یادداشتی از بهزاد احمدینیا: از روسیه که صرفنظر کنیم، اوکراین پهناورترین کشور اروپاست که ششمین جمعیت این قاره را در خود جا داده، اما از نظر اهمیت شاید بتوان گفت هنوز هیچ کشور غربی رغبتی به حمایت از آن نشان نداده است.
پاسخ به چرایی این مسئله نیازمند دانستن توانمندیهای مختلف این کشور در حوزههای انرژی، تجارت و نظامی است اما شاید مهمترین عاملی که اینروزها جهان با آن دست و پنجه نرم میکند، عامل انرژی باشد.
از نظر ذخایر نفت و گاز، اوکراین در جهان حرف چندانی برای گفتن ندارد، گرچه میتوانست یک قطب مهم و جایگزین نشدنی برای اروپا باشد. اما بیتدبیری و تنش هرگز این فرصت را نداد تا شاهد وضعیت امروز باشیم؛ شرایطی که بسیار شبیه به شرایط ایران در بازار جهانی است.
اوکراین دومین ذخایر بزرگ گاز اثباتشده در خاک اروپا را در اختیار دارد که در مجموع یک درصد ذخایر جهان را شامل میشود. نکته مهم در این بخش این است که میزان این ذخایر از سال ۱۹۹۶ تاکنون ثابت مانده، یعنی عملیات اکتشافی انجام نشده که این خود نشان میدهد پس از جدایی از شوروی و وابستگی دولت این کشور به دولت روسیه، اجازه سرمایهگذاری در این بخش از سوی مسکو داده نشد.
در حوزه تولید گاز نیز کیف بسیار ضعیف عمل کرده و همزمان یک مصرف داخلی بسیار بزرگ را در جامعه ایجاد کرده است. مجموع نسبت تولید به مصرف گاز در این کشور منفی نیم میلیون مترمکعب در سال است که موجب شده اوکراین یک واردکننده گاز خالص به حساب بیاید. مانند وضعیتی که در حوزه گاز ایران وجود دارد و تهران نهتنها از منابع شمالی خود به دستور روسیه صرفنظر کرده، بلکه در جنوب نیز به دلیل تنشهای سیاسی کاملاً ناموفق بوده و اکنون از پس تأمین مصرف داخلی بسیار بزرگ خود بر نمیآید.
اوکراین میتوانست با جذب سرمایه و تکنولوژی شرکتهای بزرگ اروپایی مانند توتال و استات اویل (انکویر فعلی) توان اکتشاف و تولید خود را افزایش داده و نقشی در استقلال انرژی اروپا برعهده بگیرد. اکنون اروپا بیش از ۴۴ درصد از انرژی خود را از روسیه دریافت میکند و بهجز منابع دریای شمال، منابع دیگری در خاک خود ندارد.
آنچه در اوکراین است حتی کفاف مصرف داخلی را نمیدهد پس منافعی هم برای اقتصاد منطقه یورو نخواهد داشت. این در حالی است که طی یک دهه گذشته، اروپا مشغول تدوین و تأمین زیرساختها برای گذار از ذغال سنگ و نفت به سوی گاز بود و در صورتی که اوکراین اقدامی مناسب کرده بود، امروز قطعاً روسیه نمیتوانست اینچنین بیپروا به خاکش بتازد.
در حوزه نفت نیز وضعیت مشابهی حاکم است؛ ذخایر اوکراین بسیار کمتر از بریتانیا و نروژ است اما همین ذخایر نیز قابلیت عملیاتی پیدا نکردهاند و در نتیجه برگی در دستان کیف برای بازی نیست. مجموع ذخایر نفت و گازی که در این کشور شناخته و عملیاتی شده است حداکثر برای مصرف ۳۲ سال خودش با آهنگ فعلی کافی است.
خطوط حمله روسیه
نگاهی به خطوط حمله روسیه به خاک اوکراین، بر این مسئله تأکید میکند که اولویت نخست روسها در این عملیات نظامی حفظ یکهتازی خود در بازار انرژی اروپاست.
در اوکراین سه منطقه غنی نفت و گاز شناخته شده که دو منطقه اکنون در تصرف روسیه هستند. یکی میدانهای نفت و گاز در شرقی که در خطی از جنوب شرق تا شمال اوکراین گستردهاند، دیگری در منطقه ساحلی و خشکی کریمه و دیگری در غرب و در مرز لهستان واقع شدهاند.
کریمه در سال ۲۰۱۴ و بدون هیچ درگیریای به خاک روسیه ضمیمه شد و اکنون ارتش مسکو از مسیرهای شرق و شمال از بلاروس وارد خاک اوکراین شده است. آنها با عبور از چرنوبیل از جهت شمال و ورود از استانهای دونستک و لهانسک در جنوب و شرق، تقریباً تمامی خط غنی از هیدروکربن در اوکراین را به کنترل خود درآوردهاند. دقیقاً شبیه به همین الگو با دستورات پوتین و اجرای قاسم سلیمانی در سوریه اتفاق افتاد. تنها یک میدان گاز در سوریه به کنترل روسیه در نیامد و آن هم میدانی بود که آمریکا به دستور دونالد ترامپ آن را اشغال کرد.
در مجموع در تمامی تنشهای بینالمللی روسیه و در تمامی روابط ظاهراً دوستانه و تحتالحمایه این کشور با دیگران، ردپای گاز و تأمین انرژی اروپا را میتوان دید. از توصیه پوتین به نماینده علی خامنهای برای چشمپوشی از منابع گازی خزر تا هدایت قاسم سلیمانی در سوریه و سسپس بیرون راندن نیروهای تحت فرماندهی ایران از میادین نفت و گاز و حالا ضعف نگه داشتن اوکراین در دولتهای پیشین در حوزهی انرژی، همگی این موارد نشان از این دارد که پوتین رگ حیات خود را در وابستگی اروپا به انرژی روسیه میبیند و برای آن هر کاری انجام میدهد.
اوکراین از سال ۲۰۱۴، تصمیم به قطع وابستگی به روسیه و توسعه خود در حوزه انرژی را داشت که با واکنش بلافاصله مسکو روبهرو شد. نخستین واکنش نیز به میادین گاز کریمه بود و این روزها بهانه پیوستن به ناتو ارتش روسیه را به خاک اوکراین کشانده اما اینبار پوتین واضح گفته که قصد ساقط کردن دولت و محاکمهی اعضای آن را دارد.
نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.