما در فیلم آدمهایی را میبینیم که قربانیان یا دستکم رنجبران شرایط اجتماعیشان هستند و این به روشنی در فیلم مشخص است و همان است که من فکر میکنم بعد سیاسی فیلم را میسازد.
من چون صحبتی هم از کاراکترها کردم باید اشارهای هم به بازیهای خیلی خوب فیلم بکنم. در این فیلم ما مانند فیلم درباره الی با یک بازی گروهی رو به رو هستیم که به بهترین مفهوم این اصطلاح میبینیم که بازیهای فیلم به طور ارگانیکی به هم زنجیر شدهاند و در هم گره خوردهاند.
اصلاً هیچکدام از بازیهای انفرادی نمیتوانند بدون ارتباط به بقیه بازیها آن جلوه و تأثیر لازم را داشته باشند. این مهمترین مشخصه یک بازی خوب گروهی است.
قبلاً نهادهای حکومتی جدایی نادر از سیمین را مصداق سیاهنمایی دانسته بودند. به حرفهای اصغر فرهادی در جشن سال گذشته خانه سینما ایراد گرفته بودند و تولید فیلم موقتاً متوقف شده بود و بعد گفته شد اصغر فرهادی در پاریس حرفهایی به نفع مخالفان نظام زده. اینکه به رغم اینها این فیلم برای نمایندگی ایران در اسکار انتخاب شد چه چیزی را نشان میدهد؟
من فکر نمیکنم که این فیلم، فیلم ایدهآل حکومت ایران باشد. به همان دلیلی که اشاره کردم فیلم اصلاً یک انتقاد از سیستم سیاسی اجتماعی ایران است. گفتم یک عده آدمهای مستاصل را در طول فیلم میبینیم و خود فیلم مستقیماً توضیح نمیدهد این استیصال از کجا میآید.
ولی ما میتوانیم [بفهمیم] لااقل ایرانیهای که در متن زندگی اجتماعی ایران زندگی میکنند به راحتی میدانند این استیصالها از کجا میآیند و به هر حال چنین چیزی از چشم سانسور ایران هم دور نمیماند و بنابراین میشود گفت این فیلم مورد علاقهشان نبوده. ولی من فکر میکنم چاره دیگری نداشتند.
این فیلم هم در خود ایران با استقبال خیلی خیلی خوبی از طرف مردم مواجه شده و هم جایزههای خیلی باارزشی در سطح جهانی گرفته و هم یک تعدادی از خود فیلمسازان از فیلم حمایت کردند. اصلاً واقعاً چارهای نبود. حتی نمیشد فیلم دیگری را پیدا کرد که در نزدیکی این فیلم هم باشند که بشود گفت این چند تا فیلم با هم رقابت کردند و این انتخاب شد.
ولی آن ناخشنودی حکومت از فیلم هست و میدانیم که آزادی بیان هم در ایران وجود ندارد که آقای فرهادی مثلاً اگر در حرفهایش بگوید چرا فلان فیلمساز در ایران فیلم نمیسازد من دلم میخواست او هم اینجا بود و من دلم میخواست فیلمسازانی که نمیتوانند کار کنند میتوانستند کار کنند، این یک آرزوی خیلی مثبتی است که یک فیلمساز برای همکارانش میکند ولی میبینید که سانسور و حکومت تحمل چنین حرفهایی را هم ندارد. این قدر آزادی بیان محدود است.
اسکار چون جایزه آمریکایی است، گوشههایی از فیلم که ربط به شناخت جامعه ایران دارد یا ربط به شناخت پدیده شرم و حیا دارد یا مسایلی که به روحانیت ربط دارد و توضیحالمسایل... مثلاً اینکه پرستار تردید میکند که پدری را که آلزایمر دارد بشوید به خاطر اینکه نمیداند این کار شرعی است یا غیر شرعی، از دید بیننده آمریکایی یا حتی داور آمریکایی ممکن است دور بماند و لطمهای به فیلم بزند به عنوان فیلمی که جایزه ببرد یا نه؟
به نکته خوبی اشاره کردید. من اتفاقاً فیلم را در یک جلسه نمایش برای منتقدان دیدم و یک منتقدی را دیدم که اتفاقاً فیلمهای ایرانی و سینمای ایران را دنبال میکند فیلم را دید و گفت خیلی فیلم خوبی است ولی من دوباره باید ببینم آن اصطلاحی که استفاده کرد dense بود که گفت این فیلم dense بود. منظورش این بود که این فیلم خیلی پر بود و فیلم پرنکته بود. مثل اینکه تمام آن نکتهها را جذب نکرده بود و به خاطر همین میگفت باید یک بار دیگر فیلم را ببیند. وقتی به تماشاگر عادی برسیم شاید حتی این مشکلات بیشتر هم شود.
