نیمه تابستان ۲۰۰۵، پس از بازگشت از نخستین سفرم به مصر که برای پوشش مراسم سالگرد محمدرضا شاه پهلوی و مصاحبه با شهبانو فرح پهلوی بود، از دوست خبرنگار ایرانی که سالهای طولانی مقیم قاهره بود، پرسیدم آیا وضعیت مصر که ظاهرا ثبات سیاسی دارد، میتواند پابرجا باشد؟
برداشتم این بود که جامعه مصر آتش زیر خاکستر است؛ گفتم اگر تا حال طغیان نکرده، جهان شاید باید تندیسی از حسنی مبارک بسازد زیرا ظاهرا تنها اوست که مانع از شورشی شده که ممکن است همه منطقه را درگیر کند.
در آن روزهایی که در مصر بودم، مشاهده میلیونها نفر، بهویژه جوانان بیکار و تنگدست، خانوادههای پرجمعیتی که در قبرها و پشتبامها «زندگی» میکردند و فقری که میان شمال و جنوب قاهره چندان تفاوتی نداشت از یکسو و هتلهای مملو از گردشگر و سرمایهگذاران خارجی و سالنهای رقص و آواز مصریهای ثروتمند از سوی دیگر، دو دنیای متفاوت را در مصر رقم زده بود.
در بندر اسکندریه تمام مدتی که در تاکسی بودم تا خودم را به کاخ محل نامزدی شاهزاده فوزیه با محمد رضا شاه جوان برسانم، صدای بلند قرآن در خودرو پخش میشد. وقتی از تاکسی پیاده میشدی و در خیابان قدم میزدی، مانند قاهره، انبوهی کتابهای ضد اسرائیلی با گفتمان ضد یهودی و ضد غربی در دسترس بودند و از سوی دیگر حاکمان مصر با غرب و با اسرائیل مناسبات رسمی داشتند و ساز دوستی میزدند. جهان سیاست مردم و حاکمان نیز متفاوت بود.
آن جامعه در هم پیچیده و به شدت متفاوت، شش سال بعد وقتی حسنی مبارک هشتاد سالگی را پشت سر گذاشته بود، خیزش پرسر و صدایی داشت که سرنوشتی متفاوت یافت.
حسنی مبارک پس از رویدادهای مشهور به «بهار عربی» که موجب پایین آمدن او از اریکه قدرت شد، از کشورش نگریخت و در مصر ماند، تصمیمی که در آن روزها خطرناک نشان میداد ولی گذشت زمان ثابت کرد اطمینان او به اینکه حمایتهای نظامیان و بخشی از مردم کشورش، مانع از تکرار سرنوشت تلخ حاکمان فراری در مورد او خواهد شد، درست بود.
مبارک نه به سرنوشت زینالعابدین بنعلی، حاکم فراری تونس مبتلا شد، نه مانند صدام حسین به سوراخی گریخت تا بعدا اعدام شود، نه مانند معمر قذافی در جادهای هنگام گریز سلاخی شد و نه خاندانش به بدترین مصائب مبتلا شدند. او هرچند همعصر حافظ اسد در سوریه بود، اما برخلاف بشار اسد، پسر حافظ اسد، وارد جنگ داخلی ۱۰ ساله نشد.
چه بسا که تصمیم آقای مبارک به تسلیم شدن در برابر اراده مردم اما ماندن در میهنش نتیجهای بود که او از مشاهده روزهای سخت محمد رضا شاه پهلوی در تبعید و مرگش در مصر آموخته بود؛ در آن سالها که انور سادات با شجاعت پادشاه و ملکه ایران را بعد از انقلاب در خاک مصر پذیرفت و در آنجا پادشاه ایران در بیماری و دلتنگی زیاد درگذشت، حسنی مبارک لحظه به لحظه انور سادات را در حاکمیت مصر همراهی میکرد.
سوزان مبارک، همسر حسنی مبارک، نیز در تمامی چهار دهه اخیر دوستی نزدیک با شهبانو فرح پهلوی را حفظ کرده و تا این اواخر که ظاهرا کمی بیمار شده، همواره پای ثابت آیینهای بزرگداشت محمد رضا شاه پهلوی در مصر بوده است.
حسنی مبارک، خلبان ارشد، باجذبه و فرمانده پرقدرت نیروی هوایی ارتش مصر و برنامهریز اصلی حمله نظامی مشترک مصر و سوریه به اسرائیل در جنگ تموز سال ۱۹۷۳ بود. مصریها و بخشی از دنیای عرب او را «قهرمان ملی» و حتی ادامه دهنده راه جمال عبدالناصر میدانستند.
