الکترال کالج، به رغم پیچیدگی اجرایی، مفهوم سادهای دارد. از نظر تکنیکی، ماجرا از این قرار است که در آمریکا، به جای مردم عادی، یک گروه ۵۳۸ نفره، رئیسجمهور را انتخاب میکنند.
این ۵۳۸ نفر، اهالی سراسر کشور را نمایندگی میکنند و در نهایت کسی رئیسجمهور خواهد شد که بتواند بیش از ۵۰ درصد آرای این گروه را به دست بیاورد. بدین ترتیب هر نامزدی که به ۲۷۰ رأی یا بیشتر دست پیدا کند، رئیسجمهور خواهد شد.
Your browser doesn’t support HTML5
اما اینکه هر کدام از این ۵۳۸ تن به چه کسی رأی بدهد، از طریق آرای مستقیم مردم عادی روشن خواهد شد. به بیان دیگر، هر کدام از این افراد به نامزدی رأی خواهند داد که اهالی منطقهشان به او رأی دادهاند.
این گروه در واقع نمایندگان ۵۰ ایالت آمریکا و منطقه واشنگتن دیسی هستند. و تعدادشان دقیقاً برابر با تعداد نمایندگان هر ایالت در مجلس نمایندگان و مجلس سناست. به عنوان مثال ایالت کالیفرنیا در مجلس نمایندگان ۵۳ کرسی دارد چون ایالت بزرگی است و جمعیت زیادی دارد. این ایالت همچنین دو نماینده در مجلس سنا دارد که تعدادشان برای تمامی ایالتها برابر است. بدینترتیب، ایالت کالیفرنیا برای انتخاب رئیسجمهور ۵۵ رأی خواهد داشت. با همین محاسبه مثلاً تگزاس ۳۸ رأی، و نیویورک و فلوریدا هر کدام ۲۹ رأی دارند.
چرا در جمهوری آمریکا به جای شمارش ساده آرا در جایجای کشور، رئیسجمهور به شکل غیرمستقیم انتخاب میشود؟
یکی از محوریترین پاسخها به این سؤال، ریشه ماجرا در تاریخ تأسیس جمهوری آمریکاست. آمریکا ۲۴۰ سال پیش از بریتانیا مستقل شد. زمانی که مثلاً در کشوری مانند ایران، کریمخان زند درگیر جنگ داخلی برای تثبیت یک سلطنت مطلق بود. در چنین زمانی، صحبت از انتخاب نفر اول مملکت با رأی مردم، برای بنیانگذاران آمریکایی، چندان آسان نبود.
کندیس نلسون، استاد علوم سیاسی در دانشگاه آمریکن و از متخصصین تاریخ و روشهای انتخابات در آمریکا، در پاسخ به این سؤال که چرا چنین سیستمی در آمریکا ساخته شد، میگوید:
«به این دلیل که بنیانگذاران آمریکا درباره میزان اطلاعات مردم عادی، تردید داشتند. اما در عین حال آنها میخواستند که مردم عادی در روند انتخاب رئیسجمهور نقش داشته باشند. به همین دلیل سیستمی درست کردند که مردم عادی بتوانند رأی بدهند و رأیشان مؤثر باشد. اما همزمان گروهی از نخبگان را هم به عنوان انتخابکننده (الکتر Elector) تعیین کردند. که این گروه هر دوره در دسامبر، رأی نهایی را میدهند.»
به بیان دیگر از نظر بنیانگذاران آمریکا که به «پدران بنیانگذار» معروفند، اعتماد به رأی مردم عادی برای انتخاب رئیسجمهور ممکن نبود. بماند که در آغاز جمهوری آمریکا، حق رأی نیز به گروه مردان سفیدپوست محدود بود. و در میان ۱۳ ایالت نخستین در آغاز کار جمهوری آمریکا، تنها سه ایالت حاضر شدند که به مردان بدون زمین، حق رأی بدهند! حتی در همین سه ایالت نیز در میان کسانی که صاحب زمین نبودند تنها مردانی حق رأی داشتند که مالیات پرداخت میکردند. به همین دلیل در سال ۱۷۸۹، تنها ۱۰ درصد از جمعیت آمریکا اجازه داشتند در انتخابات رأی بدهند.
اما مسئله حق رأی به مرور زمان حل شد و هر چه گذشت گروههای بیشتری از شهروندان آمریکایی اجازه یافتند تا در انتخابات رأی بدهند. اما آنها هرگز اجازه پیدا نکردند که با رأی مستقیم رئیسجمهورشان را انتخاب کنند و تا همین امروز، واسطهای میان آنها و انتخاب رئیسجمهور باقی ماند.