البته من خوشحالم که فیلم در اروپا با موفقیت رو به رو شده و میشود گفت که اگر آنجا موفق بوده در آمریکا هم میتواند موفق باشد. ولی حتی اگر فیلم موفق باشد من فکر میکنم تماشاچی غیر ایرانی یک بیست سی درصدی از فیلم را شاید نگیرد که همان ظرافتهای فرهنگی فیلم است. منتها این خودش باز ارزش فیلم را نشان میدهد که میتواند با آن هفتاد هشتاد درصد باقی مانده هم باز نظر مثبت و مساعد تماشاچی غیر ایرانی را جلب کند.
ولی مثالی که شما در مورد خانم اول فیلم زدید که پدربزرگ را از نظر شرعی میتواند بشوید یا نه، خیلی مثال واردی است. برای اینکه ما که تماشاگر ایرانی هستیم می دانیم اینجا مشکل محرمیت مطرح است. ولی یک تماشاگر غیر ایرانی که اصلاً نمیفهمد این را و ممکن است که اصلاً از آن کاراکتر آن خانم در آن لحظه بدش بیاید چون فکر میکند اگر این خانم پرستار است و استخدام شده که بیاید و مواظبت کند از این پیرمرد پس یعنی چه که اکراه دارد از اینکه بشوید؟ این که جزو وظیفهاش است و در واقع هر پرستاری در هر شرایط فرهنگی دیگری همینطور است ولی خوب ما میدانیم که در شرایط فرهنگی و ایرانی و اسلامی که در ایران هست این مسایل مطرح است. ولی خوب مسئلهای است که از روی سر تماشاگر غیر ایرانی میتواند به راحتی رد شود و آنها نگیرند.
جدایی نادر از سیمین همانطور که گفتید یک فیلمی است که همه اجرای نقشها به هم گره خورده و صحنهها هم همینطور. بیننده منتظر است صحنه بعدی را که ببیند واقعیت بعدی که روی واقعیت قبلی سایه میاندازد کدام است و چه کسی پول را برداشته و چه کسی مقصر است و سقط جنین راضیه کارگر یا پرستار پدربزرگ علت واقعیاش چه بود و اینها... اگر در همین رقابت اسکار بخواهند ردهبندیاش کنند چه گونهای از فیلم را باید برایش انتخاب کنند؟
از نظر گونهسنجی میشود گفت یک درام اجتماعی است ولی درامی است که در سرتاسرش یک گرمای به خصوصی وجود دارد. چه به تماشاگر ایرانی و چه غیرایرانی یک چیزهایی را عرضه میکند که آنها را میخکوب نگاه دارد و با علاقه فیلم را دنبال کنند.
از نظر برخورد کسانی که رأی میدهند در اسکار به خصوص گروهی که انتخاب میشوند به فیلمهای خارجی رأی دهند، میتوانم بگویم اگر تا چند سال پیش بود یک چنین فیلمی ضریب موفقیت حتی بالاتری هم داشت. چون متوسط سنی رأیدهندگان بالاتر بود. ولی در این سالهای اخیر رأیدهندگان جدیدی آمدهاند و سن رأیدهندگان اسکار پایینتر آمده. سن اعضای آکادمی. به خصوص آن گروهی که انتخاب میشوند به فیلمهای خارجی رأی دهند.
ممکن است این گروه جوانتر آن حوصله و آن توان ذهنیشان برای جذب ظرافتهای فرهنگی بیگانه و نه اصولا این فیلم یک خورده کمتر باشد. با این حال میتوانم بگویم به خاطر جذابیتهای دیگری که فیلم دارد ضریب موفقیتش میتواند بالا باشد.
