نتایج انتخابات پارلمانی ترکیه، که یکشنبه هفتم ژوئن برگزار شد، برای همه کسانی که به آینده توسعه و دموکراسی در این کشور بسیار مهم علاقه دارند، هم مایه آرامش است و هم سرچشمه نگرانی.
رویدادی عافیتبخش
حزب «عدالت و توسعه» که طی سیزده سال گذشته از یک پیروزی انتخاباتی به پیروزی دیگر دست مییافت، در انتخابات اخیر اکثریت مطلق کرسیهای پارلمانی را از دست داد و، مهمتر از همه، با این شکست، رویای رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری این کشور برای تجدید نظر در قانون اساسی به منظور دستیابی به قدرتی گسترده برای خویش، بر باد رفت.
با این انتخابات، «عدالت و توسعه» همچنان در نقش نیرومندترین تشکل سیاسی در صحنه سیاست ترکیه باقی خواهد ماند، ولی برای حکومت کردن به ائتلاف با دیگر سازمانهای سیاسی نیاز خواهد داشت. آقای اردوغان نیز مجبور خواهد بود به قدرت بسیار محدود خود به عنوان رئیس کشور در یک نظام پارلمانی، اکتفا کند.
آنچه، در پایان این انتخابات، در درون و بیرون ترکیه، هواداران مردمسالاری را خوشحال میکند، به وجود آمدن طیفی رنگارنگتر در فضای سیاست این کشور است. این به معنای ریشهدار شدن دموکراسی در ترکیه است، و نشان میدهد که جامعه مدنی این کشور به آن درجه از پختگی رسیده که بتواند جابهجا شدن ادواری قدرت را از راه صندوق رایگیری، به یک پدیده عادی بدل کند.
تضعیف مواضع پارلمانی حزب «عدالت و توسعه» از آن رو هواداران دموکراسی را خوشحال کرده که رجب طیب اردوغان، در نقش رهبر بلامنازع این تشکل، طی دو سه سال اخیر بیش از بیش به گفتار و رفتاری روی آورده بود که با توسعه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشوری چون ترکیه هماهنگ نبود.
در صحنه داخلی ترکیه، حضور سنگین و دایمی و همهجانبه آقای اردوغان در همه عرصهها باعث شده که او را «سلطان» یا «خلیفه» لقب بدهند. گفتار مرد نیرومند ترکیه به گونهای افراطی به اسلامگرایان خاورمیانهای شباهت مییابد که «طیبیسم» را به عنوان جانشین «کمالیسم» به هممیهنانش عرضه میکند. او در محاصره«درباری» است که بخش بزرگی از اهرمهای قدرت سیاسی و اقتصادی را در دست دارد و به همه کس فرمان میدهد، از رسانهها گرفته تا قضات و حتی رئیس بانک مرکزی.
در عرصه خارجی نیز ترکیه طی یکی دو سال گذشته به عرصههایی فرو غلطیده که با آنچه این کشور میتواند برای بهبود فضای منطقهای خود انجام دهد، فاصله فراوان دارد. سخن از جمله بر سر دفاع بیچون و چرای دستگاه حکومتی اردوغان از اخوانالمسلمین مصر و نیز گزارشهای فراوانی است که درباره روابط پیچیده و شگفتآور آنکارا با «حکومت اسلامی» (داعش) منتشر میشود.
با توجه به تمامی این گرایشها است که میتوان انتخابات پارلمانی روز یکشنبه ترکیه را رویدادی عافیتبخش بهشمار آورد.
ولی در کنار جنبه آرامش بخش این رویداد، ترس از پیدایش بیثباتی سیاسی در ترکیه نیز واقعیتی است که نمیتوان به فراموشی سپرد. ترکیه در تاریخ هفتاد سال گذشته خود تکانهای سیاسی شدیدی را از سر گذرانده و شکافهای درونی آن (میان اسلامگرایان و لاییکها، میان ناسیونالیسم افراطی و اقلیتهای قومی...) هنوز در چارچوب یک «قرار داد اجتماعی» دایمی و مورد احترام همگانی، تضمین نشده است.
فرسایش قدرت
نگرانی درباره آینده ترکیه زمانی کاملا بر طرف خواهد شد که حزب «عدالت و ترکیه» و مرد نیرومند آن، رجب طیب اردوغان، از کانونهای حکمرانی رانده شوند و، در نقش اپوزیسیون، برای بازگشت به قدرت تلاش کنند.