لارا براون، از اساتید دانشگاه جرج واشنگتن و مدیر مدرسه تحصیلات ارشد مدیریت سیاسی در این دانشگاه، معتقد است که مسئلهای ریشهای در ارتباط با سیستم الکترال کالج، نقشی است که در نظام فدرالی آمریکا برای ایالتها در نظر گرفته شده است.
او میگوید: «نویسندگان قانوناساسی ما میخواستند که در اداره امور، هم آرای مردم موثر باشد و هم ایالتها به عنوان واحدهای سیاسی اهمیت داشته باشند. به همین دلیل است که در قوه مقننه آمریکا، ما مجلس نمایندگان داریم که بر اساس آرای مردم است. هر ایالت که جمعیت بیشتری دارد، نمایندگان بیشتر و حوزه انتخابیه بیشتری دارد؛ تقریبا به ازای هر ۷۰۰ هزار نفر، یک نماینده. اما مجلس سنا را داریم که دیگر مهم نیست یک ایالت چقدر بزرگ است و چقدر جمعیت دارد. آنجا همه ایالتها برابرند و هر کدام دو نماینده دارند.»
بدینترتیب در مجلس سنای آمریکا، ایالتی مانند وایومینگ که ۶۰۰ هزار نفر جمعیت دارد، با ایالتی مانند کالیفرنیا که نزدیک به ۴۰ میلیون نفر در آن زندگی میکنند، وزن برابری دارند.
خانم براون معتقد است که آرای الکترال کالج از همین منطق پیروی میکند:
«اتفاقی که میافتد این است که مردم از طریق ایالتهایشان رأی میدهند. بدین معنا که هر نامزدی که در درون یک ایالت، بیشترین آرا را به دست بیاورد، آرای الکترال یا انتخابکنندگان آن ایالت را به دست میآورد. تعداد آرای انتخابکنندگان هر ایالت هم مجموع تعداد نمایندگان ایالت در مجلس نمایندگان و نمایندگانشان در مجلس سناست. این مدل، نامزدها را مجبور میکند تا برای پیروز شدن در انتخابات، تلاش کنند که در انتخابات تک تک ایالتها پیروز شوند. و وقتی میگوییم ما ۵۰ ایالت داریم به همراه واشنگتن دی سی، بدین معناست که ما ۵۱ انتخابات جداگانه داریم که در یک روز برگزار میشوند. و برنده انتخابات هم کسی است که در بیشترین انتخابات از آن ۵۱ انتخابات، پیروز شود.»
اما این سیستم، با یک نقد اصولی روبهرو است: اینکه همواره ممکن است در رقابتهای بسیار نزدیک، یکی از نامزدها بیشترین آرای مردم را به خود اختصاص دهد، اما این اکثریت آرای مردم عادی برایش اکثریت آرای الکترال در میان ۵۳۸ رای الکترال به ارمغان نیاورد.
این اتفاق در طول تاریخ چهار بار رخ داده است. آخرین نمونه از چنین وضعیتی در سال ۲۰۰۰ میلادی بود که ال گور، نامزد حزب دموکرات آرای مردمی بیشتری به دست آورد. اما انتخابات را به جرج بوش باخت چرا که آقای بوش در ایالتهای بیشتری برنده شده بود و آرای الکترال بیشتری داشت.
خانم براون، نویسنده کتاب «به آب و آتش زدن برای ریاست جمهوری آمریکا»، درباره این مشکل انتخابات در آمریکا میگوید:
«تنها در صورتی چنین اتفاقی میافتد که انتخابات خیلی خیلی نزدیک باشد و در طول تمام این دو قرن فقط چهار بار رخ داده. وقتی که نظر مردم، ۵۰-۵۰ تقسیم شده، هیچ سیستمی در دنیا وجود ندارد که کاملاً قانعکننده باشد. اگر یک نفر ۵۰ و یک دهم درصد آرا به دست بیاورد و یکی دیگر ۴۹ و ۹ دهم درصد آرا را، آیا کاملاً منصفانه است که نفر دوم به دلیل این اختلاف کوچک بازنده اعلام شود؟ در سیستم آمریکا این مشکل بدین شکل وجود ندارد.»
و البته در همین سیستم، یک نامزد میتواند کمتر از ۵۰ درصد آرای مردم را به دست بیاورد. اما همین آرا برایش بالای ۵۰ درصد رأی الکترال به ارمغان بیاورد و برنده انتخابات شود. اگر پیشبینیهای این روزهای انتخابات سال ۲۰۱۶ درست از آب دربیاید، همین انتخابات به چنین موردی تبدیل خواهد شد که از نظر خانم براون، به دلیل ویژگی منحصربهفرد سیستم الکترال کالج، مشکلآفرین نخواهد بود.