این فیلم را عاری از مسایل فرهنگیاش، یک تماشاچی آمریکایی میتواند به عنوان یک فیلم تریلر یا هیجانزای پلیسی و حتی کارآگاهی ببیند که این نوع موضوعها الان در سریالهای تلویزیونی آمریکایی هم خیلی مطرح است. اینکه خیلی دقیق به نکات یک موضوع به خصوص بپردازند و جنبههای مختلفش را بسنجند.
این فیلم این چیزها را دارد یعنی تماشاگر را تا آخر کنجکاو نگاه می دارد. حتی به تماشاچی که حواسش بیشتر هم جمع باشد جایزه هم میدهد. مثلاً خود فیلم جواب مستقیمی به این که آن پولهایی که نادر راضیه را متهم میکند دزدیده بالاخره چه شد ولی اگر تماشاچی به دقت فیلم را نگاه کرده باشد که این لزوماً جنبه فرهنگی هم ندارد میداند این پولی است که اول فیلم سیمین برای حمل پیانو یک پول اضافی داد به حملکنندههای پیانو و در واقع آن پول این طوری مصرف شده. یعنی فیلم به طور مستقیم جوابی به تماشاگر داده که خود کاراکترهای فیلم ازش خبر ندارند.
بنابراین فیلم میشود گفت با تماشاگرش مهربان است. سفرهای را پهن میکند و اجازه میدهد که هر کس در حد تواناییهای ذهنی و فرهنگی خودش یک چیزهایی از این سفره بردارد.
رقیبان دیگر برای این امر عبارت بودند از «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «مرهم» علیرضا داودنژاد و «ورود آقایان ممنوع» رامبد جوان.
جدایی نادر از سیمین که با فراتر از ۱۰ میلیون دلار فروش گیشه جهانی پروفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران نامیده میشود علاوه بر پنج جایزهای که در جشنواره فجر ۸۹ گرفت، خرس طلای برلیناله ۲۰۱۱ را از آن اصغر فرهادی کارگردان و دو خرس نقره ای این جشنواره را از آن گروه بازیگران زن و مرد این فیلم کرد.
پیک فرهنگ ۷۰: جدایی نادر از سیمین؛ شانس سینمای ایران برای بردن اسکار ۲۰۱۲؟
Your browser doesn’t support HTML5
بر اینها باید جوایز بهترین فیلم جشنوارههای ایرواین، سیدنی، پولا، دوربان و سن پیترزبورگ امسال و جوایز بهترین فیلمنامه جشنوارههای آسیا پاسیفیک امسال و دوربان امسال را افزود. همچنین جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم در جشنواره امسال آمستردام.
رقص در غبار، شهر زیبا، چهارشنبه سوری و درباره الی به ترتیب فیلمهای قبلی اصغر فرهادی هستند. فیلمهایی به گفته منتقدان، درگیر با استیصال حاصل از زندگی شهری و کشمکشهای طبقاتی یا هر دو.
در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، سیمین (لیلا حاتمی) میخواهد از همسرش نادر (پیمان معادی) جدا شود. چون نادر حاضر نیست پدر پیرش را که دچار بیماری فراموشی است در ایران تنها بگذارد و همراه سیمین و دخترشان ترمه (سارینا فرهادی) به خارج بروند.
قاضی دادگاه با طلاق موافق نیست و ترمه هم میکوشد با ماندن در خانه کنار پدر و پدربزرگ شیرازه زندگی از هم نپاشد. رفتن سیمین به خانه مادر اول برای تحت فشار گذاشتن نادر سبب میشود نادر برای تر و خشک کردن پدر راضیه (ساره بیات) را استخدام کند. زنی جوان و متدین از خانواده کم درآمد که نه به نادر درباره باردار بودن خود چیزی میگوید و نه به شوهرش حجت (شهاب حسینی) درباره کار تازهاش.
پیچ و تاب داستان از وقتی آغاز میشود که یک روز نادر هنگام بازگشت به خانه پدر را تک و تنها، آسیب دیده، دمر بر روی زمین افتاده و طناب پیچ شده میبیند. حادثهای که سرآغاز دعوایی میشود با راضیه که زندگی همه را زیر و رو میکند از جمله زندگی ترمه را که به سرعت زیر بار تلاش برای نپاشیدن زندگی خانوادگی ناچار است بزرگ شود و دیدگاه مستقل خود را به پدر و مادر و دیگران و زندگی بیابد.
