پیشبینیهای اقتصادی، حتی برای کوتاهمدت، همیشه با اما و چراهای فراوان همراه است، بهویژه زمانی که پای بازارهای مواد اولیه به میان کشیده شود. اگر بخواهیم از سه ماه و شش ماه فراتر برویم و متغیرهای تاثیرگذار بر قیمت طلا و نفت و قهوه و روغن زیتون را در افق دو سال و پنج سال و ده سال آینده محاسبه کنیم، کار به مراتب پیچیدهتر میشود و شمار سناریوهای احتمالی، که گاه هیچیک از آنها نیز تحقق پیدا نخواهند کرد، الزاما افزایش مییابد.
درس فروتنی
نفت، به دلیل ویژگیهای آن، در سطحی بسیار بالاتر از دیگر مواد خام، پیشگوییها را نقش بر آب میکند. سخن بر سر ماده اولیهای است که هم با اقتصاد، هم با امنیت و هم با پیشرفتهای علمی در سطوح ملی و جهانی پیوندهای تنگاتنگ دارد و به همین سبب نوسانات بازار آن با دهها متغیر ژئواکونومیک، ژئوپولیتیک و تکنولوژیک گره خورده است که محاسبه همه آنها گاه از توانایی کارآمدترین کارشناسان عرصه انرژی بیرون است.
نوسانات بازار نفت در صد و پنجاه سال گذشته قاعدتا باید به همه کارشناسان عرصه انرژی درس فروتنی آموخته باشد. فراموش نکنیم که در پی «شوک» نفتی ۱۹۷۳ و نیز شوک حاصل از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، که بهای هر بشکه نفت را به محدوده صد و ده دلار (با محاسبه دلار امروز) رساند، همه از اوجگیری مقاومتناپذیر بهای «طلای سیاه» سخن میگفتند. اما دیری نپایید که دنیای دهه ۱۹۸۰ میلادی، نفت بشکهای سی دلار را (باز هم بر پایه دلار امروز) تجربه کرد.
چرا راه دور برویم. در نیمه اول سالهای دو هزار میلادی، در بخش بزرگی از محافل کارشناسی غربی این فکر قوت گرفت که منابع نفتی قابل بهرهبرداری در جهان کم و بیش کشف شده و با توجه به ظرفیت رو به زوال ذخایر، تولید این کالا الزاما رو به کاهش خواهد گذاشت. بر پایه همین فرضیه، و در رابطه با مصرف روزافزون نفت توسط قدرتهای نوظهور به ویژه چین و هند، بودند کارشناسانی که پیشبینی میکردند بهای نفت در دهه دوم قرن بیست و یکم میلادی به محدوده هر بشکه دویست دلار خواهد رسید.
در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، سناریوی نفت بشکهای دویست دلار و یا حتی بیشتر در میان مسئولان ارشد جمهوری اسلامی هوادارانی پر و پا قرص داشت. ولی آنچه در محاسبات «پیشگویان» و هوادارانشان طبعا جایگاهی نداشت، بهرهبرداری گسترده از نفت «شیل» یا غیرمتعارف در آمریکا بود که در مدتی نسبتا کوتاه، حدود پنج میلیون بشکه نفت اضافی را راهی بازار کرد.
آیا این بار نیز، که نفت یکی از تکانههای بسیار شدید در تاریخ خود را از سر میگذراند، این احتمال وجود ندارد که در آیندهای نه چندان دور بهای آن دوباره اوج بگیرد و بار دیگر شمار زیادی از کارشناسان «طلای سیاه» را غافلگیر کند؟
سقوط تاریخی
برای یافتن پاسخ این پرسش، از وضعیت موجود بازار نفت آغاز کنیم. طی یک سال و نیم گذشته، از ماه ژوئن سال گذشته تا اواخر دسامبر سال جاری، بهای سبد نفتی سازمان «اوپک» با سقوطی بیش از هفتاد درصد، از محدوده هر بشکه ۱۱۰ دلار به ۳۱ دلار کاهش یافت.
دلایل این سقوط تاریخی را کم و بیش میشناسیم:
یک) در سمت تقاضا، بخش بزرگی از اقتصادهای صنعتی، بهویژه در منطقه یورو و ژاپن، نرخ رشد قابل توجهی ندارند. مهمتر آنکه اقتصادهای نوظهور، بهویژه چین، که در نقش لوکوموتیو اقتصاد جهانی به اوجگیری بهای بسیاری از مواد اولیه بهویژه نفت دامن زدند، طی دو سال گذشته با افول نرخ رشد روبرو هستند و طبعا به نفت کم تری نیاز دارند.
دو) در سمت عرضه، تولید عراق بهرغم اوضاع امنیتی این کشور رو به افزایش میرود. بهعلاوه بهرهبرداری نفت «شیل» یا غیر متعارف در ایالات متحده از سال ۲۰۰۸ تا امروز تولید این کشور را هشتاد درصد افزایش داده و آمریکا را بهعنوان یک قدرت نفتی در سطحی کم و بیش همتراز عربستان سعودی قرار داده است. از سوی دیگر قرار است کنگره آمریکا برای نخستین بار بعد از چهل سال به شرکتهای این کشور اجازه صادرات نفت بدهد. دیگر عامل تاثیرگذار بر وضعیت آتی بازار نفت، چشمانداز افزایش تولید نفت ایران در پی آغاز فرایند رفع تحریمها است. به احتمال فراوان ایران خواهد توانست در فاصله شش ماه بعد از آغاز این فرایند، تولیدش را پانصد هزار بشکه در روز بالا ببرد و در فاصله یک تا دو سال، این افزایش را به مرز یک میلیون بشکه در روز برساند.