لارا براون میگوید: «در انتخابات ۲۰۱۶، اگر هیلاری کلینتون در این انتخابات پیروز شود، به احتمال بسیار زیاد اکثریت آرای مردم را به دست نمیآورد. او به احتمال زیاد آرای بیشتری به دست میآورد. یعنی ۴۵ یا ۴۶ یا ۴۷ درصد آرا را به دست میآورد و در مقابل دونالد ترامپ به دلایل گوناگون احتمالاً آرای کمتری حدود ۴۱ یا ۴۲ درصد به دست میآورد. اما به هر حال به احتمال زیاد هیچ کدامشان بالای ۵۰ درصد رأی به دست نخواهند آورد و پیشبینی میشود که احزاب دیگر به جز دو حزب اصلی تا ۱۰ درصد آرا را به دست بیاورند. اگر چنین اتفاقی بیافتد، در نهایت اکثریت شرکتکنندگان در انتخابات به کسی غیر از هیلاری رأی خواهند داد. اما در آرای الکترال هیلاری کلینتون با اکثریت قابلتوجهی از باقی پیش میافتد.»
با این همه در دنیای امروز، مفهوم انتخابات و رأی مردم، با قواعدی مانند هر شهروند یک رأی پیوند خورده و در دموکراسیهای بالغ جهان، تلاشی قابل توجه برای یکسان نشان دادن ارزش آرای شهروندان دیده میشود.
ضمن اینکه برخلاف دو قرن پیش، میزان سواد و اطلاعات شهروندان عادی نیز تغییر کرده و در کنار تحولات شگرف در تکنولوژیهای خبررسانی، آگاهی عمومی درباره وضعیت کشور، مشکلات اساسی، وظایف رئیسجمهور و برنامههای نامزدها، افزایش یافته است. با این حال، هیچ خبری از احتمال تغییر قوانین انتخاباتی آمریکا و تبدیل آن یک انتخابات سراسری و ملی مانند کشورهایی مانند جمهوری فرانسه نیست. چرا؟
کندیس نلسون از دانشگاه آمریکن به این سؤال چنین پاسخ میدهد:
«اگر میخواست تغییر کند باید بعد از انتخابات سال ۲۰۰۰ و شکست الگور به رغم آرای بیشتر، تغییر میکرد. چنین تغییری نیاز به تغییر قانون اساسی دارد که یک روند بسیار دشوار و جدی است. اگر اتفاق سال ۲۰۰۰ موجب تلاش برای تغییر قانون اساسی نشد، من بعید میدانم دیگر کسی بتواند چنین تغییری ایجاد کند. در آن زمان مسئله به دیوان عالی کشیده شد و دیوان عالی رأی داد. مهم این است که مردم آمریکا آن نظر را پذیرفتند.»
لارا براون، استاد دانشگاه جرج واشنگتن نیز معتقد است که این مسئله ریشه در فرهنگ سیاسی آمریکا دارد:
«هر کشوری، سیستمی را به وجود میآورد که فرهنگی سیاسی آن کشور را نمایندگی کند. و فدارلیسم ما در ایالات متحده به این مفهوم تکیه دارد که ایالت به عنوان یک واحد سیاسی باید در سطح ملی هم تا حدی قدرت داشته باشد. در این سیستم ایالتهایی که بزرگترند، قدرت و نفوذ و بیشتری در حکومت مرکزی دارند. اما این نباید بدین معنا باشد که ایالتهای کوچک همیشه متأثر از ایالتهای بزرگ باشند. در سیستم الکترال کالج، یک ایالت به کوچکی نیوهمشایر مهم میشود. کما اینکه در همین انتخابات مهم شده و در انتخابات قبلی هم رأیش اهمیت داشت. به این دلیل که همان چهار رأی الکترالی که دارند، تکلیفش روشن نیست و دو حزب باید سرش رقابت کنند.»
و شاید به همین دلیل است که برپایی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک روند طولانی است که از ماهها قبل از روز انتخابات آغاز میشود و ستادهای تبلیغاتی با بودجههای عظیم را به سختی به خودش مشغول میکند. مبارزه در ۵۱ انتخابات برای پیروزی پروژه سیاسی کوچکی نیست و البته برنده نهایی آن هم، ریاست قوه مجریه یکی از قدیمیترین جمهوریهای جهان را به دست میآورد؛ تنها جمهوری جهان که بیش از ۲۰۰ سال است، بدون وقفه به حیاتش ادامه داده و بدون استثنا هر بار قدرت در آن به شکل مسالمتآمیز و از طریق انتخابات جابهجا شده است.