یادداشتی از مهدی جامی--یکی از آفتهای فراگیر در روش تحلیل سیاسی نفی واقعیتهایی در صحنه سیاست است که به نظر ما نامطلوب مینماید. گرایش آشکار گروههایی از مردم ایران به سلطنت و گرایش پنهان بسیاری دیگر از مردم به دوره شاه چیزی است که معمولا برخی از تحلیلگران را وامیدارد که بر اساس مطلوب و نامطلوب خود موضعگیری کنند و معمولا هم آن را طرد کنند.
یادداشتی از مهدی جامی - اگر مفاهیم و آرمانهای اساسی قرن بیستم را دموکراسی، ناسیونالیسم، تجدد و مواجهه با سنت بدانیم کارنامه چپ چه کمکی به پیشبرد این آرمانها و تعمیق این مفاهیم در ایران کرده است؟ پاسخ من این است که چپ دموکراسی را به معنای خاص خود دنبال میکرده، با ناسیونالیسم و اندیشه ملی بیهوده جنگیده، تجدد را تا مرز ضدیت با تجدد توسعه داده و با سنت چونان اشیاء بیهودهای که باید در اجاق سوزاند، برخورد کرده است.
مقابلهجویی، افراطیگری و انحصارطلبی از ویژگیهای سالهای اول انقلاب بود. کمتر گروهی از این جریان برکنار بود مگر شماری از گروههای ملی که روحیه انقلابی چپگرایانه آن نداشتند.
وقتی اخیراً متنی به نام محسن رنانی درباره زبان مادری دیدم آن هم با عنوان «قتل زبان مادری و تخریب توسعه در ایران» متعجب شدم و وقتی متن را خواندم بر تعجبام افزود چرا که این متن نه تحلیل درستی از مسأله و نه راه حل قابل اعتنایی برای آن مطرح میکند و در عوض سرشار از بیان انشایی و خطابی و عاطفی است.
یادداشتی از مهدی جامی: امضای حقوق شهروندی از طرف روحانی با بازخوردهای وسیعی روبرو شد که میشود گفت عمدتا «منفی» بوده است. اما مگر حقوق شهروندی یا حقوق ملت همان نیست که این همه سال به دنبال آن بودهایم؟
تا امروز دو شماره از مجله «مسئله» منتشر شده است و شماره سوم هم در آستانه توزیع است. روش کار این است که هر شماره به یک استان بپردازد. مسائل هر استان را روزنامه نگاران و کارشناسان همان استان بنویسند. در دهه هفتاد شمسی سلسله همایشهایی برگزار میشد که نام استان شناسی داشت. از کرمان شناسی تا کردستان شناسی. امروز مجله مسئله همان راه را به صورت رسانهای طی میکند؛ و میخواهد مسئلهها را بشناسد.
مهدی جامی: در این یادداشت تلاش میکنم بگویم چرا کیارستمی عمدتا به خاطر پیوندهای عمیقاش با فرهنگ خود ما است که اینچنین محبوب است. و بازتاب مرگ او و انبوه کلمات صمیمانه خطاب به او جریانی کاملا طبیعی است و نشانه توفیق او ست و اگر کسی با فرض بیگانگی مردم از کیارستمی از این بازتاب تعجب میکند باید در شناختاش از کیارستمی و هم فرهنگ ایران تجدیدنظر کند.
مطالعه در زمینه آشپزی هر محل و قوم بنابرین یک سویه قوی مردمشناسی دارد. آشپزی حقیقتا دانشی است اندوخته هزاران سالهها. چنانکه شاهزاده چارلز در پیشگفتار کتاب «با دستان خود» در باره آشپزی در بدخشان مینویسد.
بالاخره ایرانیان کتاب میخوانند یا نمیخوانند؟ به نظرم این سوالی است که قابل طرح نیست! اگر من و شما بگوییم میخوانند یک گروه دیگر هستند که میگویند نمیخوانند... پس مشکل دقیقا چیست؟
جامعه ایران بعد از نزدیک به ۴۰ سال سیطره انقلاب و گسیخته شدن انواع سلسله مراتب اجتماعی و اتوریتههای علمی به جایی رسیده که کمتر کسی حرف کسی دیگر را گوش میکند و همه میخواهند خودشان حرف خود را بزنند.
اختلاف بر سر اسلام و قانون که در روزهای اخير ميان حسن روحانی و برخی علمای قم مطرح شده است يکی از مهمترين اختلافهای بعد از انقلاب را دوباره به ميدان آورده است و چه بسا بتوان گفت اختلافی است که سابقه ای بيش از ۱۰۰ ساله دارد.