سه) سازمان «اوپک» نیز که عملا به دستگاهی در خدمت دیپلماسی نفتی عربستان سعودی بدل شده، با حفظ سقف تئوریک تولید خود در سطح سی میلیون بشکه در روز، عملا از هرگونه تلاش برای کاهش عرضه دست برداشته است، به ویژه از آن رو که تولید واقعی این سازمان یک میلیون و پانصد هزار تا دو میلیون بشکه در روز بیش از سهمیههای رسمی است که برای اعضای آن تعیین شده است. استراتژی عربستان سعودی آن است که با سرازیر کردن نفت کم و بیش ارزان به بازارها، وضعیتی را به وجود بیآورد که تولید نفت «شیل» یا غیر متعارف در آمریکا عملا غیر اقتصادی بشود. در مقابله با این استراتژی، تولیدکنندههای نفت غیرمتعارف با ارتقای سطح تکنولوژی و بهبود بهرهوری، توانستهاند مقاومت خود را تا اندازهای بهبود بخشند. ولی با توجه به سقوط شدید قیمت نفت، به نظر میرسد که دامنه مانور تولیدکنندگان «شیل» در آمریکا تنگتر و تنگتر میشود و شمار روزافزونی از چاههای نفت غیر متعارف تعطیل میشوند.
چهار) با این همه به دلیل عوامل واقعی تاثیر گذار بر عرضه و تقاضا، نفت موجود در بازار به گونهای محسوس بیش از سطح نیاز خریداران است و، به همین دلیل، قیمتها پایین و پایینتر میروند. نکته شگفت آنکه سقوط قیمت نفت همزمان با خطرناکترین بحرانی است که طی دوران بعد از جنگ دوم جهانی دامن خاورمیانه را گرفته است. در واقع این سرزمین، که مهمترین قلب تپنده اقتصاد نفت بهشمار میرود، در آتش میسوزد، بدون آنکه این تنش انفجارآمیز بتواند به عنوان یک خطر بزرگ ژئوپولیتیک بازار نفت را سراسیمه کند و قیمت «طلای سیاه» را بالا بکشاند.
جهش آتی بهای نفت؟
با توجه به همه این عوامل، بهای نفت در ماههای آینده چگونه تحول خواهد یافت؟ به رغم علامت سئوالهای فراوانی که بر آینده این کالا سنگینی میکند، نهادهای کارشناسی ناظر بر چشماندازهای بازار مواد اولیه طبعا از فعالیت باز نایستاده و طرح سناریوهای گوناگون از سوی آنها همچنان ادامه دارد.
موسسه معروف «مودیز»، که در ارزیابی درجه خطرپذیری بازارها تخصص دارد، بهای نفت را در سال آینده میلادی هر بشکه ۴۳ دلار ارزیابی میکند و احتمال میدهد که این قیمت در سال ۲۰۱۷ به ۴۸ و در سال ۲۰۱۸ به ۵۳ دلار برسد. «جی پی مورگان» میگوید که بهای این کالا در سه ماهه اول سال آینده از محدوده ۳۵ دلار بالاتر نخواهد رفت. «سیتی بانک» بر نفت بشکهای زیر سی دلار در سال آینده شرطبندی میکند و بانک آمریکایی «گلدمن ساکس» در پیشبینیهای خود حتی تا زیر هر بشکه بیست دلار هم پیش میرود.
میبینیم که پیشبینیها، دستکم برای یک سال آینده، به سود جهش دوباره قیمت نفت نیست و به ویژه بازگشت به سطح هر بشکه بالای صد و ده دلار، که حدود هیجده ماه پیش در زمره بدیهیات بود، حتی در افق دو سال و سه سال، فعلا در هیچ سناریویی جای ندارد.
با این حال در پیشبینی تحولات آتی بازار جهانی نفت باید از سطح دادههای موجود فراتر رفت. و گرایشهای آتی را نیز در نظر گرفت:
اول) نفت ارزان به شماری از اقتصادهای دارای نرخ رشد پایین امکان میدهد با سرعت بیشتری از رکود خارج شوند. در حال حاضر منطقه یورو نه تنها از پایین بودن قیمت نفت سود میبرد، بلکه ضعیف بودن یورو را نیز در خدمت افزایش صادرات خود به کار گرفته است. ژاپن و قدرتهای نوظهور نیز از پایین بودن بهای نفت سود میبرند. این تحول، در صورتی که بتواند میانگین نرخ رشد را در جهان بالا ببرد، طبعا تقاضای نفت و در نتیجه قیمت آنرا نیز افزایش خواهد داد.
دوم) تولیدکنندگان نفت «شیل» در آمریکا، همانطور که گفته شد، بهتر از آنچه پیشبینی میشد، در برابر استراتژی عربستان سعودی مبنی بر ارزان کردن نفت مقاومت کردند. ولی این مقاومت با توجه به تداوم ریزش قیمت در بازار جهانی نفت به سختی میتواند ادامه یابد. کاهش آهنگ تولید نفت «شیل» در آمریکا از هماکنون محسوس است. از طرف دیگر شماری از سرمایهگذاریها در دیگر نقاط جهان نیز، به دلیل کاهش قیمت نفت، دیگر توجیه اقتصادی ندارند و به همین علت متوقف شدهاند.
مجموعه این عوامل میتوانند، در چهار پنج سال آینده، زمینه یک «تکانه» تازه نفتی را، این بار در راستای صعود، فراهم آورند. ولی کشورهایی که کل زندگی اقتصادیشان به نفت گره خورده، از جمله ایران، باید تا آن موقع بتوانند دوام بیآورند و این کار آسانی نیست.
در افق طولانیتر اما، نفت با چالشهای ناشی از مسایل زیستمحیطی و رقابت انرژیهای قابل تجدید روبرو است. این حکایت دیگری است.