« هنوز هم منتظرم ندا به خانه برگردد»

ندا آقا سلطان

۳۰ خرداد سالگرد کشته شدن ندا آقا سلطان در جريان اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری در سال ۱۳۸۸ است. تصاوير کشته شدن ندا آقا سلطان را ميليون ها نفر در صفحه های کامپيوتر خود ديدند، تصاویری که بسیاری را تکان داد.

در همين زمينه راديو فردا با هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان، گفت وگويی انجام داده است. لازم به تذکر است اين مصاحبه صبح روز دوشنبه انجام شده است.

خانم رستمی مطلق! امروز سالگرد روزی است که ديگر ندا در ميان ما نيست. شما برای امروز مراسم خاصی در نظر گرفتيد؟

طبق معنول مراسم خاصی نداريم و فقط ۱۰ يا ۱۲ نفر از فاميل‌های درجه يک سر خاک ندا می‌رويم. چون نمی توانيم مراسم هم داشته باشيم، به همين دليل به طور محدود به سر خاک می رويم و بعد به خانه بر می‌گرديم.

مقام‌های امنيتی برای اين روز با شما صحبت کردند که مراسمی برگزار نشود؟

بله، مسئولان امنيتی منطقه خودمان مرا خواستند و با هم صحبت کرديم. پرسيدند می خواهيد مراسمی بگيريد يا نه و من گفتم مراسمی نمی گيريم چون با برگزاری مراسم احتمال دارد مشکلی پيش بيايد و کسی از بين برود، برای همين مراسمی نمی گيريم.

بهشت زهرا که می رويد فرصتی فراهم است تا افراد ديگری که به نوعی در اين حوادث درگير شدند و يکی از افراد خانواده شان را از دست دادند، ملاقات کنيد؟

بله، شب‌های جمعه که می رويم سر خاک، هم‌زمان خانم اعرابی مادر سهراب و مادر اشکان می‌آيند و با هم هستيم. صحبت می کنيم، درد دل می کنيم، از بچه‌هايمان حرف می زنيم و گريه می‌کنيم. ساعت‌ها آنجا می نشينيم و همه ما حدود چهار پنج ساعت هستيم و برای ما اين مسئله تسلای دل می شود و آرامش می‌گيريم.

در اين مدت شده که مردم بيايند و ببينند شما آنجا حضور داريد؟

بله، هميشه اين اتفاق می افتد. ما بيشتر سر خاک ندا هستيم مادر سهراب و اشکان هم می‌آيند و با هم می نشينيم. مردم هم می‌آيند و با هم صحبت می کنيم.

هيچ وقت از سوی ماموران امنيتی يا انتظامی مشکلی پيش نيامده است؟

نه، تا به حال که برايمان مشکلی پيش نيامده است، انشاءالله که پيش نمی آيد.

خانم رستمی الان دو سال از زمانی که ندا در حوادث انتخابات سال ۸۸ کشته شد می گذرد و دراين مدت شما پيگيری‌های زيادی انجام داديد. آخرين نتيجه ای که تا اين لحظه به دست آورده ايد چه بوده است؟

کوچکترين سر نخی به دست نياورديم و من به هيچ نتيجه ای نرسيدم. آخرين دادگاهی هم که داشتم با آن آقايی که آوردند، مشکل پيش آمد و من به هيچ جا نرسيدم. هنوز هم منتظر جواب هستم. آقای بازپرس شهرياری به من گفت منتظر تلفن باشم که به من زنگ می زند تا برای بازسازی قتل ندا برويم، ولی حدود شش هفت ماه از اين قضيه می گذرد و من هنوز منتظر تلفن هستم.

وقتی به اتفاقی که دو سال پيش رخ داد و نتيجه تلخی برای خانواده شما داشت نگاه می کنيد، آيا فکر می کنيد اتفاقی که برای ندا رخ داد تاثيرگذار بود؟

بله، ۱۰۰ درصد تاثيرگذار بود. تاثير آن را من خودم به عينه می بينم، البته نمی‌توانم بگويم ولی تاثيرش خيلی زياد است. هنوز هم بعد از دو سال من مردم را می بينم و حرفهايشان را می شنوم. مردم مرا يک لحظه تنها نگذاشتند و هميشه با من بودند، در هر شرايطی چه مامورها بودند چه نبودند. من اين تاثير را می بينم.

فکر می‌کنم شما هميشه با خانواده دور هم بوديد به ويژه صبح‌ها کنار سفره حاضر بوديد. در اين دو سال چگونه گذشته است؟

زندگی من دراين دو سال کاملا دگرگون شده است. کاش فقط صبحانه بود، همه چيز ما فرق کرده و هميشه جای خالی ندا را می بينم. هنوز هم مرگش را باور نکردم و منتظرم ندا به خانه برگردد. با اين که سر خاک او ساعتها می نشينم ولی باز هم نمی توانم باور کنم ندا برنمی گردد. ندا رفت که برگردد و به من تلفن زد که دارد برمی گردد، ولی برنگشت.