سال ۱۳۹۶ با انتخابات ریاستجمهوری آغاز شد و در میانه راه اعتراضهای سراسری و خیابانی رنگ تازهای به آن داد.
در برنامه دیدگاههای این هفته به بررسی مهمترین اتفاقات سیاسی سال ۹۶ پرداختهایم. با حضور مرتضی کاظمیان، تحلیلگر سیاسی در پاریس و احسان مهرابی، روزنامهنگار سیاسی در برلین:
Your browser doesn’t support HTML5
آقای کاظمیان، اجازه بدهید از انتخابات ریاست جمهوری شروع کنیم. حسن روحانی در ۲۹ اردیبهشت برای بار دوم رئیس جمهور ایران شد. شما اهمیت انتخابات ۹۶ را از چه جهت می دانید؟
سال ۹۶ قطعاً متأثر از انتخابات ریاست جمهوری بود و به ویژه در فصل اول سال، فضای سیاسی-اجتماعی کشور کاملا تحت تاثیر این رخداد مهم قرار گرفت. به ویژه این که انتخابات وجه دوقطبی پیدا کرد، یعنی بعد از نامزدی قطعی آقای روحانی و مشخص شدن جبهه مخالف او و به ویژه بعد از این که آقای قالیباف از کاندیداتوری کنارهگیری کرد و عملا جبهه آقای رئیسی یک سو قرار گرفت و جبهه آقای روحانی سوی دیگر، این انتخابات اهمیت بیشتری پیدا کرد.
اهمیت مضاعف انتخابات شاید از این زاویه بود که به نوعی، برای کسانی که می خواستند در انتخابات مشارکت کنند، یک دوراهی ترسیم شد: یک سو ادامه دولت اعتدالگرای روحانی بود و سیاست های اقتصادی و همین طور روندهای دیپلماسی که دولت در پیش گرفته بود و از سوی دیگر تغییر چارچوب های اساسی دولت و روی کار آمدن کسانی که عمدتا به اردوگاه اعتدالگرایی و حتی راست افراطی در ایران متعلق بودند.
اما صرف نظر از نتیجه انتخابات در ایران و در اختیار گرفتن قوه مجریه توسط یکی از دو نامزد اصلی یعنی آقای روحانی یا رئیسی، انتخابات ۹۶ از این جهت نیز مهم بود که شاید تکلیف وضعیت اخلاقی جامعه ایران را مشخص می کرد. به این معنا که آقای رئیسی، با توجه به این که جزو هیات مسئول رسیدگی به پرونده کشتار گروهی زندانیان در سال ۶۷ بود و اتهاماتی جدی [بر ایشان وارد بود] و شائبههایی مهم در رابطه با دخالت ایشان در آن کشتار گروهی زندانیان سیاسی سال ۶۷ وجود داشت، طبیعتا پیروزی اش میتوانست علامت منفی و پرسشی جدی در رابطه با جامعه ایران ایجاد کند؛ که این اتفاق رخ نداد و یکی از قضات دادگاههای مرگ در سال ۶۷ این فرصت را پیدا نکرد که زمام قوه مجریه را در اختیار بگیرد.
فراتر از نتیجه انتخابات، باید به این اشاره کرد که مسئله انتخابات ریاست جمهوری بسیار مهم بود، چرا که شاید به نوعی با سرنوشت یکی از گزینه های جانشینی آقای خامنه ای برای رهبری سوم در جمهوری اسلامی گره می خورد. هم آقای روحانی و هم آقای رئیسی، جزو گزینه های مطرح برای جانشینی آقای خامنهای بودهاند و هستند و طبیعتا پیروزی هر کدام از این ها می توانست شانس خودش را [برای جانشینی رهبری] افزایش بدهد و البته شانس رقیب را هم تا حد زیادی تقلیل بدهد و تحت تاثیر قرار بدهد، هر چند این به معنای آن نیست که گزینه ای مثل آقای رئیسی برای جانشینی آقای خامنه ای به کلی منتفی شده باشد.
آقای کاظمیان، عملکرد آقای روحانی را در این مدت چه طور می بینید؟ خیلی از منتقدان در این مدتی که بر سر کار بوده و در دوره دوم ریاست جمهوری، بر او انتقادهای زیادی دارند.