شنبه شب ۲۶ شهریور در مراسم پایانی پانزدهمین جشن خانه سینما علاوه بر جوایز دیگر که به این فیلم تعلق گرفت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به شهاب حسینی برای بازی در نقش حجت داده شد و اصغر فرهادی هم جایزه بهترین کارگردانی را گرفت.
به علاوه جایزه بهترین فیلمنامه اوریجینال که از دست محمود دولتآبادی داستاننویس پیشکسوت دریافت کرد که سبب شد اصغر فرهادی بگوید خوشحال است با دریافت جایزه از دست کسی که به گفته او از نوجوانی برایش با اهمیت بوده از این اتهام که جامعه را زشت تصویر میکند تبرئه شود.
محمود دولتآبادی در تهران میهمان پیک فرهنگ این هفته است برای بررسی انتخاب جدایی نادر از سیمین به منظور رقابت در بخش فیلمهای خارجی اسکار ۲۰۱۲.
آقای دولتآبادی، حالا که فیلم جدایی نادر از سیمین انتخاب شد برای رقابت در بخش فیلمهای خارجی زبان اسکار واکنش شما چیست؟
همانطور که میدانید این جایزه از دست من تقدیم آقای فرهادی شد. به نظرم میرسد که او یکی از استعدادهای خوب سینمای ایران است و من برای او توفیق آرزو میکنم. نظراتی اگر داشتم به خود ایشان در شب نمایش خصوصی گفتم و بهتر است که عنوان نکنم. دیگر این که او با توجه به تجربهای که از این کار پیدا کرده حتماً کارهای بهتری را انجام خواهد داد.
فکر میکنید این فیلم در مقام مقایسه با فیلمهای دیگر چه خصوصیتی دارد که این همه قبل از این انتخاب دربارهاش صحبت شد؟
مقدار زیادی فضای تنگ و نفسگیری که در فیلم ارائه میشود که به گمان من یک مقداری هم زیاد است این که مسئله مبتلابه را ایشان رویش انگشت گذاشته تازگیهایی است که در فیلم وجود دارد و از عهده برآمدن او و ساختن فیلمی در یک فضای تنگ و بسته. این هم جزو اهمیتهای فیلم است.
با توجه به این که شما خودتان سابقه دارید در اینکه کارهایتان به زبانهای دیگر ترجمه شود و اینکه مخاطب آنها را چگونه میپذیرد، فکر میکنید این فیلم با مخاطب خارجی چگونه ارتباط برقرار کرده؟
من در بازتابش در رسانههای جمعی بودم که در برلین خیلی ازش استقبال شده و در جاهای دیگر هم همینطور. به گمان من آثار هنری ایران این قابلیت را دارد که با مخاطب غیرفارسیزبان و غیرایرانی ارتباط برقرار کند. این خیلی موفقیتآمیز بود به نظر من.
*
ویژگی فیلمهای اصغر فرهادی تا چه حد در رقابتهای اسکار میتواند به نفع فیلم جدایی نادر از سیمین تمام شود؟ پاسخ بهمن مقصودلو، منتقد سینما و فیلمساز در نیویورک.
بهمن مقصودلو: آقای فرهادی کارگردان قابلی است. فیلمهای گذشته ایشان را دیدم مثلاً فیلم درباره الی... خیلی برایم جالب بود که یک کارگردان بتواند این قدر با کاراکترهای زیادی بیننده سر جایش بنشاند و فیلم را ادامه دهد. کاراکترهای جوان زیاد، هم حرکت دوربین، هم دیالوگها و هم ترکیب حرکت میزانسنی که به بازیگران میدهد و حرکت دوربین خودش و این تبادل گفتوگوها، دیالوگها، که خودش هم اینها را مینویسد، بسیار چشمگیر و قابل است. یعنی کارگردانی است قابل. اگر فیلم گذشتهاش درباره الی که گویا به اسکار فرستاده شده بود و مورد توجه اسکار قرار نگرفت به دو دلیل است برای این که بینندگانی که آنجا نشستهاند و این فیلمها را میبینند گروه بسیار ورزیدهای اغلبشان هستند.