اما با تغییر سیاستهای انور سادات و روی آوردن او به صلح با اسرائیل، حسنی مبارک در طول مذاکرات کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل با میانجیگری آمریکا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر، در این دوره جدید نیز در کنار فرمانده پیشین خود انور سادات ایستاد؛ کشتیبان را سیاستی دیگر آمده بود و تکیهگاه اصلی همچنان در کنار کشتیبان مانده بود.
حسنی مبارک بعد از سوء قصد خالد اسلامبولی به انور سادات در حالی که خود در آن صحنه ترور حضور داشت و زخمی شد، رهبری مصر را در دست گرفت.
حسنی مبارک از روز تکیه زدن بر اریکه قدرت تا ۲۹ سال و نیم بعد، حاکم بلامنازع کشورش بود.
او در وهله نخست از دلیل کشتن انور سادات به دست یک افسر هوادار اسلامگرایان هراسان نشد؛ پیمان مصر با اسرائیل را که در آغاز موجب خشم دنیای عرب و اسلامی از مصر شده و جان انور سادات را هم گرفته بود، حفظ کرد و مصر و حکومتش را از قِبَل آن، از امتیازات زیاد برخوردار کرد.
با وجود این، او از شیوههای جنجالی دو حاکم پیشین مصر، جمال عبدالناصر و انور سادات فاصله گرفت و تا حدی امکان تجدید فعالیت اخوان المسلمین را فراهم کرد.
دوران طولانی حکومت حسنی مبارک مانند رژیمهای اکثر کشورهای عربی منطقه، نظامی با محوریت فردی بود که هر چند پادشاهی محسوب نمیشد اما دورههای متعدد ریاست جمهوری در انتخاباتی که تمامی تمهیدات لازم برای پیروزی او در آن فراهم میشد، عملا او را حاکم مادامالعمر کرده بود؛ شواهدی نیز از مقدمات انتقال حکومت به پسرش مطرح بود که با تشدید مخالفتها، او را ناچار به چشمپوشی از این نیت کرد.
مانند هر خودکامه دیگر، حسنی مبارک تنها نقطه ثقل حکومتش بود و زمانی که مصریها فریاد زدند «ملت سقوط نظام را میخواهد»، منظورشان به پایین کشیدن و سیستم سیاسی با محوریت شخص او بود.
هر چند خالد اسلامبولی مشهورترین اعدامی دوران حکومتش بود اما در طول زمامداری او دستگاه قضایی مصر نیروهای اخوانی و مخالفان بسیاری، از جمله وکلا و حقوقدانان را به حبسهای طولانی محکوم میکرد.
دست بالای ارتش و به ویژه یکهتازی سازمان امنیت مصر، به بهانه تامین امنیت و مبارزه با تروریسم، مخالفان بسیاری علیه او را متحد کرده بود و سرانجام این رئیس وقت سازمان امنیت مصر بود که در زمستان ۲۰۱۱ پایان دوران رهبری مبارک را اعلام کرد.
حسنی مبارک با وجود تسلیم شدن به کنارهگیری از قدرت، همراه با دو پسرش، علاء و جمال در سال ۲۰۱۲ محاکمه شدند. مبارک پیر در سال ۲۰۱۷ از اتهامات مبری شد. دو پسرش به اتهام استفاده از مبلغ ۱۱ و نیم میلیون دلار برای اقامتگاههایشان، به سه سال محکوم شده و با احتساب دوران بازداشت، پس از دورانی در زندان، آزاد شدند.
محمد حسنی مبارک به تازگی یک عمل جراحی سخت را پشت سرگذاشته بود اما هر از گاهی در مصاحبههایی در خصوص وطن و نیز اوضاع منطقه و جهان اظهار نظر میکرد. او با چشمانی کمسو و قیافهای که کهولت سن و بیماری آن را بشدت تغییر داده بود، زمانی درگذشت که چند ماه پیش از او محمد مرسی در حالی که درگیر محاکمه دیگری بود حمله قلبی کرد و درگذشت.
گزارشها از مصر حاکی است که آئینهای بزرگی برای تجلیل از حسنی مبارک و خاکسپاری او در راه است. عبدالفتاح سیسی که برخی او را «کپی» مبارک میدانند، با درگذشت حسنی مبارک در روز ششم اسفند ۱۳۹۸، در مرگ «قهرمان» ارتش مصر، سه روز عزای عمومی اعلام کرده است.
مصر در دوران عبدالفتاح سیسی ظاهرا به ثبات سیاسی بازگشته اما منتقدین میگویند حکومت او همچنان مخالفان را از شراکت در قدرت دور نگاه میدارد و این وضع ممکن است آیندهای چندان باثبات را برای نظام وی در پی نداشته باشد.