واقعاً بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری خیلی مهم بود، چون ادبیات آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی با کارنامه ایشان بعد از رئیسجمهور شدن کاملاً متمایز شد. به خصوص نحوه چینش کابینه و ترکیب همراهان آقای روحانی در دولت جدید و سوگیری های ایشان و مجموع خروجی دولت، آن چنان که باید حتی حامیان ایشان را راضی نکرد چه برسد به بخشی از جامعه که منتظر اتفاقات معنی دار بودند.
بخشی از ماجرا بر می گشت به تداوم تعلیق در حوزه پسا برجام و به نوعی ناکامی روحانی برای جلب گسترده و فزاینده سرمایه گذاری خارجی، هرچند به تمامی ناکام نبود اما بخشی از مشکل در این جا محدود شد، به خصوص با افزایش رویکردهای ترامپ در ایالات متحده و البته همین طور در داخل کشور، که به نظرم آقای روحانی ترجیح داد بلوک متاثر از آقای خامنه ای یعنی کانون مرکزی قدرت و نیروهای امنیتی همراه ایشان، به طور مشخص سازمان اطلاعات سپاه و مراجع سنتی قم را به شدت مورد توجه قرار بدهد و این به نظر می رسید که مقداری به ریزش حامیان آقای روحانی کمک کرد و ناامیدی از توفیق های دولت روحانی را حداقل در سطوحی از جامعه افزایش داد که البته بعدا در اعتراض های دی ماه خودش را به نوعی متبلور کرد.
آقای مهرابی، یکی از مهمترین اتفاقاتی که در سال ۹۶ افتاد و آقای کاظمیان هم اشاره کردند، اعتراضات سراسری دی ماه در ایران بود. این اعتراض ها نتیجه چه بود و چه پیامدهایی داشت؟
احسان مهرابی:«اعتراضات دی ماه و اعتراض های علنی به حجاب اجباری یکی از متفاوت ترین اتفاقات سال ۹۶ بود. هرچند در سالیان گذشته اعتراض های سیاسی وجود داشت، ولی این اعتراض ها عملا جرقه اش با موضوعات اقتصادی زده شد و در بسیاری از حوزه ها هم موضوعات اقتصادی تحریک کننده اولیه بودند»
مواجهه با این اعتراض ها البته از سوی حاکمیت درجات مختلف، متفاوت بود. برخی از اصولگرایان و نزدیکان آیت الله خامنه ای ابتدا به نوعی از این اعتراض ها استقبال کردند و احساس کردند که تنها جهت گیری اش به سمت دولت است. اما بعد که گسترده تر شد، موضوع را مانند همیشه به کشورهای خارجی و مخالفان جمهوری اسلامی نسبت دادند.
دولت آقای روحانی هم عملکردش بسیار متناقض بود. در ابتدا خیلی شدید به تجمع کنندگان حمله کرد و آقای روحانی اعلام کرد این تجمع ها جمع می شود اما بعد از آن، مقامات دولت به نوعی هشدار دادند که ریشه این اعتراض ها همچنان ادامه دارد و این اعتراض ها تنها محدود به موضوعات اقتصادی نبوده و موضوعات موضوعات سیاسی، فرهنگی و امنیتی را در بر می گرفت. که این بر خلاف دیدگاه آقای خامنه ای بود که تلاش داشت تاکید کند که تنها دلیل اعتراض ها موضوعات اقتصادی است.
در گروه های سیاسی داخل کشور هم، به خصوص در طیف اصلاح طلبان، واکنش ها بسیار متناقض بود. ابتدا برخی از اصلاح طلبان این تصور را داشتند که این اعتراض ها به نوعی کودتا علیه دولت است و به صورت علنی در مقابل اعتراض ها ایستادند اما برخی بعدا به برحق بودن مطالبات معترضان تاکید کردند.
در نهایت اما حاکمیت درس خیلی خاصی از این اعتراض ها نگرفته و اتفاقی به صورت علنی یا اجرایی نیفتاده، حتی در موضوعات محدودی مانند بودجه هم همان روند سابق تکرار شده و به هرحال درگیری های شدیدی که این اعتراض ها داشته و برای بسیاری این حجم اعتراض ها قابل پیش بینی نبود، عملا رویکردی که وجود داشته بیشتر تقویت نیروهای امنیتی برای سرکوب اعتراض های بعدی است و یکی از موضوعاتی هم که در این اعتراض ها خیلی نشان داده شده، بحث قدرت سازمان دهی شبکه های اجتماعی بود که با نمونه های اعتراض های قبلی اش متفاوت بود.
