میزبان/ کیوان ساکت
میزبان: کیوان ساکت
میهمانان: فردوسی، خیام، مولوی، علینقی وزیری و مادر کیوان ساکت
موسیقی: افسوس
منوی شام: شیشلیک شاندیز
میزبان این برنامه کیوان ساکت است. آقای ساکت آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازنده تار است. او گروه موسیقی وزیری را در حدود ۲۰ سال پیش در تهران تأسیس کرد و آثار زیادی را با این گروه اجرا کرده است. تاکنون حدود ۱۰ آلبوم از او به بازار آمده است از جمله «شرق اندوه»، «دیدار شرق و غرب»، «جامه دران» و «میتراود مهتاب».
او کنسرتهای متعددی در تهران و شهرهای دیگر کشور و همچنین در خارج از کشور با صدای سالار عقیلی و خوانندگان جوان دیگر اجرا کرده است. آقای ساکت معتقد است که تار و سه تار ایرانی تواناییهای زیادی دارد و او بسیاری از آثار آهنگسازان کلاسیک غربی همچون موتسارت و یوهان برامس را با این سازها اجرا کرده است.
او کار حرفهای جدی را با شرکت در گروه عارف به عنوان نوازنده تار به دعوت پرویز مشکاتیان آغاز کرد. ولی بعداً گروه موسیقی خود را تشکیل داد. او چندین کتاب در باره آموزش تار و سه تار منتشر کرده است. آقای ساکت در تهران زندگی می کند و من تلفنی با او گفتوگو کردهام.
Your browser doesn’t support HTML5
درباره کیوان ساکت
میزبان این برنامه کیوان ساکت آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازنده تار است. او گروه موسیقی وزیری را در حدود ۲۰ سال پیش در تهران تأسیس کرد و آثار زیادی را با این گروه اجرا کرده است. تاکنون حدود ۱۰ آلبوم از او به بازار آمده است از جمله «شرق اندوه»، «دیدار شرق و غرب»، «جامه دران» و «میتراود مهتاب».
آقای کیوان ساکت خیلی خوش آمدید به برنامه میزبان. لطفاً به من بگویید که شما برای مهمانی شام میخواهید از کدام پنج شخصیت دعوت کنید؟
درود و مهر بر شما آقای صادق صبا و بر همه هموطنان عزیز و فرهیخته. برای این برنامه شش شخصیت در ذهنم بودند که من ناگزیرم که پنج نفر را انتخاب کنم. البته اگر اجازه بدهید نام شش نفر را بیاورم و پنج نفر از میان آنها انتخاب کنم.
اول حکیم ابوالقاسم فردوسی که زبان پارسی و ماندگاری این زبان به این بزرگمرد ادب و فرهنگ ایران مدیون است، دومی حکیم عمر خیام، سومی جلالالدین بلخی معروف به مولانا و چهارمی استاد بزرگ موسیقی ایران استاد علینقی وزیری است. برای پنجم و ششم من یکی احمد شاملو را انتخاب کرده بودم و دیگری مادر عزیزم را.
برای دعوت از هر دوی آنها هم دلیل داشتم و حالا یکی از آنها را ناگزیرم انتخاب کنم. هر چند میخواستم شاملو را دعوت کنم چون رباعیات خیام را خوانده، ولی ترجیح میدهم در ارتباط با شعری از فردوسی، من در این شام خاطره انگیز مادر بزرگوارم را انتخاب کنم.
بسیار خوب آقای ساکت. مهمانان شما که معلوم شد. حالا اگر ممکن است به من بگویید که برای این مهمانها میخواهید چه موسیقی پخش کنید. شما که خودتان اهل موسیقی هستید، آهنگسازید و تار میزنید میخواهید کدام موسیقی را پخش کنید؟
کیوان ساکت/ افسوس
موسیقی انتخابی: افسوس
اثر: کیوان ساکت
آلبوم: شرق اندوه
موسیقی مورد نظر من آهنگی است به نام «افسوس» در آلبوم «شرق اندوه». افسوس از ساختههای خود من در نغمه دشتی است با همراهی پیانوی دوست و هنرمند عزیز آقای بهنام ابوالقاسم و ارکستر زهی و نوازنده تار هم خود من هستم.
حالا برمی گردیم به مهمانانی که شما انتخاب کردید. مهمان اول گفتید حکیم ابوالقاسم فردوسی.