یکی این که فیلم دو اشکال داشت. داستان فیلم از روی داستان حادثه آنتونیونی بود که کاراکترها به تدریج باز میشوند و نمایان میشوند برای بیننده وقتی کسی از بینشان ناپدید میشود، دوم این که حرکت تکنیکی فیلم از دیوید لین کارگردان معروف آمریکایی گرفته شده بود که هرچه که از فیلم پیش میرود و هر چقدر بیننده فکر میکند که الان چه اتفاق میافتد خلافش اتفاق میافتد.
این هم نو نبود. در نتیجه فیلم موفق نشد. ولی این چیزی را از فیلم کم نمیکند که یک کارگردانی بسیار روان و خوبی را فرهادی در آن فیلم ارائه میکند و همچنین در فیلم قبلیاش چهارشنبه سوری.
این فیلم جدیدش را من ندیدهام. ولی به هر صورت فیلمی مورد توجه قرار میگیرد که جوایز بینالمللی زیادی را گرفته باشد یا مطرح شده باشد در سطح جهانی و به خصوص یک پخشکننده مهمی در آمریکا داشته باشد که سونی کلاسیک آن را خریده و در آمریکا نشان میدهد و میتواند موبالیزه کند منتقدین آمریکایی را و جراید آمریکا را و این بتواند یک نوع آگاهی به اعضای آکادمی قبل از اینکه فیلم را ببینند بدهد و آنها هشیارانه به فیلم نگاه کنند.
به هر صورت متأسفانه من بقیه فیلمهای ایرانی را که از ایران نامزد اسکار بودند، ندیدهام که قضاوت درستی کنم تا حقی از آنها ضایع نشود ولی این کارگردان در فیلمهای قبلیاش نشان داده که هم مهارت کارگردانی را میداند و هم نویسنده قابلی است و هم ترکیب حرکت دوربین یعنی فرم و محتوا را به خوبی متوجه است و قادر است که از پس آن بربیاید.
*
میرویم سراغ جمشید اکرمی، استاد سابق رشته سینما در دانشگاه کلمبیای نیویورک، استاد همین رشته اکنون در دانشگاه ویلیام پیترسون نیوجرسی تا نظر او را درباره انتخاب فیلم جدایی نادر از سیمین برای رقابت در بخش فیلم های خارجی اسکار ۲۰۱۲ بشنویم.
این اتفاق قبلاً چند بار افتاده. ولی خوشبختانه میشود گفت امسال حق به حقدار رسید و فیلمی انتخاب شد که به نظر من بالاترین شانس موفقیت را در اسکار نسبت به سایر فیلمهای ایرانی دارد. این نه فقط به خاطر ارزشهای خود فیلم است که باعث شده جایزههای معتبری هم ببرد بلکه به خاطر پخشکننده بانفوذی هست که فیلم در آمریکا دارد یعنی سونی کلاسیک.
ما بارها دیدیم که تبلیغات و روابط عمومی حساب شده میتواند حتی اگر تأثیر مستقیم روی نظر رأیدهندههای اسکار نداشته باشد دستکم یک آوازه بلندتری به فیلم بدهد و حضور آن فیلم را در مقایسه با بقیه فیلمها که اکثر آنها هم پخشکننده با نفوذ ندارند و یا اصلاً پخشکننده ندارند حضور آن فیلم را پررنگتر بکند.
این کاری است که در گذشته کمپانیهای میرمکس و سونی کلاسیک کردهاند و بنابراین من فکر میکنم این خودش هم یک چیزی است که به فیلم کمک میکند.
چه چیزی این فیلم را ممتاز میکند در شرایط رقابت با نامزدهای دیگر اسکار در گروه خارجی زبان از کشورهای دیگر؟ سناریو، کارگردانی، فیلمبرداری، و یا بازیگری؟
لیست کامل فیلمهای برگزیده کشورها هنوز منتشر نشده. واقعاً مشکل است که آدم بتواند بدون مقایسه با ۶۰ تا فیلم دیگر که احتمالاً فرستاده میشوند شانس جدایی نادر از سیمین را تخمین بزند. میشود گفت این یکی از قویترین فیلمهایی است که در طول سالهای اخیر از ایران به اسکار آمده.
سالهایی بوده که به خاطر کیفیت پایین آن فیلم انتخاب شده آدم خیلی راحت میتوانست همان اول بگوید که این فیلم هیچ شانسی برای انتخاب نهایی نخواهد داشت. ولی در مورد جدایی نادر از سیمین در این برهه زمانی بخصوص دست کم میشود گفت این فیلم جزو پنج نامزد نهایی اسکار اگر انتخاب شود جای هیچ تعجبی نخواهد بود. من برای این فیلم شانس خوبی پیشبینی میکنم.