مرتضی کاظمیان:«سال ۹۶ در تاریخ جمهوری اسلامی، در کنار یک سری سال های خاص مثل ۷۸ یا ۷۶ یا ۸۸، ثبت خواهد شد، به ویژه از این زاویه که تحولات سیاسی-اجتماعی به نوعی شاید به پیش و پس از اعتراض های دی ماه ۹۶ تقسیم میشود»
آقای کاظمیان، یک پدیده ای که ماه های پایانی سال شاهدش بودیم و آقای محرابی هم اشاره کردند، پدیده دختران خیابان انقلاب بود. اعتراض به حجاب اجباری که حتی واکنش آقای خامنه ای را هم در پی داشت. شما این پدیده دختران خیابان انقلاب را چطور ارزیابی می کنید؟
قطعاً و با اطمینان می شود گفت که یک رخداد خیلی مهمی بود در سال۹۶، این اعتراض به پوشش اجباری، حجاب اجباری، توسط دختران خیابان انقلاب. یک دختر گمنامی که بعدا هویت او مشخص شد، ویدا موحد، ولی بعد از این که این ماجرا توسط یک دختر دیگر تعقیب شد و در شهرهای مختلف کشور توسط گروه های سنی مختلف البته عمدتا جوانان، تحت تعقیب قرار گرفت، مشخص شد که تا چه اندازه مطالبه آزادی پوشش در کشور مهم است و اهمیت ماجرا شاید این بود که به هرحال دختران داشتند به این وضع نامطلوب اعتراض می کردند، به هنجارهای رسمی، و این کار را آگاهانه و با تصمیم فردی و با پذیرفتن هزینه های مترتب بر آن انجام دادند و تمام دخترانی که بازداشت شدند، تاکید کردند از این اعتراض خودشان پشیمان نیستند و اقدام خودشان را آگاهانه و برای حقوق شهروندی و انسانی خودشان انجام داده اند. واکنش های گسترده ای را هم در پی داشت.
شاید مهمترینش واکنش شخص اول نظام بود که با وجود این که تلاش کرد این کار را تقلیل بدهد و تخفیف کند به اقدام چند دختری که از نظر آقای خامنه ای فریب خورده بودند یا ناآگاهانه این کار را انجام دادند یا حتی پول گرفته بودند و این ادعای آقای خامنه ای بود، اما نشان داد تا چه اندازه این اعتراض بازتاب داشته که راس هرم نظام سیاسی در ایران را هم وادار به واکنش در یک سخنرانی رسمی کرده و البته من هم زمان اشاره کنم که با اطمینان می شود گفت که این اعتراض، یک جنبش اجتماعی زنده ای را در حوزه اعتراض به حجاب اجباری نشان داد و شاید بشود گفت جزو مهمترین جنبش های اجتماعی حال حاضر ایران محسوب می شود.
علاوه بر این ها باید اشاره کنم به همدلی مهم خانم رهنورد از درون حصر هفت ساله با این دختران خیابان انقلاب، و این که تاکید کرد که من حجاب اجباری مخالفم و همین طور در پیام مهمی هم که باز از درون حصر فرستاد، با جنبش زنان ایران در روز هشت مارس، روز جهانی زن، همدلی کرد و این خودش نشان می دهد که به نوعی در جامعه مدنی تلاش می شود توازن قوا علیه ایدئولوژی و رویکردهای غالب در حاکمیت سیاسی تغییر پیدا کند.
آقای مهرابی، به اعتراض ها اشاره کردیم. یک مورد دیگر از اعتراض هایی که در سال ۹۶ اتفاق افتاد، اعتراض دراویش گنابادی بود که به خشونت هم کشیده شد. این اعتراض ها بابت چه بود و چه پیامدهایی داشت؟
اعتراض دراویش گنابادی اصلی ترین شکل متفاوت از اعتراض های گذشته بود و در اعتراض های گروه های مذهبی در ایران یک اتفاق جدید بود. هرچند که [در مورد] دراویش، از سال ۸۴ با تخریب حسینیه ها فشارها بر ایشان آغاز شده بود. اما گفته میشد این درگیری بعد از گزارش ها درباره تلاش مامورین امنیتی برای ایجاد محدودیت برای آقای تابنده، قطب دراویش گنابادی، جرقه اش زده شد و در ابتدا که به نوعی دراویش به خواسته اولیه شان رسیدند و حاکمیت به نوعی عقب نشینی کرد، بعضی از گروهها احساس کردند که ممکن است این سرمشقی برای گروه های دیگر بشود و یا این که دراویش به نوعی احساس قدرت کنند.