فردوسی زندهکننده فرهنگ و زبان مردم ایران بود در زمانی که اقوام بیگانه از چپ و راست در طول قرنها ایران را مورد هجوم قرار میدادند. ایرانیان با الهام گرفتن از اشعار فردوسی و با خواندن آنها در پستوهای خانهها و در قهوهخانهها و جاهای مختلف یاد پهلوانان ایران را گرامی میداشتند. زبان پارسی با کوششهای ۳۰ ساله فردوسی بزرگ گسترش یافت.
میهمانان کیوان ساکت/ فردوسی
ابوالقاسم فردوسی (۳۲۹ تا ۴۱۶ ه.ق.): شاعر نامدار ایرانی
اثر مهم: شاهنامه فردوسی
دلیل دعوت: فردوسی زندهکننده فرهنگ و زبان مردم ایران بود در زمانی که اقوام بیگانه از چپ و راست در طول قرنها ایران را مورد هجوم قرار میدادند. زبان پارسی با کوششهای ۳۰ ساله فردوسی بزرگ گسترش یافت.
فردوسی در عین حال مردی بوده است بسیار نیکاندیش. او میگوید: «بیا تا جهان را به بد نسپریم/ به کوشش همه دست نیکی بریم/ نباشد همی نیک و بد پایدار/ همان به که نیکی بوَد یادگار». اشعار فردوسی سراسر در جهت انسانسازی، اخلاق انسانی و کمالات انسانی است و قهرمانان را به طرزی شایسته معرفی کرده.
اگر ما به حرفهای حکیم ابوالقاسم فردوسی توجه کنیم میبینیم که نصایح بسیاری به ما کرده و در حقیقت راه زندگی، به آرامش رسیدن و دوستی را به ما پیشنهاد کرده. میگوید: «ز دانش چو جانِ تو را مایه نیست/ به از خامُشی هیچ پیرایه نیست». یعنی اگر تو دانشی نداری و در جانت فرهنگ و ادب و دانشی نیاموختی و چنین چیزی را در جانت نداری بهتر است که سخن بیهوده نگویی. در حالی که میدانیم دولتمردان تمام جهان با تمام بیدانشی شان سخنان گزاف و بیهوده زیاد میگویند. فردوسی بسیار سخنان دیگر میگوید که هر کدام از آنها میتواند یک الگویی برای راهنمایی خلقی به کار رود.
حالا درباره مهمان دوم شما صحبت میکنیم عمر خیام. چه چیزی در اندیشههای خیام هست که برای شما جالب است؟
یکی اغتنام فرصت. یعنی غنیمت دانستن فرصتهایی که در جهان داریم برای هر کاری که یکی لذت بردن است. معمولاً می و باده گساری در شعر خیامی کنایهای است برای درک بیشتر مفاهیم علمی.
خیام اعتقاد داشته که وقتی که انسان میمیرد تبدیل به خاک میشود و این چرخه مردن و تبدیل به خاک شدن و از خاک گیاه رستن مرتب در حال تکرار است. واقعاً خودش در این حیرت بوده که «در دایرهای که آمدن و رفتن ماست/ او را نه بدایت نه نهایت پیداست/ کس مینزند دمی در این معنی راست/ کاین آمدن ز کجا و رفتن به کجاست».
میهمانان کیوان ساکت/ خیام
عمر خیام نیشابوری (۴۲۷ تا ۵۱۰ ه.ش.): فیلسوف، ریاضیدان، شاعر و ستارهشناس ایرانی
شهرت: اصلاح گاهشمار ایرانی، تحقیق در حل معادلات درجه یک تا سه ریاضی
آثار: مجموعه رباعیات
دلیل دعوت: اشعار زیبایی که خیام دارد بیانگر فکر بزرگ و روح آسمانی اوست. خیام با شخصیت پیچیده و پر از رازش مرا همیشه شیفته و فریفته خودش کرده است.