معیاری که شما دارید چیست؟ بازیگریاش قوی است، سناریوی آن قوی است، کل اینها همه روی هم رفته باعث این امر میشود؟
بله. به قول آمریکاییها این فیم یک بسته کامل است، یعنی فیلم کاملی است. آقای فرهادی سبک و سیاق خاصی را در سینمای ایران دنبال کرده و الان بعد از پنج فیلمی که ساخته، میشود گفت که یک فیلمساز صاحب امضا شده.
فیلمسازی که نه تنها فیلمهای چند لایهای خیلی مؤثر و گویا مینویسد و با بیان سینمایی قوی موجز کارگردانی میکند بلکه اساساً یک جامعهشناس تیزبین هم هست و نگرشهای قوی و عمیق و کاوندهای به فضای اجتماعی اطرافش دارد.
ما سیر تکامل این نگرش را در فیلمهایش شاهد بودیم. در تمام این پنج فیلم توانستیم ظرافتهای این نگرشها را هم ببینیم. من فکر میکنم هر کسی بخواهد تاریخ اجتماعی ایران را در دو سه دهه اخیر بنویسد میتواند از این پنج فیلم فرهادی به عنوان یک منبع غنی که آن روحیات و هنجارهای اجتماعی ایرانی اسلامی را بازتاب میدهند استفاده کند. (حالا البته این شاید بیشتر حالت یک تز را دارد که من مطرح میکنم و میشود خیلی راجع به آن توضیح داد و نوشت.)
ولی برگردیم به این فیلم به خصوص یکی از تمهای مورد علاقه آقای فرهادی که تم استیصال فردی است در این فیلم یک تجلی تاثیرگذاری دارد. به خصوص در یک سطح طبقاتی که ما کمتر این تقابلهای طبقاتی را در فیلمهای ایرانی میبینیم و میبینیم که آن استیصال فردی آدمها در انواع متفاوتش البته و هر کدام به دلیلی چطور آدمها را به طرف دروغگوییها و کنشهای ناهنجاری سوق میدهد که میتواند عواقب تراژیکی داشته باشد.
به کاراکترهای فیلم میتوانم اشاره کنم که خیلی با ظرافت نوشته شدهاند و طوری بین ابعاد مختلف این شخصیتها تعادل هست که در فیلم نه فرشتهای میبینیم و نه دیوی. در واقع میشود گفت آن خصایل خوب و بد کاراکترها بیشتر در ارتباط با موقعیتهایی که به اجبار، به اجبار همان موقعیتهای اجتماعی در آن قرار میگیرند نشان داده میشود.
همین خودش یک بعد قوی سیاسی هم به فیلم میدهد بدون این که فیلم به طور مستقیم سیاسی باشد. ما در فیلم آدمهایی را میبینیم که قربانیان یا دستکم رنجبران شرایط اجتماعیشان هستند و این به روشنی در فیلم مشخص است و همان است که من فکر میکنم بعد سیاسی فیلم را میسازد.
من چون صحبتی هم از کاراکترها کردم باید اشارهای هم به بازیهای خیلی خوب فیلم بکنم. در این فیلم ما مانند فیلم درباره الی با یک بازی گروهی رو به رو هستیم که به بهترین مفهوم این اصطلاح میبینیم که بازیهای فیلم به طور ارگانیکی به هم زنجیر شدهاند و در هم گره خوردهاند.
اصلاً هیچکدام از بازیهای انفرادی نمیتوانند بدون ارتباط به بقیه بازیها آن جلوه و تأثیر لازم را داشته باشند. این مهمترین مشخصه یک بازی خوب گروهی است.