تحریکات بعدی شروع شد برای این که در آن محدوده، دوباره محدودیت هایی به وجود بیاید و در مجموع دراویش به نوعی تحریک بشوند برای درگیری. اصل درگیری به این شکل هم، به نوعی متفاوت از اقدامات گروه های سیاسی یا مذهبی گذشته بود. آن ها معمولا به این شکل دربرابر نیروهای امنیتی مقاومت نمی کردند اما دراویش، حالا به دلیل سازماندهی که داشتند یا به دلیل اهمیت یا نگاه خاصی که به قطبشان داشتند که با آمیزه های مذهبی یا انتقادی آن ها همراه بود، اقدام به مقاومت کردند.
این مقاومت البته در مقابل این که یکی از دراویش هم کشته شد، به خشونت و کشته شدن تعدادی از ماموران امنیتی هم انجامید. قطب دراویش گنابادی و برخی از چهره های این گروه از کشته شدن ماموران امنیتی اعلام برائت کردند. ولی قوه قضاییه در نهایت اقدامی که انجام داد، این بود که فقط به اتهام دراویش رسیدگی کرد و مقامات قوه قضاییه که باید در این باره بی طرف قضاوت می کردند، خودشان مهمترین بخش دعوا بودند که به دیدار نیروهای بسیجی آسیب دیده در این حادثه میرفتند و یا تأکید داشتند بر این که سریع این حکم اعدام اجرا بشود که این بر خلاف موازین قضایی بود و تعجیلی که در اجرای حکم اعدام است حتی بر خلاف اصول اسلامی درباره قضاوت است که تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی هم به این عملکرد قوه قضاییه اعتراض کرده بودند.
با وجود این که به هرحال آقای تابنده هوادار خودش را به آرامش دعوت کرده، تحریکات تعدادی از مراجع تقلید شیعه و مقامات جمهوری اسلامی در این باره ادامه دارد و گویا برخی تمایل دارند که این موضوع همچنان زنده بماند تا بتوانند به صورت شدید با دراویش برخورد امنیتی کنند، به خصوص با آقای تابنده.
آقای کاظمیان، به دنبال اعتراض های دی ماه، تعدادی از زندانیان در زندان جانشان را از دست دادند. سازمان های حقوق بشری از جمهوری اسلامی خواستند که در مورد کشته شدن این افراد توضیح بدهند و ایران هم اعلام کرد که این افراد در زندان خود کشی کرده اند. یکی از افرادی که به گفته جمهوری اسلامی در زندان خود کشی کرد، آقای کاووس سیدامامی بود که در پرونده فعالان محیط زیست دستگیر شد و دو هفته بعد از بازداشت جان خود را در زندان از دست داد. تحلیل شما از این خودکشی ها در زندان چیست و آیا سابقه داشته است؟
رخدادی مهم در سال ۹۶، این سرکوب خونین معترضان در اعتراضات دی ماه بود و به ویژه همین موردی که شما اشاره کردید، یعنی اعلام خبر خودکشی برخی از بازداشت شدگان. این [موارد] بعدا به هیچ مستندی اعلام نشد و کاملا مشخص بود که این اقدامات متاسفانه تحت تاثیر خشونت های هولناکی که متوجه بازداشت شدگان بوده، یا حتی تاثیر فشارهای روحی روانی و به هر حال آسیب هایی که این ها در زندان متحمل شده اند، رخ داده. ماجرا تنها شامل بازداشت شدگان اعتراضات دی ماه نشد.
در یک سرکوب فلهای که متوجه بازداشت شدن جمعی از کنشگران محیط زیست در ایران شد، آقای دکتر کاووس سید امامی که از نخبگان دانشگاه و برجستگان حامی محیط زیست در ایران محسوب می شود، و البته جزو کسانی است که در حوزه جامعه شناسی دین از اساتید برجسته ایران است، اعلام شد که ایشان در زندان خودکشی کرده و اتهام سنگین جاسوسی متوجه ایشان و جمعی از همراهان ایشان شد.
