کامران شیردل، کارگردان و مستندساز سرشناس ایرانی، در هشتادمین زادروز خود گفته است: من یک سرطان را از سر گذراندهام و آن را به زانو درآوردم. با وجود این هنوز امیدوارم، همچنان برای ادامهی زندگی میجنگم و نگاهم به آیندهای است که در راه است.
کامران شیردل، که علاوهبر آثارش به اثرگذاری عمیق بر سینمای مستند اجتماعی ایران نیز شهرت دارد، عصر روز دوشنبه سوم تیرماه در مراسمی شرکت کرد که در سالن سینماحقیقت برای او ترتیب داده شده بود.
در این مراسم که با حضور شماری از فیلسمازان و علاقهمندان شیردل برگزار شد، ابتدا ۹ فیلم از آثار او در قالب دو سئانس به نمایش درآمد و سپس هدیهای از سوی انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند به او تقدیم شد و حاضران به احترام بیش از شش دهه کار ارزنده کامران شیردل به تشویق و تحسین او ایستادند.
کامران شیردل که در روزگار فیلمسازیاش فراز و فرودهای بسیار را، بهخصوص در مواجهه با سانسور، پشت سر گذاشته، گفت: امشب برای من شب خاصی است و باید اعتراف کنم در طول عمرم و در داخل کشور با چنین استقبالی مواجه نشده بودم.
کامران شیردل که زاده سال ۱۳۱۸ است، در ۱۸ سالگی به ایتالیا رفت و پس از تحصیل در رشته معماری و شهرسازی در دانشگاه، به فراگیری سینما در مرکز تحقیقات سینمایی رم پرداخت. از افتخارات اوست آموختن سینما نزد استادانی چون نانی لوی، ماریا رزادا، جولیو چزاره کاستلو و مونته سانتی.
شرکت در جلسات و مباحثات فیلمسازان بزرگی چون پیرپائولو پازولینی، میکل آنجلو آنتونیونی، فدریکو فلینی، روبرتو روسلینی، روبر برسون، اورسن ولز و رنه کلر نیز از تجربیات ارزشمند او در آموختن سینما تا قبل از آمدن به ایران بود.
کامران شیردل در سال ۱۳۴۴ به ایران بازگشت، به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد و فیلمسازی را آغاز کرد، اما خیلی زود با دیوار توقیف و سانسور مواجه شد.
برای مثال، فیلم مستند «تهران پایتخت ایران است» او روایتی در برابر روایتهای رسمی حکومت شاه از انقلاب سفید و تمدن بزرگ قلمداد و توقیف شد. فیلمبرداری مستند «قلعه» با موضوع فاحشهخانه معروف تهران نیز به خاطر آنچه امروزه معروف است به «سیاهنمایی» در میانه راه متوقف شد تا عاقبت شیردل آن را در سال ۱۳۵۹ با استفاده از عکسهای کاوه گلستان از این محله تکمیل و تمام کرد.
شیردل در جشن تولد هشتادسالگیاش گفت: بخش عمدهای از این فیلمها حدود نیمقرن پیش ساخته شده و این حتی برای خود من که در بیستوششسالگی فیلمسازی را آغاز کردهام چندان باورکردنی نیست.
او همچنین درباره شرایط و نحوهی ساخت مستندهای تلخ و سیاهی که اغلب در دههی پنجاه خورشیدی و با نگاهی انتقادی به برخی موضوعهای اجتماعی ساخته شدهاند، گفت: احتمالاً این نکته را باید به پای اخلاق من گذاشت و تربیتی که در یک خانوادهی منضبط، جدی و با فرهنگ شکل گرفته بود؛ خانوادهای که به من آموخت کشورم را چگونه دوست داشته باشم و به آن عشق بورزم.
کامران شیردل سبک کار خودش را «نوشتن با دوربین» توصیف میکند و میگوید پیش از ساخت برخی آثارش پیشبینی میکرده که به مشکل برخواهد خورد: برای ساخت «ندامتگاه» که البته فیلمِ دلِ من نبود قدم به زندانی گذاشتم که تمیز و کنترلشده بود و به همین خاطر واقعیت را نمیشد در آن پیدا کرد، اما وقتی به محلهای بدنام رفتم، فضا متفاوت بود و به همین خاطر بازبینی عکسها و فیلمهایی که در این منطقه گرفته بودم باعث شد همهچیز بهسرعت لو برود. در چنین وضعیتی یکروز وقتی به محل کارم در وزارتخانه مراجعه کردم متوجه شدم در قفل است و احضار شدهام. مجموعه شرایطی که در نهایت به توقیف فیلمهای «تهران، پایتخت ایران» و «قلعه» منجر شد.
کامران شیردل در جشن تولدش به واگویی خاطرات مربوط به مستند «دوبی» (۱۳۵۴) نیز پرداخت و گفت: سالها بعد از ساخته شدن فیلم «دوبی» با یکی از مسئولان عالیرتبه امارات ملاقات داشتم. او گفت «هموزن تو طلا میدهم که دربارهی وضعیت امروز دوبی فیلم بسازی» و پاسخ من این بود که «در چنین شرایطی با اسم خلیج فارس چه خواهید کرد؟» به او گفتم: «اسم این خلیج، همیشه خلیج فارس بوده و هست و از دست شما هم هیچ کاری ساخته نیست.»
کامران شیردل پس از انقلاب ۵۷، ظاهراً خسته از سالها جدال با سانسور دولتی، دیگر مثل گذشته مستندسازی اجتماعی را ادامه نداد و از این کار کنار کشید، با این حال او امروزه مستندسازی نامدار است با شماری از آثاری که ارزش تاریخی یافتهاند بهاضافه بیش از یکصد مستند کوتاه و بلند صنعتی و تبلیغاتی، و انبوه فیلمسازانی از نسلهای بعد که او را شاگردی کردهاند و میکنند، بیآنکه خود بداند.
کامران شیردل حالا ۸۰ ساله است و همچنان «برای زندگی میجنگد».