منصفانه باید پذیرفت که حزب «عدالت و توسعه»، از زمان به قدرت رسیدنش در سال ۲۰۰۲ تا امروز، کارنامه اقتصادی درخشانی از خود بر جای گذاشته است. طی این سیزده سال ترکیه، در گروه قدرتهای نوظهور، بعد از چین بالاترین رشد اقتصادی را داشت و تولید ناخالص سرانهاش عملا سه برابر شد (از ۳۵۰۰ دلار به ۱۰۵۰۰ دلار). با تکیه بر این دستاورد بود که «الگوی ترکیه» در جهان شهرت یافت و این فکر قوت گرفت که فرهنگ اسلامی راه را بر مردمسالاری و توسعه اقتصادی نمیبندد.
با این حال اقتصاد پویای ترکیه، طی دو سال گذشته، از نفس افتاده است. نرخ رشد اقتصادی این کشور در سال جاری به احتمال زیاد زیر دو درصد خواهد بود، نرخ بیکاریاش به یازده درصد رسیده، تورم میتواند از هشت درصد بیشتر بشود، لیر ترکیه تنها در سال جاری میلادی حدود هیجده درصد ارزش خود را از دست داده و کسری بازرگانی رو به افزایش میرود.
در نظامهای دموکراتیک، هیچ تشکل حاکم سیاسی نیست که از پدیده «فرسایش قدرت» در امان بماند. حتی پر آوازهترین چهرههای سیاسی تاریخ معاصر غرب (از جمله چرچیل و دوگل)، پس از چند سال تکیه زدن بر کرسی حکومت، از این پدیده آسیب دیدهاند و مجبور شدهاند به زندگی عادی برگردند. در نظامهای دموکراتیک، احزابی که حکومتشان طولانی میشود، معمولا پایان عصر قدرت و بازگشت به اپوزیسیون را برای خود یک فرصت بهشمار میآورند.
انتخابات اخیر ترکیه حزب «عدالت و توسعه» را از اکثریت مطلق انداخت، ولی آن را به اپوزیسیون بدل نکرد. اگر این جابهجایی روزی با آرامش تحقق یابد، ثابت خواهد شد که ترکیه به یک مردمسالاری پایدار دست یافته است. میتوان امیدوار بود که حزب «عدالت و توسعه» نیز، روزی نه چندان دور با خروج کامل از قدرت و عبور از یک دوره چند ساله اپوزیسیون، شادابتر و پویاتر از پیش به قدرت بازگردد.
برای یک تشکل حاکم سیاسی، هیچ چیز دردناکتر از آن نیست که در پی از نفس افتادن همچنان به قدرت بچسبد و در کام دستهبندیهای فاسد فرو برود. آنگاه وضعیتی به وجود خواهد آمد که در آن چهرهای مانند رجب طیب اردوغان، به رغم همه دستاوردهای مثبتش، به بیراهه کشانده شود و همه رشتهها را پنبه کند.
ایرانیها و تجربه ترکیه
برای ایرانیها، فراز و نشیبهای زندگی سیاسی و اقتصادی ترکیه درسهای فراوان در بر دارد. یک ترکیه آباد و آزاد بدون تردید برای ایران یک فرصت بزرگ تاریخی است.
اصولا در دنیای قرن بیست و یکم میلادی، فضای منطقهای برای کشورها اهمیت حیاتی دارد. کشوری با همسایگان پیشرفته، نمیتواند واپس مانده باقی بماند. امروز در منطقه اقیانوس آرام، با توجه به کانونهای بسیار نیرومندی چون ژاپن و چین و کره جنوبی، نمیتوان در فقر و عقبماندگی باقی ماند. کشور مکزیک خواه نا خواه از آمریکا تاثیر میپذیرد. ایرلند و پرتغال و اسپانیا با چسبیدن به لوکوموتیو اروپا از فقر بیرون آمدند.
برای ایران نیز استحکام دموکراسی در ترکیه، پیشرفتهای سیاسی در دنیای عرب و نیز خروج روسیه از «پوتینیسم»، میتواند فرصتهای استثنایی بهوجود آورد. یک ایرانی آگاه به منافع کشورش، به جای آنکه از منظر حسادت یا کینتوزی به دیگر ملتهای منطقه نگاه کند، از پیشرفتهای آنها شادمان خواهد شد.
ولی برای ایران،در میان همسایگانش، هیچ کشوری از اهمیت ترکیه برخوردار نیست. ترکیه مهمترین رقیب، شریک و همسرنوشت ایران است.
