امروز صد و چهلمین سالگرد تولد پابلو پیکاسو، نقاش اسپانیایی و یکی از بزرگترین هنرمندان قرن بیستم جهان است که با آثار درخشان و ماندگارش تأثیر بسیاری بر هنرمندان همعصر خود و پس از خود گذاشته است.
شهرت و اعتبار پیکاسو و همچنین بحثبرانگیزی آثار او موجب شده، چه در زمان حیاتش و چه پس از مرگ او، درباره زندگی و آثار این نقاش تحقیقات و تفسیرهای متعددی صورت گیرد.
اما اکنون با گذشت نزدیک به نیم قرن از درگذشت پیکاسو، هنوز به نظر میرسد همه چیز درباره این هنرمند اسطورهای گفته نشده است.
نمایش «پیکاسوی خارجی»
آنی کوهن سولال، مورخ و منتقد هنری، به تازگی تحقیقاتی را درباره زندگی و آثار پیکاسو انجام داده که نتایج آن به زودی در نمایشگاهی با عنوان «پیکاسو بیگانه» در موزه «تاریخ مهاجرت» پاریس به نمایش در میآید.
کوهن سولال در این نمایشگاه نگاهی کاملاً جدید به زندگی پیکاسو انداخته است؛ اینکه رابطه این هنرمند با فرانسه، یا به عبارت دقیقتر رفتار فرانسویها با این هنرمند، به ویژه در سالهای ابتدایی حضورش در این کشور چگونه بوده است؟
در سال ۱۹۰۰، پیکاسوی ۱۹ ساله در حالی که یک کلمه زبان فرانسه نمیدانست اما به نبوغ هنری خود ایمان داشت، از بارسلون به پاریس رفت. در آن سال، «نمایشگاه جهانی» در پاریس برگزاری میشد و یکی از تابلوهای پیکاسو با نام «آخرین لحظات» برای نمایش در سالن «گراند پله» که تازه ساخته شده بود، تا پایان همان سال به نمایش درآمد.
در آن سالها، فرانسه از نظر سیاسی در تنشهای ماجرای دریفوس قرار داشت و نگاهها به خارجیها سنگین بود. به همین دلیل، با وجود گشاده بودن پاریس به روی هنر و هنرمندان، اما فعالیت برای پیکاسوی جوان چندان آسان نبود.
نمایشگاه «پیکاسو بیگانه» به این پرسشها میپردازد که چگونه این هنرمند خارجی توانست در پاریس، کلانشهر مدرن آن روزگار، خود را پیدا کند؟ چگونه اولین روابط دوستانه خود را در این شهر ایجاد کرد و به اولین موفقیتها رسید؟
کوهن سولال چند روز پیش به روزنامه نیویورک تایمز گفت: «پیکاسو به پاریس آمد تا بخشی از یک عرصه هنری باشد که در آن، پستامپرسیونیستها، فوویستها و دیگر جنبشهای مدرن در حال جدال با متعصبان آکادمی هنرهای زیبا بودند.»
اما چرا در سال ۱۹۴۰، زمانی که دیگر به هنرمندی مشهور در سراسر جهان تبدیل شده بود و مورد ستایش قرار میگرفت، دولت فرانسه از اعطای تابعیت فرانسوی به او خودداری کرد؟ و از همه مهمتر، چرا تا سال ۱۹۴۷، آثار پیکاسو در موزههای فرانسه به نمایش درنمیآمد؟
کوهن سولال اضافه میکند پیکاسو بر اساس شایعاتی که توسط مخبران پلیس جمعآوری شده بود، تحت نظارت قرار گرفت.
نمایشگاه «پیکاسو بیگانه» که از روز چهارم نوامبر آغاز خواهد شد و تا ۱۳ فوریه سال آینده ادامه خواهد داشت، با پرداختن به این بخش نسبتاً ناشناخته از زندگی این هنرمند، نشان میدهد که چگونه وضعیت ناپایدار پیکاسو به عنوان یک خارجی در فرانسه، مسیر حرفهای و خلق هنری او را مشروط کرده بود.
آنی کوهن سولال به مدت شش سال، در آثار به نمایش درآمده و همچنین مخازن نگهداری آثار به نمایش درآمده پیکاسو تحقیق کرده تا از ناهنجاریها، بدرفتاریها و حتی رسواییهایی که بر سر راه این هنرمند در فرانسه قرار گرفت، پرده بردارد؛ فرانسهای که تا سال ۱۹۴۵، درگیر موجهای بیگانههراسی و بحرانهای هویتی بود.
این نمایشگاه شامل حدود دویست اثر هنری، تعدادی فیلم و اسناد از جمله گزارشهای پلیس و درخواستهای اقامت و تابعیت پیکاسو و گزینهای از نامهنگاری اوست.
