لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۱۲:۴۹

دادخواهی: وقتی مادر علیرضا شیدایی پس از ۱۷ ماه سکوتش را شکست


دادخواهی؛ علیرضا شیدایی
please wait

No media source currently available

0:00 0:08:19 0:00

دادخواهی؛ علیرضا شیدایی

از خاوران در دهه۶۰ تا آبان ۹۸، هرسال به جمع مادران دادخواه در ایران اضافه شد؛ خانواده‌هایی که عزیزان‌شان را در اعتراضات یا در زندان از دست دادند و پس از آن مسیر زندگی‌شان دگرگون شد.

مجموعهٔ مستندهای کوتاه «دادخواهی» روایت رنج و دادخواهی‌ مادران آبان است که نخستین بخش آن به علیرضا شیدایی و مادرش اختصاص دارد.

علیرضا شیدایی متولد ۲۳ مهر ۱۳۶۷ در تاریخ شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ کشته شد و پیکرش را در بهشت سکینه کرج به خاک سپردند.

مادر علیرضا شیدایی: همین جایی که الان ایستادم، بچه من رو کشتند. ننگ بر آن‌ها باد انشاالله. بچهٔ من نان‌آورم بود که کشتند. درست پشت همین دیوار بچهٔ مرا کشتند. همین ناحیه، همین جا.

علیرضا شیدایی ۲۹ساله بود و نان‌آور خانواده وقتی به ضرب گلولهٔ نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در شهر کرج کشته شد. گلوله‌ای که به سرش شلیک شد، او را برای همیشه خاموش کرد.

علیرضا شیدایی
علیرضا شیدایی

پس از هفده ماه سکوت، مادر علیرضا هم به جمع مادران آبان پیوست و سکوتش را شکست: «عذاب وجدان خیلی زیاد داشتم وقتی مادران را می‌دیدم که می‌آیند و عکس بچه‌هایشان را نشان می‌دهند. من همه‌ش می‌گفتم خب علیرضای من هم این‌جوری مرده، چرا باید غریب باشه، چرا باید هیچ‌کسی ازش یاد نکنه، چرا فقط خودم باید بدونم که علیرضای من مرده است.»

  • افزایش ناگهانی قیمت بنزین تأثیر مستقیم و ویرانگری بر زندگی علیرضا داشت که شغلش مسافرکشی بود و از این طریق زندگی خود و خانواده‌اش را می چرخاند.

مادر علیرضا: حالا من ماندم و یک دنیا خاطره و عکس‌های علیرضا که این‌جا روی دیوار است. با علیرضا تنها با هم می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم، درددل می‌کردیم، من رو بغل می‌کرد، بوس می‌کرد. اما حالا خاطرهٔ علیرضا مونده. یک قاب‌عکس و من.

همیشه وقتی بچه‌ها نیستند، این‌جا می‌نشینم، در تنهایی، قاب‌عکس علیرضا رو دستم می‌گیرم و باهاش حرف می‌زنم. از هر کسی گله داشته باشم، به علیرضا می‌گم. هر کسی من رو اذیت کنه، به علیرضا می‌گم. علیرضا هم به دادم می‌رسه و کمکم می‌کنه، همیشه و همه‌جا.

روز قبل از کشته شدنش علیرضا خیلی ناراحت بود، می‌گفت مامان، بنزین گرون شده، یکی مثل منِ جوان از کجا بیاره بنزین لیتری سه هزار تومان بزنه و بره روزانه مسافرکشی کنه و روزی پنجاه شصت تومن دربیاره.

فردای اون روز رضا خونه بود و نشستیم برای آخرین بار ناهارمون رو خوردیم و رضا بلند شد رفت. پیشونی من رو بوسید؛ همیشه عادتش بود. پیشونیم رو بوسید و گفت مامان، پس من می‌رم بیرون. گفتم برو خدا به همرات مادر. رأس ساعت پنج و نیم بود، شاید هم زودتر، من اصلاً نمی‌دونستم بیرون چه خبره. تو خونه نشسته بودم، به من راه به راه زنگ می‌زد هی می‌گفت مامان خوبی؟ گفتم ای بابا رضا، چقدر زنگ می‌زنی! پاشو بیا خونه. گفت الان دارم می‌آم.

محمد پسر کوچکم یک‌دفعه نگران شد، پا شد رفت بیرون. تا محمد برسه این‌جا من زنگ زدم به علیرضا گفتم رضا، مامان، محمد اومد؟ گفت آره مامان، محمد اومد. گفتم خیلی خب و گوشی رو قطع کردم. نگو در حین این‌که پسر من رفته بود اون‌جا، پسر من را همان‌جا سر باسکول، همان جایی که ابراهیم کتابدار گلوله خورده بود، همان جا پسر من رو گلوله زده بودند.

وقتی علیرضا تیر می‌خوره، بچه‌ها دورش جمع می‌شن و پسرم رو تا بیمارستان می‌رسونن که متأسفانه پشت چراغ قرمز رضا جون می‌ده.

  • علیرضا شیدایی در آغوش برادر ۲۲ساله‌اش جان باخت. این روایت برادر اوست، در جمع مادران آبان.

برادر علیرضا: توی ماشین هم بغل خودم بود، تا آخرشم بغل خودم جون داد. مواظب بود من جلو نروم ولی خودش رفت. یک ماشین گرفتیم. هیچ‌کسی نمی‌بردش. روی زمین بود. هیچ‌کی نمی‌بردش. زوری یک ماشین گرفتیم، راننده رو انداختیم پایین، زوری گفتیم یا باید ماشینت رو بدی یا باید این رو ببری. گفت می‌برمش.

مادر علیرضا: زمانی که من رفتم پیکر بچه‌ام را روی تخت دیدم، هیچی نفهمیدم. یعنی سخت‌ترین روز زندگی من بود، روز مرگ من بود.

از روز اول علیرضا را به من ندادند. ۲۵ آبان بود که فوت کرد، به من ندادند علیرضا را. بیست‌وهفتم به من زنگ زدند که بله، گویا بچه‌تون بی‌گناه بوده. فقط همین! بیایید جنازه بچه‌تون رو ببرید، اما بی‌سروصدا.

این‌جا اتاق علیرضاست. علیرضا به این کمدش خیلی حساس بود. البته علیرضا چیزی به نام شخصی نداشت، همه‌چیز را با خواهر و برادرهایش تقسیم می‌کرد. خب یک مقدار لباس‌هایش به‌عنوان یادگار برایم مانده.

  • حالا از علیرضا فقط خاطراتی مانده و یک قاب‌عکس برای مادرش.

مادر علیرضا: به کدامین گناه بچه من را کشتید؟ جوابگو باشید. مگه نباید قاتل قصاص بشه؟ خب قاتل را به من بدید، نشونش بدید. بگید کی کشته؟ ظلم کردید در حق ما، در حق بچه ما.

XS
SM
MD
LG