من این را اشاره کنم که متاسفانه در سال ۹۶ دستگاه قضایی در کنار صدا و سیما و همین طور در کنار دیگر نهادهای حکومتی از جمله و به ویژه سازمان اطلاعات سپاه، نشان دادند تا چه اندازه همچنان بر طبل قانون گریزی می زنند، چنانکه علی رغم این که در یک آیین دادرسی منصفانه و روند حقوقی عادلانه به این اتهامات رسیدگی نشده بود، کاملا اتهام های سنگین متوجه بازداشتشدگان و به ویژه متوفی مرحوم دکتر سید امامی شد.
این را هم اضافه کنم که جالب بود که آقای فیروزآبادی، مشاور عالی نظامی فرمانده کل قوا تاکید کرد که برخی از شهروندان ممکن است بدون این که اطلاع داشته باشند، جاسوسی کنند، و به نوعی نشان داد این ها برای این بازداشت شده بودند که در فعالیت های محیط زیستی خودشان، ظاهرا پا گذاشته اند به حوزه های ممنوعه و حریم هایی که متعلق به اطلاعات سپاه بوده و [در حوزه] فعالیت های موشکی و هسته ای سپاه پاسداران بوده که آقای فیروز آبادی اعلام کرد که این ها «مارمولک و سوسمار و آفتاب پرست داشته اند که در پوست این ها مواد رادیواکتیو جذب شده»، و نشان داد ظاهرا بخشی از کنشگران جامعه مدنی در ایران دوباره قربانی پروژه های موشکی و هسته ای سپاه می شوند.
و البته بدون این که واقعیت داشته باشد، آن وقت با اتهام سنگین جاسوسی هدف سرکوب قرار می گیرند. یعنی همان روندی را که در دهه های پیش ادامه داشت، متاسفانه در شکل خیلی خشنی دوباره در سال ۹۶ شاهد بودیم.
آقای مهرابی، در روزهای پایانی سال ۹۶ محمدعلی نجفی، شهردار تهران، از سمت خود استعفا کرد. دلیلش، دلایل شخصی اعلام شده اما فشارهای بیرونی هم جزو مهم ترین دلایل استعفای او مطرح می شود. شما استعفای آقای نجفی را به چه معنا می دانید؟
استعفای آقای نجفی قاعدتا به دلیل فشارهایی است که بر روی شهرداری اعمال شده. شاید آقای نجفی می خواهند با این استعفا افکار عمومی را به خود جلب کنند، و هم این که از شورای شهر و آقای روحانی و مجموعه اصلاح طلبان و نمایندگان مجلس حمایت بیشتری را طلب می کنند.
نیروی اصلی که به شهرداری فشار می آورد، قوه قضاییه و نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی هستند که بخشی از آن به دلیل افشا نشدن فسادهای دوره محمدباقر قالیباف، شهردار تهران است و قوه قضاییه در مورد تخلفات شهرداری کاملاً بر خلاف رویه های دیگر عمل کرده. یعنی در حالی که خیلی از موضوع حقوق های مدیران دولت، مشهور به حقوق های نجومی، استقبال می کرد، از این که آقای نجفی، شهردار تهران، تخلفات محمدباقر قالیباف، شهردار سابق را افشا کردند، دادستان تهران شدیدا برخورد کرده اند و اعلام کرده اند به تعبیری ایشان حق نداشته اند این کار را بکنند، با وجودی که آقای نجفی اعلام کرده تعدادی از موارد این تخلفات به قوه قضاییه هم اعلام شده.
موضوعی هم که درباره جشن برج میلاد طراحی شد و شهردار بر اساس صحبت هایی که اعضای شورای شهر قبلی کردند احضار شد، می تواند به نوعی یک برنامه از قبل سازماندهی شده برای تحت فشار قرار دادن آقای نجفی باشد. اما به هر حال این استعفا فعلا که بر روی افکار عمومی حامیان آقای نجفی بازتاب منفی داشته، بیشتر به این دلیل که ابهامات زیادی درباره اش مطرح است و نوع عملکرد آقای نجفی و شورای شهر در این باره چندان شفاف نبوده.
