یادداشتی از رضا تقیزاده
تا شاهد علم و عملش چهره نیفروخت
شیرازه مجموعه نبستند کرم را
تحولات سیاسی از رویدادهای به ظاهر غیر مرتبط تأثیر میگیرند و هویت خود را به مجموعهای از رخدادها مدیونند و در این چارچوب است که تاریخ میتواند شیرازه آنان را به درستی ببندد، چنانکه تغییر نظام پادشاهی ایران در فوریه سال ۱۹۷۹ میلادی، علاوه بر دهها مؤلفه داخلی، خارجی و رفتارهای فردی، متأثر و مرتبط با پیدا شدن غیر منتظر ابزار شنود توسط مأمور حفاظت هتل واترگیت در ۱۷ ژوئن سال ۱۹۷۲ و رسوایی سیاسی پیامد آن در کاخ سفید و کنارهگیری نیکسون از منصب ریاست جمهوری آمریکا بود.
با این پیش فرض میتوان انتظار داشت که تاریخ معاصر، چرخش تند حاکمیت اسلامی-نظامی ایران به راست را که از زمان اعلام ترکیب مجلس یازدهم محسوستر شده و در صورت عدم بروز رویدادی غیر منتظره تا انجام «انتخابات» ریاست جمهوری دوازدهم که در یکی از جمعههای خرداد ۱۴۰۰ برگزار میشود، به «علت» اصلی (تصمیم دونالد ترامپ به خروج از توافق هستهای)، و «نتیجه» عمده آن که روز سوم ژانویه سال ۲۰۲۰ با حذف قاسم سلیمانی رقم خود، نسبت دهد.
«سردار شهید» که از زمان آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ نیروهای قدس سپاه را به شکلی فزاینده در آن کشور به کار گرفت و جنگهای نیابتی گستردهای را در همسایگی اسرائیل و بقیه منطقه پایه گذاشت، عامل صدور سرپلهای انقلاب شیعی به منطقه و معمار وجه تمایز دوران قدرت علی خامنهای با زمان «ولایت مطلقه» روحالله خمینی است؛ عرصهای که رهبر انقلاب با وجود قواره بسیار بزرگتر از جانشین خود و وزن سیاسی فوقالعاده سنگینتر، در آن موفق نبود.
گردش اخیر حاکمیت سالخورده ایران به راست، علاوه بر تحولات ناشی از کنش و واکنشهای داخلی و خارجی مرتبط با سیاست «اعمال فشارهای حداکثری» ترامپ و قتل قاسم سلیمانی، مدیون «استحاله طبیعی از درون و تغییر ذائقه سیاسی» حاکمان آن است که از طبیعت حکومت مایه میگیرد.
طی ۴۰ سال تداوم حضور در قدرت، نظام عقیدتی اقتدارگرای ایران به استبداد مطلقه و فساد عریان کشیده شده و اینک مانند دیگر حکومتهای فردی فرو ریخته و از هم پاشیده خود را در خطر تکرار تاریخ و تجدید سرنوشت محتوم میبیند.
در چنین وضعیتی سیال، دو راه مقابل حکومت قرار داشت که هر دو به یک مقصد ختم میشد:
۱. تصمیم به خروج از قالب انقلابی عقیدتی کنونی، و «متعارفی» شدن.
۲. ترک تظاهر وفاداری به نهادهای انتخابی که در دیکتاتوریهای مدرن به شکلی گمراهکننده حفظ میشوند، و در عوض، نزدیک شدن به روشهای استالینی، توسل به ترور و ایجاد ترس نزد مخالفان، حذف تجدیدنظرطلبی (اصلاحطلبی) و تجدیدنظرطلبان (اصلاحطلبان) و دو قطبی کردن جامعه سیاسی و خطکشی علنی بین خودیها و غیر خودیها.
در صورت وجود ارادهای برای انتخاب شق نخست، گشوده شدن فضای سیاسی ایران و حرکت حکومت به سوی متعارفی شدن و انتقال قدرت به مردم باید از بالا کلید میخورد، حال آنکه در حیات علی خامنهای چنین تحولی غیر ممکن است.
به این ترتیب حکومت مذهبی نظامی ایران به گزینه دوم و تشدید دیکتاتوری متوسل شد و سیاستهای تنبیهی و محدودکننده آمریکا روند نزدیکی بیشتر به این قالب را سرعت داد.
حکومت ایران حتی پیش از داخل شدن در «انتخابات» دوم اسفند مجلس اسلامی (و میان دورهای خبرگان) حرکت به راست، و دوقطبی کردن فضای سیاسی و خطکشی بین خودیها و غیر خودیها آغاز کرد و تازهترین شاهد، اظهارات روز یکشنبه ۲۷ بهمن ماه حسن روحانی، رئیس دولت «عملگرا»ی جمهوری اسلامی است که در اشاره به موضوع انتشار آمار کشتهشدگان اعتراضهای آبان ماه ایران توسط نیروهای امنیتی گفت: «از ابتدا هم گفته بودم در این زمینه نیروهای خودی، از ....متعرضان و مهاجمان تفکیک شود.»
عمر مفید حکومت عقیدتی اقتدارگرای ایران از متوسط عمر دیکتاتوریهای مدرن جهان عبور کرده و در مرحله از کار افتادگی، چرخش کنونی به راست به منظور یک دست کردن عوامل قدرت همزمان با تلاش برای مهار جامعه از راه تشدید اختناق و کشتار مخالفان، واکنش طبیعی به بیماریهای مزمن و مهلکی است که از آنها رنج میبرد. جمهوری اسلامی در ایران در مسیر تکرار تاریخ قرار دارد.