یک مطلبی که شاید خیلی ها به آن توجه ندارند یا به آن فکر نکردند مفهوم رندی است. میدانیم شخصی که مفهوم رندی را در شعر خودش بسیار پر رنگ آورده و در واقع رند را در مقابل تمام شخصیتهای دیگر مثل شیخ و مفتی و محتسب و ملا و زاهد و اینها قرار داده حافظ است. ولی حافظ مفهوم رندی را اولین بار از خیام وام گرفت. خیام میگوید: «رندی دیدم نشسته بر خِنگ زمین/ نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین/ نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین/ اندر دو جهان که را بوَد زَهره این». یعنی اینکه کسی را دیدم که در جایی در کره زمین نشسته و زندگی میکند وبه هیچ چیزی اعتنا و توجهی ندارد، یعنی آن بینیازی مطلق. یعنی مفهوم رندی را اولین بار خیام در اشعارش آورد ولی خیلی کم به آن اشاره کرد و بعد حافظ این مفهوم را گرفت و بسط داد و در واقع آن شخصیت ایدهآل حافظ شخصیت رندی است که خود او هرگز به آن نرسید.
اشعار زیبایی که خیام دارد بیانگر فکر بزرگ و روح آسمانی اوست. خیام با شخصیت پیچیده و پر از رازش مرا همیشه شیفته و فریفته خودش کرده است. گور خیام هم در نیشابور است و او خراسانی است. یاد این شعر میافتم از پدرم. میدانید که بزرگترین صاحبان اندیشه چند قرن اخیر و حتی از هزار سال تا الان اهل خراسان بودند. پدرم که پارسال عمرش را به شما داد و خودش اهل شعر و ادب بود میگفت: «برادر جان خراسان است اینجا/ سخن گفتن نه آسان است اینجا/ خراسانی دو لب صد گوش دارد/ خراسان مردم با هوش دارد». میبینیم که فردوسی، جلالالدین بلخی و خیام همه اهل خراسان بزرگ قدیم بودند و من میبالم که خراسانی و ایرانی هستم.
آقای ساکت حالا در مورد مهمان سوم شما صحبت میکنیم مولانا جلالالدین بلخی. چه علاقهای به مولانا دارید؟
میهمانان کیوان ساکت/ مولوی
مولانا جلالالدین بلخی رومی (۵۸۶ تا ۶۵۲ ه.ش.): شاعر و عارف نامدار
اثر مهم: مثنوی معنوی، فیه ما فیه، کلیات شمس تبریزی
دلیل دعوت: مولانا در هشتصد سال پیش به مرحلهای از آزاد اندیشی و آزاد فکری و بیتوجهی به قوانین انسانی، که بسیاری از آنها حتی امروز هم قوانین ناپسند هستند، رسیده بود که تا امروز هیچ انسانی نرسیده است.
جلالالدین بلخی کسی است که شاید ماتریالیستها او را پدر ماتریالیسم میدانند و کسانی هم که مذهبی هستند او را رواجدهنده نگرش دیگری از دینداری و دینشناسی میدانند که به جای ترس از خدا عشق به خدا را رایج کرد.
اندیشه دیگر در باره مولانا این است که او بعد از آشنایی با شمس اعمال دینی مانند نماز خواندن و اینها را به جای نمیآورد. وقتی به او گفتند چرا نماز نمیخوانی گفت نماز نامهای است که عاشق به معشوق خود مینویسد. وقتی که همه اطراف ما انباشته و پر است از وجود خدا دیگر معنی ندارد وقتی که معشوق تو در کنارت هست برایش نامه بنویسی.
به همین منظور بود که دستها را باز می کرد و آن رقص معروف خودش رقص سماع را میکرد و میچرخید و اشعارش را میخواند. امروز هم صوفیان و کسانی که به مولانا علاقهمند هستند این گونه میرقصند.
مولانا بعد از مواجهه با شمس به آن قدرت ذهنی رسیده بود که هنوز در عالم حیات تا امروز قرن بیست و یکم هیچ انسانی به این درجه از آزادی و آزاد اندیشی به نظر من نرسیده. یعنی مولانا در هشتصد سال پیش به مرحلهای از آزاد اندیشی و آزاد فکری و بیتوجهی به قوانین انسانی، که بسیاری از آنها حتی امروز هم قوانین ناپسند هستند، رسیده بود که تا امروز هیچ انسانی نرسیده است.
همان سخن فرودوسی را که گفته بود «بیا تا جهان را به بد نسپریم/ به کوشش همه دست نیکی بریم»، مولانا آن را جور دیگری میگوید: «بیا تا قدر یکدیگر بدانیم/ که تا ناگه ز همدیگر نمانیم/ غرضها تیره دارد دوستی را/ غرضها را چرا از دل نرانیم/ چو بر گورم بخواهی بوسه دادن/ رخم را بوسه ده کاکنون همانیم». یعنی ما اکنون خاک پای تو هستیم و تو اگر فردا بخواهی بیایی بر سر گور من ضجه و زاری کنی و بوسه بدهی بر خاک من که من نیستم، اکنون فکر کن ما همانیم و روی من را ببوس.