آقای کاظمیان، بحث دیگری که هست، بحث آقای احمدی نژاد، رئیس جمهوری سابق است که در سال ۹۶ بسیار فعال بود و انتقادهای زیادی به قوه قضاییه کرد و بقیه مسولان، آقای حمید بقایی معاونش به زندان محکوم شد، آقای مشایی روز پنجشنبه حکم آقای بقایی را در مقابل سفارت بریتانیا آتش زد و گفت قوه قضاییه، انگلیسی است. شما رفتارهای آقای احمدی نژاد و نزدیکانش را در سال ۹۶ چه طور ارزیابی می کنید؟
واقعاً یکی از ستارههای متمایز سال ۹۶ آقای احمدی نژاد و البته باند احمدی نژاد- مشایی بودند که به شکل غریبی علیه نهادهای حکومتی به ویژه سازمان اطلاعات سپاه و دستگاه قضایی اعلام موضع کردند و به شکل بی محابا و بی پروا منسوبان آقای خامنه ای را هدف انتقادهای تند قرار دادند.
تقریبا معنی دار هم بود که آقای احمدی نژاد با آن که عضو شورای تشخیص مصلحت نظام هست، این حد از بی پروایی را از خودش نشان داد و هرچند خودشان را همچنان در کنار آقای خامنه ای نگه داشته و اعلام کرده که ما در خط رهبری هستیم، نهاد های زیرمجموعه ایشان و منسوبان و منتسبان آقای خامنه ای را مورد شدیدترین انتقادها و اتهام ها قرار داده که البته بخشی از اتهامهایی که در رابطه با اتهام های قضایی و در خواست آن ها برای برگزاری دادگاه علنی برای رسیدگی به اتهام ها، ادعا و خواستی حقوقی بود واز نظر شهروندی، مطالبه ای قابل دفاع بود و هست، اما دستگاه قضایی کاملا بی اعتنایی نشان داد و به نظر میرسد که چالش باند احمدی نژاد-مشایی با کانون مرکزی قدرت، همچنان ادامه خواهد داشت.
به خصوص که این ها تبدیل شده اند به استخوانی در گلوی آقای خامنه ای، که زمانی خودش را نزدیک به آقای احمدی نژاد، و نه هاشمی رفسنجانی دانست، دارند به بحرانی تبدیل می شوند.
آقای مهرابی، هفته گذشته سه وزیر دولت آقای روحانی استیضاح شدند، هر سه رای اعتماد آوردند. تعدادی از نمایندگان موسوم به فراکسون امید قبل از استیضاح، از آقای روحانی خواسته بودند که این وزرا خودشان از سمت خودشان کنار بروند. شما رابطه اصلاح طلبان و آقای روحانی را چه طور ارزیابی می کنید؟
استیضاح سه وزیر اگرچه به طور همزمانش کم سابقه بوده، اما سابقه داشته که در دولت ها و مجالس همسو هم تعدادی از وزرا استیضاح بشوند. بخش عمده ای از این استیضاح همان طور که در جلسات استیضاح مطرح شد، به خصوص در مورد وزارت کار، تعاون و رفاه و تامین اجتماعی، مطالبات و خواسته های شخصی نمایندگان بود و بده بستان هایی بود که با مجموعه های اقتصادی داشتند و به نوعی نشان داد این موضوعات در مجلس و دولت تا چه حد تاثیرگذار است و دولت آقای روحانی و مجلس دهم هم هیچ تلاشی نکردند که بخواهند این رویه ها را تغییر بدهند.
این موضوع، همین طور به هم ریختگی فراکسیون امید در مجلس را نشان داد، که در حالی که فراکسیون از استیضاح وزرا حمایت نکرده و مخالف بود، بعضی از اعضای فراکسیون از طراحان اصلی استیضاح ها بودند و این نشان داد که رفتار فراکسیونی در فراکسیون امید مجلس،چندان معنا ندارد. روابط اصلاحطلبان و آقای روحانی هم همچنان روابط دوگانه و متضادی است، بخشی از اصلاح طلبان به خصوص چهره های قدیمی و پرسابقه ترشان معتقدند که آقای روحانی بیش از این نمی تواند به اصلاح طلبان سهم بدهد و مطالبه خیلی خاصی از آقای روحانی ندارند.