نمایشگاه به چهار دوره زمانی زندگی پیکاسو میپردازد: از ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۸، از ۱۹۱۸ تا ۱۹۴۰، از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ و از ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۳. همچنین در این نمایشگاه وضعیتهای مختلفی را که پیکاسو در آنها تعریف میشده بیان میکند؛ آنارشیست تحتنظر، پناهجوی جهانوطن، لیدر آوانگاردهای کوبیست، نقاش دوست اشراف و بورژواها، هنرمند همهکاره که به حلقه سوررئالیستها درآمده، پناهجوی سیاسی اسپانیایی، کمونیست متعهد، شهروند ممتاز و هنرمند جهانی.
در این نمایشگاه، بازدیدکننده مشاهده خواهد کرد که چگونه پلیس فرانسه در همان ژوئن ۱۹۰۱، زمانی که اولین نمایشگاه پیکاسو در گالری ولار پاریس برگزار شد، پروندهای را علیه او گشود و او را به «آنارشیسم» متهم کرد.
از آن زمان تا ۴۰ سال بعد، پابلو پیکاسو از نظر دولتهای مختلف فرانسه، به ویژه پلیس و سرویسهای جاسوسی این کشور، بهعنوان یک «مزاحم»، «خارجی»، «چپگرای افراطی»، «هنرمند آوانگارد» و دیگر صفتهایی از این دست شناخته میشد.
او مجبور بود کوچکترین سفرهایش را اعلام کند و هر دو سال برای تمدید کارت اقامتش درخواست بدهد.
در واقع، پیکاسو صرفنظر از استعداد هنری و تولیدات هنری قابل توجهاش، به سوژهای سیاسی در فرانسه تبدیل شده بود. او حتی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، وقتی دیگر در جایگاه یک هنرمند جهانی تثبیت شده بود، ترجیح داد در پاریس نماند و در جنوب فرانسه ساکن شود.
آنچه امروز از این رفتار هنرمند تفسیر میشود، تأکید او بر هنر هنرمندان در حاشیه است نسبت به هنرمندان مقیم مرکز؛ تأکید بر هنر «پیشهوران» به جای هنرمندان «هنرهای زیبا».
نمایش تجربه طردشدگی و محرومیت
نمایشگاه «پیکاسو بیگانه» با جمعآوری آثاری از موزههای مختلف، از جمله موزه ملی پیکاسو در پاریس، موزه پیکاسو در بارسلون، موزه پیکاسو در شهر آنتیب در جنوب فرانسه و دیگر مراکز مثل مرکز ژرژ پمپیدو، تلاش میکند، این تجربهٔ طردشدگی و محرومیت پیکاسو را به نمایش بگذارد.
این نمایشگاه در دورهای برگزار میشود که بار دیگر مسئله مهاجران و خارجیها در فرانسه به یکی از مسائل مطرح در عرصه سیاسی این کشور تبدیل شده است.
در کاتالوگی که برای نمایشگاه «پیکاسو بیگانه» منتشر شده، نظرات ۲۵ نویسنده و روشنفکر در رشتههای مختلف و کشورهای گوناگون درباره مسئله «خارجی بودن» و «دیگری» آورده شده است.
آنی کوهن سولال نیز که چند ماه پیش از برگزاری این نمایشگاه کتابی را با عنوان «یک بیگانه همچون پیکاسو» در انتشارات فایار پاریس منتشر کرد، در گفتوگوی خود با نیویورکتایمز بر علاقهمندی خود به تجربیات مهاجران در دنیای هنر تأکید و اضافه کرد از منظر هنر و مهاجرت، «درکی منحصربهفرد» نسبت به مسائل اجتماعی به دست میآید.
جامعه هنری فرانسه از همان زمانی که پابلو پیکاسو در محله هنرمندان در شمال پاریس و در کنار همشهریهای کاتالان خود ساکن شده بود، او را پذیرفته بودند و اکنون هم پیکاسو را همچون یک «هنرمند فرانسوی» در نظر میگیرند.
به همان میزان که اسپانیا موزه به پیکاسو اختصاص داده، فرانسه نیز درباره پیکاسو موزه دارد. هر دو کشور سه موزه به نام پیکاسو در سه شهر مختلف خود دارند.
اما تا زمانی که پیکاسو زنده بود، سیاست و دولت، چه در زادگاهش و چه در کشوری که مهمانش بود، چندان او را به رسمیت نشناخت.
پیکاسو چند سال پیش از مرگش لژیون دونور، نشان افتخار دولت فرانسه، را رد کرده بود و پس از رد شدن درخواست تابعیت فرانسوی، دیگر چنین درخواستی را هم تکرار نکرد.
پیکاسو برخلاف نشانهها و سمبلهای اسپانیایی، موتیفهای فرانسوی را چندان به آثار هنری خود راه نداد. او در نهایت نیز در جنوب فرانسه با ملیت یک «اسپانیایی» درگذشت.