این اهمیتی که شعرای بزرگ ما فردوسی، مولانا و خیام برای انسان و انسانیت قائل شدند امروز جهان را تسخیر کرده است.
از دنیای قدیم بر میگردیم به دنیای معاصر و مهمان چهارم شما علینقی وزیری آهنگساز بزرگ کشور ما. از آقای وزیری لطفاً برای ما بگویید.
میهمانان کیوان ساکت/ علینقی وزیری
علینقی وزیری (۱۲۶۵ تا ۱۳۵۸ ه.ش.): موسیقیدان ایرانی و نوازنده بنام تار
آثار: تکنوازیهای تار، همنوازیها، زبان عشق، ناامید، و آثار مکتوب و موسیقایی دیگر
دلیل دعوت: با توجه به کارهایی که وزیری کرد میشود او را پدر موسیقی نوین ایران نامید و وزیری دین بزرگی به گردن هنرمندان و موسیقیدانان دارد. بیان کارهای وزیری واقعاً در این مجال نمیگنجد و من همیشه او را میستایم.
استاد کلنل علینقیخان وزیری در جوانی نواختن تار و سازهای دیگر موسیقی ایرانی را شروع کرد و به جایی رسید که در ۲۰ سالگی صاحب یک سبک و سیاق خاصی در نواختن شده بود و در ۳۲ سالگی در فرانسه و بعد در آلمان موسیقی و آواز فرا گرفت و به ایران آمد و در ۱۳۰۲ یک مدرسه موسیقی درست کرد که بزرگانی مثل استاد ابوالحسن صبا و استاد روحالله خالقی از پرورشیافتگان این مدرسه هستند.
بیان کارهای وزیری واقعاً در این مجال نمیگنجد. اولین کسی بود که کتاب زیباییشناسی نوشت و اصولاً مقوله زیباییشناسی و کرسی زیباییشناسی را در دانشگاه تهران بنیاد گذاشت. تربیت فن هنرپیشگی و تأسیس کلوپ موزیکال که هفتهای یکبار در روزهای پنجشنبه مردم میآمدند در آنجا شام میخورند و بعد موسیقی خوب گوش میدادند.
نوشتن کتاب و روش و متد برای سازهای ایرانی از کارهای دیگر او بود. وزیری آهنگهای زیادی ساخت که بسیاری از آنها امروزه ملاک و حد نوازندگی برای تار و سه تار است. اولین کسی بود که موسیقی توصیفی ساخت. بسیار کارهای دیگر کرد. اولین کتاب را برای تجزیه و تحلیل دقیق ردیف موسیقی دستگاهی و همچنین تئوری موسیقی ایرانی و غربی نوشت. اولین کسی بود که قوانین مدونی برای گام شناسی و تُنشناسی موسیقی ایرانی وضع کرد.
با توجه به کارهایی که وزیری کرد میشود او را پدر موسیقی نوین ایران نامید و وزیری دین بزرگی به گردن هنرمندان و موسیقیدانان دارد. اگر وزیری نبود شاید ابوالحسن صبا به این شکل نبود و اگر صبا نبود شاگردان صبا مانند استاد حسن کسایی، استاد فرامرز پایور، استاد علی تجویدی و استاد همایون خرم هرگز به وجود نمیآمدند تا آثار بیبدیل و زیبایی به دفتر زرین موسیقی ایران بیفزایند. بنابراین وزیری را من همیشه میستایم.
آقای ساکت حالا میرسیم به مهمان آخر شما که گفتید مادر شماست. اگر ممکن است مادر تان را معرفی کنید و بگویید چرا میخواهید در مهمانی شما حضور داشته باشند.
میهمانان کیوان ساکت/ شمسی زمانیان دولتی
شمسی زمانیان دولتی: مادر کیوان ساکت
دلیل دعوت: مادر من همواره یکی از شخصیت های دوست داشتنی، مشفق، مشوق و مورد احترام تمام فامیل و دوستان و آشنایان بود. من هرچه دارم از مادرم دارم و مادرم در شکلگیری ذوق هنری من بسیار بسیار مؤثر بود.