اما بخشی از اصلاح طلبان و طرفداران آقای خاتمی، همچنان به دوگانه "خاتمی و هاشمی" معتقدند و به نوعی سعی می کنند در سیاست گزاری ها یا در اقداماتشان این تمایز را همچنان حفظ کنند و به نوعی احساس می کنند که آقای روحانی هم همین برخورد را با آن ها دارد. بخشی از اصلاح طلبان هم به جز موضوع سهم خواهی، انتقاداتشان از آقای روحانی مربوط به مطالباتی است که آقای روحانی وعده داده بود و از او انتظار می رفت و عملا بر خلاف آن ها عمل کرد.
آقای کاظمیان، فرصت زیادی نداریم. در پایان، شما جمع بندی خاصی دارید؟ می دانم که در سال گذشته خبرهای زیادی بوده، چیز دیگری هست بخواهید اضافه کنید؟
من ابتدا تاکید کنم که واقعا رخدادهای سال ۹۶ و حوادث اجتماعی-سیاسی آن، سال کاملاً متفاوتی را رقم زد. با اطمینان می شود گفت سال ۹۶ در تاریخ جمهوری اسلامی، در کنار یک سری سال های خاص مثل ۷۸ یا ۷۶ یا ۸۸، ثبت خواهد شد، به ویژه از این زاویه که تحولات سیاسی-اجتماعی به نوعی شاید به پیش و پس از اعتراض های دی ماه ۹۶ تقسیم میشود و همین طور مجموع بحران هایی که هم متوجه حاکمیت سیاسی شد، هم گریبان جامعه مدنی را گرفت، حتی متوجه تمامیت ارضی یا کلیت ایران شد و یا حتی گریبان دولت روحانی را گرفت.
سال کاملا متمایزی بود و در کنار رخدادهایی که به آن اشاره کردیم، من فقط مایلم به یک حادثه دیگر هم اشاره کنم، و آن نامه خیلی مهم آقای کروبی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی از درون حصر خانگی بود، حصری که هفت سال مجدد کش پیدا کرد و وارد هشتمین سال خودش شده است، مثل آقای موسوی، و در این نامه به گمان من تاریخی، آقای کروبی مبتنی بر اعتراض های دی ماه سال ۹۶ و مجموع شرایط کشور، اعتراض ها و انتظارات خودش را دوباره مطرح کرد و به ویژه پافشاری کرد بر ادعاهای خودش در رابطه با انتخابات سال ۸۴ و کوتای انتخاباتی سال ۸۸ و یک سند مهمی به جا گذاشت از درون حصر خانگی، که به هر حال شاید بشود آن را هم جزو حوادث مهم سال ۹۶ دانست که یکی از رهبران جنبش سبز همچنان در کنار مطالبات اجتماعی ایستاده و پا پس نگذاشته، با وجود این که هفت سال در بازداشت بدون محاکمه بوده است.
آقای مهرابی، شما جمع بندی تان از سال ۹۶چیست؟ آیا نکته دیگری هست که بخواهید اضافه کنید؟
یکی از اتفاقات متفاوت سال ۹۶، بحث های زیادی است که درباره رهبری آینده و نامزدهای رهبری رخ می دهد و احتمال فوت آقای خامنه ای در سال های آینده و به نظر می رسید این نامزدها عملا در تخریب همدیگر تا حدودی نقش داشتند.
اتفاق دیگری در همین راستا، سفر آقای هاشمی شاهرودی به آلمان و اعتراض ها به حضورشان بود که بی سابقه بود مقامی در این حد برای معالجه به خارج از کشور سفر کند و بحث محاکمه اش در کشوری دیگر مطرح بشود.
موضوع رفراندوم، که هم از طرف پانزده نفر از فعالان سیاسی و مدنی مطرح شد و هم از طرف آقای روحانی، البته با دو رویکرد متفاوت، یعنی فعالان سیاسی و مدنی، رفراندومشان عملا مطالبه تغییر ساختار نظام بود اما آقای روحانی مطالبهاش یک سری تغییرات در درون نظام جمهوری اسلامی بود که آن هم بازتاب زیادی داشت و نزدیکان آیتالله خامنهای به آقای روحانی بابت این درخواستش، شدیدا حمله کردند.