یک؛
میگویید: ایدهآل وجودندارد، برکشیدنِ خوبترینِ ممکن از دل کاستیها، تمامی آن است که میباید کرد. انسان همیشه از آنچه هست خوبتر و تواناتر است، زندگیهای کامیاب گواهند.
میاندیشم: یکی خود شما، که از این اندازه تواناتر بودن از خود هم تواناترید. خوبتر شدن از آنچه هستیم، شاید چندان رسا نباشد؛ آگاه شدن بر بهتر از آن بودن که هستیم، بیشتر کمک میکند؛ آنچه شما همیشه بودهاید- آفریننده در دوران دشوار مبارزه اندیشه و عاطفه با فضاهای بستهای که تنفس فرهنگ سیاسی جامعه را دشوار میکرد؛ به میدان آوردن اندیشه فرهیختگان در گسترههای عمل، و در رسانههایی که میتوانستند برهوتی نارسا بمانند، بی گشادهدستی باورهای شما.
میگویید: آمیزهای از سختی شخصیت و نرمی احساس، بهترینی است که انسان را میسازد- بهترین انسانها را میسازد؛ و با سختگیری بر خود و مهربانی بر دیگران میآید. انسان اگر بتواند چنان باشد، آن استحکام نهانی که در او هست، بیشتر میشود؛ از هستی و مردمان نخواهد رنجید و آنگاه آسیبناپذیر خواهد شد و عمر خود را به پیش راندن جامعه خواهد سپرد، ساختن فرهنگ، روزآمدکردن روزانهها- همه با اعتدال و بیانتظار.
میاندیشم: آن غرور انسانی فروتنانه، آن نگریستن از دور، از بالا- به معنای خوب و انسانی آن، که بلندنظری ست و حق است؛ و آن فروتنی که از بلند نظری میآید و پارههای دیگر که از بلندای آنچه انسانی مانند شما هست، یعنی انسان خود را و زندگی را کم نبیند و کم نخواهد- آنچه شما برای رسانههای گوناگون ایران کردهاید- از آگهیهای «ارج» تا رادیو تهران- برنامه دوم و رادیو امید، رادیو آزادی و رادیو فردا.
دو؛
میگویید: هنر، شاید، تجسد جهانی است که هنرمند دوست میدارد، یا ناملایماتی که دوست نمیدارد و ای کاش نمیبودند.
میاندیشم: تندرستی بخشی از زیبایی ست- تناسبی که قامت افراشته انسان با هستی مییابد، در جهانی که خوبی سزاوار است، حق است، حق دارد، درست به اندازه امید. با این وصف، کشاکش انسان برای آفریدن تندرستی و لبخند - برای خود و بیشتر برای دیگران- شاهکاری است که یک بار ارائه میشود و تا ابد میماند.
میگویید: کار کردن، نیرومندترین پیوند انسانی با زندگی است؛ و کار میکنید؛ در آوار خستگیهای گزاف تن نیز.
میاندیشم: آفریدن در دوران دشوار مبارزه تن با زشتترین و خشنترین شرایط ممکن، تجسد باوری ست که صیقل عمرتان بوده است- برکشیدنِ خوبترینِ ممکن از دل کاستیها، تمامی آن که میباید کرد.
میگویید: «من در پی صید «مروارید» در یک جوی حقیر نبودم. پاکدلانه تن به آب های زلال جویی سپرده بودم که انتظار داشتم به دریا بریزد و سعیام آن بود که این آب را « گِل نکنم.»*
میاندیشم: چنان زلال شدهاید که امید در سایه شکیباییتان منعکس میشود.
------------------------------------------------------------------------------
*برگرفته از گفت و گوی فصلنامه رهآورد با ایرج گرگین
میگویید: ایدهآل وجودندارد، برکشیدنِ خوبترینِ ممکن از دل کاستیها، تمامی آن است که میباید کرد. انسان همیشه از آنچه هست خوبتر و تواناتر است، زندگیهای کامیاب گواهند.
میاندیشم: یکی خود شما، که از این اندازه تواناتر بودن از خود هم تواناترید. خوبتر شدن از آنچه هستیم، شاید چندان رسا نباشد؛ آگاه شدن بر بهتر از آن بودن که هستیم، بیشتر کمک میکند؛ آنچه شما همیشه بودهاید- آفریننده در دوران دشوار مبارزه اندیشه و عاطفه با فضاهای بستهای که تنفس فرهنگ سیاسی جامعه را دشوار میکرد؛ به میدان آوردن اندیشه فرهیختگان در گسترههای عمل، و در رسانههایی که میتوانستند برهوتی نارسا بمانند، بی گشادهدستی باورهای شما.
میگویید: آمیزهای از سختی شخصیت و نرمی احساس، بهترینی است که انسان را میسازد- بهترین انسانها را میسازد؛ و با سختگیری بر خود و مهربانی بر دیگران میآید. انسان اگر بتواند چنان باشد، آن استحکام نهانی که در او هست، بیشتر میشود؛ از هستی و مردمان نخواهد رنجید و آنگاه آسیبناپذیر خواهد شد و عمر خود را به پیش راندن جامعه خواهد سپرد، ساختن فرهنگ، روزآمدکردن روزانهها- همه با اعتدال و بیانتظار.
میاندیشم: آن غرور انسانی فروتنانه، آن نگریستن از دور، از بالا- به معنای خوب و انسانی آن، که بلندنظری ست و حق است؛ و آن فروتنی که از بلند نظری میآید و پارههای دیگر که از بلندای آنچه انسانی مانند شما هست، یعنی انسان خود را و زندگی را کم نبیند و کم نخواهد- آنچه شما برای رسانههای گوناگون ایران کردهاید- از آگهیهای «ارج» تا رادیو تهران- برنامه دوم و رادیو امید، رادیو آزادی و رادیو فردا.
دو؛
میگویید: هنر، شاید، تجسد جهانی است که هنرمند دوست میدارد، یا ناملایماتی که دوست نمیدارد و ای کاش نمیبودند.
میاندیشم: تندرستی بخشی از زیبایی ست- تناسبی که قامت افراشته انسان با هستی مییابد، در جهانی که خوبی سزاوار است، حق است، حق دارد، درست به اندازه امید. با این وصف، کشاکش انسان برای آفریدن تندرستی و لبخند - برای خود و بیشتر برای دیگران- شاهکاری است که یک بار ارائه میشود و تا ابد میماند.
میگویید: کار کردن، نیرومندترین پیوند انسانی با زندگی است؛ و کار میکنید؛ در آوار خستگیهای گزاف تن نیز.
میاندیشم: آفریدن در دوران دشوار مبارزه تن با زشتترین و خشنترین شرایط ممکن، تجسد باوری ست که صیقل عمرتان بوده است- برکشیدنِ خوبترینِ ممکن از دل کاستیها، تمامی آن که میباید کرد.
میگویید: «من در پی صید «مروارید» در یک جوی حقیر نبودم. پاکدلانه تن به آب های زلال جویی سپرده بودم که انتظار داشتم به دریا بریزد و سعیام آن بود که این آب را « گِل نکنم.»*
میاندیشم: چنان زلال شدهاید که امید در سایه شکیباییتان منعکس میشود.
------------------------------------------------------------------------------
*برگرفته از گفت و گوی فصلنامه رهآورد با ایرج گرگین