قبلاً نهادهای حکومتی جدایی نادر از سیمین را مصداق سیاهنمایی دانسته بودند. به حرفهای اصغر فرهادی در جشن سال گذشته خانه سینما ایراد گرفته بودند و تولید فیلم موقتاً متوقف شده بود و بعد گفته شد اصغر فرهادی در پاریس حرفهایی به نفع مخالفان نظام زده. اینکه به رغم اینها این فیلم برای نمایندگی ایران در اسکار انتخاب شد چه چیزی را نشان میدهد؟
من فکر نمیکنم که این فیلم، فیلم ایدهآل حکومت ایران باشد. به همان دلیلی که اشاره کردم فیلم اصلاً یک انتقاد از سیستم سیاسی اجتماعی ایران است. گفتم یک عده آدمهای مستاصل را در طول فیلم میبینیم و خود فیلم مستقیماً توضیح نمیدهد این استیصال از کجا میآید.
ولی ما میتوانیم [بفهمیم] لااقل ایرانیهای که در متن زندگی اجتماعی ایران زندگی میکنند به راحتی میدانند این استیصالها از کجا میآیند و به هر حال چنین چیزی از چشم سانسور ایران هم دور نمیماند و بنابراین میشود گفت این فیلم مورد علاقهشان نبوده. ولی من فکر میکنم چاره دیگری نداشتند.
این فیلم هم در خود ایران با استقبال خیلی خیلی خوبی از طرف مردم مواجه شده و هم جایزههای خیلی باارزشی در سطح جهانی گرفته و هم یک تعدادی از خود فیلمسازان از فیلم حمایت کردند. اصلاً واقعاً چارهای نبود. حتی نمیشد فیلم دیگری را پیدا کرد که در نزدیکی این فیلم هم باشند که بشود گفت این چند تا فیلم با هم رقابت کردند و این انتخاب شد.
ولی آن ناخشنودی حکومت از فیلم هست و میدانیم که آزادی بیان هم در ایران وجود ندارد که آقای فرهادی مثلاً اگر در حرفهایش بگوید چرا فلان فیلمساز در ایران فیلم نمیسازد من دلم میخواست او هم اینجا بود و من دلم میخواست فیلمسازانی که نمیتوانند کار کنند میتوانستند کار کنند، این یک آرزوی خیلی مثبتی است که یک فیلمساز برای همکارانش میکند ولی میبینید که سانسور و حکومت تحمل چنین حرفهایی را هم ندارد. این قدر آزادی بیان محدود است.
اسکار چون جایزه آمریکایی است، گوشههایی از فیلم که ربط به شناخت جامعه ایران دارد یا ربط به شناخت پدیده شرم و حیا دارد یا مسایلی که به روحانیت ربط دارد و توضیحالمسایل... مثلاً اینکه پرستار تردید میکند که پدری را که آلزایمر دارد بشوید به خاطر اینکه نمیداند این کار شرعی است یا غیر شرعی، از دید بیننده آمریکایی یا حتی داور آمریکایی ممکن است دور بماند و لطمهای به فیلم بزند به عنوان فیلمی که جایزه ببرد یا نه؟
به نکته خوبی اشاره کردید. من اتفاقاً فیلم را در یک جلسه نمایش برای منتقدان دیدم و یک منتقدی را دیدم که اتفاقاً فیلمهای ایرانی و سینمای ایران را دنبال میکند فیلم را دید و گفت خیلی فیلم خوبی است ولی من دوباره باید ببینم آن اصطلاحی که استفاده کرد dense بود که گفت این فیلم dense بود. منظورش این بود که این فیلم خیلی پر بود و فیلم پرنکته بود. مثل اینکه تمام آن نکتهها را جذب نکرده بود و به خاطر همین میگفت باید یک بار دیگر فیلم را ببیند. وقتی به تماشاگر عادی برسیم شاید حتی این مشکلات بیشتر هم شود.
البته من خوشحالم که فیلم در اروپا با موفقیت رو به رو شده و میشود گفت که اگر آنجا موفق بوده در آمریکا هم میتواند موفق باشد. ولی حتی اگر فیلم موفق باشد من فکر میکنم تماشاچی غیر ایرانی یک بیست سی درصدی از فیلم را شاید نگیرد که همان ظرافتهای فرهنگی فیلم است. منتها این خودش باز ارزش فیلم را نشان میدهد که میتواند با آن هفتاد هشتاد درصد باقی مانده هم باز نظر مثبت و مساعد تماشاچی غیر ایرانی را جلب کند.