اسم مادر من خانم شمسی زمانیان دولتی ست. فردوسی بزرگ یک بیتی دارد و میگوید که «زنان را همین بس یک هنر/ نشینند و زایند شیران نر». نه اینکه زن بنشیند و به قول عوام بچه پس بیندازد. بلکه فرزندی سالم از او متولد بشود و مادر او را تربیت کند به طوری که شخصی مفید برای جامعه باشد.
مادر من غیر از اینکه در جوانی به نقاشی علاقهمند بود، و این نقاشی را به من هم انتقال داد و من سالها کلاس نقاشی میرفتم، به موسیقی هم علاقهمند بود و آکوردئون میزد و این علاقه را به من هم انتقال داد. او همچنین رئیس بزرگترین دبیرستان دخترانه خراسان بود به نام دبیرستان ارض اقدس و اولین زنی بود که در مشهد مدرک لیسانس گرفت و جزو اولین زنانی بودند که گواهینامه رانندگی دریافت کردند، جز اولین زنانی بود که شناگر ماهر شد و مرتب شنا میکرد. مادر من همواره یکی از شخصیت های دوست داشتنی، مشفق، مشوق و مورد احترام تمام فامیل و دوستان و آشنایان بود. من هرچه دارم از مادرم دارم.
اینکه شما موسیقیدان شدید به خاطر تشویقهای مادرتان بود؟
من اولین درسهای موسیقی را با تشویق دایی بزرگم آقای محسن زمانیان دولتی و مادرم آغاز کردم که برای من یک ملودیکا خریدند. بعد دایی کوچکترم برای من یک زنبورک خرید و من در مدرسه در سالهای اول و دوم دبیرستان در همه اعیاد و جشنها زنبورک میزدم.
بعد که من تار زدن را شروع کردم یک تار معروف به تار یحیی در اوایل انقلاب خریدم که به قیمت یک منزل مسکونی امروز برایش پول دادم که بخش زیادی از این پول را مادرم به من داد. برای خرید تار با من میآمد تهران و هزینه میکرد و من آن موقع یک جوان پانزده شانزده ساله بود. مادرم بسیار بسیار مؤثر بود در شکلگیری ذوق هنری من و مرتب مانند یک عقاب چتر حمایتی اش و بال های بزرگش بر سر من بود و همیشه مراقب بود که من در راهی که میروم مصون از خطا و عاری از اشتباه باشم.
حالا آقای ساکت برای مادرتون و مهمانان دیگری که در مهمانی شام شما هستند میخواهید چه غذایی تهیه کنید؟
اغلب مهمانان ما اهل خراسان و مشهد و اطراف مشهد هستند و میدانید که غذای مشهدی که در تمام ایران معروف است شیشلیک است و شاندیز و طرقبه معروفترین شیشلیکها را دارند. من فکر میکنم که لذیذترین غذایی که من میتوانم آماده کنم شیشلیک شاندیز یا طرقبه است البته در کنار میوههای خراسانی و گیلاس خراسان و شربتهایی که با زرشک و زعفران جنوب خراسان این طلای قرمز درست شده است. این شاید بهترین غذای سنتی دیار ماست که من میتوانم مهمانان خودم را با آن پذیرایی کنم.
خُب غذای شما هم که معلوم شد. حالا در این مهمانی خراسانی در سر میز شام درباره چه صحبت میکنید؟
طبیعتاً درباره ادب و فرهنگ و موسیقی و هنر و محبت مادرانه صحبت میشود و من فکر میکنم که همه متفقند که نقش مادر به عنوان یک عنصر بسیار مهم در خانواده میتواند تعیینکننده باشد. خود من هر آنچه که دارم مدیون مادرم این زن بزرگ هستم.
در پایان فکر کنم همه بزرگانی که امشب از آنها نام بردیم متفقند بر این گفته من که درود و افتخار بر همه کسانی باد که در راه اعتلای فرهنگ و هنر ایران گام بر میدارند. زنده باد ایران، پاینده باد ایرانی و پر دوام و همواره پر توان باد فرهنگ ایران و فرهیختگان ایرانی.
بسیار خوب. آقای کیوان ساکت از شما سپاسگزارم که در برنامه میزبان شرکت کردید.
بدرود به شما آقای صبا و همه فرهیختگان ایرانی و امیدوارم روزی برسد که ایران سربلندتر از همیشه به کمک فرهیختگان و بزرگان ایران در جای شایسته خودش در دنیا با زیبایی و درخشش هر چه بیشتر نمودار بشود، نمایان بشود و بدرخشد.