شماری از رسانههای بینالمللی ایران و عربستان سعودی را دو قطب اصلی بحران در خاور میانه به شمار میآورند و به این نتیجه میرسند که سرنوشت منطقه به سازش یا درگیری این دو قطب بستگی دارد که یکی سنیها را نمایندگی میکند و دیگری شیعیان را.
در مقالهای که به تازگی در روزنامه «لو تان» چاپ ژنو منتشر شد، دکتر محمد رضا جلیلی، یکی از برجستهترین کارشناسان ژئوپولیتیک ایران، این دیدگاه دو قطبی را، برای حال و آینده خاورمیانه، رد میکند. از نوشته او چنین بر میاید که عربستان سعودی نه از لحاظ ژرفای تاریخی هماورد ایران است و نه از نظر ظرفیتهای جمعیتی و فرهنگیاش. در عوض کشوری که میتواند هم در نقش رقیب و هم در مقام شریک با ایران مقایسه شود، ترکیه است. عنوان مقاله دکتر جلیلی در روزنامه «لو تان» بسیار معنا است : «ایران و ترکیه، دو شیری که یکدیگر را بر انداز میکنند، بیآنکه با هم در گیر شوند.»
ایران و ترکیه، در اشکال کنونی خود، زاییده دو امپراتوری صفوی و عثمانی هستند که هم درگیریهای طولانی و خونین داشتهاند و هم به تفاهمها و همزیستیهای تاریخی دست یافتهاند. آنها نخستین کشور های مسلمانی بودند که با قرار داد ۱۶۳۹ زهاب بر سر تعیین خطوط مرزی شان به توافق رسیدهاند. در قرن بیستم میلادی همین دو قدرت در مسیر مدرنیزاسیون خود رو یدادهای مشابهی را از سر گذراندند (انقلاب مشروطه و انقلاب ترکان جوان، آتاتورک و رضا شاه) و در سازمانهای منطقهای مشابهی فعالیت کردند (پیمان بغداد که بعدها پیمان سنتو نامیده شد، و یا سازمان همکاری عمران منطقهای که بعدها به سازمان همکاری اقتصادی یا اکو بدل شد).
در پی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تا امروز روابط ایران و ترکیه از فراز و نشیبهای فراوان گذشته است. از دهه ۱۳۷۰ خورشیدی به این طرف، در پی اصلاحات پر دامنه اقتصادی در ترکیه که زمینه جهش این کشور را فراهم آوردند، بخش مهمی از تکنوکراسی جمهوری اسلامی با علاقه فراوان «الگوی ترکیه» را زیر ذرهبین دارد. پیشرفتهای بسیار مهم اقتصادی ترکیه به کسب آگاهیبخشی از نخبگان جمهوری اسلامی در مورد واپسماندگیهای ایران و دلایل آن کمک کرده است.
دو کشور از لحاظ اقتصادی مکمل یکدیگرند. حجم روابط اقتصادی شان در دو سال گذشته به حدود چهارده میلیارد دلار در سال کاهش یافت، ولی هر دو ظرفیت سالانه این تبادل را حدود سی میلیارد دلار ارزیابی میکنند. بخش مهمی از کالاهای ساخته شده مورد نیاز ایران از ترکیه تامین میشود و ایران، در عوض، گاز و نفت به ترکیه صادر میکند. اگر روزی طرح عظیم صدور گاز ایران به اروپا عملی شود، ترکیه درتحقق آن نقش کلیدی خواهد داشت.
به علاوه از یاد نبریم که هر سال شمار بسیار زیادی گردشگر ایرانی ( احتمالا بیش از دو میلیون نفر)راهی ترکیه میشوند، هزاران ایرانی در بخش مسکن ترکیه سرمایهگذاری کرده و یا در آن کشور شرکت به ثبت رساندهاند.
میبینیم که رشتههای پیوند میان دو کشور فراوانند. به یاری این دو بازیگر «سنگین وزن» است که خاورمیانه میتواند روزی رنگ آرامش به خود ببیند.
ولی تاریخ به ما میآموزد که شیاطین نیز میتوانند یکباره از خواب قرون و اعصار بر خیزند و تراژدیهای خونین گذشته را به گونهای تازه تکرار کنند. بیهوده نیست که چشمها، در کوهپایههای دماوند، به رویدادهایی دوخته شده که در کناره بسفر میگذرند.
....................................................................................................
نظر نویسنده الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.