ولی مثالی که شما در مورد خانم اول فیلم زدید که پدربزرگ را از نظر شرعی میتواند بشوید یا نه، خیلی مثال واردی است. برای اینکه ما که تماشاگر ایرانی هستیم می دانیم اینجا مشکل محرمیت مطرح است. ولی یک تماشاگر غیر ایرانی که اصلاً نمیفهمد این را و ممکن است که اصلاً از آن کاراکتر آن خانم در آن لحظه بدش بیاید چون فکر میکند اگر این خانم پرستار است و استخدام شده که بیاید و مواظبت کند از این پیرمرد پس یعنی چه که اکراه دارد از اینکه بشوید؟ این که جزو وظیفهاش است و در واقع هر پرستاری در هر شرایط فرهنگی دیگری همینطور است ولی خوب ما میدانیم که در شرایط فرهنگی و ایرانی و اسلامی که در ایران هست این مسایل مطرح است. ولی خوب مسئلهای است که از روی سر تماشاگر غیر ایرانی میتواند به راحتی رد شود و آنها نگیرند.
جدایی نادر از سیمین همانطور که گفتید یک فیلمی است که همه اجرای نقشها به هم گره خورده و صحنهها هم همینطور. بیننده منتظر است صحنه بعدی را که ببیند واقعیت بعدی که روی واقعیت قبلی سایه میاندازد کدام است و چه کسی پول را برداشته و چه کسی مقصر است و سقط جنین راضیه کارگر یا پرستار پدربزرگ علت واقعیاش چه بود و اینها... اگر در همین رقابت اسکار بخواهند ردهبندیاش کنند چه گونهای از فیلم را باید برایش انتخاب کنند؟
از نظر گونهسنجی میشود گفت یک درام اجتماعی است ولی درامی است که در سرتاسرش یک گرمای به خصوصی وجود دارد. چه به تماشاگر ایرانی و چه غیرایرانی یک چیزهایی را عرضه میکند که آنها را میخکوب نگاه دارد و با علاقه فیلم را دنبال کنند.
از نظر برخورد کسانی که رأی میدهند در اسکار به خصوص گروهی که انتخاب میشوند به فیلمهای خارجی رأی دهند، میتوانم بگویم اگر تا چند سال پیش بود یک چنین فیلمی ضریب موفقیت حتی بالاتری هم داشت. چون متوسط سنی رأیدهندگان بالاتر بود. ولی در این سالهای اخیر رأیدهندگان جدیدی آمدهاند و سن رأیدهندگان اسکار پایینتر آمده. سن اعضای آکادمی. به خصوص آن گروهی که انتخاب میشوند به فیلمهای خارجی رأی دهند.
ممکن است این گروه جوانتر آن حوصله و آن توان ذهنیشان برای جذب ظرافتهای فرهنگی بیگانه و نه اصولا این فیلم یک خورده کمتر باشد. با این حال میتوانم بگویم به خاطر جذابیتهای دیگری که فیلم دارد ضریب موفقیتش میتواند بالا باشد.
این فیلم را عاری از مسایل فرهنگیاش، یک تماشاچی آمریکایی میتواند به عنوان یک فیلم تریلر یا هیجانزای پلیسی و حتی کارآگاهی ببیند که این نوع موضوعها الان در سریالهای تلویزیونی آمریکایی هم خیلی مطرح است. اینکه خیلی دقیق به نکات یک موضوع به خصوص بپردازند و جنبههای مختلفش را بسنجند.
این فیلم این چیزها را دارد یعنی تماشاگر را تا آخر کنجکاو نگاه می دارد. حتی به تماشاچی که حواسش بیشتر هم جمع باشد جایزه هم میدهد. مثلاً خود فیلم جواب مستقیمی به این که آن پولهایی که نادر راضیه را متهم میکند دزدیده بالاخره چه شد ولی اگر تماشاچی به دقت فیلم را نگاه کرده باشد که این لزوماً جنبه فرهنگی هم ندارد میداند این پولی است که اول فیلم سیمین برای حمل پیانو یک پول اضافی داد به حملکنندههای پیانو و در واقع آن پول این طوری مصرف شده. یعنی فیلم به طور مستقیم جوابی به تماشاگر داده که خود کاراکترهای فیلم ازش خبر ندارند.
بنابراین فیلم میشود گفت با تماشاگرش مهربان است. سفرهای را پهن میکند و اجازه میدهد که هر کس در حد تواناییهای ذهنی و فرهنگی خودش یک چیزهایی از این سفره بردارد.