- رادیو فردا: آقای دکتر کمالی، علت اینکه تدریس دروس علوم انسانی تا این اندازه حساسیت برانگیز شده، چیست؟
مسعود کمالی: علوم انسانی به هر حال مشکلات خودش را دارد. نه اینکه ما بخواهیم از این علم کورکورانه دفاع کنیم. گرچه این علوم درگیر نوعی نژادپرستی تاریخی و جنبههای استعماری هم بوده است اما این امر دلیل نمیشود که علوم انسانی را به طور کامل رد کنیم.
بسیاری از مبارزاتی که امروز در برابر نژادپرستی و حتی دیکتاتوری انجام شده است، توسط علوم انسانی، و حتی علوم انسانی غربی انجام شده است. به همین دلیل هم این علم، علم قابل تقدیری است. باید گفت علوم انسانی تنها یک علم غربی نیست بلکه متعلق به تمام دنیاست و غربی و شرقی ندارد.
- امام جمعه موقت تهران، آقای امامی کاشانی اخیراً ضمن تأکید بر این که تدریس علوم انسانی اهمیت ویژهای دارد گفتهاند که این دروس نباید به شیوه غربی تدریس شود. به طوری که اگر کسی دکترای علوم انسانی را اخذ کند، نباید از معارف و علوم اسلامی بیخبر باشد. شما هم در ضمن سخنانتان به علوم انسانی غربی اشاره کردید. به نظر شما منظور از شیوه غربی تدریس چه نوع شیوهای است؟
به نظر من مشکل اساسی از نظام جمهوری اسلامی، رهبریت این نظام و آقای امامی کاشانی است که نمیخواهند بپذیرند که دانشگاهها و علوم مستقل از این امورند و علم است که جامعه بشریت را به سمت پیشرفت سوق میدهد.
این علوم انسانی است که هم اکنون با نابرابریها مبارزه میکند و اگر بخواهیم به این علوم انگ غربی بزنیم برای خودمان مشکل ایجاد خواهد شد. این به معنای این است که خودمان را دچار مشکل بزرگی میکنیم. یعنی خودمان مابین علم و علم فرق بگذاریم.
به نظر میرسد که مشکل آقای کاشانی یک مشکل داخلی است. ایشان نگران گسترش گرفتن و اوج گرفتن اعتراضات مردمی برای شرکت در سرنوشت خودشان است. مردمی که زمانی با روی کار آمدن جمهوری اسلامی قولهایی به آنان داده شد که متاسفانه این جریان امروز درگیر برخوردهای غلط شده و دارد به کجروی میرود.
این امر باعث میشود که به هر حال یکسری از رهبران نظام به علوم انسانی حمله کنند. در هر صورت وقتی شما به خود علم به عنوان یک پدیده و دستاورد بشری حمله می کنید کار غلطی است.
- به اعتقاد شما، انتقاد از علوم انسانی در دانشگاهها و محدود کردن تدریس این دروس میتواند موج دومی از انقلاب فرهنگی باشد که در زمان آیتالله خمینی در ایران روی داد؟
نمیدانم چه هدفی دنبال میشود ولی به طور کلی بعد از انتخابات و وقوع اتفاقات اخیر میبینم که خیلی از اساتید را تحت فشار گذاشتهاند. تعدادی کارشان را از دست داده و عدهای هم محدود شدهاند و طبیعتاً حمله به مرزهای علوم انسانی هم شروع خواهد شد.
نمیدانم این حرکت به انقلاب فرهنگی دوم خواهد انجامید یا خیر؟ یا این حرکت تا چه حد موفق خواهد بود؟ ولی میدانم که مشکل است بتوان علوم انسانی را محدود به یک بخش کرد. یعنی اصلاً غیر ممکن است. این کار در زمان شوروی سابق و چین زمان مائو اتفاق افتاد اما به نتیجه نرسید.
بر عکس باعث شد بسیاری از علومی که میشد با آن برخورد آزاد کرد به علوم زیر زمینی مبدل شود و تعاریف غلطی از آنها متداول شود. به همین دلیل هم من فکر نمیکنم این اقدام، اقدام موفقی باشد.
- برخی تحلیلگران معتقدند که سران جمهوری اسلامی به خاطر ترس از ایجاد بحرانهای سیاسی و اجتماعی که بعد از انتخابات ایران به وقوع پیوست، تلاش میکنند از تدریس علوم انسانی جلوگیری کنند. به نظر شما چه رابطهای میان حمله به علوم اجتماعی و اتفاقات بعد از انتخابات وجود دارد؟
علوم اجتماعی، همواره به عنوان بخشی از مبارزات مردم برای ایجاد دموکراسی و شرکت در سرنوشتشان عمل کرده است. اگر به اتفاقات زمان شاه نگاه کنید، که خود ما در آن زمان دانشجو بودیم، همیشه نوک تیز حمله گارد و دولت، متوجه دانشجویان علوم انسانی بود.
از آن جایی که دانشجو و دانشگاهی، قشر روشنفکر جامعه محسوب میشود و این دانشجویان هستند که میتوانند جامعه را بهتر شناخته و تحلیل کنند و امروز میخواهند که بیشتر در سرنوشتشان مداخله کنند به همین دلیل است که دانشگاههای علوم انسانی و علوم اجتماعی مورد حمله دولتهاست.
الان هم من بر این باورم که بعد از حرکتهای انجام گرفته که دانشجویان در آن نقش مهمی ایفا کردند، حمله به دانشگاه در دستور کار نظام قرار گرفته است.